امیر کبیر (شیز سابق)

وبلاگ تحلیلی مسائل انتخاباتی ایران

امیر کبیر (شیز سابق)

وبلاگ تحلیلی مسائل انتخاباتی ایران

کارگزاران سازندگی به جبهه‌ اعتدال پیوست

آفتاب- سرانجام با وارد عمل شدن حزب کارگزاران سازندگی برای پیوستن به "جبهه اعتدال" به نظر می رسد جریان نسبتا قدرتمندی در حال شکل گیری است، که خود را برای حضور قدرتمند در انتخابات خبرگان آماده می کند. در همین رابطه یک عضو شورای مرکزی این حزب ، تلاش و بحث و بررسی حزب متبوعش و سایر احزاب و گروه‌های حامی هاشمی برای تبدیل ایده‌ «جبهه‌ اعتدال» به طرح مورد تایید قرار داد.

هدایت آقایی گفت، تبدیل ایده‌ جبهه‌ اعتدال که پیش از این از سوی هاشمی رفسنجانی مطرح شده بود - به یک طرح را مستلزم بررسی در سطح کارشناسی، احزاب و گروه‌ها دانست و ادامه داد: مدتی است که همه‌ی احزاب و گروه‌های حامی آقای هاشمی رفسنجانی از جمله گروه‌های ائتلاف نهم و چند گروه منفرد راجع به این ایده بحث می‌کنند و حزب کارگزاران نیز به این کار مشغول است.

وی خاطرنشان کرد: اگر این ایده به طرح منجر شود و احزاب و گروه‌ها در تشکیل این جبهه شرکت داشته و اهداف مشترک را پیگیری کنند، این ایده عملیاتی شده و قابلیت اجرا پیدا می‌کند.


این عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی، با بیان اینکه باید تفاوت این جبهه با جبهه‌ی اصلاحات مشخص شود، گفت: باید با روشن شدن ابعاد مشخص شود که آیا این جبهه فراتر از جبهه‌ی اصلاحات است و یا بخشی از آن تعریف می‌شود.


این عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی با ابراز امیدواری نسبت به ابن که تا یک ماه آینده بحث‌ها در مورد جبهه‌ی اعتدال به سرانجام برسد، در مورد نقش هاشمی رفسنجانی در این جبهه گفت: هاشمی رفسنجانی به عنوان یک عضو تشکیلاتی نمی‌خواهد وارد این تشکیلات شود و تنها به عنوان حمایت کننده از این جبهه حضور دارد.

کارگزاران سازندگی به جبهه‌ اعتدال پیوست

آفتاب- سرانجام با وارد عمل شدن حزب کارگزاران سازندگی برای پیوستن به "جبهه اعتدال" به نظر می رسد جریان نسبتا قدرتمندی در حال شکل گیری است، که خود را برای حضور قدرتمند در انتخابات خبرگان آماده می کند. در همین رابطه یک عضو شورای مرکزی این حزب ، تلاش و بحث و بررسی حزب متبوعش و سایر احزاب و گروه‌های حامی هاشمی برای تبدیل ایده‌ «جبهه‌ اعتدال» به طرح مورد تایید قرار داد.

هدایت آقایی گفت، تبدیل ایده‌ جبهه‌ اعتدال که پیش از این از سوی هاشمی رفسنجانی مطرح شده بود - به یک طرح را مستلزم بررسی در سطح کارشناسی، احزاب و گروه‌ها دانست و ادامه داد: مدتی است که همه‌ی احزاب و گروه‌های حامی آقای هاشمی رفسنجانی از جمله گروه‌های ائتلاف نهم و چند گروه منفرد راجع به این ایده بحث می‌کنند و حزب کارگزاران نیز به این کار مشغول است.

وی خاطرنشان کرد: اگر این ایده به طرح منجر شود و احزاب و گروه‌ها در تشکیل این جبهه شرکت داشته و اهداف مشترک را پیگیری کنند، این ایده عملیاتی شده و قابلیت اجرا پیدا می‌کند.


این عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی، با بیان اینکه باید تفاوت این جبهه با جبهه‌ی اصلاحات مشخص شود، گفت: باید با روشن شدن ابعاد مشخص شود که آیا این جبهه فراتر از جبهه‌ی اصلاحات است و یا بخشی از آن تعریف می‌شود.


این عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی با ابراز امیدواری نسبت به ابن که تا یک ماه آینده بحث‌ها در مورد جبهه‌ی اعتدال به سرانجام برسد، در مورد نقش هاشمی رفسنجانی در این جبهه گفت: هاشمی رفسنجانی به عنوان یک عضو تشکیلاتی نمی‌خواهد وارد این تشکیلات شود و تنها به عنوان حمایت کننده از این جبهه حضور دارد.

تبعات بی توجهی به آرای ملت

آیت‌الله العظمی صانعی گفت:« تفاوت بارز انقلاب ایران با سایر انقلاب‌های بزرگ دنیا، آگاهی بسیار بالای ملت ایران است که این آگاهی هم چنان رو به رشد است»

 

باران:

این مرجع تقلید در دیدار «راجرکوهن» خبرنگار ارشد روزنامه نیویورک تایمز آمریکا و نویسنده اثر مشهور «قلب‌های سنگ شده» ضمن بیان مطلب فوق اظهار داشت: «درست است که انقلاب‌های دنیا وقتی رهبر خود را از دست می‌دهند از میزان بالندگی آن کاسته می‌شود اما این انقلاب تفاوت‌های بارز و آشکاری با سایر انقلاب‌های دنیا دارد که وجود این تفاوت‌ها رمز ماندگاری این انقلاب است.»

وی با اشاره به نقش دین و مذهب در حرکت و انقلاب مردم ایران گفت: «مهمترین عامل انقلاب مردم ایران دین و مذهب مردم بود لذا اگر بالندگی انقلاب بر اثر برخی شرایط کم شود اما اصل انقلاب و اصول آن می‌ماند و به تدریج عوامل مانع را کنار خواهد زد، چرا که مذهب یک عامل بسیار قوی و تاثیر گذار است.»

صانعی با اشاره به آگاهی بسیار بالای مردم در جریان انقلاب اسلامی اظهار کرد: «یکی از تفاوت‌های مهم انقلاب ایران با سایر انقلاب‌های دنیا آگاهی بسیار بالای ملت بود که این آگاهی همچنان رو به رشد است، لذا دین هم در جامعه ما دین همراه با آگاهی است و اینکه گفته می‌شود دین در میان جوانان کاسته شده است یک اشتباه است؛ بله! آن دینی که با حقوق بشر و دموکراسی سازگار نباشد آن قرائت از دین کم شده است، اما آن دینی که با حقوق بشر و دموکراسی سازگار است این دین روبه رشد است و علت آن این است که جوانان دینی را می‌خواهند که در آن از استبداد و خشونت خبری نباشد.»

شاگرد حضرت امام (ره) در ادامه با اشاره به سیره عملی حضرت امام و نفی استفاده ابزاری از دین در امور مملکتی عنوان کرد:«امام (سلام الله علیه) مذهب را ریشه و اصل می‌دانست و هیچ گاه از دین و مقدسات استفاده ابزاری نمی‌کرد لذا اگر مجریان در هر کاری از مذهب استفاده ابزاری کنند، این یک اشتباه و خلاف اندیشه امام است.»

این مرجع تقلید افزود:« در زمانی که حضرت امام در نجف حضور داشتند روزی از اطرافیان می‌خواهند که برای انجام امور منزل کارگری استخدام نمایند فردی را معرفی کردند و خدمت امام عرضه داشتند این آقا با تقوا است، زیارت عاشورا می‌خواند، خوب نماز می‌خواند و چه و چه. امام درپاسخ آنها فرمودند:«اینها همه خوب است، اما من کارگری می‌خواهم که خوب کار بکند و امورات محوله را به نحو احسن انجام دهد.»

وی افزود:« مسلم است که همه امور دست خداوند است اما معنایش این نیست که همه امور را به خدا نسبت دهیم و به گردن دین بیندازیم، اداره مملکت فکر می‌خواهد، کارشناس می‌خواهد و باید از نظر کارشناسان خبره و متعهد بهره جست.»

وی تفاوت دیگر انقلاب ایران با سایر انقلاب‌های دنیا را مخالفت با ترور و خشونت عنوان و خاطرنشان کرد: «انقلاب ما انقلاب منطق و کلام و آگاهی بود نه انقلاب متکی بر سر نیزه و اسلحه، حضرت امام در تمام دوران مبارزه حرکت‌های مسلحانه را قبول نداشت و هیچ گاه اجازه ترور و مبارزه مسلحانه را نمی‌داد، لذا معتقدم اگر دنیا از این طرز بینش و تفکر امام حمایت می‌کرد امروز دنیا گرفتار گروه‌های تروریستی مثل القاعده و طالبان نبود.»

این مرجع تقلید با اشاره به عوامل بازدارنده‌ی بالندگی انقلاب، بی‌توجهی به آرای ملت و محدود کردن دامنه انتخاب مردم را مضر به حال نظام توصیف کرد.

صانعی در پاسخ به سوال راجر کوهن که پرسید: «آقای اوباما گفته است، دست ما برای مذاکره با ایران باز است، اکنون ایران نیز دستش را برای مذاکره با ایران باز کند، نظر شما در خصوص آینده روابط ایران و آمریکا چیست؟» اظهار کرد:«قدرتمندان زیاد شعار می‌دهند، باید ببینیم آیا عمل نیز می‌کنند؟ اما من معتقدم آمریکا اول باید دست‌های آسیب دیده در زمان قدرت‌های سابق را ترمیم کند بعد از ما بخواهد که برای مذاکره دستمان را دراز کنیم.»

وی افزود:«سابقاً هم گفته‌ام، قدرت‌های استعماری همه مانع دموکراسی در ایران بوده اند، همه منافع خودشان را می‌خواهند، آنها نفت ما را می‌خواهند نه نفع ما را.»

این مرجع تقلید خطاب به نویسنده کتاب «قلبهای سنگ شده» گفت:«قدرتمندان قلبشان از سنگ است، مگر قدرتمندانی که با خدا هستند همانند امام (سلام الله علیه)، بزرگ مردی که آمد سنگ‌ها را قلب کند.»


خارج شدن برخی نهاد هاازحیطه نظارتی مجلس

نسبت به قوانین و اینکه چه گروههایی از آن منتفع خواهند شد و آثار آن در عرصه های مختلف اجتماعی،فرهنگی،اقتصادی و سیاسی چیست به عمل آید و بعد از تصویب نیز از بعد نظارتی نسبت به چگونگی اجراء بررسی های لازم فراهم آید و نقاط ضعف و قوت مشخص گردد تا عملا به نافذ و موثر بودن قوانین در عرصه جامعه مطمئن شویم والا مجلس به کارخانه تولید قانون تبدیل می شود که هیچ سودی برای مردم و کشور نخواهد داشت* عدم نظارت بر نهادهای موصوف علاوه بر کاهش قدرت مجلس که برآمده از دل مردم است؛مشکلات و کاستی هایی را در آینده متجلی خواهد ساخت

 

 

 

 

 

 

انتقاد دبیر کل فراکسیون اقلیت مجلس از خارج شدن برخی از نهادها از حیطه نظارتی مجلس

نماینده مردم اردکان در مجلس شورای اسلامی  در نشست مشترک اتاق بازرگانی و صنایع و معادن یزد با ابراز خوشحالی از حضور در جمع مدیران صنعتی، کارآفرینان فعال در عرصه اقتصادی و جمعی از مدیران اجرایی استان ،خدمتگزاری به مردم دارالعباده را افتخاری بزرگ دانست و بر پیشرفت و توسعه استان با توجه به پتانسیلهای موجود تاکید کرد.

به گزارش پایگاه خبری یاری، محمدرضا تابش با قدر دانستن دوران خدمتگزاری به مردم در جهت حل موانع و مشکلات آنها، از مدیرانی که توان پیشبرد امور در حیطه مسئولیت خود را به نحوی که شان این مردم پرافتخار حفظ شود را ندارند خواست تا در مدیریت خود  تجدید نظر کنند.

رییس کمیته اقتصادی کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس ، حرکت در راستای تحقق سند چشم انداز و اهداف برنامه توسعه چهارم را مورد تاکید قرار داد و اظهار داشت: در استان نیز باید زمینه تحقق سند توسعه استان که مصوب هیات دولت می باشد، فراهم اید و مسئولان اجرائی استان نیز گزارش دهی از چگونگی اجراء این سند ،زمینه لازم برای نیل به اهداف پیش بینی شده رافراهم آورند.

تابش همچنین به شان و جایگاه والای مجلس اشاره کرد و متذکر شد باید قبل از تصویب قوانین، بررسی جامع و کاملی نسبت به قوانین و اینکه چه گروههایی از آن منتفع خواهند شد و آثار آن در عرصه های مختلف اجتماعی،فرهنگی،اقتصادی و سیاسی چیست به عمل آید و بعد از تصویب نیز از بعد نظارتی نسبت به چگونگی اجراء بررسی های لازم فراهم آید و نقاط ضعف و قوت مشخص گردد تا عملا به نافذ و موثر بودن قوانین در عرصه جامعه مطمئن شویم والا مجلس به کارخانه تولید قانون تبدیل می شود که هیچ سودی برای مردم و کشور نخواهد داشت.

نماینده مردم اردکان ازاصل هشتاد و پنجمی شدن قوانین واجرای آزمایشی آنها و عدم بررسی دقیق در صحن مجلس انتقاد کرد و توقف اجراء قانون مالیات بر ارزش افزوده را از مصادیق اینگونه قانون تصویب کردن دانست.

وی ضمن تاکید بر تقویت نقش نظارتی مجلس ، ابراز امیدواری کرد  تا با توجه به اصلاح آئین نامه قبلی مجلس و آئین نامه جدیداین نهاد برآمده از دل ملت بتواند به نحو موثرتری وظایف قانونی خود را اجرا نماید.

دبیرکل فراکسیون اقلیت مجلس تاسف خود را نسبت به خارج شدن برخی از نهادها از حیطه نظارتی مجلس در اصلاح آئین نامه جدید مجلس  ابراز  کرد و گفت:عدم نظارت بر نهادهای موصوف علاوه بر کاهش قدرت مجلس که برآمده از دل مردم است؛مشکلات و کاستی هایی را در آینده متجلی خواهد ساخت.

نماینده مردم اردکان در بخش دیگری از سخنان خود  پیشنهاد کرد تا با برنامه ریزی صحیح و ایجاد ساز و کارهای مناسب، صاحبان صنایع و بازرگانان  استان به نحو موثرتری مشکلات، پیشنهادات و انتقادات خود با نمایندگان استان در مجلس را در میان بگذارند.

در این نشست مشترک حجه الاسلام یحیی زاده نماینده مردم میبد و تفت نیز در سخنانی هدف از تشکیل اینگونه جلسات را آشنایی هر چه بیشتر نمایندگان مردم با مشکلات بخشهای مختلف تولیدی عنوان و برتداوم برگزاری جلسات تاکید نمود.

همچنین مهندس اولیاء نماینده مردم یزد و صدوق ضمن درخواست از مدیران اجرایی استان برای تعامل بیشتر با نمایندگان جهت حل مشکلات مردم اظهار داشت: در اینصورت است که نمایندگان مردم در مجلس می توانند جهت رفع مشکلات و نیازهای مردمی و انتقال آن به مسئولین کشور گامهای موثرتری بردارند.

لازم به ذکر است در این نشست مشترک ، رئیس اتاق بازرگانی استان و تنی چند از صاحبان صنایع و مدیران اجرایی ذیربط دراستان نقطه نظرات خود را پیرامون مسائل اقتصادی وتنگناهای فراروی بخش خصوصی مطرح و با بیان توانمندیهای استان در عرصه صنعت و معدن  و ضمن ارائه برخی راهکارها ، از نمایندگان استان در مجلس شورای اسلامی درخواست پیگیری موضوعات مطرح شده را نمودند.

آیت الله هاشمی رفسنجانی:نظارت مردمی مهم‌ترین عامل مهار طغیان‌ها

رییس مجلس خبرگان رهبری: هر وقت مردم به صورت همگانی وارد صحنه شده‌اند، به اهداف خود رسیده‌اند * همان‌گونه که اجبار در اصل دین اسلام مطرود است، در انقلاب اسلامی نیز کسی نمی‌تواند مردم را در تعیین سرنوشت خویش در تنگنا قرار دهد* شاید بعضی‌ها به عمد یا غیرعمد درصدد مخدوش کردن این اصل باشند، اما ساختار نظام حتی در انتخاب رهبری بر اساس اراده مردم است* بر اساس استنادات قرآنی و اصول علمی جامعه‌شناسان، هر انسان و جامعه‌ای در معرض طغیان است و نظارت مردمی مهم‌ترین عامل مهار طغیان‌ها است* بر اساس قانون اساسی نظارت بر حسن اجرای سیاست‌های کلی از وظایف رهبری است که رهبری به مجمع تفویض کردند و مجمع نیز بر اساس آیین‌نامه‌ای نه چندان قوی نظارت می‌کند

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ایسنا:

رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: در انقلاب اسلامی کسی نمی‌تواند مردم را در تعیین سرنوشت خویش در تنگنا قرار دهد.


به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) آیت‌الله هاشمی رفسنجانی صبح روز شنبه در دیدار اعضای انجمن اسلامی دانشگاه گیلان با تسلیت ایام سوگواری شهدای کربلا، انقلاب اسلامی را در طول 50 سال مبارزه، پیروزی و تثبیت و تداوم، بر اساس خواسته مردم دانست و اظهار کرد: همان‌گونه که اجبار در اصل دین اسلام مطرود است، در انقلاب اسلامی نیز کسی نمی‌تواند مردم را در تعیین سرنوشت خویش در تنگنا قرار دهد.

رییس مجلس خبرگان رهبری اراده‌ مردم را اصل انکارناپذیر انتخاب مسوولیت‌های مهم کشور دانست و گفت: شاید بعضی‌ها به عمد یا غیرعمد درصدد مخدوش کردن این اصل باشند، اما ساختار نظام حتی در انتخاب رهبری بر اساس اراده مردم است.

وی تاریخ را سرشار از حوادث و درس‌های عبرت‌آموز دانست و گفت: ثابت شده است که هر وقت مردم در رسیدن به اهداف خویش به صورت همگانی وارد صحنه شده‌اند، به اهداف خود رسیده‌اند.

وی نظارت مردمی بر حکومت را جدی دانست و گفت: بر اساس استنادات قرآنی و اصول علمی جامعه‌شناسان، هر انسان و جامعه‌ای در معرض طغیان است و نظارت مردمی مهم‌ترین عامل مهار طغیان‌هاست.

رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام با توضیح درباره‌ چگونگی نظارت این مجمع و جایگاه قانونی آن گفت: بر اساس قانون اساسی نظارت بر حسن اجرای سیاست‌های کلی از وظایف رهبری است که رهبری به مجمع تفویض کردند و مجمع نیز بر اساس آیین‌نامه‌ای نه چندان قوی نظارت می‌کند.

در آغاز این دیدار چند تن از دانشجویان عضو انجمن اسلامی به بیان دیدگاه‌های خویش در مسائل مختلف پرداختند و سوالاتی را نیز مطرح کردند که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به سوالات آن‌ها پاسخ داد.

اصحاب قدرت در برابر مردم قدرتی ندارند

عماد افروغ 
یک سوال عمومی در مواجهه با این مساله «نگذاشتند» یا «نمی گذارند» ایجاد می شود که چه کسی نگذاشت؟ چه کسانی هستند که بر سر راه اصلاح طلبان و بعضاً اصولگرایان مستقل سنگ اندازی می کنند و آنها را می خواهند از صحنه حذف کنند.

این سوال کوتاه است اما جواب مفصلی را می خواهد که در اینجا به بخشی از آن اشاره می کنم. به عنوان یکی از اصولگرایان مستقل که در مجلس هفتم و بعد از آن با «نگذاشتند» روبه رو شدم باید بگویم دیگر از برخی توقع خاصی ندارم.

برخی بنابر مصلحت هایی و منفعت هایی نخواهد گذاشت به عرصه عملی در جامعه مشغول شوم. باید ریشه این «نگذاشتند»ها را در عرصه عمومی جست و جو کرد. عقیده دارم هر مقدار آگاهی عمومی از حقوق شهروندی خودش و قانون بیشتر باشد قدرت آنهایی که «نمی گذارند» کمتر می شود.

افرادی که می خواهند وارد کار شوند نباید خواستار یک تعامل خوب و عالی باشند. آنها اصلاً نباید از این بخش خواستار تعامل خاصی باشند. بلکه باید با تکیه بر خواست مردم و عرصه عمومی به فکر ایده هایشان باشند. نباید انتظار داشت با ورود به کار تمام این بیماری را نادیده گرفت، نباید انتظار داشت که با ورود به این عرصه که خود پر از «نمی گذارند» ها است به دنبال رفع مشکلات رفت.

 اگر معتقدیم تغییرات باید از عرصه مدنی شروع شود باید به این عرصه مظلوم بیشتر توجه کرد و به تقویت آن پرداخت. اگر اعتقاد به رای مردم و قدرت مردم و نهاد های مدنی داریم باید از این عرصه وارد میدان شویم. ما باید با روشنگری و دادن اطلاعات به مردم آگاهی عمومی را افزایش دهیم.

 اگر «نگذاشتند» ما کار کنیم. از این موضوع که از عرصه به کنار زده شدیم، هیچ ناراحت نیستم. من ناراحت این موضوع نیستم که به ناحق و به دلیل بعضی منفعت طلبی ها عده یی «نگذاشتند» کار کنم بلکه تازه متوجه اشکال کار در جامعه شدم. گیر کار در عرصه مدنی و ضعف در این عرصه است.

ضعف در روشنفکری و تئوری پردازی است. باید در این عرصه ها فعالیت کرد، باید موارد و هدف های جمهوری اسلامی را بررسی کرد. من فهمیدم اشکال ما در نبود نهاد های فکری قوی در جامعه ایران است. اگر روشنفکری فعال و روشنگر داشته باشیم آنهایی که به دنبال «نگذاشتن» هستند نمی توانند قدرت خود را اعمال کنند. حال نوع نگاه افراد به قدرت مانع یا ایجاب کننده اظهارنظر در مورد این مساله است.

اگر افرادی التزامی به رای مردم نداشته باشند می توانند از «نگذاشتند» در عرصه عمومی دم بزنند اما اگر این افراد التزامی به رای و قدرت مردم دارند که باید داشته باشند و به نظر من نیز تا حدود زیادی دارند، نمی توانند و نباید این فعل را به کار ببرند. اعتقاد دارم باید با این مساله که «نمی گذارند» کنار آمد.

این کنار آمدن اصلاً به معنای منفعل شدن و کنار کشیدن نیست، بلکه باید حضور تاثیر گذار را در عرصه های گوناگون در چارچوب اصل اخلاق و قانون اساسی حفظ کرد. باید دید این حضور در چه عرصه یی می تواند تاثیرگذار تر باشد و فعالیت را در آن عرصه بیشتر کرد. باید مقاومت کرد. من به مساله قدرت برای قدرت اعتقاد ندارم و به این نکته که باید در قدرت بود تا بتوان در جامعه تاثیرگذار بود نیز اعتقادی ندارم.

گاهی می توان خارج از قدرت و در عرصه عمومی نیز تاثیر گذار بود و حتی گاه این تاثیرگذاری شاید بیشتر از زمانی باشد که در قدرت هستیم. این بستگی به نظر افراد و دیدگاه افراد مختلف دارد. البته مردم نیز در مقابل افرادی که به دنبال حذف دیگران از عرصه هستند آن مقاومت کافی را ندارند. اگر مردم نخواهند این مقاومت را ایجاد کنند این «نگذاشتن»ها بیشتر از همیشه می شود.

 من همیشه به اصحاب رسانه این توصیه را کرده ام که اگر مردم به دخالت و مانع تراشی های شما در عرصه رسمی اعتراض کردند و خواستند جلوی این مساله بایستند، شما از آن استقبال کنید، شما به این نارضایتی ارج بگذارید و از آن خوشحال شوید. مردم نارضایتی خودشان را نشان می دهند. ممکن است عده یی بگویند نمی گذارند مردم بدانند تریبون ها را از افراد می گیرند.

می خواهند مردم را در یک ناآگاهی نگه دارند. اما من که از عرصه رسمی به نوعی شاید کنار کشیده باشم و با این «نگذاشتند»ها نیز آشنا هستم و دچار این فعل شوم شده ام باز در عرصه عمومی حرف خودم را می زنم، با خبرگزاری ها، با روزنامه ها، با کتاب هایم در وبلاگ ها و با هر وسیله ارتباطی که بتوانم با مردم در تماس باشم و حرف هایم را بزنم از عقیده ام دم می زنم. باید عمل خودمان را پر رنگ کنیم. فلسفه نظام ما در ظاهر با این عقیده که نباید مردم و افراد را با «نگذاشت» درگیر کنیم همراه است و باید به این تن بدهد.

حال شاید در عمل عده یی این گونه برخورد نکنند و خود باعث و بانی این کار باشند اما در فلسفه سیاسی جمهوری اسلامی اصلی برای کار و عمل همه وجود دارد. توجه به این نکته که البته گاهی انتظارات افراد نیز از مردم و عرصه رسمی نامعقول است لازم است.

نباید انتظار داشت نه در عرصه رسمی و نه در عرصه غیررسمی با هیچ مانعی روبه رو شد. هر حرکتی مخالفانی دارد و موافقانی. اگر مطالبات ما مردمی باشد مردم به عرصه رسمی فشار می آورند و مقاومت و روشنگری ما نیز باعث پیروزی ما می شود.

بارها ذکر کرده ام مردم ایران به گفتمانی که نزدیک به لیبرالیسم و سکولاریسم شبیه باشد یا نزدیک روی خوش نشان نمی دهند. قاعدتاً در این مورد چون جز مطالبات خود لیبرالیسم و سکولاریسم را نمی بینند به عرصه رسمی نیز فشاری وارد نمی کنند. اگر مطالبات حق طلبانه باشد حمایت ها را بیشتر می کند. شاید فشارها بیشتر شود اما اصحاب قدرت نمی توانند در برابر مردم بی تفاوت باشند. باید به مطالبات آنها پاسخ دهند یا مردم خود حق خود را بگیرند.

متن سخنرانی سعید حجاریان در کنگره جبهه مشارکت

                  متن سخنرانی سعید حجاریان در کنگره جبهه مشارکت

 

ما را به سخت جانی خود این گمان نبودده سال از تأسیس جبهه مشارکت می گذرد و طی این مدت با فراز و فرودهای زیاد مواجه شده ایم. بخصوص در سنوات اخیر که الحق می توان به آن دوران عسرت و فترت نام نهاد، شدائد و ناملایمات زیادی را تحمل کرده ایم. اما به هر حال « فی تقلب الاحوال علم جواهر الرجال» این سختی ها هستند که صفوف حزب را آبدیده کرده اند و انسجام درونی آن را بالا برده اند.

بخصوص آنکه طی این مدت جبهه مشارکت توانسته است در حد توان خود گفتمان اصلاح‌طلبی را غنای بیشتری ببخشد. و دموکراسی را به گفتمان غالب در ایران تبدیل نماید.تا آنجا که بسیاری از جریانات اقتدارگرا نیز به ناچار خود را در پوشش و زرورق دموکراسی به مردم عرضه می کنند. و اگر خواسته باشیم از نفحات قدسی مولانا مدد بگیریم، باید بگوییم:

دموکراتان دموکراتان دموکراسی ز سر گیرید
که جور از شرم یار من دموکرات وار می آید

البته، مخفی نماند که جبهه مشارکت در شرایطی پا به عرصه گذاشت که راه هموار می نمود. و دولت بی خون و دل به کنار آمده بود، ولی افتاد مشکل ها. و همین مشکلات و مصائب فرایند تمحیص را در حزب تقویت کرد. که گفته اند .... و اذا محصوا بالبلاء قل الدیانون.

اگر بخواهم دستاوردهای حزب را طی این ده سال احصا کنم می توانم آن‌ها را به شرح ذیل برشمارم:
جبهه مشارکت توانسته است در عین فشارها و ناملایمات دموکراسی درونی خود را حفظ نماید. کنگره ها مرتباً برگزار و انتخابات داخلی بدون حرف و حدیثی انجام شده اند. اطلاعات داخل تشکیلات از طریق نشریه داخلی به استحضار اعضا رسیده است. دفتر سیاسی، شورای مرکزی ارکان مرکزی حزب و استان ها در تعامل با یکدیگر فعال بوده اند.

حزب تلاش کرده است از پدر سالاری فاصله بگیرد و متکی به خرد جمعی باشد. فی الواقع، به شعار «نه بت، نه شاه، نه قهرمان» را در عمل وفادار بوده است. معمولاً در ایران احزاب چون پروانه ای گرد وجود یک شخصیت می چرخند و مشایخ و پدرسالاران بر آنها حکمرانی می کردند.

 به قول بیدل دهلوی:
«بر همزدن سلسله ریش محال است / عمریست که هم صحبت خرس و بز و میشیم»
(کلیات بیدل دهلوی، با تصحیح خال محمد خسته و خلیل الله خلیل، انتشارات فروغی، چاپ چهارم، بهار 1381)

حزب توانسته است خود را از قیود پدرسالاری، شیخوخیت و قیمومیت رهایی بخشد.
بحمدالله طی این ده ساله حزب دچار انشعاب و چند دستگی نشده است. و حتی، تک مضراب هایی تحت عنوان اخلال در مناسبات سازمانی (پروکاسیون) از ارکستر حزب شنیده نشده است.

حزب توانسته است طی این مدت سازمان خود را به اقصی نقاط کشور گسترش دهد به طوری که هم اکنون بزرگ ترین حزب کشور محسوب می شود. این گسترش به این شکل بوده است که ابتدا یک هسته سخت در مرکزیت شکل گرفته و سپس، هاله بزرگی آن را احاطه کرده است.

مرکزیت حزب هوشمندانه مسائل فلسفی و ایدئولوژیک را در پرده ی تغافل نهاده است. و به جای اینکه به مسائل جدالی الطرفین و بی انتها بپردازد. خود را وقف وظیفه اصلی حزب که همانا مشارکت مردم در سرنوشت خویش است، نموده است. فی الواقع، از حافظ استعانت طلبید که:
«مصلحت دید من آنست که یاران همه کار / بگذارند و سر توبره ی یارو گیرند!»

حزب توانسته است بسیاری از نیروهای دانشگاهی، هنرمند، ورزشکار، کارآفرین، ایثارگر، اقوام و اقلیت ها و غیره را بدون آنکه به عضویت رسمی درآیند جذب برنامه های خود نماید. و در بسیاری از سازمان های جبهه ای حضور داشته باشد. این ظرفیت بالای حزب برای جذب مخاطب بیشتر ناشی از اعتماد، صداقت و فداکاری بوده است که اعضای حزب طی این ده سال درعمل از خود نشان داده است.

مشارکت در وضعیت فعلی به اندازه کافی نیرو و برنامه دارد که بتواند زمام اختیارات قوای مجریه و مقننه را دست بگیرد و کادرهای حزبی ما فی الجمله نسبت به دولت کنونی به مراتب قویترند. و حزب ما به عنوان دولت ساز (STATE MAKER) در جامعه هم سابقه دارد و هم اشتهار.

همین که حزب مشارکت مورد اولین آماج حملات مخالفان دموکراسی قرار گرفته است خود دلیل محکمی است در درستی راه وی. روزی نیست که در منابر و جراید در مذمت حزب نکته ای نگویند و اعضای آن را به زندان و محاکم نکشانند. این نشان دهنده آن است که جبهه مشارکت استواری در مواضع اش را کماکان حفظ کرده است.

جبهه مشارکت در مجموع جبهه ای ضد فساد است. اگر اقتدارگرایان توانسته بودند که سر سوزنی فساد مالی یا اخلاقی یا سیاسی از کادرهای حزب پیدا کنند تا به حال خاک آنرا به توبره کشیده بودند. و با آنکه همه دستگاه های کنترلی خود را بر این حزب اعمال می نمایند و آنرا زیر ذره بین و پرژوکتور قرار داده اند تا به حال نتوانسته اند لقمه ی دندان گیری که بتوانند بر حسب آن هیاهو راه بیندازند گیر بیاورند.

مشارکت از عناصری تشکیل شده است که پیشینه روشنی در خدمت به مردم و جانبازی در راه تثبیت نظام جمهوری اسلامی دارند، چه آنان که قبل از انقلاب طعم زندان های شاه را چشیده اند و چه آنان که بعد از انقلاب در سنگرهای مختلف زحمات قابل ملاحظه ای متقبل شده اند. لذا، نمی توان به راحتی سابقه ی افراد حزب را منکر شد و خورشید به گل اندود.

مشارکت توانسته است در طول فعالیتش چارچوب ها و مرزهای هویتی خود را مشخص سازد. و خط قرمزهای خود را در جهات مختلف ترسیم نماید لذا حزبی است با هویت متعین و نه سیال. مع الوصف در زمینه های تاکتیکی آنقدر انعطاف دارد که در ائتلاف های مهم با سایر احزاب بدون آنکه از حداقل هایش عدول کند تن به ائتلاف دهد.

اما در کنار این محاسن مشارکت راه درازی دارد تا بتواند به عنوان موتور محرکه اصلاح‌طلبی در ایران عمل کند. و اساساً راه اصلاح‌طلبی به قول معروف «راهی دراز و منزل بس بعید» است.
این راه را نهایت صورت کجا توان بست / کش صد هزار منزل سهل است در بدایت
لذا، از هم اکنون حزب باید برنامه های آتی خود را در جهت هر چه کارآمدتر کردن ماشین حزبی به کار ببندد.

و در این راه نکاتی به نظر می رسد که لازم است در برنامه های آتی مد نظر قرار بگیرد:
نظام آموزشی حزب چه در سطح هواداران وچه در سطح اعضا ضعیف است و هنوز نتوانسته است برنامه جامعی برای کادرسازی تعریف کند.
مشکلات پشتیبانی و لجستیک از اهم مواردی است که تا به حال حزب را آزار می داده است. و به هر حال باید راه های قانونی و شرافتمندانه ای برای رفع مشکلات جستجو کرد.

سیستم گزارش گیری در حزب هنوز به طور دقیق تعریف نشده است و هنوز ارکان مرکزی از کار کرد حوزه های حزبی در اقصی نقاط کشور به طور دقیق مطلع نیستند.

حزب ما مدت هاست که واکنش عکس العملی دارد، یعنی منتظر می ماند تا دیگران عمل کنند و سپس پاسخ دهد در حالی که اویل تأسیس حزب موضوع کاملاً بر عکس بود. این باعث شده است حزب به خرده کاری و روزمره گی بیفتد.باید تلاش کرد که حزب به مستوای قبلی بر گردد.

حزب از ظرفیت فراوان بسط و گسترش سازمانی بر خود دارد است. اما هنوز قواعد بوروکراتیک در زمینه جذب و ارتقاء مانع از این شده است که هزارن نفر مشتاق پیوستن به صفوف حزب به صورت رسمی وارد حز ب شده و سازماندهی شود.

هنوز حزب نتوانسته است راهی برای ارتباط رسانه ای با مردم پیدا کند. با آنکه دولت هر روزنه ای را برای این کار بسته است اما به هر حال این مشکل را به نحوی باید حل نمود.

جبهه مشارکت کمتر در حوزه جامعه مدنی فعال بوده است چون از ابتدا همزاد دوم خرداد بود و بسیاری از کادرهای آن یا به مجلس رفتند یا به دولت و یک غفلت تاریخی باعث شد که در حوزه ی مدنی و اجتماعی کمتر کار کنند. البته این اختصاصی به جبهه مشارکت ندارد. بلکه همه احزاب ایران از این موضوع رنج می برند. اما باید روشن کرد که برای حزبی که اکنون دستش به هیچ جا دیگری بند نیست، این نقیصه غیر قابل گذشت است.

حزب به خاطر گستردگی اش حتماً احتیاج به تعداد فراوانی کادر حرفه ای و تمام وقت دارد که در خدمت اهداف حزب باشند. متأسفانه هنوز حزب نتوانسته است به تعداد کافی از این قبیل نیروها را تربیت جذب و پشتیبانی نماید.

با اینکه حزب نیرو زیاد دارد در عین حال نیرو کم هم دارد. به این معنا که به علت ناشناخته ماندن توان افراد آن‌ها در جای خود قرار نگرفته اند. لذا از ظرفیت های اعضا به اندازه قابلیت آن‌ها بهره برداری نمیشود و از آن سو بسیاری از امور به همین دلیل معطل مانده اند. ساماندهی مجدد اعضا جزو وظایف فوری و عاجل حزب است.

حزب هنوز خود را مستاجری در درون نظام می داند این احساس باید تبدیل به احساس صاحبخانه بودن بشود. به جرأت می توان گفت که هیچ نیرویی در ایران به اندازه کادرهای حزب برای آبادانی و سربلندی و حدوث و بقای نظام تلاش نکرده اند. اما هنوز به لحاظ ذهنی احساس صاحبخانه بودن را نمی کند.

مشارکت از کارکردهای جانبی (By product) احزاب غفلت کرده است. این کارکردها مانند اشتغال، ازدواج، همیاری، ورزش، تفریح، شراکت، فعالیت اقتصادی و غیره معمولاً به تقویت بنیه ی حزبی و همچنین همبستگی به شدت کمک می کند. در ایران احزاب راست وظیفه اصلی خود را که همانا کارکرد سیاسی باشد مغفول نهاده اند و عمدتاً به همین کارکردهای فرعی بسنده کرده اند.

 به قول معروف احزاب راست در ایران از پایه به همدیگر پیوند خورده اند، احزاب چپ از سر به هم پیوند دارند. و معلوم است که موضوعات عینی و پایه ای از استحکام بیشتری برخوردار است تا موضوعات ذهنی و قابل مناقشه.
به هر تقدیر امیدوارم که حزب بتواند با فائق آمدن بر مشکلات یاد شده استانداردهای خود را تقویت کند.

مشخصه های یک دولت قدرتمند

                               مشخصه های یک دولت قدرتمند

 

 

اگر از ما بپرسند که مهم‌ترین مشخصه یک دولت قوی چیست، چه پاسخی باید بدهیم؟ شاید برخی‌ها به توان جنگی و نظامی اشاره کنند. طبعاً پاسخ منفی است. دولت اتحاد جماهیر شوروی در این عرصه بسیار قدرتمند بود و دیدیم که چه سرنوشتی داشت و دارد. قدرت سرکوب داخلی و ستاندن جان افراد مزاحم هم پاسخ احتمالی دیگر است. قطعاً در رد این شاخص استدلال‌ها و شواهد بیشتری می‌توان عرضه کرد. قدرت اقتصادی هم می‌تواند گزینه‌ای دیگر برای پاسخ به این پرسش باشد. اما کیست که نداند دولت‌های ثروتمند حاشیه خلیج فارس لزوماً دولت‌های قدرتمندی نیستند. دولت قدرتمند یک مشخصه کلیدی دارد. توان مالیات‌گیری از مردم مشروط به رغبت و میل نسبی آنان. چرا می‌گویم که رغبت و میل نسبی، زیرا به طور معمول کسی دوست ندارد ثروتش و درآمدش را به دیگران تقدیم کند، اما الزامات اداره امور و مورد احترام بودن کارگزار این امور، یعنی دولت‌ها، موجب می‌شود که مردم با رضایت و رغبت و میل نسبی مالیات بپردازند، در چنین جامعه‌ای مجازات فرار از پرداخت مالیات بسیار سنگین است، هم به لحاظ روانی و اجتماعی، و هم به لحاظ کیفری هزینه زیادی برای متقلبان مالیاتی در نظر می‌گیرند، جرمی که در ایران یا مجازات چندانی ندارد یا معمولا به نتیجه اجرائی نمی‌رسد، و استنکاف از پرداخت مالیلت حداکثر با ممنوعیت خروج از کشور مواجه می‌شود. شنیده‌ام که این جرم در انگلستان تا 25 سال زندان دارد، در حالی که برای تجاوز به عنف حداکثر 5 سال زندان در نظر گرفته‌اند. کاری را که در ایران با خواهش و تمنا و تبلیغ و جایزه و... کمتر کسی حاضر به پرداخت مالیات می‌شود، در ایالات متحده مردم در صف‌های طولانی می‌ایستند تا قبل از پایان موعد مقرر مالیات خود را کامل و شامل پرداخت کنند.
شاید گفته شود که در آن کشورها به زور و ترس از مجازات از مردم مالیات می‌گیرند. اما این غلط است، زیرا اگر مجازات جرمی زیاد باشد به آن معنا نیست که مردم از ترس مجازات سنگین، آن را مرتکب نمی‌شوند، برای مثال مقایسه کنید میان قتل و مواد مخدر، که مجازات مواد مخدر بعضاً شدیدتر از قتل است، اما در جامعه فعلی، تعدادی زیادی قاچاقچی و معتاد داریم ولی قتل از قاچاق مواد خیلی کمتر است. و اگر همین امروز هم مجازات قتل کاهش یابد، بدان معنا نیست که قتل افزایش شدیدی پیدا می‌کند زیرا مردم آن عملی زشت و گناهی بزرگ می‌دانند. بنابراین بالا بودن مجازات یک جرم مشخص در یک جامعه سالم نشانه‌ای از بیشتر مطرود بودن آن جرم است، و از این منظر، می‌باید گفت که پرداخت مالیات، یکی از نوامیس و خطوط قرمز جدی جوامع جدید و پیشرفته و قدرتمند است، البته چنین پرداختی همان طور که گفته شد، مشروط به وجود نوعی رغبت و میل نسبی هم هست، در غیر این صورت دریافت مالیات با زور سرنیزه، چیزی جز غارت اموال مردم نیست.
دولتی می‌تواند مالیات را با رضایت نسبی جمع کند که نمایندگی مردم را داشته باشد. در نتیجه نقش کارگزاری و نه هدایت‌گری یا سلطه را برای مردم ایفا می‌کند. اعمال قدرت چنین کارگزاری مشروط به حمایت مردم است و چون مردم مهم‌ترین منشاء قدرت در جامعه هستند، بنابراین چنین دولتی نیز قدرتمندترین است، و مآلاً در عرصه‌های دیگر نیز صاحب قدرت و نفوذ خواهد بود.
مالیات بر ارزش افزوده یکی از مهم‌ترین ابزارهای مالیاتی است که بخش عمده آن را طبقات مصرف‌کننده‌تر پرداخت می‌کنند و چند دهه است که در کشورهای پیشرفته با دقت تمام به اجرا درآمده است. و البته سازوکار و زیرساخت‌های لازم آن نیز باید فراهم باشد. درصد این مالیات برحسب نوع کالا متفاوت است، مثلاً در فرانسه تا 18 درصد هم برای کالاهای غیر ضروری بالغ می‌شود و برای مواد غذایی 5 درصد است. البته رییس دولت اعلان کرده که در برخی کشورها به 30 تا 35 درصد هم می‌رسد. بودجه اصلی دولت‌ها از این مالیات تأمین می‌شود. این مالیات را مصرف‌کننده می‌پردازد و نه تولیدگر یا عرضه‌کننده.
در ایران هم قانون مالیات بر ارزش افزوده تصویب شد، اما رقم آن بسیار اندک و 3 درصد است، با این حال در اولین مواجهه با آن بازارهای طلا تعطیل شد. و دولت به سرعت عطای گرفتن این مالیات را به لقایش بخشید و فعلاً دریافت آن را متوقف کرده است. جالب اینکه مخالفت از سوی صنف طلافروشان آغاز شد که اصولاً کالایی زینتی (ولو سرمایه‌ای هم باشد) است، و قرار هم نبود که فروشندگان آن را بپردازند بلکه باید از خریدار دریافت می‌کردند، و از همه مهم‌تر اینکه در دو سال اخیر قیمت این کالا به دلیل نوسانات قیمت جهانی از حدود اونسی کمتر از 600 دلار به بیش از هزار دلار هم رسیده بود، یعنی بازار طلا تا حدود 80 درصد افزایش قیمت را تجربه کرده بود، اما چرا در برابر 3 درصد ناقابل مقاومت نشان داد و موفق هم شد؟
این امر چند علت دارد. یکی اینکه به دلیل درآمدهای نفتی مردم نه تنها خود را موظف به پرداخت مالیات نمی‌دانند، بلکه خود را طلبکار از دولت هم می‌دانند، اتفاقاً دولت هم این را قبول دارد و به همین دلیل هم شعار آوردن پول نفت سر سفره را داد. و اکنون هم می‌خواهد پول را به طور مستقیم به مردم پرداخت کند، پس دولتی که به مردم بدهکار است، چگونه می‌خواهد مالیات بگیرد؟ دلیل دیگر غیر پاسخگو بودن مجموعه دولت است. حکومتی که علنی شدن دریافت صد میلیون تومان از سوی نمایندگان مجلس‌اش موجب بحران می‌شود و علنی‌کننده با شدت تمام از سوی رییس مجلس شماتت می‌شود که چرا این خبر را علنی کرده است، نمی‌تواند از مرد مالیات را با رغبت بگیرد، زیرا در نظام مبتنی بر مالیات شفاف‌ترین مسایل، امور مالی و صرف بودجه است که خارج از قانون مصوب خرج نمی‌شود و همه مردم باید از محل صرف آن مطلع باشند.
بعلاوه دولتی که مهم‌ترین شعارش پرداخت یارانه (مالیات منفی) به مردم است، چگونه همزمان درصدد دریافت مالیات از آنان است؟ و اصولاً چه نیازی دارد؟ روشن است که هزینه‌های اخذ مالیات برای چنین سیستمی و سپس بازگرداندن مجدد آنها به مردم عملی عجیب است. مثل این است که دولت 10 تومان هزینه کند تا 100 تومان مالیات بالقوه را وضع و دریافت کند، اما در عمل بع علت ضعف و فساد موجود نتواند این 100 تومان را دریافت کند، و مثلاً 80 تومان آن را دریافت کند. بعد از سوی دیگر درصدد باشد که به مردم هم مستقیماً کمک مالی کند، و 10 تومان هم هزینه کند تا 120 تومان را به مردم برساند که در عمل هم به همان دلائل بیش از 100 تومان به دست مردم نمی‌رسد. از نظر موازنه جیب مردم 100 تومان داده‌اند و 100 تومان گرفته‌اند و هیچ فرقی برای آنان نداشته است، اما در این میان 60 تومان که از جیب دولت رفته است (120 تومان پرداخت، 20 تومان هزینه جمعاً 140 تومان و در عوض 80 تومان دریافت) و روشن است که این رقم کجا می‌رود.
ممکن است گفته شود که زیرساخت‌های لازم برای اخذ مالیات بر ارزش افزوده فراهم نشده بود، در این صورت چرا چنین تمهیداتی از پیش اندیشیده نشده بود؟ بعلاوه چرا پس از اعتصابات بازاری‌ها دریافت مالیات متوقف شد، می‌خواستند پیش از آن اجرای مالیات را متوقف کنند. اقدام به اجرای قانون و عقب‌نشینی از اجرای آن، خسارات بسیار سنگینی بر موضوع مهم اخذ مالیات به عنوان ناموس دولت‌های قدرتمند است. دولتی که توان برنامه‌ریزی و اخذ این حد از اندک مالیات را در مورد کالایی چون طلا ندارد، چگونه می‌تواند برای اداره دنیا برنامه ارایه کند؟ پاسخ محتمل این است که فقط دولت‌هایی که درصدد ارایه برنامه برای اداره دنیا هستند، قادر به اخذ مالیات ولو اندک از مردم خود نیستند.


گفتگوی عباس عبدی با سعید حجاریان

 

گفتگوی عباس عبدی با سعید حجاریان

عبدی: مدتی است که در خیابان، کسانی که احیانا من را می شناسند بعد از سلام و علیک می پرسند که آقای عبدی «آخرش چه می شود؟» این سئوال برای همه مطرح است و البته یک نکته کلیدی در آن وجود دارد. گویی سئوال کننده غایب و در موضع انفعال است.نکته کلیدی دیگر هم این است که به نظر می رسد آینده برای همه نامعلوم است. البته تکرار این سئوال به نظر من اتفاقی نیست و بی پاسخ گذاشتن آن هم راهی را برای ادامه بحث های دیگر باز نمی کند. حالا آقای حجاریان چون شما در خیابان راه نمی روید من این سئوال را به نیابت مردم از شما می پرسم که بالاخره چه می شود؟ تصور شما از آینده چیست؟

حجاریان: از من هم این سئوال به کرات پرسیده می شود. همین موج است که گرایش های انتظار به موعود را دامن زده است. بعضی ها به امید یک دست غیب هستند. برخی دیگر امید دارند که در انتخابات بعدی یک کاندیدایی پیدا شود که وضعیت را تغییر دهد. مشکل از اینجا ناشی می شود که همه چیز به معیشت مردم گره خورده است. مردم منتظر هستند که فشارهای معیشتی کمتر شود اما هر روز با افزایش آن مواجه هستند.نهایتا هم فشار معیشتی است که مردم را وامی دارد تا بپرسند چه می شود؟ از طرف دیگر دولت هم پیشتر وعده هایی را داده بود که هنوز محقق نشده و نوعی حرمان و عسرت را دامن زده است. بخشی هم به احساس ناامنی مربوط می شود. مردم از آینده خود هیچ تصویری ندارند و احساس ناامنی می کنند. درواقع به قول فرنگی ها اکنون "سیستم غارت" وجود دارد. وقتی فرد در معرض غارت قرار می گیرد، به دنبال یک مامن می گردد. اینجاست که شرایط برای ظهور یک مستبد فاشیست مهیا می شود. البته دولت کنونی نه توان تامین امنیت را دارد و نه توان کنترل تورم را. وضعیت کنونی ما حاکم شدن نوعی هرج و مرج است. اوضاع حسین قلی خانی است.

عبدی: ببین آقا سعید، چند نکته را باید ازهم تفکیک کرد. اول اینکه چرا این وضعیت وجود دارد. من به عامل اقتصادی که شما طرح کردید شک دارم. به این علت که ما در سالهای 73 و 74 تورم شدیدتری داشتیم اما این حس در جامعه وجود نداشت و یا حداقل به شدت کنونی نبود. دیگر اینکه فرض کنید آن مستبدی هم که شما از آن سخن می گویید، بر سرکار بیاید. اما او که دیگر دیکتاتور نیست بلکه حاکم دموکراتی است که همه از عقلانیت او استقبال می کنند. اگر همین الان شخصی پیدا شود و تورم را مهار کند که دیگر حرف و شکایتی باقی نمی ماند. مستبد کسی است که به نظر و رای دیگران اهمیت نمی دهد اما اگر هم اکنون دولت موجود معضل اقتصاد را حل کند گمان نمی کنم عموم مردم چندان با آن مخالفت کنند. اما از این دو مبحث هم اگر بگذریم سئوال این است که فارغ از اینکه شما یک فعال سیاسی باشید، چه سناریوهایی را برای آینده کوتاه مدت 3 و 4 ساله جامعه پیش بینی می کنید؟

حجاریان: آن سالهایی که تو در مثال می گویی در مقایسه با امروز، آنقدرها هم فشار اقتصادی روی مردم نبود. من ندیدم که مردم اینقدر مستاصل باشند.

عبدی: شما ندیدید یا مردم این حس را نداشتند؟فشار وجود داشت و سئوال من این است که چرا اکنون این حس به وجود آمده و مسئله مهم هم همین است.

حجاریان:مردم در آن زمان این حس را نداشتند و اکنون دارند. چون اکنون دولت دارد متلاشی می شود. کابینه ازهم پاشیده است. به قول همایون کاتوزیان دولت کلنگی شده است. اکنون چند ماه از سال گذشته ولی هنوز مشخص نیست که چند درصد به حقوق ها اضافه شده و یا بهره بانکی چقدر شده است. اصلا چشم اندازی برای آینده وجود ندارد. در این شرایط دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود. این از علایم آخرالزمان است. گویی در هاویه افتاده ایم.

عبدی: باید اضافه کنیم که درآمدهای نفتی هم انتظارات را بالا برده و مجموعا فقط تورم در این وضعیت دخیل نیست و درواقع هیچ چشم اندازی وجود ندارد و اوضاع بدتر هم می شود.

حجاریان:چشم انداز تاریک است. درآمدهای نفتی هم این مسئله را تشدید کرده است. دچار نوعی بی آیندگی شده ایم.

عبدی: حال به عنوان یک ناظر ایرانی و نه یک فعال سیاسی در کوتاه مدت که منظور از کوتاه مدت هم یک دوره چرخش قدرت 3 یا 4 سال است، چند سناریو را در این کشور محتمل می دانی؟ می خواهیم از دل بیان این سناریوها، بفهمیم که احتمالات کدامیک بیشتر است و کدام را می توان تقویت کرد.

حجاریان:معمولا در این شرایط محتمل ترین گزینه، تصور وضعیت موجود است.

عبدی: درست است فرض اولیه و محتمل ما چیزی است که وجود دارد . اما چون وضع موجود از پایداری برخوردار نیست و اوضاع مرتب بدتر می شود و این توان را ندارد که حتی خود را به صورت حداقلی اصلاح کند، بنابراین نمی توان انتظار داشت که این وضع درکوتاه مدت تداوم پیدا کند.

حجاریان: باید ببینیم که چه عواملی باعث تغییر می شود. زمانی مردم مثلا در اعتراض به افزایش کرایه در اسلامشهر شورش می کنند اما این شلوغی فایده ای ندارد. اینها عوامل گذرایی است که رفع آن برای حکومت مشکلی ندارد.

عبدی: درواقع اینها عوامل پیش بینی نشده است. اما در جامعه امروز ما و در بستر واقعیت و نه در فرض ایده آل، نیروهای سازماندهی شده منتقد که امکان تاثیرگذاری آنها از راههای قانونی و مشارکت عمومی و یا انتخابات وجود دارد، تا چه میزان امکان دخالت در تغییر اوضاع را دارند؟

حجاریان:خودشان می گویند که اگر ائتلافی جامع از نیروهای اصلاح طلب تشکیل شود و بخشی از راست هم حضور داشته باشد، امکان تغییر وجود دارد. ببینید مراجع و ائمه جمعه از طرف مردم تحت فشار هستند. از آن طرف آقای هاشمی هم تمامی روحانیون سنتی از واعظ طبسی گرفته تا مهدوی کنی را با این هدف که در انتخابات آینده وضعیت به هم بخورد جمع کرده است.

عبدی: این پاسخ به سئوال من نیست، چون شما درباره وضعیتی دیگر توضیح دادی اما ما درباره امروزصحبت می کنیم که چنین اتحادی وجود ندارد و گمان نمی کنم که در کوتاه مدت هم شکل بگیرد. ببین منظور من نهضت آزادی و ملی مذهبی ها و جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین است که رسیدن اینها به یک لیست واحد با جامعه روحانیت از محالات است.

حجاریان: یک لیست نه، منظور یک فرد است.

عبدی: حتی یک فرد هم به این سهولت نیست. اکنون این طیفی که بیرون رانده شدند آیا می توانند از نظر فعالیت سیاسی و مدنی در شرایط کنونی تاثیر گذار باشند؟ البته به این کار نداریم که خودشان چه می گویند.

حجاریان: الان که مشخص است نمی شود. انتخابات مجلس نشان داد که نمی شود.

عبدی: بنابراین به اعتقاد شما در شرایط کنونی به لحاظ فعالیت مدنی و سیاسی و حتی فعالیت سیاسی رسمی آنها نمی توانند تاثیرگذار باشند.

حجاریان:خود دولت گفته که سال سختی را درپیش داریم. مشخص نیست که وضعیت در آخر سال چگونه خواهد بود. شاید آن زمان مطالبات گسترده ای مطرح شود.

عبدی: هنوز به آن مرحله نرسیده ایم. ممکن است خیلی اتفاقات بیافتد. از اینکه بگذریم، یک عامل دیگر هم اقتصاد و پول نفت است.این عامل را تاچه میزان متغیری تاثیرگذار می دانی؟

حجاریان: مقدار زیادی از پول نفت خرج سوبسید شده است. اوضاع امروز ما شبیه شرایط بعد از انقلاب 1905 روسیه است که نخست وزیر نظام تزاری اصلاحات ارضی اعلام کرد و با این اقدام طبقه متوسط را به نفع طبقه پایین قربانی کرد. سیاست های این دولت هم این است که تا می تواند حاشیه را برای خود داشته باشد و طبقه متوسط را قربانی این سیاست کند. با این اقدام ثبات خود را حفظ می کند.

عبدی: دراین حالت دولت چگونه می تواند پس از قربانی کردن طبقه متوسط، وضعیت را ثبات دهد؟

حجاریان:در جامعه طبقه ای داریم به نام "لمپن پرولتاریا". اینها حاشیه نشین ها و اقشاری هستند که هنوز ماقبل جامعه صنعتی زندگی می کنند. دولت تلاش دارد تا این طبقات را با خود همراه داشته باشد چراکه تصور می کند درنهایت هم همین طبقات از موجودیت او دفاع خواهند کرد.

عبدی: این نوع مدافع تنها به درد شرایط ویژه می خورد. در شرایط غیرجنگی و غیرویژه که چنین مدافعانی به کار نمی آید.

حجاریان: آنها معتقدند که آمریکا درنهایت به ایران ضربه خواهد زد. مثلا ممکن است در داخل، حادثه ای شبیه 18 تیر یا دوم خرداد اتفاق بیافتد و یا در منطقه متحدان امریکا به ایران ضربه بزنند. پس اعتقاد دارند که باید برای حفظ خود منابع را تخصیص دهیم ، حال اگر صنعت نابود شد هم مهم نیست. ببینید چقدر خرج هیات ها می شود. من پریشب در راه منزل دیدم که حجت الاسلام پورچلویی یکی از اعضای تیم ترور خودم ، یک هیات بزرگ زده و کلی مردم را جمع کرده است.

عبدی: بد نبود خودت هم می رفتی داخل هیات (خنده)

حجاریان:بله! با خودم گفتم چقدر جالب است. به من گفتند جانباز 70 درصد هستی اما هم از دانشگاه اخراج شدم و هم حقوق ام قطع شد. منظورم این است که در تخصیص منابع، پول را جایی هزینه می کنند که می دانند مدافع نهایی آنها خواهند بود.

عبدی: ربط این مسئله با نفت اینجا است که مازاد بر آنچه به کارمند می دهند ، می تواند در این سیستم توزیع شود. به هرحال درآمد نفتی ما اگر بیشتر نشود، کمتر نخواهد شد و عامل نفت حتما در آینده مقوم این شرایط است.

حجاریان: مشکل ما این است که چون اصلاح طلبان عضو طبقه فرمال(رسمی) و مقابل لمپن پرولتاریا هستند کارشان سخت می شود.

عبدی: البته اگر طبقه فرمال هم وجود داشت چون اصلاح طلبان تشکیلات و قدرت بسیج اجتماعی ندارند بازهم جواب نمی داد. از این بحث اگر بگذریم، دو عامل باقی می ماند، یکی عامل خارجی و دیگر ساخت سیاسی. تاثیرگذاری این دو عامل را چگونه می بینی؟

حجاریان:درباره عامل خارجی گفته می شود که تا وقتی بوش سرکار است، اتفاقی نخواهد افتاد. من هم معتقدم که بوش به دلیل مسئله هسته ای اقدامی نخواهد کرد. اما امکان دارد که به خاطر عراق یا داستانی مثل ملوانان انگلیسی اقدامی انجام دهد.

عبدی: ممکن است هر اتفاقی بیافتد اما اکنون مذاکرات اسرائیل و سوریه اطمینانی را در جهت ثبات نسبی منطقه به آمریکا می دهد. در داستان لبنان هم مهم این نیست که چه توافقی حاصل می شود مهم این است که هرکسی که زیر قرارداد بزند بازنده است. به هرحال بهانه پیدا کردن در عالم سیاست خیلی سخت نیست. آیا گمان نمی کنید که پس از حل کردن این دو بحران،ممکن است مشکلات ما با عامل خارجی تا چند ماه دیگر افزایش یابد؟

حجاریان: بله، آنها دنبال همین هستند. لبنان که حل شد. عراق هم که قرارداد را امضا کند حل می شود.در بحران سوریه هم که می خواهند جولان را منطقه غیرنظامی و تبدیل به پارک کنند تا عربها و یهودی ها در آن بگردند. مالکیت اما برای سوریه باقی می ماند.

عبدی: چیزی شبیه منطقه سوم یا چهارم سینا می شود.

حجاریان: بله، آن هم منطقه ای غیرنظامی است. در مورد جولان هم که سوریه قبول کرده است.

عبدی: آقای سیستانی هم که راجع به این قرارداد گفتند که اگر مردم عراق رای دهند می پذیرند.در آنجا کردها رای می دهند، شیعیان هم که بعید است بعد از این سخن آیت الله سیستانی که مسئله را به خود آنها ارجاع داده است، رای ندهند.

حجاریان:مالکی قبول دارد. سنی ها هم قبول دارند. بنابراین پس از حل این مسائل آنها ممکن است توجه شان به ایران بیشتر شود.

عبدی: اگر از عامل خارجی هم بگذریم، به نظر شما اکنون در ساخت سیاسی چگونه می تواند تغییری ایجاد شود؟

حجاریان: در داخل ساختار سیاسی فقط یک مشکل درمقابل دولت است و آن هم روحانیون هستند. فشار به روحانیت از جانب مردم بالا است.

عبدی:آیا واقعا روحانیت می تواند برمبنای رای مردم به ساختار سیاسی فشار بیاورد؟ آیا چنین امیدی واقع بینانه است؟

حجاریان: روحانیت پایگاه مردمی دارد و فشاری که به مردم وارد می شود، عینا به روحانیت منتقل می شود. مردم برای تظلم خواهی و شکایت به روحانی محل مراجعه می کنند و روحانی هم وظیفه دارد که آن را به مراجع منتقل کند. اکنون اگر به دیدن مراجع قم بروی همه از گرانی گله می کنند.

عبدی:ببین آقا سعید، آقای خاتمی هم وقتی رییس جمهور بود و به دیدار آنان می رفت، برخی از روحانیون جلوی او حرف هایی می زدند اما در جاهای دیگر حرف دیگری می زدند.برای آنها مسئله آلترناتیو مهم است که چه کسی می رود و چه کسی می آید.

حجاریان: زمان خاتمی می گفتند که مشکل ما بی حجابی و یا وزارت ارشاد است. الان اما می گویند مشکل گرانی است. می گویند که دولت نمی تواند اوضاع را سروسامان دهد . مثلا ناطق نوری بهتر است. گرایش های جدید در حوزه به روی ناطق مثبت است.

عبدی: آیا ما کل وضعیت سیاسی را به یک فرد تقلیل می دهیم؟یعنی اگر یک فرد برود و دیگری بیاید همه چیز درست خواهد شد؟

حجاریان: نه! می گویند که احمدی نژاد نماینده راست رادیکال است و ناطق نماینده راست محافظه کار. دعوا میان روحانیت و نیروهای نظامی بر سر تقسیم منابع است. منابع را دیگری مصرف می کند اما روحانیت باید به مردم جواب دهد.

عبدی: ببین من می خواهم بگویم اتفاقی که دارد می افتد از یک مشکل ساختاری حکایت می کند، اما سخنان تو دعوا را به یک فرد تقلیل می دهد.

حجاریان: از شما می پرسم که آیا این نظر من درست نیست؟ آیا آثار آن را نمی بینید؟

عبدی: خیلی امیدی ندارم که روحانیت بتواند و یا بخواهد که قدمی بس.ی اصلاح ساختار بردارد .

حجاریان: اگر به جامعه روحانیت مبارز بروی خیلی حرف ها را می شنوی.

عبدی بله! شما اگر با تک تک آنها که بنشینی حتی از ناطق هم می گذرند و به خاتمی نزدیک می شوند. در این مشکلی نیست. ولی آنچه برای ما مطرح است، چیزی است که در بیرون بیان و عمل می شود.حال بادرنظرگرفتن مجموعه این صحبت ها یک سئوال باقی مانده است. ما درباره سناریوهایی که می تواند رخ دهد صحبت کردیم، از جمله اینکه یک دعوای خارجی رخ دهد یا همین وضع ادامه پیدا کند و یا همین فرایند تشدید شود تا زودتر نتیجه مشخص حاصل شود صحبت کردیم. اکنون یکسری احتمالاتی برای بعضی از این سناریوها وجود دارد. بهینه کردن رفتار ما هم این نیست که ذهنی و انتزاعی با این احتمالات برخورد کنیم. از این رو باید ببینیم که کدام راهکار که البته نزدیکتر به دیدگاه ها و ارزش های اصلاحی باشد را می توانیم محقق کنیم. به نظر شما اصلاح طلبان باید در میان این سناریوها و احتمالات و با درنظر گرفتن وضعیت و ارزش ها و دیدگاه های خود کدام را تقویت کنند؟

حجاریان: برای انتخابات بعدی؟

عبدی: من منظورم تنها انتخابات نیست. در کلیت صحبت می کنم. بهینه ترین سیاستی که در وضعیت کنونی با توجه به شناخت تمام جوانب پیشنهاد می کنی چیست؟

حجاریان: اصلاح طلبان تاکنون چند تا حرف زده اند. یکی اینکه می خواهند کمی به سمت راست بچرخند.

عبدی: یکی از مشکلاتی هم که وجود دارد همین است. اینکه به سمت راست می کشند به این معنی است که خودشان تغییر پیدا می کنند یا اینکه می گویند ما این هستیم ولی از راست حمایت می کنیم.

حجاریان: با عنایت به مقدورات و محدودیت ها عمل می شود. استراتژی که از خلاء نمی آید.

عبدی: نه ببین! گاهی می گویم که من تفکراتم این است اما در شرایط فعلی از فلان فرد یا گروه حمایت می کنم و هیچ ایرادی ندارد. اما گاهی تفکر خود را تغییر می دهند و می گویند که باید جور دیگری فکر کنیم.

حجاریان: آنها می گویند که با عنایت به شرایط فعلی باید تصمیم گرفت. به خصوص شنیده ام که دربین کارگزاران گفته شده که باید به سمت روحانیت برویم و فردی که بتواند رای بیاورد را مطرح کنیم. مثلا گفته اند ناطق کاندیدای خوبی است. اول اینکه در قدرت نیست و دوم هم اینکه به این سمت متمایل شده است و سوم اینکه ناطق دعوای میان روحانیت و نظامیان را عمیق تر می کند.

عبدی:همین حمایت از ناطق گمان نمی کنی که در چارچوب داخلی ساخت سیاسی، آن گروه را تضعیف کند؟

حجاریان:این حرف را کارگزاران می زنند.

عبدی: مهم تفسیری است که ساخت سیاسی از حرف آنها به دست می دهد. به نظر من بخشی از دولت جدید بیشتر از آنکه فقط بخواهد اصلاح طلبان را بیرون کند، به دنبال جمع کردن بساط تفکر کارگزاری است.

حجاریان:بالاخره هاشمی هنوز بخشی از قدرت ایران و عضو جامعه روحانیت است. ناطق هم عضو همین مجموعه است. طبیعی است که هاشمی لولای دو طرف می شود. چون اگر خودش بیاید، رای نمی آورد.

عبدی:وقتی که خودش رای ندارد، حمایت عوامل پایین تر از خودش هم مشکل ساز می شوند.

حجاریان: این دیگر ورای نظرگاهی است که مطرح شده است. این وسط تنها بحث هاشمی و ناطق مطرح نیست. بحث قم و مهدوی کنی هم مطرح است.

عبدی:آقای مهدوی که مشهور به صراحت لهجه است وقتی درباره احمدی نژاد حرفی در دانشگاه امام صادق زد وحتی مکتوب هم شد، فورا آن را تعدیل کردند. آقای مهدوی یک آدم بسیار روحانیت گرا است و نباید مثلا احمدی نژاد موقعیتی جدی در صفحه تفکر او داشته باشد. اما به سرعت حرف خود درباره وی را تعدیل می کند. حال شما چگونه فکر می کنید که این جریان فردا جلوی این جماعت می ایستد؟

حجاریان:آقای مهدوی کنی در دوم خرداد از ناطق جوری حمایت کرد که گویی خیلی به او نزدیک است. البته یک دیدگاه دیگر هم در اصلاح طلبان وجود دارد و آن حمایت و مطرح کردن خاتمی است.

عبدی: گیر و پیچ این دیدگاه را چه می دانید؟

حجاریان: شاید به خاتمی توصیه شود که نیاید و اگر نیاید آنگاه 10 کاندیدای اصلاح طلب ظهور می کنند.

عبدی: فرض کنید به او نگویند که نیاید. و او هم بیاید آنگاه چه اتفاقی می افتد؟

حجاریان: می گویند خاتمی بیاید در مقابل احمدی نژاد رای دارد.

عبدی: شما هم همین اعتقاد را داری؟

حجاریان: مشکل برگزاری یک انتخابات سالم است.

عبدی: پس هیچ راه اثبات و ردی برای آن وجود ندارد؟

حجاریان: هنوز نه.

عبدی: راهبرد دیگر چیست؟

حجاریان:راهبرد دیگر این است که اصلا در انتخابات مشارکت نکنیم. یک راهبرد هم می گوید که پشت سر یک آدم قوی و پایه کار که مثل خاتمی هم نباشد بایستیم.

عبدی:مثلا چه کسی؟

حجاریان: عبدالله نوری. دانشجویان و تحریمی ها هم پشت سر او می آیند. اگر هم ردصلاحیت شد می گوییم که در انتخابات شرکت نمی کنیم. اگر هم در صحنه باقی ماند که همه دوم خردادی ها و تحریمی ها بسیج می شوند.

عبدی: پیشنهاد شما دراین باره چیست؟ فکر می کنید کدامیک محتمل تر است و امکان انجامش وجود دارد. شما کدام راهبرد را توصیه می کنید؟

حجاریان: الان نمی دانم. اما هیچکدام را رد نمی کنم. باید چند ماه بگذرد تا ببینیم که آیا ائتلاف می شکند یا نمی شکند. ممکن است با تقابل هرکدام از این راهبردها ائتلاف بشکند.

عبدی:نمی توان منتظر ماند چون گروه های اصلاح طلب اکنون درحال تصمیم گیری هستند. عوض کردن تصمیم هم هزینه دارد و با گذشت زمان امکان تغییر در تصمیم هم کمتر می شود. به این ترتیب شما هیچکدام از راهبردها را توصیه نمی کنید؟

حجاریان: برای من ائتلاف مهم تر است.

عبدی: یعنی هیچکدام از راهبردها را رد هم نمی کنید؟

حجاریان: فعلا نه.

عبدی:فرض ما ممکن بودن یا غیرممکن بودن آن نیست. فرض این است که ائتلاف چه بشکند و چه تحقق پیدا کند در خلاء و انتزاع امکان شکل‌گیری ندارد. بحث این بود که شما به عنوان یک فعال سیاسی ترجیح خود را در این مسئله بیان کنید. به نظر می رسد ترجیح شما شکل گرفتن و باقی ماندن ائتلاف است؟

حجاریان: من اکنون نمی دانم نظر ائتلاف چیست. مثلا سر ناطق ممکن است ائتلاف بشکند. سر عبدالله نوری هم ممکن است بشکند. سر خاتمی احتمالا نمی شکند اما گیر دارد. هرکدام معایب و منافع خاصی دارد.

عبدی: پس راه خاصی را پیشنهاد نمی کنید؟

حجاریان: من تصمیم گیر نیستم.

عبدی: نمی گویم که شما تصمیم گیر هستید. اماشما به عنوان تحلیلگر می توانید راهی را پیشنهاد کنید که دیگران هم به آن احترام می گذارند و درباره آن تامل می کنند و کوشش می کنند که آن را تئوریزه کنند.

حجاریان: الان نگویم بهتر است. چون حزب نظر علنی و شخصی را ممنوع کرده است.

عبدی: من البته مخالف انضباط حزبی نیستم اما گاهی یک آدم عادی حزبی نظری می دهد و زمانی دیگر شخصی که انتظار می رود درباره مسئله ای موضع شخصی تحلیلی هم داشته باشد. فکر نمی کنی که این سکوت اجباری بیش ازحد محدود کردن است؟ می توانی صریح نظرت را نگویی اما مبانی آن را بگویی.اینکه بگویی نظر نمی دهم برای دیگران سئوال ایجاد خواهد کرد؟

حجاریان:چرا؟

عبدی: به این دلیل که رعایت این مقدار از انضباط حزبی را از شما نمی پذیرند

حجاریان: من هم عضو حزب هستم و تصمیم براین بوده که نظر شخصی ندهیم.

عبدی: اما انتظاری خاص از شما وجود دارد و به علاوه همه هم یکسان نیستند . افراد با هم تفاوت دارند.

حجاریان: بله، مثلا اگر تو جای من بودی حتما می گفتی.

عبدی:آیا هواداران یک حزب نباید بدانند که در یکسال آینده این حزب کدام مسیر را طی خواهد کرد؟ آن هم دو مسیری که 180 درجه تفاوت دارد؟ از آن طرف برخی اعضای مشارکت می گویند که ما باید فراکسیونیسم را تقویت کنیم اما در نهایت هر تصمیم که گرفته شد رعایت شود. اما وقتی همه اعضا را از نظر دادن منع می کنند به این معنا است که اصلا تمایلی برای به چالش گذاشتن مسئله ندارند و این در تقابل با فراکسیونیسم و تقویت آن است.

حجاریان: اما در دفتر سیاسی چالش داریم.

عبدی: چالش در بدنه حزبی مهم است نه در شورای مرکزی و دفتر سیاسی. آنجا باید انعکاسی از خواسته های بیرون باشد.

حجاریان:آنجا هم یک بحث مطرح می شود و چالش ایجاد می شود.

عبدی: ولی چالش در بدنه و جامعه با چالش در دفتر سیاسی و راس هرم حزبی فرق دارد.

حجاریان: حالا نظر تو چیست؟ تو چه دیدگاهی می توانی در این شرایط داشته باشی؟

عبدی: من نظرم را می گویم. من معتقدم که الان زمان، زمان امتناع تصمیم گیری اصلاح طلبان است. هر عملی هم که انجام دهند تاثیر مخرب آن بیشتر از تاثیر مثبت آن است. بهترین دلیل هم سال اول مجلس هفتم بعد از روی کار آمدن دولت جدید است. بهترین کار این است که به خودشان بپردازند و اصلا هم اصرار بر حضور در انتخابات نداشته باشند. حتی خیلی هم اصرار ندارم که کاندیدایی را انتخاب کنند که مطمئنا ردصلاحیت می شود. از طرف دیگر امکان آن هم وجود ندارد که کسانی که از فضای مشارکت در انتخابات سخن می گفتند بروند و از امثال عبدالله نوری دفاع کنند که رد شدنش در شرائط کنونی قطعی است. این تغییر مشی و کاندیدا کردن امثال وی هم البته تغییر جالب و پذیرفتنی نیست. بنابراین این راهبرد را باید کنار گذاشت. راهبرد خاتمی هم از اساس به دو دلیل شکست خورده است. همانطور که شما هم گفتید اگر ببینند خاتمی شانسی دارد به او می گویند نیا. خیلی اصرار کند ممکن است شورای نگهبان "ان قلتی" وارد کند و بعد با حکم حکومتی وارد شود. اگر هم احساس این باشد که شانسی ندارد خوب خیلی صورت خوبی ندارد که وارد رقابتی بشود که شکست اش قطعی باشد. ضمن اینکه من شخصا عقیده ندارم که رای دارد. البته تمام حرف های من با فرض امروز است. حمایت از یک کسی مثل ناطق و یا قالیباف در جناح راست هم ...

حجاریان: قالیباف نه. دعوا و شکاف میان روحانیون و حامیان دولت است.

عبدی: به هرحال این گزینه هم پذیرفتنی نیست. اصلاح طلبان نمی توانند از ناطق حمایت کنند. ناطق دو تا گیر در رقابت با احمدی نژاد دارد. اول اینکه یک روحانی است و دوم اینکه یک بار سابقه شکست دارد و بازسازی ای که شما از ایشان سخن می گویید در ذهن مردم نیست بلکه در ذهن نخبگان است آن هم اندکی از نخبگان. ضمن اینکه این بازسازی عمیق نیست و صرفا در تقابل با سیاست های موجود است و چه بسا اگر این سیاست ها کنار رود آن گذشته هم بازگردد. بنابراین حرف من این است که بود و نبود اصلاح طلبان کمکی به ناطق نمی کند. چون کسانی از اصلاح طلبان که امکان بسیج مردمی دارند پشت سر ناطق نمی آیند و آنها هم چه بسا علاقه ای به حمایت اصلاح طلبان نداشته باشند. پس تمام راهبردهای اصلاح طلبان اشکال دارد. تنها راهبرد صبر، سکوت نسبی، بازسازی خود و قوام تشکیلاتی و نگاه انتقادی به گذشته و انتظار برای آنها باقی می ماند. انتظار به این دلیل مهم است که این شرایط مطلقا پایدار نیست. هدف صبر و سکوت و انتظار، انفعال نیست بلکه بازسازی اصلاح طلبان است. من اصلا معتقد نیستم که باید از ناطق حمایت کرد. شاید اشتراکاتی در دوره هایی وجود داشته باشد اما حمایت بی مفهوم است. اصلاح طلبان باید اعتماد و تشکیلات و نظم خود را در جامعه بازسازی کند و با عجله دویدن در میدان سیاست به نظر من جواب نمی دهد. فکر کنم که سعید هم با این پیشنهاد صبر و سکوت موافق است، فقط از او خواسته‌اند که نگوید!

حجاریان: سکوت تا چه زمانی باید ادامه داشته باشد؟

عبدی: زمان مشخص نیست. اوضاع کنونی مثل حرکت کردن روی بند است. یک اتفاق درباره نفت می تواند کل اوضاع را به هم بریزد. یک بحران داخلی می تواند اوضاع را تحت الشعاع قرار دهد. یک تنش کوچک خارجی می تواند مسئله ساز شود. اینگونه نیست که جامعه هیچ واکنشی نشان ندهد.وضعیت جامعه چون ناپایدار است در برابر هر اتفاق کوچکی می تواند یک واکنش پیش بینی نشده از خود بروز دهد. به حدیث امام علی(ع) ارجاع می دهم که فرمودند در شرایط ویژه مثل شتری باش که نه سواری می دهد و نه شیر . من حس می کنم که در چند انتخابات اخیر اصلاح طلبان هم سواری دادند و هم شیرشان دوشیده شده است.

حجاریان: بهتر است آیه "ولاتقف ما لیس لک به علم" را ذکر کنی.

عبدی: درست است. درواقع این بهتر است که جایی که به آن علم نداری دست نگه داری و به آنچه علم داری عمل کنی.آنچه اکنون اصلاح طلبان علم دارند این است که خودشان را بازسازی و تقویت کنند، نه به این خاطر که دانشی وجود ندارد بلکه به این دلیل که افق ایران اکنون افق روشنی نیست و من شاید بتوانم به صفت شخصی پای در این افق ناشناخته بگذارم اما حق ندارم جامعه را دنبال خودم بکشم.

حجاریان: حرف من این است که فعلا همه حرف ها را زده اند و باید صبر کرد. مباحث استراتژیک همیشه تکرار می شود.


گپ و گفت رضا خجسته با عبدی و حجاریان

سئوال: در کتاب «کالبد شکافی ذهنیت اصلاح طلبان» که آقای دکتر سلیمی تدوین کرده اند بارزترین نکته ای که خواننده با آن مواجه می شود، اختلاف دیدگاه زیاد کسانی است که به عنوان استرات‍ژیست جریان اصلاحات خوانده می شوند. حتی این گمان به ذهن می آید که درباره بسیاری از مسائل اصلا مواجهه و بحثی صورت نگرفته که از دل بحث درباره آن تصمیم گیری شود. مثلا وقتی در این کتاب دیدگاه های آقایان عبدی، حجاریان، تاجزاده، نبوی و محمدرضا خاتمی را می خوانیم متوجه می شویم که نقاط مشترک کمی وجود دارد. حال به عنوان مثال از آقای عبدی سئوال می کنم که استراتژی خروج از حاکمیت را که شما طرح کردید تاچه میزان در جبهه مشارکت مورد گفتگو قرارگرفت و آیا اصلا امکان اجماع وجود داشت یا اینکه روند گفتگو مختل بود و گفتگویی انجام نمی شد؟

عبدی: در این مورد خاص در حزب صحبت شد. من استراتژی را مفصل و به صورت مکتوب نوشتم. آقا سعید هم حتما به یاد دارد.

حجاریان: منتها من آن زمان مریض بودم. اما یادم هست که بحث های تو ثبت و جزو اسناد حزب شد.

عبدی: قبل از آن در دفتر سیاسی من طرح را دادم و مفصل هم توضیح دادم که مبنا و فلسفه آن چیست. هنوز هم آن طرح وجود دارد و من هم یک نسخه دارم که 5 صفحه است و وضعیت روز در آن شرح داده شده است. در قطعنامه سوم مشارکت هم، مضمون آن رای آورد. اما در مورد اینکه آیا با دیگران و به خصوص آقا سعید درباره آن بحث شد باید به کتابی که آقای پایا منتشر کرده اند به نام "اصلاحات در برابر اصلاحات" مراجعه کرد که در آن آقایان حجاریان، علوی تبار و جلایی پور و من مسائلی را طرح کرده ایم.

سئوال:می خواهم بدانم فارغ از کتاب هایی که خارج از چارچوب کار حزبی منتشر می شود، آیا در یک حزب، جایی وجود ندارد که مباحث در آن مطرح و به چالش کشیده شود.

عبدی: در قطعنامه سوم مشارکت این مسئله بحث شد و وجود دارد.

سئوال: آقای حجاریان، بعد از زندان افتادن آقای عبدی چه اتفاقی افتاد که جبهه مشارکت از قطعنامه سوم فاصله گرفت؟

حجاریان: حزب از قطعنامه سوم انتقاد کرد و از وضعیت خودش و حتی از عباس هم انتقاد کرد.
عبدی: انتقاد از من که ایراد ندارد. مشکل انتقاد از خودشان است. شاید دوباره زمانی برسد که از خودشان انتقاد کنند که چرا به قطعنامه عمل نکرده اند.

سئوال: آقای حجاریان آیا عملکرد حزبی مثل جبهه مشارکت اینگونه است که بعد از رفتن آقای عبدی به زندان موضع اش تغییر کند؟ آیا در این حزب برنامه بلندمدتی تدوین نشده است که بر اساس آن برنامه تصمیم گیری ها صورت گیرد که با رفتن یک فرد به زندان استراتژی ها 180 درجه تغییر نکند؟

حجاریان: شاید من آن زمان ایران نبودم. وقتی قطعنامه تصویب شد من اصلا نبودم.عباس، چه زمانی بود؟ من کجا بودم؟

عبدی: بودید. آمدید و مطلبی ارائه دادید و رفتید. در آخرین کنگره که من بودم شما هم بودید. در افتتاحیه آمدید و صحبتی کردید و رفتید اما در بحثها مشارکتی نداشتید.

سئوال: البته سئوال من مشخصا به آقای حجاریان مربوط نمی شود. درکلیت امر می پرسم.

عبدی: باید عمیق تر به قضیه نگاه کرد. تمام آنچه در ایران به عنوان برنامه گفته می شود، اسما برنامه است. ما در ایران هنوز در مرحله قبل از برنامه ریزی هستیم. به عبارت دیگر باید برای برنامه داشتن برنامه ریزی کرد. مثلا حزبی در یک میدان حضور پیدا می کند و از پیاده کردن یک تاکتیک سخن می گوید، اما طرف مقابل روی اصل حضور دعوا دارد. بنابراین علت اینکه چنین اتفاقاتی روی می دهد این است که شرایط پیش بینی نشده جدید روی می دهد و ممکن است عده ای نتوانند سیاست هایی که قبلا مورد توافق بوده را به دلیل اینکه با سیاست های جدید همخوانی ندارد و یا با منافع آنها تضاد دارد، دنبال کنند.

سئوال: ببینید شرایط اکنون به گونه ای است که یک هوادار حزب مشارکت نمی تواند پیش بینی کند که در این حزب چه اتفاقی می تواند بیافتد. تنها یکسری دیدگاه هایی میان نخبگان حزبی وجود دارد و مشخص نیست که دسته بندی ها چگونه است و نتیجه این می شود که در کتاب کالبدشکافی ذهنیت اصلاح طلبان چندین دیدگاه مختلف درباره حرکت اصلاحات در ایران مشاهده می شود که چه بسا همپوشانی کمی هم با یکدیگر دارند. لذا برای هوادار مشخص نمی شود که مثلا در انتخابات آینده کدام دیدگاه قرار است در حزب تصمیم گیرنده باشد. این مسئله ای عمده است که بحث خروج از حاکمیت هم از جمله مظاهر این وضعیت بود. آقای حجاریان شما که در جبهه مشارکت حضور دارید، می توانید توضیح دهید که آیا برای حل این معضل در جبهه راهکاری اندیشیده شده است؟

حجاریان: برای اینکه افراد نظرهای خود را بدهند بله. ولی در آنجا رای گیری می شود. برای هر اکسیون سیاسی اعم از بیانیه و انتخابات و...رای گیری می شود. مبنا اقلیت و اکثریت است.شمامی توانید بگویید که حزب اعتمادملی عملکردش مشخص و قابل پیش بینی است.کارگزران هم تاحدودی مشخص است. اما مشکل مشارکت این است که بنیانش جبهه ای بوده و تنوع در آن زیاد است. لذا شما گاهی دفاع غیرمترقبه می بینید و با قطعنامه سوم مواجه می شوید و به یکباره هم می بینید که حزب از خودش انتقاد می کند و راهبرد را از دستور خارج می کند. مثلا یکبار رای گیری می کنند و عباس رای می آورد و یکبار دیگر رای می گیرند و مصطفی رای می آورد.

عبدی: شما که اینطور درباره مشارکت صحبت می کنی پس چطور انضباط حزبی داری؟(خنده)

حجاریان: می خواهم بگویم که مشارکت یک جبهه است.

عبدی: اینطور هم نیست.بالاخره ساختار و حدوحصری دارد.

حجاریان:به گمان من واقعا همان حالت جبهه ای و غیرقابل پیش بینی را دارد.

سئوال: آقای حجاریان شما از حزب کروبی مثال می زنید که پیش بینی پذیر است اما من از حزب دموکرات آمریکا مثال می زنم. در این حزب اوباما و هیلاری کلینتون رقابتی تنگاتنگ با هم را به نمایش می گذارند و در نهایت هم مشخص می شود که کدام فراکسیون شکست می خورد. وقتی همه چیز شفاف باشد این اتفاق نمی افتد که امروز در حزب از ایده آقای عبدی حمایت شود و فردا از ایده ای که 180 درجه با ایده آقای عبدی متفاوت است. اگر ساختار شیشه ای باشد و افراد خود را در این ساختار منضبط کنند،اوضاع ساختارمند شده و تغییرات غیرمترقبه خیلی کم می شود. به گمان من بسته بودن فضا و نپذیرفتن ایده فراکسیونی در جبهه مشارکت این مشکلات را همراه می آورد.

حجاریان:ببینید فراکسیون باید حول برنامه شکل گیرد. نمی توان گفت حزب دو فراکسیون شده است.فراکسیون رهبری می خواهد. مشارکت هنوز به مرحله فراکسیون نرسیده است.

عبدی: اصلا ایران هنوز به مرحله فراکسیونیسم نرسیده است. فراکسیونیسم وقتی است که دو برنامه بتوانند در ذیل یک حزب عمل بکنند. وقتی دعوا بر سر زمین بازی است حزب نمی تواند دوتا برنامه داشته باشد. در اینجا نه به دو رقیب که به دو گروه دشمن تجزیه می شود. علت اینکه مشارکت به نام جبهه ثبت شد همین بود که ما در آن زمان بستر حزبی نداشتیم. در یک جبهه همه باید جبهه ای عمل کنند، چون باید اتفاق نظر عام حاکم باشد و لذا نمی تواند دو فراکسیون وجود داشته باشد. فراکسیونیسم مدنظر شما ممکن است در حزبی شکل بگیرد که روی مسائل عام در مقابل دولت یا حزب دیگر اتفاق نظر دارند و تنها روی جزئیات اختلاف دارند.

سئوال: یعنی شما فراکسیونیسم در ایران را منتفی و غیرممکن می دانید؟

عبدی:اصلا ما در ایران به فراکسیونیسم نرسیده ایم به این دلیل که به تجزیه حزبی منجر می شود.

سئوال:حال اگر حزبی مثل جبهه مشارکت با شاخص های فعلی بماند مهم تر است یا تجزیه حزبی صورت گیرد؟

عبدی: همین هایی هم که هستند باید یکی شوند. باید روی موضوع عامی وحدت کنند. معنی ندارد که اینهمه حزب داشته باشیم. در ایران کنونی باید موضوعات را محدود کنند و اشتراک خود را بیشتر کنند و حول موضوع مشخص عمل کنند. اکنون تعداد احزاب خیلی زیاد است و نمی توانند کنار هم بنشینند. احزاب کنونی تاریخچه و هویت متفاوت دارند و با این هویت متفاوت نمی توانند باهم بنشینند. جالب است بگویم که حتی ما اول که می خواستیم جبهه مشارکت را تشکیل دهیم ، می خواستیم عضو سازمان مجاهیدن انقلاب شویم اما آنها موافقت نداشتند چون بطور طبیعی ورود این جریان به آن سازمان هویت تاریخی آن را که برایشان خیلی مهم بود را به چالش جدی مواجه می کرد.

سئوال: پس آقای حجاریان اکنون صحبتی از فراکسیون در جبهه مشارکت نیست؟

حجاریان: اول برنامه و بعد فراکسیون. همانطور که عباس گفت در ایران اصلا فراکسیون وجود ندارد. کل ایران اکنون بدون برنامه است.


 

چالش های اقتصادی پیش روی اصلاح طلبان در سال های 89-88

: یادداشتی از دکتر محمد حسین شریف زادگان *
۱۷ بهمن ۱۳۸۷

طرح تحول اقتصادی که لایحه آن در مجلس مطرح است هنوز مشخص نکرده است چه تاثیری روی تورم، تولید و اشتغال دارد. مطالعات قبلی بانک جهانی نشان می دهد اجرای آن می تواند تورم را به بالای 50 درصد برساند و از 41 بخش اقتصادی 11بخش تاثیرات بالای 30 درصد را خواهند پذیرفت. دستپاچگی دولت برای دریافت مصوبه از مجلس و اجرای سریع و شتابزده آن می تواند تبعات گسترده ای روی حوزه های اقتصادی و اجتماعی کشور داشته باشد که در این صورت می تواند صورت مساله هدفمند کردن یارانه ها را که از منطق قوی در برنامه چهارم توسعه برخوردار است به کلی زیر سوال ببرد

اعتماد:

شرایط اقتصاد ایران در سال های 1388 و 1389 که عمدتاً متاثر از بحران اقتصاد جهانی، کاهش قیمت نفت و اجرای سیاست های خاص اقتصادی دولت نهم طی سه سال گذشته خواهد بود، چشم اندازی را فراروی اصلاح طلبان قرار می دهد که اگر بتوانند قوه مجریه را در انتخابات 88 به دست گیرند با آن مواجه خواهند شد.

سوال این است که چه مسائل و چالش های اقتصادی در دو سال آینده در کشور به وجود خواهد آمد و آیا اصلاح طلبان در صورت پیروزی قادر به حل آن در جهت رشد و توسعه اقتصادی خواهند بود.

فهرستی از چالش هایی که می تواند شرایط اقتصادی دو سال آینده را رقم بزند، به شرح زیر خواهد بود.

1- بحران اقتصاد جهانی اگر چه همانند کشورهای اروپایی و امریکا مستقیماً روی اقتصاد ایران اثر ندارد لکن با کاهش شدید قیمت نفت و همچنین آثار آن روی روابط اقتصادی ایران با دیگر کشورها و صادرات غیرنفتی و حتی غیراقتصادی کردن تولید کالاهای صادراتی ناشی از کاهش قیمت نفت و محدودیت تقاضا مثل محصولات پتروشیمی،اقتصاد ما را کاملاً متاثر می کند و از آنجایی که چشم انداز روشنی در رفع این بحران وجود ندارد (و از سه تا 15 سال گفته شده است) آثار ناشی از آن در اقتصاد ایران حداقل در کوتاه مدت تداوم خواهد یافت.

2- کاهش قیمت نفت که خود عامل موثر و تبعی بحران اقتصاد جهانی است موجب شده حداقل درآمدهای ناشی از فروش نفت به یک سوم کاهش یابد و چون اتکای درآمدهای عمومی کشور بیش از 65 درصد به درآمدهای نفتی است عملاً درآمدهای عمومی دولت بیش از 40 درصد کاهش یافته است که با توجه به بودجه های انبساطی دولت در سه سال گذشته، ایجاد تقاضاهای مکرر در جامعه، گسترش واردات کالاهای مصرفی و کم شدن هزینه های عمرانی، می توان در انجام فعالیت های عمرانی دولت کاهش چشمگیری مشاهده کرد و موجب کاهش فعالیت های تبعی آن در بخش خصوصی و حجم اشتغال در کشور خواهد شد. به نظر می رسد قیمت نفت در دو سال آینده افزایش چشمگیری نخواهد داشت لکن ممکن است کاهش آن به طور آهسته تر نوسانات بسیار گسترده یی در اقدامات دولت طی سال های آینده ایجاد کند.

3- کسری بودجه در سال های 87 ، 88 و 89 ادامه خواهد یافت که مهم ترین عامل آن کاهش قیمت نفت و وابستگی 65 درصدی درآمدهای بودجه عمومی کشور به نفت است. کسری 300 هزار میلیارد ریالی امسال در سال های آینده با شکاف بیشتری تداوم خواهد یافت زیرا کاهش فعالیت های دولت موجب کاهش درآمد ملی و کاهش فعالیت بخش های دولتی و خصوصی خواهد شد و مالیات ها و سایر درآمدهای دولت را کاهش خواهد داد.

4- با آمدن اوباما در امریکا اگر چه دموکرات ها سیاست عملیات نظامی را همانند جمهوریخواهان دنبال نمی کنند ولی فشار روی کشورهایی نظیر ایران توسط تحریم های اقتصادی و مالی تشدید خواهد شد و پیش بینی می شود در یکی دو سال آینده دامنه تحریم های اقتصادی علیه ایران تشدید شود و این خود می تواند در موقعیت اقتصادی ایران تاثیر زیادی ایجاد کند و به خصوص به تنگ تر کردن ارتباط مالی ایران با جهان کمک کند و به ساختار اقتصاد ایران لطماتی وارد سازد.

5- به نظر می رسد طی سال های آینده سرمایه گذاری خارجی که یکی از ملزومات انتقال تکنولوژی و رشد اقتصادی است اگر با سیاست های کنونی که دولت به انجام می رساند مواجه شود از مقدار اندک کنونی خود نیز کمتر خواهد شد زیرا شرایط تحریم و نداشتن چشم انداز مناسب کسب و کار در ایران موجبات آن را فراهم خواهد ساخت.

6- طرح تحول اقتصادی که لایحه آن در مجلس مطرح است هنوز مشخص نکرده است چه تاثیری روی تورم، تولید و اشتغال دارد. مطالعات قبلی بانک جهانی نشان می دهد اجرای آن می تواند تورم را به بالای 50 درصد برساند و از 41 بخش اقتصادی 11بخش تاثیرات بالای 30 درصد را خواهند پذیرفت. دستپاچگی دولت برای دریافت مصوبه از مجلس و اجرای سریع و شتابزده آن می تواند تبعات گسترده یی روی حوزه های اقتصادی و اجتماعی کشور داشته باشد که در این صورت می تواند صورت مساله هدفمند کردن یارانه ها را که از منطق قوی در برنامه چهارم توسعه برخوردار است به کلی زیر سوال ببرد. اجرای ناقص طرح تحول اقتصادی در سال آینده صرفاً با ابزار قیمت و بدون توجه به اجرای سیاست های پیش نیاز و مکمل اقتصادی می تواند تبعات بسیار گسترده یی در حوزه تولید، اشتغال، تورم و حتی حوزه های اجتماعی ایجاد کند.

7- یکی از تبعات اجرای سیاست های اقتصادی دولت نهم که عمدتاً با افزایش نقدینگی، بالا بردن هزینه های دولت و اجرای سیاست های توزیع پول به جای تخصیص منابع همراه بوده است، ایجاد تقاضای گسترده در جامعه از طریق واردات کالاهای مصرفی، وعده و وعید کمک ها و پرداخت نقدی یارانه، سهام عدالت، پرداخت های نقدی بیشتر توسط کمیته امداد و مسکن مهر که موجب ثبت نام 5/6 میلیون نفر در کشور شده، بوده است. این در حالی است که کشور امکان برآوردن تقاضاهای اقتصادی و اجتماعی ایجاد شده در جامعه را ندارد. من باب مثال از 5/6 میلیون نفر که برای مسکن مهر نام نویسی کرده اند دولت فقط به نیاز 5/1 میلیون نفر پاسخ داده است و برآوردن نیاز همین 5/1 میلیون نفر نیز با چالش های جدی در تولید مسکن مواجه شده است. وجود حجم گسترده یی از تقاضاهای اقتصادی و اجتماعی در شرایطی که اوضاع اقتصادی در سال های آینده توان پاسخگویی به آنان را ندارد مشکلات فراوانی برای تصمیم سازان و تصمیم گیران اقتصادی ایجاد خواهد کرد.

8- افزایش نقدینگی به مقدار دو برابر طی سه سال گذشته خود عامل بسیاری از نابسامانی های اقتصادی شده است که افزایش قیمت حبابی مسکن و تورم بیش از 24 درصد یکی از تبعات آن بوده است.

اگرچه اقدامات کنترلی بانک مرکزی در 5/1 سال گذشته در کنترل آهنگ رشد آن موثر واقع شد لکن وجود حجم عظیم کنونی نقدینگی خود عامل تهدیدکننده یی در حالت رکود تورمی اقتصاد ایران است.

به نظر می رسد به رغم کند شدن آهنگ رشد در سال های 89- 88 نیز این عامل هنوز یکی از عوامل تهدیدکننده در تحولات اقتصاد ایران خواهد بود.

9- یکی از تبعات اجرای سیاست های اقتصادی طی 5/3 سال مسوولیت دولت نهم پیدا شدن تورم بالای 24 درصد و تورم نزدیک به 30 درصد نقطه به نقطه در کشور است که در شرایط رکود نقش مخربی در تولید اشتغال و قدرت خرید مردم به خصوص پنج دهک اول درآمدی کشور خواهد داشت و آثار آن به حوزه های اجتماعی مثل سلامت و آموزش نیز رسوخ خواهد کرد. اگر این گونه تورم با ساختار اقتصاد ایران سازگاری پیدا کند کنترل و کاهش آن نمی تواند در کوتاه مدت به انجام برسد.

10- ناکارآمدی فضای کسب و کار به خصوص بخش های قوانین و مقررات-کاهش صرفه های اقتصادی تولیدات کشاورزی و صنایع موجب تخصیص منابع نامناسب در بخش های اقتصادی کشور شده است که در نهایت رکود اقتصادی را که می تواند در بلندمدت به رکود ساختاری در اقتصاد ایران منجر شود، به وجود آورده است. در صورت تداوم تحریم های اقتصادی، تورم، افزایش نقدینگی، کمبود سیاست های مناسب برای تشویق بخش خصوصی، تخصیص منابع نامناسب و رکود اقتصادی در سال های آینده نیز ادامه خواهد یافت. و همواره نمی توان به سرمایه گذاری و تولید درآمد ملی مناسب و اشتغال مولد در بخش های صنعتی و کشاورزی در سال های بعد امیدوار بود.

11- کاهش رشد اقتصادی-در حالی که طبق برنامه چهارم باید رشد اقتصادی بالای 8 درصد را تجربه کنیم- به حدود 5 درصد در حال حاضر، شرایطی را فراهم ساخته است که در سال های آینده به خاطر کاهش قیمت نفت و ناکارآمدی اقتصاد با کاهش رشد اقتصادی مواجه هستیم. پیش بینی نهادهای بین المللی اقتصادی نیز موید این واقعیت است لذا کاهش رشد اقتصادی در سال های آینده نشان از ضعف کارکردی و کارآمدی اقتصاد کلان ایران خواهد داشت.

12- تخصیص منابع ملی و تخصیص منابع در بخش ها، برنامه ها و پروژه ها یکی از مهم ترین وظایف یک اقتصاد پویا است که بر حسب نظام اقتصادی هر کشور این وظایف بین دولت، بخش خصوصی و بخش عمومی تقسیم می شود. متاسفانه به رغم اینکه عمده منابع کشور در اختیار دولت است ولی تخصیص منابع به طور مناسب انجام نمی پذیرد. دستگاهی که در دولت ها قادر به انجام چنین کار مهمی است قاعدتاً یک دستگاه عالی دولتی برنامه و بودجه است. متاسفانه به رغم کاستی های اساسی در کارکرد سازمان مدیریت و برنامه ریزی سابق، انحلال آن سازمان و تبدیل آن به معاونتی بدون کارایی لازم و مدیریتی غیرتخصصی، یکی از اشتباهات استراتژیک دولت نهم بوده است. بنابراین بسیاری از ناکارآمدی ها، بی برنامگی ها و روزمرگی های دولت ناشی از انحلال این سازمان است. امروزه نظام بودجه و تخصیص منابع کشور به 50 سال پیش بازگشته است و صرفاً خزانه دولت به طور دفعی و ناقص به این کار می پردازد که به خاطر نداشتن ابزارهای لازم تخصصی و برنامه یی در بخش های اقتصادی اجتماعی، دولت قادر به تخصیص منابع نیست و دستگاه ها اجازه دارند به عنوان عوامل ذی نفع خود به این کار بپردازند که عملاً به ناکارآمدی تخصیص منابع منجر می شود و نهایتاً گسترش طرح های نیمه تمام، بدهی به پیمانکاران و ناکارآمدی اقتصاد از تبعات مستقیم آن است. اگر سازمان مدیریت و برنامه ریزی در اسرع وقت بر اساس اصول و مبانی علمی تجدید سازمان نشود، امر تخصیص منابع در سال های آینده نیز به همین منوال ادامه خواهد یافت.

13- ازهم پاشیدگی نظام برنامه ریزی کشور اعم از سازمان هدایتگر و تدوین کننده برنامه های ملی توسعه و نظارت کننده تخصصی بر اجرای برنامه ها، عدم اجرای برنامه چهارم توسط دولت و عدم نظارت علمی و تخصصی روی آن موجب شده است خلل برنامه یی و تشکیلاتی مهمی در نظام برنامه ریزی ایران ایجاد شود؛ چیزی که در خلال 50 سال تجربه برنامه ریزی ایران بی نظیر است. از سوی دیگر عدم اهتمام دولت به اجرای برنامه پنج ساله چهارم و تلاش برای تدوین برنامه پنج ساله پنجم خارج از روند تجارب گذشته که یکی از اصول برنامه ریزی به حساب می آید ما را با یک گسست در برنامه ریزی و اجرای برنامه های توسعه کشور مواجه خواهد ساخت. این گسست خلل مهمی در روند توسعه اقتصادی اجتماعی ایران که ناشی از اجرای برنامه های پنج ساله بوده است، به وجود خواهد آورد.

14- به رغم اقتصاد دولتی ایران که ناکارآمدی زیادی را به همراه دارد ولی تجربه 30 ساله جمهوری اسلامی ایران حاکی از آن بوده است که اجازه داده شده است مکانیسم های اقتصادی حداقل کارکرد واقعی خود را داشته باشند و به تدریج بتوانیم با اجرای سیاست های ابلاغی اصل 44 از اقتصاد دولتی فاصله بگیریم. لذا مداخله دولت باید کمتر شود و عمدتاً به منظور تنظیم شرایط برای تحقق کارکردهای واقعی اقتصاد باشد. متاسفانه ظرف 5/3 سال گذشته به رغم تجارب گذشته جمهوری اسلامی، مداخله دولت در امور بانکی و بنگاهداری، عزل و نصب نهادهای مستقل اقتصادی و مالی و حتی مدیریت نهادهای بخش خصوصی مثل بانک پارسیان، رویه یی را در کشور ما رواج داده است که می تواند اقتصاد دستوری را برای ما به ارمغان آورد.

لذا در سال های آینده اقتصاد ایران از تبعات اجرای این سیاست ها رنج خواهد برد.

15- دولت های مدرن امروزه به رغم ایدئولوژی های مختلف سعی دارند عمدتاً به وظایف اصلی خود که تولید کالای عمومی است، بپردازند و از مداخله و برعهده گرفتن اقداماتی که ماهیتاً در جامعه وظیفه مردم است بپرهیزند. بر عهده گرفتن مسوولیت اداره خانواده ها و پرداخت مستقیم برای متعادل کردن توان خرید ایشان روش هایی است که حداقل در 30 سال گذشته در اروپا مورد انتقاد اساسی قرار گرفته و روش های اصلاحی آن مورد عمل واقع شده است. وابسته کردن مردم به توزیع پول دولتی که موجب کاهش کارآفرینی، نوآوری و توانمندسازی که عوامل به وجودآورنده توسعه اقتصادی و اجتماعی جامعه است، می شود سیاست اشتباهی است و متاسفانه ایجاد تقاضاهای گسترده در جامعه ایران در 5/3 سال گذشته و ایجاد وعده تامین مسکن، سهام عدالت و پرداخت های نقدی یارانه یی مردم را متوقع کرده است که به جای تلاش بیشتر در قالب فعالیت های اقتصادی که دولت باید زمینه و ظرفیت های آن را فراهم سازد، در انتظار کمک های دولتی بنشینند و جامعه را آلوده سیاست توزیع نقدی و پولی به جای تخصیص منابع صحیح اقتصادی کرده است.

به نظر می رسد در سال های 88 و 89 جامعه ایران در انتظار تحقق وعده ها و تقاضاهایی باشد که دولت نهم ایجاد کرد و قادر به پاسخگویی آن نیست.

16- برای رشد و توسعه اقتصادی در جهان امروز حداقلی از شرایط سازگار بین المللی که منتج از سیاست خارجی کشورها است ضروری است. به نظر می رسد سیاست خارجی دولت نهم نتوانسته است سیاست خارجی را در حدی که برای توسعه اقتصاد ایران لازم است، هموار کند. تشدید تحریم ها و محدودیت های مالی بین المللی برای اقتصاد ایران مشکلات جدی ایجاد کرده و در مجموع شرایط لازم را برای تحقق اهداف چشم انداز با خطر جدی مواجه ساخته است.

17- ناکارآمدی و بروز مشکل جدی در بخش های اجتماعی اقتصاد نظیر حمایت های بیمه یی که تضمین کننده تولید و اشتغال است، چالشی است که امروزه جامعه ما با آن سر و کار دارد. سهم پرداخت مردم برای سلامت توسط بیمه های درمانی از مرز 60 درصد گذشته است و آنچه باید در برنامه چهارم 30 درصد سهم مردم و 70 درصد سهم دولت در هزینه های سلامت ملی باشد، به مرزهای 70 درصد سهم مردم و 30 درصد سهم دولت رسیده و موجب شده است که سلامت و درمان خانوار به خاطر هزینه های بالای آن با خطر مواجه شود و عملاً به سلامت جامعه که یکی از اساسی ترین زمینه های توسعه هر کشور است، لطمه وارد شود.

18- در هر صورت اقتصاد دولتی نمی تواند برای ایران موجد توسعه و رشد اقتصادی باشد و باید اقتصاد ایران با سرعت از اقتصاد دولتی فاصله بگیرد و به سوی نوعی اقتصاد بازار که با شرایط اجتماعی و اقتصادی ایران سازگار است، گام بردارد. در این میان وظیفه دولت فراهم کردن زمینه های این انتقال است. مبانی اصلی ابلاغیه اصل 44 قانون اساسی نیز این مدعا را اثبات می کند.

دولت باید سیاست های خود را به نحوی تنظیم کند که مکانیسم های بازار در اقتصاد سهل تر و امکان پذیرتر باشد نه اینکه دولت خود بازیگر اصلی بازار باشد. در واقع وظیفه دولت تنظیم و ایجاد فرصت های لازم و اصلاح فضای کسب و کار در مکانیسم بازار است. متاسفانه در 5/3 سال گذشته شرایط بازار در اقتصاد تنگ تر شده است و امکان رقابت آزاد کمتر و دولت به جای زمینه سازی و تنظیم سیاست ها به نفع مکانیسم بازار، خود بازیگر اصلی و رقیب بزرگ بخش خصوصی شده است. نمی توان گفت همه این شرایط در 5/3 سال گذشته شکل گرفته است لکن روندی که در دولت های گذشته به طور آهسته برای اصلاح مکانیسم های بازار اتخاذ شده بود، متوقف شده و در جهت مخالف آن پیش رفته است.

در هر صورت تضعیف نظام بازار چالش مهمی در اقتصاد ایران تلقی می شود که دولت های آینده نیز با آن دست به گریبان خواهند بود.

19- مساله عدالت اجتماعی همواره دستور کار دولت های مدرن امروز است و دولت های ایران نیز نمی توانند آن را مورد توجه ویژه قرار ندهند. لکن همواره مساله رابطه رشد اقتصادی و عدالت اجتماعی مهم ترین چالشی است که دولت ها باید در سیاستگذاری کلان اقتصادی اجتماعی خود تکلیف آن را روشن کنند.

هرگز نمی توان در کشوری بدون حداقلی از رشد اقتصادی مناسب عدالت اجتماعی برقرار کرد. همچنین نمی توان با رشد اقتصادی مناسب بدون سیاست های اجتماعی لازم عدالت اجتماعی برقرار کرد. بین رشد اقتصادی و عدالت اجتماعی رابطه یی معنی دار و مستحکم وجود دارد. لذا لازمه برقراری عدالت اجتماعی که امروزه در قالب توزیع درآمد، بیمه های اجتماعی کارآمد، سیاست های سلامت، آموزش و پرورش، آموزش های مهارتی و آموزش عالی متجلی است رشد اقتصادی است. ظرف 5/3 سال گذشته بیش از ظرفیت اقتصاد و تولید و رشد اقتصادی کشور به مساله عدالت اجتماعی آن هم در وجه توزیع منابع پرداخته شده و عملاً این مهم با ایجاد تقاضاهای کاذب به چالش کشانده شده است و راه توسعه یی و صحیح آن که مبتنی بر تجارب 30 ساله جمهوری اسلامی و تجارب بین المللی است مورد عمل قرار نگرفته و با کم شدن قدرت خرید مردم ناشی از تورم بالا و رکود اقتصادی عملاً گروه های کم درآمد جامعه متضرر شده اند و ایجاد عدالت اجتماعی در ایران به فضایی ابهام آمیز تبدیل شده است که می تواند در اتخاذ سیاست های صحیح، سیاستگذاران و تصمیم گیران را در آینده با مشکلات جدی مواجه سازد.

20- ساختار کارشناسی دولت که به عنوان سرمایه انسانی لازم برای پیشبرد سیاست های اقتصادی ضروری است با از هم گسیختگی مواجه شده است که انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی نمونه بارز آن است. در این میان نظام آماری کشور و تاخیر در انتشار گزارش های اقتصادی از سوی سازمان سابق مدیریت و برنامه ریزی، بانک مرکزی و مرکز آمار ایران خلاء اطلاعاتی و آماری اقتصادی و اجتماعی فراوانی را در پیش رو قرار داده است و اگر این روند ادامه یابد، می تواند در سال های آینده ما را با کمبود کارشناسان خبره و گسست اطلاعاتی و تحلیلی مواجه سازد. این در حالی است که آمار و اطلاعات صحیح و نیروی انسانی خبره لازمه برنامه ریزی و انجام اقدامات توسعه یی است.چالش های 20 گانه اقتصادی که در سال های 88 و 89 فراروی اصلاح طلبان قرار دارد، ما را به این مهم رهنمون می سازد که چشم انداز راه حل ها و اقدامات لازم برای برون رفت از آن چیست. لذا موارد زیر به عنوان بعضی از اقدامات مهمی که می تواند در اتخاذ تصمیمات اقتصادی آینده موثر باشد، عنوان می شود.

1- دولت آینده باید برای همه دیدگاه ها، راهبردها ، سیاست ها و روش های اجرایی خود برنامه ریزی مشخص داشته باشد و بر اساس آن یک «برنامه اقدامات» یا action plan تهیه کند تا بتواند با یک روند برنامه یی راه توسعه و رشد اقتصادی را به پیش ببرد. بدون داشتن یک برنامه مدون و برنامه اقدامات نمی تواند در مواجهه با چالش های پیش رو موفق باشد.

برنامه اقدامات می تواند روی برنامه چهارم توسعه اقتصادی اجتماعی ایران استوار باشد. تنها داشتن برنامه های پنج ساله کافی نیست و باید روی آن برنامه اقدامات تهیه کرد. این برنامه باید دیدگاه های شفافی در مورد جهت گیری های اقتصادی داشته باشد. نقش بخش دولتی و خصوصی را روشن کند و تمایل به بازار و مکانیسم های آن را شفاف سازد. راه حل سهل کردن فضای کسب و کار را معلوم کند و رابطه رشد اقتصادی و عدالت اجتماعی را دقیقاً اعلام کند. و نحوه استفاده از منابع نفت را در اقتصاد ایران طراحی کند. و کارکرد نهاد دولت را در اقتصاد برنامه ریزی کرده ، جهت گیری میزان مداخلات دولت در اقتصاد را مشخص کند.

2- چالش های فوق الذکر نشان می دهد شرایط مساعدی در دو سال آینده در انتظار اقتصاد ایران نیست. تجربه اقتصاد ایران در 40 سال گذشته نشان داده است هر گاه قیمت نفت بالا می رود، روند اقتصاد ایران از مسیر طبیعی رشد و توسعه خود خارج می شود. اظهارات وزیر اقتصاد و رئیس سازمان برنامه و بودجه در سال های قبل از انقلاب بعد از افزایش قیمت نفت در برنامه پنجم گواه این ماجرا است. آنها اذعان کرده اند که با افزایش قیمت نفت و ریزش پول نفت و تولید تقاضاهای کاذب اقتصاد ملی ایران با بحران و درهم ریختگی مواجه و موجب شد برنامه پنج ساله پنجم بر این اساس تجدید نظر شود. آنچه نیز اخیراً بعد از افزایش قیمت نفت تا 140 دلار در اقتصاد ایران اتفاق افتاد، شاید تکرار همان تجربه گذشته باشد. به نظر می رسد بعد از وقوع چنین بحران های اقتصادی می توان با عقل گرایی و برنامه ریزی صحیح و کنترل منابع و مصارف ملی سازماندهی مناسبی برای مهار و اصلاح شرایط بحرانی جدید به وجود آورد. در آن شرایط مدیران اقتصادی، صنعتی و برنامه ریزان اقتصادی اجتماعی با سابقه 30 ساله در مدیریت اقتصادی زمان جنگ و دوران سازندگی و اصلاحات که متاسفانه در شرایط دولت نهم کنار گذاشته شده اند، آمادگی این را خواهند داشت که این مهم را به سرانجام برسانند.

3- بحران اقتصاد جهانی شرایطی را برای کشورهای مختلف ایجاد کرده است که امکان سرمایه گذاری به حداقل رسیده است و حتی این امر در کشورهای خاورمیانه نظیر امارات نیز رسوخ کرده است لذا موقعیت اقتصاد ایران که غیر از مجرای نفت با اقتصاد جهانی کار نمی کند، مزیت نسبی خاصی را برای کشور ما فراهم ساخته است که اگر فضای سرمایه گذاری خارجی و الزامات آن را که عمدتاً در سیاست خارجی و قوانین و مقررات داخلی نهفته است، فراهم شود می تواند به عنوان یکی از فرصت های طلایی مورد بهره برداری قرار گیرد.
4- تعادل بخشی به مساله رشد اقتصادی و عدالت اجتماعی یکی از مهم ترین اقداماتی است که باید در ایران صورت گیرد و بر مبنای این اصل که لازمه تحقق عدالت رشد اقتصادی است و بر اساس رویکرد رشد اقتصادی همراه با عدالت اجتماعی باید از توقعات و تقاضای کاذب اقتصادی در جامعه نظیر 5/6 میلیون تولید مسکن و سهام عدالت و پرداخت نقدی یارانه ها و کمک های مستقیم دولت به مردم کاسته و به جای آن اشتغال و فعالیت اقتصادی و توانمند سازی اقتصادی و اجتماعی مردم مدنظر قرار گیرد.

5- در اسرع وقت باید سازمان مدیریت و برنامه ریزی تجدید سازمان شده و نه بر اساس برنامه ریزی بلکه بر اساس برنامه، سازمان برنامه و بودجه تاسیس شود و با سازماندهی مدرن و کارشناسان خبره و توانمند و تحصیلکرده سازمانی کوچک ولی کارآمد را بازسازی و وارد کار برنامه، بودجه، نظارت و مطالعات راهبردی توسعه کشور کنیم. در ساختار کنونی اقتصاد ایران حداقل تا سال ها نمی توان بدون داشتن دستگاه برنامه و بودجه کارآمد برنامه، بودجه و تخصیص منابع مناسبی را در کشور به پیش برد.

6- وجوه اجتماعی توسعه اقتصادی اعم از سلامت، آموزش و سرمایه انسانی مسائلی است که اگر در چارچوب برنامه ریزی توسعه اقتصادی قرار نگیرد نمی توان به تحقق این برنامه ها امید بست. لذا لازم است سیاست های اجتماعی روشن و معلومی در جامعه ایران ترسیم شود و آن را هماهنگ و در یک بسته اقتصادی-اجتماعی مورد اجرا قرار داد. این موارد شامل تامین اجتماعی، سلامت آموزش در همه سطوح کاهش فقر، ایجاد چتر ایمنی رفاه اجتماعی در جامعه است.

7- هدفمند کردن یارانه ها یکی از مسائل ملی است که به هر صورت هر دولتی که بر سریر قدرت برسد، باید پاسخ روشنی در مورد آن ارائه دهد. از سوی دیگر طرح آن در جامعه توسط روش یارانه نقدی به مردم خود چالش جدیدی در جامعه ما فراهم آورده است. لذا ضرورت دارد هدفمند کردن یارانه ها با توجه به شناسایی گروه های کم درآمد و اجرای سیاست های پیش نیاز به نحوی سامان یابد که این سامانه تنها از طریق عامل افزایش قیمت و در نتیجه افزایش تورم طراحی نشود بلکه بتواند با اعمال سیاست های پیش نیاز آثار آن روی تولید و اشتغال و تورم مشخص و نهایتاً به شکلی اجرا شود که بتواند کمترین آثار را روی قدرت خرید گروه های کم درآمد دارا باشد. در مجموع می توان گفت با وجود چالش های اقتصادی پیش رو مجموعه نیروهای تخصصی علمی و تجربی اصلاح طلبان که محصول و سرمایه 30 ساله انقلاب اسلامی هستند، می توانند کشور را در جهت رشد و توسعه هدایت کنند و چشم انداز مثبتی در جهت تحقق سند چشم انداز توسعه ایران فراهم سازند.

یادی ازبنیانگذاران اصلاحات

aryaport.blogsky.com 

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

aryaport.blogsky.com 

 

 

 

 

  aryaport.blogsky.com 

 

 

 

 

 

 aryaport.blogsky.com

 

تجلیل سیدحسن خمینی از سید محمد خاتمی و میرحسین موسوی

تجلیل سیدحسن خمینی از سید محمد خاتمی و میرحسین موسوی در افتتاحیه نشست « دهه چهارم، ضرورت تعامل و تحول»
 

یادگار امام: وقایع غزه نشانگر این ضرورت است که نظام بین الملل محتاج تحول است. نظم بی بنیان ظلم مداری که در دنیا حاکم است نمی تواند، نتوانسته و نخواهد توانست گوشه ای از عدالت پیامبران عظیم الشأن را برقرار کند* راه بیرون رفتن از انسدادهای موجود، راه بقا و ماندگاری نظام وحفظ خط امام و انقلاب، اجتهاد در مبانی انقلاب و اندیشه های بنیانگذار نظام است

باران:

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی در افتتاحیه نشست « دهه چهارم، ضرورت تعامل و تحول» که از سوی جمعیت توحید و تعاون برگزار شد، با اشاره به جنایات رژیم صهیونیستی در غزه، خاطرنشان کرد: وقایع غزه نشانگر این ضرورت است که نظام بین الملل محتاج تحول است. نظم بی بنیان ظلم مداری که در دنیا حاکم است نمی تواند، نتوانسته و نخواهد توانست گوشه ای از عدالت پیامبران عظیم الشأن را برقرار کند.

به گزارش واحد خبر جماران ، یادگار امام راحل(س) با گرامیداشت یاد شهدای غزه ملت فلسطین را پاره تن امت اسلامی خواند و تاکید کرد : اخبار این روزها را نمی شود دید و شنید و خون گریه نکرد و بر این دنیای ظلم مدار تاسف نخورد. روزگار بسیار تلخی است. حاکمان جهان امروز ، بویژه حکام بزدل جهان عرب که جز برای خودشان گام برنمی دارند نه بویی از شرافت برده اند و نه از انسانیت.

حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی، حاضران در این نشست را بزرگان دیروز و امروز و فردای نظام و از یاران، مدیران انقلاب اسلامی در سه دهه گذشته که آمیزه تجربه و دانش هستند، دانست و با تجلیل از شخصیت حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی و مهندس میرحسین موسوی و سایر حضرات آیات و اساتید و صاحب نظران حاضر در جلسه گفت: شاید سخن گفتن من در جمع چنین بزرگانی از نگاه برگزار کنندگان جلسه تمرینی باشد برای اینکه در دهه چهارم بزرگترها به حرف کوچکترها هم گوش کنند و تجربه ای باشد که نوع دیگری هم بتوانیم صحبت کنیم ، بیاندیشیم و گوش دهیم.

یادگار امام با گرامیداشت یاد و نام شهدای انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و امام شهیدان، بررسی ماهیت و چیستی تحول را مقدمه ضروری طرح مساله دانست و گفت: اگر ندانیم به دنبال چه چیزی هستیم ضرورت آن، غیر قابل باور و تصور خواهد بود. باید قبل از ضرورت تحول جایگاه دو مفهوم واکاوی شود اول بررسی وضع موجود و دیگری شناخت وضع مطلوب.

وی با بیان اینکه حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب به دو صورت انقلابی با شیب تند و یا اصلاحی با شیب کند، صورت می گیرد، خاطرنشان ساخت: این حرکت به هر سرعتی صورت گیرد مهم نیست، مهم آن است که این دو موقعیت به درستی شناخته شود. همانطور که چشم بستن به واقعیت ها و ندیدن عیوب بسیار غلط است، نگاه بی انصافانه و سیاه نمایی، همه چیز را به نابودی می کشاند.

یادگار امام با بیان اینکه وصع موجود کشورمان در کلیه سطوح فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از روزگار گذشته بهتر است، خاطرنشان ساخت: وضع موجود چون ملموس است کمتر به آن پرداخته می شود بسیاری از ما درک درستی از وضع موجود نداریم.

سید حسن خمینی در ادامه به تشریح شرایط وضع مطلوب پرداخت و شرط طرح آن را برداشتن سه گام بزرگ دانست و گفت: گام نخست تعریف وضع مطلوب از دیدگاه خودمان و تبیین مصداق آن است. در پاسخ به این سوال هر گروهی سعی می کند جواب خود را بصورت کلی بیان کرده و بواسطه آن بخش وسیعی از توده مردم را به طرف خود بکشاند.

یادگار امام تبیین مولفه های وضع مطلوب را گام دوم تحول دانست و اظهار داشت: باید اجزای وضع مطلوب بازکاوی و معرفی شوند. اگر به دنبال عدالت هستیم باید مقصود خود را از آن بیان و تبیین کنیم. اسلام و عدالت چیزی است که هم امام و هم اقران امام در مورد آن سخن می گفتند.

وی با بیان اینکه در انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی هر دو وجه بیان کلی مفاهیم و تبیین مولفه های آن در کوتاهترین زمان ممکن ارائه شد ، اظهار داشت: این از افتخارات امام و انقلاب اسلامی است که با وجود بیشترین طرفدار به واژه های کلی تن در نداد و امام قبل از انقلاب مقصود خود را ازحکومت اسلامی در کتاب ولایت فقیه تبیین کرد و بعد از انقلاب نیز مولفه های حکومت را بلافاصله در قانون اساسی به رای مردم گذاشت.

یادگار امام با بیان اینکه مولفه های وضع مطلوب باید شکافته شود حتی اگر موجب انشقاق شود، گفت: اگر این مولفه بصورت دقیق واکاوی نشود بعدا موجب اختلاف، جدایی و مشکلات بیشتر خواهد شد.

حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی گام سوم را پیدا کردن راه رسیدن از وضع موجود به وضع مطلوب دانست و خاطرنشان ساخت: راه بیرون رفتن از انسدادهای موجود، راه بقا و ماندگاری نظام وحفظ خط امام و انقلاب، اجتهاد در مبانی انقلاب و اندیشه های بنیانگذار نظام است.

وی به ظهور سه نحله فکری در صدر اسلام بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) اشاره کرد و گفت: اتکای صرف به حدیث از سوی اهل حدیث، اتکا به عقل و کنار گذاشتن متون مقدس و اجتهاد در متون، سه روشی بود که برای فهم اسلام ارائه شد که البته اجتهاد در متون راهی بود که ائمه اطهار (ع) پیش روی ما گشودند.

یادگار امام در ادامه با اشاره به تاکید امام خمینی(س) بر اجتهاد در متون مقدس گفت: باید در مواجهه با سوالات جدید به دنبال پاسخهای جدید مبتنی بر اصول باشیم. روشنفکری به معنای حرف نو زدن نیست،  روشنفکری به معنای پاسخ دادن به سوالهای جدید است.

وی با بیان اینکه ما در انقلاب اسلامی با یک متن مقدس روبرو هستیم، اظهار داشت: جامعه ما در دوره های مختلف وفاداری خود را به متون مقدس امام نشان داده است. و راه آینده ما در این متون نهفته است. اجتهاد در این متون برداشتن گام سوم تحول و راه رسیدن به وضع مطلوب است.

سید حسن خمینی در پایان اظهار داشت: امام پس از 11 سال حکومت، برای اولین بار در تاریخ از تاثیر زمان و مکان در اجتهاد سخن گفت و تاکید ایشان به در نظر گرفتن عنصر زمان و مکان در اجتهاد و حکومت نباید به فراموشی سپرده شود.

سه نکته درباره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا

مقاله ای محسن امین زاده معاون وزیر خارجه دولت اصلاحات و عضو هیئت علمی دانشگاه برای ماهنامه آیین

باراک اوباما نامزد آفریقایی تبار و مسلمان تبار، به رغم همه ناباوری ها در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به پیروزی چشمگیری دست یافت و بزودی کار خود را در کاخ سفید آغاز می کند. او که با حمایت بی دریغ قدرتمندان حزب دموکرات آمریکا، با شعار تغییر و تحول در جامعه آمریکا و با نوآوری های فراوانی در روش تبلیغ، به پیروزی مهم خود دست یافت، عملا با این پیروزی اولین گام بلند تغییر را در حوزه هایی مانند بازسازی چهره دولت آمریکا، بهبود رابطه میان حکومت و نسل جوان آمریکا و نژادگرایی در آمریکا برداشت. صرف نظر از همه جنبه های مهم این تحول برای جامعه آمریکا، به نظر می رسد که بررسی سه نکته از این تحول دارای اهمیت زیادی برای جامعه ایران نیز هست.

نکته اول: پیروزی بارک اوباما، موقعیت نظام دموکراتیک آمریکا را بهبود بخشیده و نشانه قدرت بالای اصلاح پذیری در این نظام است. این پیروزی وجاهت دولت آمریکا را در میان مردم آمریکا و درسطح بین المللی ارتقاء داده است.
     پیروزی اوباما پیروزی بزرگی برای نظام دموکراتیک آمریکاست. صرف نظر از تحولات درونی آمریکا، این پیروزی در یک نگاه کلان به منزله توان یک نظام قدرتمند برای اصلاح و تنظیم حرکت خود درمسیرمناسب است. این تحول به خوبی نشان می دهد که چگونه یک نظام دموکراتیک توانا قادر است به بازسازی و اصلاح درونی بپردازد و در یک شرایط مشکل با تغییری بنیادین مسیر حرکت خود را باز سازی نماید. این پیروزی نه فقط مرهمی است برزخم های مزمن ناشی تبعیض های متنوع درون جامعه آمریکا، بلکه می تواند پادزهری باشد برای کاهش خسارات سیاست های استعمارگرانه، نژاد گرا و ماجراجویانه آمریکا در دهه های اخیر که آثار سوء آن در جسم و جان کشورهای تاثیرپذیر از نظامی گری ها و ماجراجویی های این ابرقدرت در سطح جهان برجای مانده است.
     در سال های اخیر و بخصوص در دهه گذشته پدیده هایی مخرب با تاثیرات درونی و بیرونی بیش از همیشه به وجاهت و جاذبه های این جامعه لطمه وارد آورده است .  در درون آمریکا نارضایتی اقشار پایین جامعه آمریکا و گسترش فقر نسبی در این کشور، نابسامانی های اجتماعی بخصوص در میان نسل جوان و وضعیت اقلیت های نژادی همه مسائلی بوده است که در سال های اخیر بروز و ظهوری بیش از گذشته داشته و باعث نارضایتی زیادی در میان مردم این کشور شده و حتی باعث بروز نشانه های کم سابقه و گاه بی سابقه ای از کاهش اعتماد مردم نسبت به نظام سیاسی آمریکا شده است.
     دربیرون جامعه آمریکا یعنی در سطح بین المللی نیز این تحول می تواند به مهمترین عامل کاهش خسارات ناشی از عملکرد های غلط آمریکا درسطح بین المللی بدل شود. پس از فروپاشی اتحاد شوروی و بخصوص در دهه اخیر وجهه دولت آمریکا در افکار عمومی جهان بسیار لطمه دیده است. ابرقدرتی که حداقل در جوامع متحد آمریکا به خاطر ساختار دموکراتیک و توسعه و تکنولوژی پیشرفته اش، همیشه از احترام و منزلت بالایی برخوردار بوده،  در دهه های اخیر در زمره منفی ترین قدرت های عالم قرار گرفته است و ارزیابی های گوناگون توسط مراجع مختلف همه حکایت از آن داشته که بخصوص در سالهای اخیر، بیش از هر زمان وجهه آمریکا در سطح بین المللی دچار آسیب شده و مردم جهان، از جمله مردم همه کشورهای دوست آمریکا نگاه بدبین تر و منفی تری نسبت به رهبران آمریکا پیدا کرده  و در جهان اسلام آمریکا منفی تر و بدنام تر از همیشه جلوه کرده است. سیاست های نظامی گرا و ماجراجویانه نومحافظه کاران در این زمینه بسیار تاثیرگذار بوده و موقعیت منزلتی آمریکا در جهان را به نازلترین حد خود تنزل داده است.   
   انتخاب باراک اوباما فضای درونی آمریکا را به شدت تحت تاثیر قرارداده و طبقات و اقشار محرومتر این کشور بشدت از این تغییر خشنود و به آینده امیدوارترند. درسطح بین المللی این تحول یک گام بسیار بلند درجهت اصلاح چهره آمریکا درسطح جهان محسوب می شود. نظرسنجی های بین المللی نشان می دهد که مردم جهان با فاصله زیاد اوباما را برهرنامزد دیگری در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ترجیح داده اند و از پیروزی وی در انتخابات ریاست جمهوری خشنود شده اند. معنای استقبال مردم جهان این است که اوباما حتی پیش از آنکه رئیس جمهور آمریکا شود توانسته بخش قابل توجهی از افکار مردم جهان را به سوی خود جلب نماید و مردم جهان باورکرده اند که او شخصیتی متفاوت و پدیده ای جدای از رهبران قبلی آمریکاست.  موضع به ظاهر مثبت او نسبت به رنگین پوستان جهان، نسبت به مسلمانان جهان و بطور کلی نسبت به جهان درحال توسعه و تعلق او و خانواده اش به همین دنیای درحال توسعه رنگین پوستان و مسلمانان، توانسته افکار عمومی جهان را کاملا به نفع ایالات متحده آمریکا تغییر دهد در حدی که ایالات متحده آمریکا بدون هیچ هزینه ای یک تغییر بنیادین در روایت جهان خارج مرزهایش نسبت به خود ایجاد کرده است. . با چنین وضعیتی می توان گفت که پیروزی اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باعث شده که:
1-    احساس بسیار منفی موجود در میان ملت ها نسبت به رهبران آمریکا، بخصوص در کشورهای درحال توسعه و در میان مسلمانان حداقل به صورت موقت بسیار کاهش پیدا کرده است. زمان زیادی لازم است و آمریکا در دوره ریاست او باید اشتباهات زیاد دیگری مرتکب شود تا مردم دیگر کشورها، او را نیز چون سایر روسای جمهور آمریکا به عنوان مظهر یک ابرقدرت مداخله گر و نظامی گرا مورد حمله قرار دهند.
2-    رئیس جمهور جدید آمریکا سازگار با مشی حزبش تلاش دارد که مشروعیت و مقبولیت کشورش را نه از طریق نظامی گری بلکه از طریق نمایش دموکراسی و رفتار بین المللی متفاوتی ارائه دهد. به هرمیزان که او موفق شود فاصله دولتش از نظامی گری های دولت بوش را افزایش دهد محبوبیت داخلی و خارجی بیشتری بدست خواهد آورد. این مسئله باعث افزایش احترام رئیس جمهور آمریکا درسطح جهان شده و درصورت عملکرد بهتر این رئیس جمهور، احتمال بازگشت بخشی از مقبولیت از دست رفته آمریکا وجود دارد.  
3-    کاهش شدید ذهنیت منفی مردم جهان نسبت به رئیس جمهور آمریکا، می تواند باعث نوعی مشروعیت برای این کشورو رهبرانش برای ادامه سیاست های مداخله جویانه آمریکا درکشورهای دیگر جهان باشد.
4-    بعد از یازده سپتامبر جرج بوش رئیس جمهور آمریکا توانست با بهره گیری از احساسات مردم آمریکا بالاترین مشروعیت را برای یک عملیات برون مرزی در افکار عمومی آمریکا بدست آورد.او این مشروعیت را صرف نظامی گری و جهان گستری نمود و تدریجا مقبولیت عمومی خود را از دست داد و به بدترین موقعیت نزد افکارعمومی آمریکا رسید. اکنون رئیس جمهور جدید این بار نه بخاطر عملکرد تهدیدکننده دیگران بلکه بخاطر موفقیت خودش در رقابت انتخاباتی باردیگر مشروعیت و مقبولیت بسیار بالایی برای اقدامات مختلف در میان مردم آمریکا بدست آورده است. او می تواند این مشروعیت را در راه درست و یا به شیوه جمهوری خواهان در جهت دخالت در کشورهای دیگر بکارگیرد.
5-    رئیس جمهور آمریکا با محبوبیت بین المللی بیشتری که نسبت به رئیس جمهور قبلی دارد، شانس بیشتری نیز برای بدست آوردن  حمایت های بین المللی و اجماع جهانی برای پیشرفت اهداف ملی اش خواهد داشت. این وضعیت مقبولیت بیشتری برای همکاری دیگران با ایالات متحده فراهم می کند.
6-    اوباما درباره برنامه های جدید کمک توسعه ای به کشورهای درحال توسعه، بخصوص کشورهای فقیر آفریقا و آمریکای لاتین و آسیا سخن گفته است. در این رابطه رقم 50 میلیارد دلار کمک سالیانه جدید نیز مطرح شده است. مسلما این سیاست نیز در کنار شخصیت اوباما، به افزایش محبوبیت وی در آفریقا و در میان کشورهای درحال توسعه و بازسازی چهره منفی آمریکا در این کشورها کمک خواهد کرد.
اگر واکنش افراطیون مخالف آمریکا را نیز بررسی کنیم به شکل دیگری ابعاد این تفاوت اساسی روشن می شود. مدتهاست رادیکال ها در همه عالم نگرانی خود را از پیروزی اوباما اعلام می کنند. یکی از بارزترین اظهار نظرها متعلق به ایمن الزواهری معاون رهبری القاعده است. او که نگران دشوارتر شدن فعالیت های تروریستی علیه آمریکا و کاهش مقبولیت این جنایتکاری ها در میان طرفداران القاعده است، با این استدلال پیروزی مک کین را به نفع مردم جهان دانست که: اوباما با حیله در مسائل کشورهای جهان دخالت خواهد کرد، درحالیکه رهبری چون بوش با شیوه عملش، هم چهره واقعی آمریکا را آشکارتر می کند و هم شرایط بهتری برای  عملیات مجاهدین علیه دخالت های آمریکا را فراهم می کنند.
درصورت تداوم روند تشدید شونده بحران در روابط ایران با جامعه بین المللی ، به هر میزان که مشکلات آمریکا در افکارعمومی جهان کاهش یابد و مشروعیت این حکومت درسطح جهان افزایش یابد، آسیب پذیری ایران در مقابل فشارهای آمریکا افزایش خواهد یافت.   

نکته دوم: به رغم برخی شباهت ها میان انتخابات ریاست جمهوری در ایران و آمریکا، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نشان می دهدکه مهمترین علت وجود فاصله بسیار زیاد میان دموکراسی درآمریکا و دموکراسی درایران، وجود نهادهای سیاسی قدرتمند، بویژه احزاب قدرتمند و وجود رفتار دموکراتیک نهادینه در آمریکا و فقدان آنها در ایران است.
      آمریکا در انتخابات اخیر دموکراسی خود را باردیگر به نمایش گذاشت و توسعه ارتباطات این امکان را به وجود آورد که جهانیان این انتخابات را به صورت یک شوی پربیننده درسطح جهان تماشا کنند. مردم جهان گام به گام با مردم آمریکا مراحل مختلف انتخابات ریاست جمهوری این کشور را دنبال کردند و گاه با مردم آمریکا خوشحال و گاه هم افسرده شدند. در مرور مراحل مختلف این انتخابات گاهی به نظر می رسید که این انتخابات شباهت هایی هم به انتخابات ریاست جمهوری در ایران دارد و زمانی دیگر فاصله دو ساختار آنچنان متفاوت دیده می شد که رسیدن به چنین استانداردهایی برای انتخابات ایران دست نیافتنی تصور می گردید. حتی اگر انتخابات ایران به رقابت قطبی میان احمدی نژاد و خاتمی بدل شود انتظار می رود که به توجه برانگیز ترین انتخابات جهان پس از انتخابات آمریکا بدل شود؛ اما به رغم این ظرفیت نیز فاصله بسیار زیادی میان دو انتخابات وجود دارد. علت چیست؟
      به صورت واقعی دو شباهت میان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و انتخابات ریاست جمهوری در ایران قابل توجه است:
1.    در هردو کشور مانند سایر کشورهای دارای حکومت های با ساختار ریاستی،  رئیس جمهور با رای مستقیم مردم انتخاب می شوند. این ویژگی درهرجایی که انتخابات به صورت آزاد، دموکراتیک و قطبی برگزار شود، می تواند فضایی پوپولیستی را برای انتخابات شکل می دهد و نهایتا ویژگی نامزدهای ریاست جمهوری بیش از هر چیز برای مردم تعیین کننده شود. این شکل از انتخابات، همه چیز از جمله شیوه سخن گفتن و تعامل نامزدها با مردم، احساسات و عواطف، دوست داشتنی بودن یا دوست داشتنی شدن نامزد ریاست جمهوری و برداشت مردم از سلامت و توانایی نامزد ریاست جمهوری، یا بالعکس شهرت منفی داشتن و یا منفور شدن رقیب، و مسائلی از این دوست و البته درجای خود روش های تبلیغات انتخاباتی، تاثیربسیار زیاد و گاه خیلی بیشتر از برنامه های اعلام شده نامزد ریاست جمهوری در تصمیم گیری مردم دارد.
2.    در رقابت واقعی، هردو انتخابات به شکل قطبی برگزارمی شود. در انتخابات آمریکا دو حزب بسیار قدرتمند، سایرین را از میدان بدر کرده و عملا رقابت با خود را برای دیگران ناممکن کرده اند. در این نظام ابتدا، تعداد قابل توجهی نامزد ریاست جمهوری در درون دو حزب رقابت خود را آغاز می کنند و نهایتا دو نفر به عنوان نامزدهای دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در مقابل یکدیگر به رقابت می پردازند. در ایران نیز اگر در مرحله اول نامزدها متعدد باشند و نامزد شاخصی نباشد که بیش از نیمی از آراء را کسب کند، نهایتا درمرحله دوم، تنها دو نفر برسر بیش از نیمی از آراء رقابت می کنند و عملا انتخابات یا درهمان مرحله اول و یادر مرحله دوم قطبی می شود.
      به رغم این شباهت ها، تفاوت های بسیار شاخصی میان دو انتخابات وجود دارد که آنان را کاملا از یکدیگر متمایز می کند. تفاوت هایی که اعتماد مردم نسبت به نهاد انتخابات در آمریکا را به حداکثر رسانده و جایگاه دموکراسی در آمریکا را بسیار بالاتر از ایران قرار می دهد. این تفاوت ها به شرح ذیل است:
1.    در آمریکا اطمینان نسبت به نتیجه انتخابات بسیار بالاست. هرنتیجه ای که در انتخابات بدست آید هیچکس از نخبگان و یا آحاد جامعه تصور نمی کنند که ممکن است تقلبی در انتخابات صورت گرفته باشد. رای یکی به نام دیگری خوانده شده باشد و یا در شمارش رای مردم اشتباه و یا سوء نیتی در کار باشد. حتی نتیجه انتخابات 5/50% دربرابر 5/49%  در انتخابات دوره گذشته آمریکا به رسمیت شناخته شد و رئیس جمهوری برسر کار آمد که تنها یک درصد بیش از نامزدی رقیبش رای مردم را کسب کرده بود. این وضعیت با انتخابات ایران که متاسفانه احتمال وقوع جعل و تقلب  جریان های اقتدارگرا در انتخابات را بسیار جدی می دانند و بخصوص در سال های اخیر، دائما نگرانی نسبت به دخالت های سازمان یافته اقتدارگرایان در انتخابات افزایش یافته؛ بسیار متفاوت است.  
2.    با فرض بروز نتیجه ای بسیار نزدیک و رقابتی تنگاتنگ در انتخابات، ساختار قضاوت کننده درباره انتخابات حرف آخر را می زند و جامعه بدون آنکه تصور کند که ممکن است اعمال نظری از سوی بخشی از حاکمیت برای پیروزی یک نامزد صورت گرفته باشد به نتیجه این قضاوت احترام می گذارد. علت اصلی آن است که چنین پیش از مردم، هیچ تردیدی برای نامزد رقیب و حزب بازنده نیز ایجاد نمی شود. تعهد اخلاقی و قانونی همه نسبت به انجام سلامت انتخابات در آمریکا باورکردنی است و هیچ محمل و عذر و بهانه ای به هیچکس اجازه فساد و جعل در انتخابات را نمی دهد. در ایران هیچکس باور نمی کند که اگر یک نامزد ریاست جمهوری دریک انتخابات سالم  وتنگاتنگ مثلا 2 یا 3درصد بیشتراز رقیب اقتدارگرای خود رای بیاورد، اقتدارگرایان نتیجه را به نفع خود تغییر ندهند. انجام تقلب و فساد از سوی افرادی در میان اقتدارگرایان که قائل به تعهدات مذهبی و انقلابی نیز هستند؛ حکایت از وجود باوری مشروع برای انجام چنین فاسدی در انتخابات دارد که نگرانی را بیشتر می کند.  
3.    هیچ مرجع حکومتی یا دولتی نقش نظارتی و کنترلی و تعیین صلاحیت ندارد. همه چیز در ساختارهای نهادینه احزاب خلاصه می شود و هیچکس در  جامعه تصور نمی کند که ممکن است اعمال نظر بخشی از  حاکمیت سرنوشت انتخابات را در مسیری خلاف رای آنان تغییر دهد. . احزاب رقیب، و البته همراه آنان همه نهادهای مدنی، با قدرت و تسلط کامل، فرآیند انتخابات و عملکرد رقبای انتخاباتی را دائما نظارت و کنترل می کنند ولی هیچ بخشی از حاکمیت قادر نیست راه را بروی جناح رقیب خود سد نماید و در رای مردم به نفع خود دخل و تصرف نماید. این نظارت های مدنی اطمینان ساز،  با نظارت در انتخابات ایران که عملا نقش نهادهای نظارت کننده اقتدار گرا را در سرنوشت انتخابات، غالبا تعیین کننده تر از همه طرف های دیگر ماجرا از جمله رای مردم می کند، کاملا متفاوت است.
4.    برنده انتخابات حتی اگر تنها با یک درصد رای بیشتر در انتخابات پیروز شده باشد صاحب قدرت است و هیچ جناح بازنده، با هرمیزان قدرتی که داشته باشد، قادر نیست در جایگاه حقوقی و شان و منزلت و اختیارات رئیس جمهور برنده دخل و تصرف کرده و یا تردید ایجاد نماید. هیچکس درصدد تخریب برنده انتخابات برنمی آید و هیچ عاملی نمی تواند قدرت برنده انتخابات را تضعیف کند. برنده انتخابات با اقتدار چهارسال کشور را مدیریت می کند و همه ساختار کشور با  در چارچوب های قانونی او را همراهی می کنند. با چنین وضعیتی هیچ رئیس جمهور برنده ای در آمریکا نمی تواند مدعی شود که به خاطر سنگ اندازی های رقبای بازنده اش نتوانسته به تعهداتش عمل نماید.  
5.    در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به رغم همه تلاش اوباما اکثریت سفیدپوستان به رقیب اوباما رای دادند و تنها اوباما در میان جوانان سفید نسل جدید آمریکا اکثریت بدست آورد. در پس این رای سفید پوستان طبعا تمامی دغدغه های نژادی و حساسیت های برتری طلبانه و مسائلی از این دست وجود دارد. درعین حال به نظر نمی رسد که هیچکس نسبت به قدرت اوباما به عنوان رئیس جمهوری تمامی آمریکائیان از جمله اکثریت سفید پوست تردیدی داشته باشد و تصور کند که ممکن است اکثریت سفید پوست به جان او بیفتند و هر روز برایش بحرانی درست کنند. یعنی جنبه های معنایی و ارزشی نیز مانع آن نمی شود که برنده انتخابات با هر گرایشی که دارد واقعا رئیس جمهور قدرتمند آمریکا شود. این وضعیت با ایران که یک اقلیت بیست درصدی، تمام تلاش خود را برای  تخریب یک رئیس جمهوری دارای حمایت 80% مردم و جلوگیری از موفقیت او دنبال کرده، کاملا متفاوت است.
6.    در انتخابات آمریکا معجزه ای در کار نیست و هیچکس ناشناخته و تجربه نشده، قادر به حضور و پیروزی درانتخابات  ریاست جمهوری نیست.  مسلما در انتخاب اوبامای سیاه پوست مسلمان زاده هم معجزه ای درکار نبوده است. رهبران قدرتمند دموکراتی مانند کندی ها، از اولین حامیان اوباما بودند و بعدا تمامی قدرتمندان دموکرات یکی پس از دیگری حامی او شدند. او طی سالها مراحل مختلفی را در حزب دموکرات گذرانده و از فیلترهای زیادی عبور کرده تا به درجه ای از صلاحیت رسیده که نامزد ریاست جمهوری آمریکا شود. همه توانایی های اجرایی، مدیریتی و شخصیتی او در فرآیندهای درون حزب دموکرات کنترل شده و قضاوت رهبران حزب حکایت از آن داشته که او صلاحیت به دست گرفتن سکان مدیریت حکومت آمریکا را دارد. عده ای این فرآیند کنترلی را نقص ساختار لیبرال دموکراسی می دانند. اگر در نقد ساختار دموکراسی در آمریکا، دخالت قدرتمندان و نخبگان پیش از رای گیری از مردم مسئله آفرین تلقی می شود،  اما تاثیراساسی چنین فرآیندی انباشت تجربیات، مهارت ها و صلاحیت ها و ممانعت از به قدرت رسیدن فردی ناشایست در فرآیند یک انتخابات پوپولیستی است. در این فرآیند افراد در درون احزاب تربیت می شوند، فرصت تجربه پیدا می کنند و توسط دیگران آزموده و ارزیابی می شوند و نهایتا نیز نامزد ریاست جمهوری به عنوان فردی از یک مجموعه خردمندان و نخبگان ، به اداره کشور می پردازد. نقش تعیین کننده احزاب در تربیت نخبگان سیاسی، ارزیابی توانایی و صلاحیت های آنان درصحنه واقعی فعالیت و رقابت درون احزاب، انباشت تجربیات و تخصص ها و منزلت ها، رصد دائمی فرآیند ها و نقد واقعی روند ها در کشور، طراحی و برنامه ریزی برای رفع ضعف ها و تدبیر برای آینده، تحقق کارجمعی و ایجاد زمینه اداره کشور به صورت جمعی، همه از مزیت های ارزشمند ساختار های حزبی است که باعث می شود که نگرانی زیادی نسبت به آینده کشور حتی درصورت پیروزی یک رئیس جمهور کم تجربه یا کمتر شناخته شده برای مردم، به وجود نیاید. باوری که منجر به افزایش شدید اعتماد مردم نسبت به دولت ها و تصمیمات آنان نیز می شود. در ایران، ضعف ساختاری احزاب و مبارزه اقتدارگرایان با شکل گیری نهادینه ساختارهای حزبی در کشور، باعث بروز نقصان های اساسی به دلیل خلاء کارکرد های مثبت و ارزشمند ساختارهای حزبی شده است.
    تفاوت های اساسی و بنیادین بالاست که دموکراسی را در آمریکا پایدار، مستحکم و  قابل اعتماد و اتکا و دموکراسی در ایران را دائما متزلزل، ناپایدار و آسیب پذیر نگاه می دارد. این تفاوت ها ناشی از نهادینه شدن رفتار متعهدانه دموکراتیک در مسئولان، نخبگان و جامعه و نهادهای دموکراتیک، بخصوص احزاب درآمریکا است. درآمریکا رقابت میان نخبگان به رسمیت شناخته شده، رقابت میان آنان واقعی و جدی است و نتیجه آن را هیچکس در پس پرده تغییر نمی دهد، نهادهای دموکراتیک جایگاه معتبر خود را به عنوان واسطه میان جامعه مدنی و حکومت دارند و برحفظ آن پا فشاری می کنند و به نمایندگی از جامعه از فرایند انتخابات پاسداری می کنند. به رغم آن شباهت ها، تازمانی که این تفاوت ها در کار باشد و بخصوص رفتارنهادینه و نهادهای دموکراتیک در ایران شکل نگیرند و پایدار نشوند و تا زمانی که نخبگان رقیب در درون حاکمیت و بیرون آن، رقابت واقعی، سالم و بی خدشه و بدون جعل و تقلب و دست اندازی در نتیجه انتخابات را به رسمیت نشناسند، و تا زمانی که حتی یک نفر از دست کاران انتخابات فساد در انتخابات را به بهانه توجیه مادی یا معنوی باور داشته باشد، همواره می توان نگران دموکراسی در ایران بود و تفاوت های فاحش میان دموکراسی در آمریکا و ایران را ماندنی دانست.

نکته سوم: ریاست جمهوری باراک اوباما، باعث تغییرات اساسی در روابط ایران و آمریکا خواهد شد. این تحول می تواند متناسب با سیاست های ماجراجویانه و یا خردمندانه ایران، برای ایران  بسیار تهدید کننده و یا بسیار فرصت ساز گردد.
    پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، مانند تمامی پدیده هایی که بطور دائم جمهوری اسلامی ایران با آن مواجه می شود، حامل فرصت ها و تهدیداتی برای ایران است. بهره گیری از این فرصت ها می تواند برای جمهوری اسلامی ایران بسیار سازنده باشد و تخریب فرصت ها ممکن است تهدیدات سخت تری را از سوی آمریکای تحت رهبری باراک اوباما متوجه ایران نماید. این فرصت ها و تهدیدات را می توان در چارچوب زیر مورد توجه قرارداد:
1.    بدترین یا پرتنش ترین دوره روابط ایران و آمریکا مربوط به دوره ریاست جمهوری کلینتون- هاشمی است. دراین دوره به دلیل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان بحران ناشی از حمله عراق به کویت، تمایل دولت آمریکا به اعمال فشار به ایران بیش از گذشته است. در این دوره بسیاری از سیاست های آمریکا بخصوص در مبارزه با تروریسم و بخصوص روش های نرم مبارزه با تروریسم طراحی شده بود و امریکا حساسیت خیلی بیش از دوران جنگ سرد نسبت به این پدیده ها از خود نشان می داد. دولت ایران که به تغییرات حساس پس از جنگ سرد کم توجه بود و حتی تصور می کرد که با فروپاشی اتحاد شوروی و همچنین حمله عراق با کویت و علنی شدن ماهیت این رژیم ماجراجو پس از آن، فرصت های ماندگاری برای ایران فراهم شده و موقعیت ایران در سطح جهان بهبود پیدا خواهد کرد، ناگهان با شرایط بسیار خطرناکی مواجه شد. در چنین وضعیتی آمریکا سخت ترین تحریم های علیه ایران را در کنگره این کشور به تصویب رساند و حوزه تحریم ایران را برای اولین بار از صنایع نظامی و شرکت های آمریکایی دارای تکنولوژی های برتر، به صنایع نفتی و تمامی شرکت های آمریکایی و شرکت های غیر آمریکایی طرف معامله آمریکا در سطح جهان گسترش داد. این تحریم ها سخت ترین و رسمی ترین تحریم های علیه ایران از سوی آمریکا بود که برای اولین بار سازماندهی یک تحریم جهانی علیه ایران را شکل داده بود. در این دوره سخت ترین تهدیدات پس از انقلاب اسلامی ا زسوی آمریکا تا آن زمان علیه جمهوری اسلامی ایران ابراز گردید و این ابرقدرت در حال شکل دهی یک اجماع جهانی برای برخورد با ایران بود. ( تا پیش از دولت احمدی نژاد این دوره بدترین دوره روابط ایران و آمریکا بود؛ زیرا بی تردید دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد بدترین دوره روابط ایران با همه دنیا پس از انقلاب اسلامی است.)
2.    بهترین یا کم تنش ترین دوره روابط ایران و آمریکا پس از انقلاب اسلامی، متعلق به دوره ریاست جمهوری خاتمی- کلینتون است. به تعبیر دیگر بدترین و بهترین دوره روابط ایران و آمریکا متعلق به دوره ریاست جمهوری یک رئیس جمهور دموکرات در آمریکاست. تغییر لحن و روش سیاست خارجی در دولت خاتمی نه تنها پر تنش ترین دوره روابط ایران و آمریکا را به کم تنش ترین دوره بدل کرد، بلکه سیاست های اعمال شده توسط دولت کلینتون علیه ایران را خنثی نمود و امکان اجماع جهانی علیه ایران را به کلی منتفی نمود. دولت آمریکا در مقابل سیاست خارجی مدبرانه و اعتماد ساز ایران در سطح بین المللی بشدت منفعل شد و بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا که به دنبال کاهش تنش با کشورهایی مانند چین بود و عملا تنش های آمریکا و چین را بسیار کاهش داد؛ دست به اقداماتی برای کاهش زمینه های تنش میان ایران و آمریکا زد. اظهارات خانم آلبرایت وزیر خارجه آمریکا مبنی برنقد عملکرد دولت آمریکا علیه دولت دکترمصدق، ادای احترام ضمنی رئیس جمهور آمریکا به رئیس جمهور ایران در هنگام سخنرانی وی در مجمع عمومی سازمان ملل متحدو سعی وی برای برقراری تماس شخصی با رئیس جمهور ایران، اعلام فهرست زمینه های مشترک همکاری میان ایران و آمریکا، از جمله افغانستان، عراق، مبارزه با مواد مخدر، کمک به حل بحران قره باغ،  امنیت انرژی و مسائل دیگری از این دست و لغو سمبلیک برخی از تحریم های رسمی آمریکا علیه ایران ، همه زمینه های بود که برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی از سوی دولت دموکرات آمریکا برای کاهش تنش میان دو کشور فراهم شده بود و احتمال تعامل با عزت و از موضعی برابر را میان دو کشور تقویت می کرد.
3.    شرایط برخورد رادیکال با ایران از سوی هر دولتی در آمریکا بیش از هر زمان دیگر فراهم شده است.
•      علاوه برتحریم هایی که دولت دموکرات آمریکا برای اولین باردوازده سال قبل علیه ایران اعمال نمود، امروز ایران در معرض اجرای بزرگترین تحریم های  جهانی علیه خود پس از انقلاب قرار گرفته است.
•    ارجاع پرونده هسته ای ایران با اجماع همه کشورهای موثر جهان به شورای امنیت سازمان ملل متحد به عنوان متهم نقض صلح جهانی، موقعیت ایران را به صورت نهادینه درسطح بین المللی آسیب پذیر و خطرناک نموده است.
•    باتصویب قطعنامه های پی درپی از سوی شورای امنیت سازمان ملل و سرپیچی ایران از اجرای آنها، هر روز فشارهای تحریمی علیه ایران گسترده تر و حلقه های فشار به ایران تنگ تر می شود.
•    اجماع جهانی علیه اظهارات رئیس جمهور ایران درباره هولوکاست، موقعیت ایران را برای نقش آفرینی در سازمان های بین المللی حتی خارج از شورای امنیت سازمان ملل نیز بسیار تضعیف نموده است.
•    بین المللی شدن اتهامات علیه ایران در رابطه با همکاری با تروریسم و از جمله گروه های بد نامی چون طالبان، موقعیت مقتدرانه ایران در این رابطه را نیز تضعیف نموده است.
•    با فاصله گرفتن جامعه جهانی از ایران موقعیت ایران در میان کشورهای منطقه نیز بسیار ضعیفتر از 4 سال پیش شده  و رفتار ناشایست کشورهای منطقه علیه ایران فزاینده شده است. اگر اوباما برنامه های اعلام شده حمایتی خود نسبت به کشورهای درحال توسعه در افریقا، آسیا و آمریکا لاتین را عملی کند، ایران موقعیت باز هم سخت تری حتی در میان کشورهای منطقه و غیر متعهد پیدا خواهد کرد.
تمامی موارد فوق نشان می دهدکه دولت اوباما در صورت تمایل برای ادامه سیاست نام تمام کلینتون در سال 1375 نه تنها هیچ مشکل ندارد بلکه از حمایت حزب رقیب و جامعه جهانی نیز کاملا برخوردار است.    
4.    متقابلا مشکلات مهم آمریکا درعراق، افغانستان و مبارزه  با طالبان و القاعده نیاز این کشوربه همکاری با ایران در منطقه را تداوم بخشیده است. این مشکلات، تمایل دولت آمریکا، صرف نظر از گرایش هایش برای جلب همکاری ایران در این زمینه ها را افزایش می دهد. وضعیتی که در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد نیز برای ایران فرصت ساز بود و این دولت آنرا تخریب نمود و برای دولت آینده ایران نزیر می تواند فرصت ساز باشد
5.    باراک اوباما با شعار تغییر در سیاست های آمریکا بطور اصولی خود را برای تغییر در سیاست خارجی این کشور متعهد نموده و با اعلام آمادگی برای مذاکره بدون پیش شرط با ایران، چشم انداز تمایل به  اقدامات مشابه کلینتون برای کاهش تنش با ایران را نشان داده است. این وضعیت حاکی از آن است که اگر ایران با سیاست خارجی ماجراجویانه اش دولت دموکرات آمریکا را به سمت برخورد افراطی با ایران، به عنوان تنها دشمن سمبلیک خود در سطح بین المللی سوق ندهد و به سیاست خارجی خردمندانه و اعتماد ساز بین المللی بازگردد، دولت اوباما لاجرم به سمت ایجاد زمینه های بیشتری برای کاهش تنش میان دو کشور گام برخواهد داشت.  
6.    باراک اوباما به علت تعلقش به جامعه اقلیت آفریقایی تبار آمریکا، و تعلقش به خانواده ای مسلمان، فرصت بی نظیر و بسیار مهمی برای بازسازی چهره آمریکا در جهان اسلام و در جهان در حال توسعه  در اختیار حاکمیت آمریکا قرارداده است. بی شک سیاست های  اوباما هر شباهتی که با سیاست های دیگر دولت های آمریکا داشته باشد؛ در جهت بهره برداری از این فرصت نیز برای بازسازی چهره آمریکا در جهان اسلام خواهد بود و تمامی قدرتمندان امریکا صرف نظر از گرایشات سیاسی و حزبی، استفاده از این فرصت ملی را تایید و تمجید خواهند کرد. با چنین نگاهی دولت اوباما تلاش خواهدنمود که فاصله دولت آمریکا از مردمان مسلمان و رنگین پوست جهان را کاهش دهد. دولت آمریکا بطور اصولی پذیرفته که بزرگترین خطر برای آمریکا تروریسم ریشه گرفته از کشورهای اسلامی است و با شعار مبارزه ریشه ای با تروریسم به کاهش نفرت مردم در جهان اسلام نسبت به آمریکا توجه ویژه خواهد نمود. چنین چارچوب و برنامه ای در سیاست خارجی دولت اوباما، طبعا می تواند برای جمهوری اسلامی ایران نیز فرصت ساز باشد زیرا این دولت بطور اصولی مواجهه قهرآمیز با ایران دردستور کارش نبوده و به دنبال حل ریشه ای مشکلاتش با ایران خواهد بود. متقابلا در صورتیکه دولت ایران همچنان سیاست خارجی ماجراجو و اعتماد گریز خود را اصلاح نکند، دولت اوباما حتی اگر تمایل هم نداشته باشد، برای توجیه سیاست خود، چاره ای جز تفکیک ایران از سایر کشورها در جهان اسلام و تبدیل کردن ایران به مظهر دشمن خارجی آمریکا نخواهد داشت. در این صورت دولت اوباما در مسیر کاهش حساسیت ها در جهان اسلام سیاست های خود علیه ایران را تشدید کرده و تلاش خواهد نمود که سایر کشورها نیز حساب ایران رااز سایر کشورها جدا نمایند.  
    با توجه به شرایط یاد شده  وهمان گونه که اقتدارگرایان پیش از پیروزی اوباما پیش بینی کرده اند، تداوم سیاست خارجی ماجراجوی کنونی ایران، در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما می تواند برای کشور بسیار خطرناک و حتی خطرناکتر از دوره دولت جمهوریخواه نومحافظه کار بوش باشد. اما درعین حال شرایط یاد شده نشان می دهدکه سیاست خارجی خردمندانه و اعتماد ساز ایران،  با توجه به ویژگی های سیاست خارجی دولت باراک اوباما می تواند بهترین شرایط را برای ایران پس از انقلاب اسلامی فراهم آورد و موقعیت برتری برای ایران به منظور کاهش تنش هایش با آمریکا از موضعی باعزت و مقتدرانه فراهم آورد. شرایطی که نه تنها بار دیگر کم تنش ترین دوره روابط ایران و آمریکا را رقم خواهد زد بلکه موقعیت بی نظیری برای نقش آفرینی ایران در مدیریت جهانی را نیز شکل خواهد داد.  چنین شرایط مثبتی با تداوم دولت کنونی در ایران قابل تحقق نیست اما با پیروزی خاتمی در انتخابات آینده می تواند محقق گردد.