امیر کبیر (شیز سابق)

وبلاگ تحلیلی مسائل انتخاباتی ایران

امیر کبیر (شیز سابق)

وبلاگ تحلیلی مسائل انتخاباتی ایران

سه نکته درباره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا

مقاله ای محسن امین زاده معاون وزیر خارجه دولت اصلاحات و عضو هیئت علمی دانشگاه برای ماهنامه آیین

باراک اوباما نامزد آفریقایی تبار و مسلمان تبار، به رغم همه ناباوری ها در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به پیروزی چشمگیری دست یافت و بزودی کار خود را در کاخ سفید آغاز می کند. او که با حمایت بی دریغ قدرتمندان حزب دموکرات آمریکا، با شعار تغییر و تحول در جامعه آمریکا و با نوآوری های فراوانی در روش تبلیغ، به پیروزی مهم خود دست یافت، عملا با این پیروزی اولین گام بلند تغییر را در حوزه هایی مانند بازسازی چهره دولت آمریکا، بهبود رابطه میان حکومت و نسل جوان آمریکا و نژادگرایی در آمریکا برداشت. صرف نظر از همه جنبه های مهم این تحول برای جامعه آمریکا، به نظر می رسد که بررسی سه نکته از این تحول دارای اهمیت زیادی برای جامعه ایران نیز هست.

نکته اول: پیروزی بارک اوباما، موقعیت نظام دموکراتیک آمریکا را بهبود بخشیده و نشانه قدرت بالای اصلاح پذیری در این نظام است. این پیروزی وجاهت دولت آمریکا را در میان مردم آمریکا و درسطح بین المللی ارتقاء داده است.
     پیروزی اوباما پیروزی بزرگی برای نظام دموکراتیک آمریکاست. صرف نظر از تحولات درونی آمریکا، این پیروزی در یک نگاه کلان به منزله توان یک نظام قدرتمند برای اصلاح و تنظیم حرکت خود درمسیرمناسب است. این تحول به خوبی نشان می دهد که چگونه یک نظام دموکراتیک توانا قادر است به بازسازی و اصلاح درونی بپردازد و در یک شرایط مشکل با تغییری بنیادین مسیر حرکت خود را باز سازی نماید. این پیروزی نه فقط مرهمی است برزخم های مزمن ناشی تبعیض های متنوع درون جامعه آمریکا، بلکه می تواند پادزهری باشد برای کاهش خسارات سیاست های استعمارگرانه، نژاد گرا و ماجراجویانه آمریکا در دهه های اخیر که آثار سوء آن در جسم و جان کشورهای تاثیرپذیر از نظامی گری ها و ماجراجویی های این ابرقدرت در سطح جهان برجای مانده است.
     در سال های اخیر و بخصوص در دهه گذشته پدیده هایی مخرب با تاثیرات درونی و بیرونی بیش از همیشه به وجاهت و جاذبه های این جامعه لطمه وارد آورده است .  در درون آمریکا نارضایتی اقشار پایین جامعه آمریکا و گسترش فقر نسبی در این کشور، نابسامانی های اجتماعی بخصوص در میان نسل جوان و وضعیت اقلیت های نژادی همه مسائلی بوده است که در سال های اخیر بروز و ظهوری بیش از گذشته داشته و باعث نارضایتی زیادی در میان مردم این کشور شده و حتی باعث بروز نشانه های کم سابقه و گاه بی سابقه ای از کاهش اعتماد مردم نسبت به نظام سیاسی آمریکا شده است.
     دربیرون جامعه آمریکا یعنی در سطح بین المللی نیز این تحول می تواند به مهمترین عامل کاهش خسارات ناشی از عملکرد های غلط آمریکا درسطح بین المللی بدل شود. پس از فروپاشی اتحاد شوروی و بخصوص در دهه اخیر وجهه دولت آمریکا در افکار عمومی جهان بسیار لطمه دیده است. ابرقدرتی که حداقل در جوامع متحد آمریکا به خاطر ساختار دموکراتیک و توسعه و تکنولوژی پیشرفته اش، همیشه از احترام و منزلت بالایی برخوردار بوده،  در دهه های اخیر در زمره منفی ترین قدرت های عالم قرار گرفته است و ارزیابی های گوناگون توسط مراجع مختلف همه حکایت از آن داشته که بخصوص در سالهای اخیر، بیش از هر زمان وجهه آمریکا در سطح بین المللی دچار آسیب شده و مردم جهان، از جمله مردم همه کشورهای دوست آمریکا نگاه بدبین تر و منفی تری نسبت به رهبران آمریکا پیدا کرده  و در جهان اسلام آمریکا منفی تر و بدنام تر از همیشه جلوه کرده است. سیاست های نظامی گرا و ماجراجویانه نومحافظه کاران در این زمینه بسیار تاثیرگذار بوده و موقعیت منزلتی آمریکا در جهان را به نازلترین حد خود تنزل داده است.   
   انتخاب باراک اوباما فضای درونی آمریکا را به شدت تحت تاثیر قرارداده و طبقات و اقشار محرومتر این کشور بشدت از این تغییر خشنود و به آینده امیدوارترند. درسطح بین المللی این تحول یک گام بسیار بلند درجهت اصلاح چهره آمریکا درسطح جهان محسوب می شود. نظرسنجی های بین المللی نشان می دهد که مردم جهان با فاصله زیاد اوباما را برهرنامزد دیگری در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ترجیح داده اند و از پیروزی وی در انتخابات ریاست جمهوری خشنود شده اند. معنای استقبال مردم جهان این است که اوباما حتی پیش از آنکه رئیس جمهور آمریکا شود توانسته بخش قابل توجهی از افکار مردم جهان را به سوی خود جلب نماید و مردم جهان باورکرده اند که او شخصیتی متفاوت و پدیده ای جدای از رهبران قبلی آمریکاست.  موضع به ظاهر مثبت او نسبت به رنگین پوستان جهان، نسبت به مسلمانان جهان و بطور کلی نسبت به جهان درحال توسعه و تعلق او و خانواده اش به همین دنیای درحال توسعه رنگین پوستان و مسلمانان، توانسته افکار عمومی جهان را کاملا به نفع ایالات متحده آمریکا تغییر دهد در حدی که ایالات متحده آمریکا بدون هیچ هزینه ای یک تغییر بنیادین در روایت جهان خارج مرزهایش نسبت به خود ایجاد کرده است. . با چنین وضعیتی می توان گفت که پیروزی اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باعث شده که:
1-    احساس بسیار منفی موجود در میان ملت ها نسبت به رهبران آمریکا، بخصوص در کشورهای درحال توسعه و در میان مسلمانان حداقل به صورت موقت بسیار کاهش پیدا کرده است. زمان زیادی لازم است و آمریکا در دوره ریاست او باید اشتباهات زیاد دیگری مرتکب شود تا مردم دیگر کشورها، او را نیز چون سایر روسای جمهور آمریکا به عنوان مظهر یک ابرقدرت مداخله گر و نظامی گرا مورد حمله قرار دهند.
2-    رئیس جمهور جدید آمریکا سازگار با مشی حزبش تلاش دارد که مشروعیت و مقبولیت کشورش را نه از طریق نظامی گری بلکه از طریق نمایش دموکراسی و رفتار بین المللی متفاوتی ارائه دهد. به هرمیزان که او موفق شود فاصله دولتش از نظامی گری های دولت بوش را افزایش دهد محبوبیت داخلی و خارجی بیشتری بدست خواهد آورد. این مسئله باعث افزایش احترام رئیس جمهور آمریکا درسطح جهان شده و درصورت عملکرد بهتر این رئیس جمهور، احتمال بازگشت بخشی از مقبولیت از دست رفته آمریکا وجود دارد.  
3-    کاهش شدید ذهنیت منفی مردم جهان نسبت به رئیس جمهور آمریکا، می تواند باعث نوعی مشروعیت برای این کشورو رهبرانش برای ادامه سیاست های مداخله جویانه آمریکا درکشورهای دیگر جهان باشد.
4-    بعد از یازده سپتامبر جرج بوش رئیس جمهور آمریکا توانست با بهره گیری از احساسات مردم آمریکا بالاترین مشروعیت را برای یک عملیات برون مرزی در افکار عمومی آمریکا بدست آورد.او این مشروعیت را صرف نظامی گری و جهان گستری نمود و تدریجا مقبولیت عمومی خود را از دست داد و به بدترین موقعیت نزد افکارعمومی آمریکا رسید. اکنون رئیس جمهور جدید این بار نه بخاطر عملکرد تهدیدکننده دیگران بلکه بخاطر موفقیت خودش در رقابت انتخاباتی باردیگر مشروعیت و مقبولیت بسیار بالایی برای اقدامات مختلف در میان مردم آمریکا بدست آورده است. او می تواند این مشروعیت را در راه درست و یا به شیوه جمهوری خواهان در جهت دخالت در کشورهای دیگر بکارگیرد.
5-    رئیس جمهور آمریکا با محبوبیت بین المللی بیشتری که نسبت به رئیس جمهور قبلی دارد، شانس بیشتری نیز برای بدست آوردن  حمایت های بین المللی و اجماع جهانی برای پیشرفت اهداف ملی اش خواهد داشت. این وضعیت مقبولیت بیشتری برای همکاری دیگران با ایالات متحده فراهم می کند.
6-    اوباما درباره برنامه های جدید کمک توسعه ای به کشورهای درحال توسعه، بخصوص کشورهای فقیر آفریقا و آمریکای لاتین و آسیا سخن گفته است. در این رابطه رقم 50 میلیارد دلار کمک سالیانه جدید نیز مطرح شده است. مسلما این سیاست نیز در کنار شخصیت اوباما، به افزایش محبوبیت وی در آفریقا و در میان کشورهای درحال توسعه و بازسازی چهره منفی آمریکا در این کشورها کمک خواهد کرد.
اگر واکنش افراطیون مخالف آمریکا را نیز بررسی کنیم به شکل دیگری ابعاد این تفاوت اساسی روشن می شود. مدتهاست رادیکال ها در همه عالم نگرانی خود را از پیروزی اوباما اعلام می کنند. یکی از بارزترین اظهار نظرها متعلق به ایمن الزواهری معاون رهبری القاعده است. او که نگران دشوارتر شدن فعالیت های تروریستی علیه آمریکا و کاهش مقبولیت این جنایتکاری ها در میان طرفداران القاعده است، با این استدلال پیروزی مک کین را به نفع مردم جهان دانست که: اوباما با حیله در مسائل کشورهای جهان دخالت خواهد کرد، درحالیکه رهبری چون بوش با شیوه عملش، هم چهره واقعی آمریکا را آشکارتر می کند و هم شرایط بهتری برای  عملیات مجاهدین علیه دخالت های آمریکا را فراهم می کنند.
درصورت تداوم روند تشدید شونده بحران در روابط ایران با جامعه بین المللی ، به هر میزان که مشکلات آمریکا در افکارعمومی جهان کاهش یابد و مشروعیت این حکومت درسطح جهان افزایش یابد، آسیب پذیری ایران در مقابل فشارهای آمریکا افزایش خواهد یافت.   

نکته دوم: به رغم برخی شباهت ها میان انتخابات ریاست جمهوری در ایران و آمریکا، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نشان می دهدکه مهمترین علت وجود فاصله بسیار زیاد میان دموکراسی درآمریکا و دموکراسی درایران، وجود نهادهای سیاسی قدرتمند، بویژه احزاب قدرتمند و وجود رفتار دموکراتیک نهادینه در آمریکا و فقدان آنها در ایران است.
      آمریکا در انتخابات اخیر دموکراسی خود را باردیگر به نمایش گذاشت و توسعه ارتباطات این امکان را به وجود آورد که جهانیان این انتخابات را به صورت یک شوی پربیننده درسطح جهان تماشا کنند. مردم جهان گام به گام با مردم آمریکا مراحل مختلف انتخابات ریاست جمهوری این کشور را دنبال کردند و گاه با مردم آمریکا خوشحال و گاه هم افسرده شدند. در مرور مراحل مختلف این انتخابات گاهی به نظر می رسید که این انتخابات شباهت هایی هم به انتخابات ریاست جمهوری در ایران دارد و زمانی دیگر فاصله دو ساختار آنچنان متفاوت دیده می شد که رسیدن به چنین استانداردهایی برای انتخابات ایران دست نیافتنی تصور می گردید. حتی اگر انتخابات ایران به رقابت قطبی میان احمدی نژاد و خاتمی بدل شود انتظار می رود که به توجه برانگیز ترین انتخابات جهان پس از انتخابات آمریکا بدل شود؛ اما به رغم این ظرفیت نیز فاصله بسیار زیادی میان دو انتخابات وجود دارد. علت چیست؟
      به صورت واقعی دو شباهت میان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و انتخابات ریاست جمهوری در ایران قابل توجه است:
1.    در هردو کشور مانند سایر کشورهای دارای حکومت های با ساختار ریاستی،  رئیس جمهور با رای مستقیم مردم انتخاب می شوند. این ویژگی درهرجایی که انتخابات به صورت آزاد، دموکراتیک و قطبی برگزار شود، می تواند فضایی پوپولیستی را برای انتخابات شکل می دهد و نهایتا ویژگی نامزدهای ریاست جمهوری بیش از هر چیز برای مردم تعیین کننده شود. این شکل از انتخابات، همه چیز از جمله شیوه سخن گفتن و تعامل نامزدها با مردم، احساسات و عواطف، دوست داشتنی بودن یا دوست داشتنی شدن نامزد ریاست جمهوری و برداشت مردم از سلامت و توانایی نامزد ریاست جمهوری، یا بالعکس شهرت منفی داشتن و یا منفور شدن رقیب، و مسائلی از این دوست و البته درجای خود روش های تبلیغات انتخاباتی، تاثیربسیار زیاد و گاه خیلی بیشتر از برنامه های اعلام شده نامزد ریاست جمهوری در تصمیم گیری مردم دارد.
2.    در رقابت واقعی، هردو انتخابات به شکل قطبی برگزارمی شود. در انتخابات آمریکا دو حزب بسیار قدرتمند، سایرین را از میدان بدر کرده و عملا رقابت با خود را برای دیگران ناممکن کرده اند. در این نظام ابتدا، تعداد قابل توجهی نامزد ریاست جمهوری در درون دو حزب رقابت خود را آغاز می کنند و نهایتا دو نفر به عنوان نامزدهای دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در مقابل یکدیگر به رقابت می پردازند. در ایران نیز اگر در مرحله اول نامزدها متعدد باشند و نامزد شاخصی نباشد که بیش از نیمی از آراء را کسب کند، نهایتا درمرحله دوم، تنها دو نفر برسر بیش از نیمی از آراء رقابت می کنند و عملا انتخابات یا درهمان مرحله اول و یادر مرحله دوم قطبی می شود.
      به رغم این شباهت ها، تفاوت های بسیار شاخصی میان دو انتخابات وجود دارد که آنان را کاملا از یکدیگر متمایز می کند. تفاوت هایی که اعتماد مردم نسبت به نهاد انتخابات در آمریکا را به حداکثر رسانده و جایگاه دموکراسی در آمریکا را بسیار بالاتر از ایران قرار می دهد. این تفاوت ها به شرح ذیل است:
1.    در آمریکا اطمینان نسبت به نتیجه انتخابات بسیار بالاست. هرنتیجه ای که در انتخابات بدست آید هیچکس از نخبگان و یا آحاد جامعه تصور نمی کنند که ممکن است تقلبی در انتخابات صورت گرفته باشد. رای یکی به نام دیگری خوانده شده باشد و یا در شمارش رای مردم اشتباه و یا سوء نیتی در کار باشد. حتی نتیجه انتخابات 5/50% دربرابر 5/49%  در انتخابات دوره گذشته آمریکا به رسمیت شناخته شد و رئیس جمهوری برسر کار آمد که تنها یک درصد بیش از نامزدی رقیبش رای مردم را کسب کرده بود. این وضعیت با انتخابات ایران که متاسفانه احتمال وقوع جعل و تقلب  جریان های اقتدارگرا در انتخابات را بسیار جدی می دانند و بخصوص در سال های اخیر، دائما نگرانی نسبت به دخالت های سازمان یافته اقتدارگرایان در انتخابات افزایش یافته؛ بسیار متفاوت است.  
2.    با فرض بروز نتیجه ای بسیار نزدیک و رقابتی تنگاتنگ در انتخابات، ساختار قضاوت کننده درباره انتخابات حرف آخر را می زند و جامعه بدون آنکه تصور کند که ممکن است اعمال نظری از سوی بخشی از حاکمیت برای پیروزی یک نامزد صورت گرفته باشد به نتیجه این قضاوت احترام می گذارد. علت اصلی آن است که چنین پیش از مردم، هیچ تردیدی برای نامزد رقیب و حزب بازنده نیز ایجاد نمی شود. تعهد اخلاقی و قانونی همه نسبت به انجام سلامت انتخابات در آمریکا باورکردنی است و هیچ محمل و عذر و بهانه ای به هیچکس اجازه فساد و جعل در انتخابات را نمی دهد. در ایران هیچکس باور نمی کند که اگر یک نامزد ریاست جمهوری دریک انتخابات سالم  وتنگاتنگ مثلا 2 یا 3درصد بیشتراز رقیب اقتدارگرای خود رای بیاورد، اقتدارگرایان نتیجه را به نفع خود تغییر ندهند. انجام تقلب و فساد از سوی افرادی در میان اقتدارگرایان که قائل به تعهدات مذهبی و انقلابی نیز هستند؛ حکایت از وجود باوری مشروع برای انجام چنین فاسدی در انتخابات دارد که نگرانی را بیشتر می کند.  
3.    هیچ مرجع حکومتی یا دولتی نقش نظارتی و کنترلی و تعیین صلاحیت ندارد. همه چیز در ساختارهای نهادینه احزاب خلاصه می شود و هیچکس در  جامعه تصور نمی کند که ممکن است اعمال نظر بخشی از  حاکمیت سرنوشت انتخابات را در مسیری خلاف رای آنان تغییر دهد. . احزاب رقیب، و البته همراه آنان همه نهادهای مدنی، با قدرت و تسلط کامل، فرآیند انتخابات و عملکرد رقبای انتخاباتی را دائما نظارت و کنترل می کنند ولی هیچ بخشی از حاکمیت قادر نیست راه را بروی جناح رقیب خود سد نماید و در رای مردم به نفع خود دخل و تصرف نماید. این نظارت های مدنی اطمینان ساز،  با نظارت در انتخابات ایران که عملا نقش نهادهای نظارت کننده اقتدار گرا را در سرنوشت انتخابات، غالبا تعیین کننده تر از همه طرف های دیگر ماجرا از جمله رای مردم می کند، کاملا متفاوت است.
4.    برنده انتخابات حتی اگر تنها با یک درصد رای بیشتر در انتخابات پیروز شده باشد صاحب قدرت است و هیچ جناح بازنده، با هرمیزان قدرتی که داشته باشد، قادر نیست در جایگاه حقوقی و شان و منزلت و اختیارات رئیس جمهور برنده دخل و تصرف کرده و یا تردید ایجاد نماید. هیچکس درصدد تخریب برنده انتخابات برنمی آید و هیچ عاملی نمی تواند قدرت برنده انتخابات را تضعیف کند. برنده انتخابات با اقتدار چهارسال کشور را مدیریت می کند و همه ساختار کشور با  در چارچوب های قانونی او را همراهی می کنند. با چنین وضعیتی هیچ رئیس جمهور برنده ای در آمریکا نمی تواند مدعی شود که به خاطر سنگ اندازی های رقبای بازنده اش نتوانسته به تعهداتش عمل نماید.  
5.    در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به رغم همه تلاش اوباما اکثریت سفیدپوستان به رقیب اوباما رای دادند و تنها اوباما در میان جوانان سفید نسل جدید آمریکا اکثریت بدست آورد. در پس این رای سفید پوستان طبعا تمامی دغدغه های نژادی و حساسیت های برتری طلبانه و مسائلی از این دست وجود دارد. درعین حال به نظر نمی رسد که هیچکس نسبت به قدرت اوباما به عنوان رئیس جمهوری تمامی آمریکائیان از جمله اکثریت سفید پوست تردیدی داشته باشد و تصور کند که ممکن است اکثریت سفید پوست به جان او بیفتند و هر روز برایش بحرانی درست کنند. یعنی جنبه های معنایی و ارزشی نیز مانع آن نمی شود که برنده انتخابات با هر گرایشی که دارد واقعا رئیس جمهور قدرتمند آمریکا شود. این وضعیت با ایران که یک اقلیت بیست درصدی، تمام تلاش خود را برای  تخریب یک رئیس جمهوری دارای حمایت 80% مردم و جلوگیری از موفقیت او دنبال کرده، کاملا متفاوت است.
6.    در انتخابات آمریکا معجزه ای در کار نیست و هیچکس ناشناخته و تجربه نشده، قادر به حضور و پیروزی درانتخابات  ریاست جمهوری نیست.  مسلما در انتخاب اوبامای سیاه پوست مسلمان زاده هم معجزه ای درکار نبوده است. رهبران قدرتمند دموکراتی مانند کندی ها، از اولین حامیان اوباما بودند و بعدا تمامی قدرتمندان دموکرات یکی پس از دیگری حامی او شدند. او طی سالها مراحل مختلفی را در حزب دموکرات گذرانده و از فیلترهای زیادی عبور کرده تا به درجه ای از صلاحیت رسیده که نامزد ریاست جمهوری آمریکا شود. همه توانایی های اجرایی، مدیریتی و شخصیتی او در فرآیندهای درون حزب دموکرات کنترل شده و قضاوت رهبران حزب حکایت از آن داشته که او صلاحیت به دست گرفتن سکان مدیریت حکومت آمریکا را دارد. عده ای این فرآیند کنترلی را نقص ساختار لیبرال دموکراسی می دانند. اگر در نقد ساختار دموکراسی در آمریکا، دخالت قدرتمندان و نخبگان پیش از رای گیری از مردم مسئله آفرین تلقی می شود،  اما تاثیراساسی چنین فرآیندی انباشت تجربیات، مهارت ها و صلاحیت ها و ممانعت از به قدرت رسیدن فردی ناشایست در فرآیند یک انتخابات پوپولیستی است. در این فرآیند افراد در درون احزاب تربیت می شوند، فرصت تجربه پیدا می کنند و توسط دیگران آزموده و ارزیابی می شوند و نهایتا نیز نامزد ریاست جمهوری به عنوان فردی از یک مجموعه خردمندان و نخبگان ، به اداره کشور می پردازد. نقش تعیین کننده احزاب در تربیت نخبگان سیاسی، ارزیابی توانایی و صلاحیت های آنان درصحنه واقعی فعالیت و رقابت درون احزاب، انباشت تجربیات و تخصص ها و منزلت ها، رصد دائمی فرآیند ها و نقد واقعی روند ها در کشور، طراحی و برنامه ریزی برای رفع ضعف ها و تدبیر برای آینده، تحقق کارجمعی و ایجاد زمینه اداره کشور به صورت جمعی، همه از مزیت های ارزشمند ساختار های حزبی است که باعث می شود که نگرانی زیادی نسبت به آینده کشور حتی درصورت پیروزی یک رئیس جمهور کم تجربه یا کمتر شناخته شده برای مردم، به وجود نیاید. باوری که منجر به افزایش شدید اعتماد مردم نسبت به دولت ها و تصمیمات آنان نیز می شود. در ایران، ضعف ساختاری احزاب و مبارزه اقتدارگرایان با شکل گیری نهادینه ساختارهای حزبی در کشور، باعث بروز نقصان های اساسی به دلیل خلاء کارکرد های مثبت و ارزشمند ساختارهای حزبی شده است.
    تفاوت های اساسی و بنیادین بالاست که دموکراسی را در آمریکا پایدار، مستحکم و  قابل اعتماد و اتکا و دموکراسی در ایران را دائما متزلزل، ناپایدار و آسیب پذیر نگاه می دارد. این تفاوت ها ناشی از نهادینه شدن رفتار متعهدانه دموکراتیک در مسئولان، نخبگان و جامعه و نهادهای دموکراتیک، بخصوص احزاب درآمریکا است. درآمریکا رقابت میان نخبگان به رسمیت شناخته شده، رقابت میان آنان واقعی و جدی است و نتیجه آن را هیچکس در پس پرده تغییر نمی دهد، نهادهای دموکراتیک جایگاه معتبر خود را به عنوان واسطه میان جامعه مدنی و حکومت دارند و برحفظ آن پا فشاری می کنند و به نمایندگی از جامعه از فرایند انتخابات پاسداری می کنند. به رغم آن شباهت ها، تازمانی که این تفاوت ها در کار باشد و بخصوص رفتارنهادینه و نهادهای دموکراتیک در ایران شکل نگیرند و پایدار نشوند و تا زمانی که نخبگان رقیب در درون حاکمیت و بیرون آن، رقابت واقعی، سالم و بی خدشه و بدون جعل و تقلب و دست اندازی در نتیجه انتخابات را به رسمیت نشناسند، و تا زمانی که حتی یک نفر از دست کاران انتخابات فساد در انتخابات را به بهانه توجیه مادی یا معنوی باور داشته باشد، همواره می توان نگران دموکراسی در ایران بود و تفاوت های فاحش میان دموکراسی در آمریکا و ایران را ماندنی دانست.

نکته سوم: ریاست جمهوری باراک اوباما، باعث تغییرات اساسی در روابط ایران و آمریکا خواهد شد. این تحول می تواند متناسب با سیاست های ماجراجویانه و یا خردمندانه ایران، برای ایران  بسیار تهدید کننده و یا بسیار فرصت ساز گردد.
    پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، مانند تمامی پدیده هایی که بطور دائم جمهوری اسلامی ایران با آن مواجه می شود، حامل فرصت ها و تهدیداتی برای ایران است. بهره گیری از این فرصت ها می تواند برای جمهوری اسلامی ایران بسیار سازنده باشد و تخریب فرصت ها ممکن است تهدیدات سخت تری را از سوی آمریکای تحت رهبری باراک اوباما متوجه ایران نماید. این فرصت ها و تهدیدات را می توان در چارچوب زیر مورد توجه قرارداد:
1.    بدترین یا پرتنش ترین دوره روابط ایران و آمریکا مربوط به دوره ریاست جمهوری کلینتون- هاشمی است. دراین دوره به دلیل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان بحران ناشی از حمله عراق به کویت، تمایل دولت آمریکا به اعمال فشار به ایران بیش از گذشته است. در این دوره بسیاری از سیاست های آمریکا بخصوص در مبارزه با تروریسم و بخصوص روش های نرم مبارزه با تروریسم طراحی شده بود و امریکا حساسیت خیلی بیش از دوران جنگ سرد نسبت به این پدیده ها از خود نشان می داد. دولت ایران که به تغییرات حساس پس از جنگ سرد کم توجه بود و حتی تصور می کرد که با فروپاشی اتحاد شوروی و همچنین حمله عراق با کویت و علنی شدن ماهیت این رژیم ماجراجو پس از آن، فرصت های ماندگاری برای ایران فراهم شده و موقعیت ایران در سطح جهان بهبود پیدا خواهد کرد، ناگهان با شرایط بسیار خطرناکی مواجه شد. در چنین وضعیتی آمریکا سخت ترین تحریم های علیه ایران را در کنگره این کشور به تصویب رساند و حوزه تحریم ایران را برای اولین بار از صنایع نظامی و شرکت های آمریکایی دارای تکنولوژی های برتر، به صنایع نفتی و تمامی شرکت های آمریکایی و شرکت های غیر آمریکایی طرف معامله آمریکا در سطح جهان گسترش داد. این تحریم ها سخت ترین و رسمی ترین تحریم های علیه ایران از سوی آمریکا بود که برای اولین بار سازماندهی یک تحریم جهانی علیه ایران را شکل داده بود. در این دوره سخت ترین تهدیدات پس از انقلاب اسلامی ا زسوی آمریکا تا آن زمان علیه جمهوری اسلامی ایران ابراز گردید و این ابرقدرت در حال شکل دهی یک اجماع جهانی برای برخورد با ایران بود. ( تا پیش از دولت احمدی نژاد این دوره بدترین دوره روابط ایران و آمریکا بود؛ زیرا بی تردید دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد بدترین دوره روابط ایران با همه دنیا پس از انقلاب اسلامی است.)
2.    بهترین یا کم تنش ترین دوره روابط ایران و آمریکا پس از انقلاب اسلامی، متعلق به دوره ریاست جمهوری خاتمی- کلینتون است. به تعبیر دیگر بدترین و بهترین دوره روابط ایران و آمریکا متعلق به دوره ریاست جمهوری یک رئیس جمهور دموکرات در آمریکاست. تغییر لحن و روش سیاست خارجی در دولت خاتمی نه تنها پر تنش ترین دوره روابط ایران و آمریکا را به کم تنش ترین دوره بدل کرد، بلکه سیاست های اعمال شده توسط دولت کلینتون علیه ایران را خنثی نمود و امکان اجماع جهانی علیه ایران را به کلی منتفی نمود. دولت آمریکا در مقابل سیاست خارجی مدبرانه و اعتماد ساز ایران در سطح بین المللی بشدت منفعل شد و بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا که به دنبال کاهش تنش با کشورهایی مانند چین بود و عملا تنش های آمریکا و چین را بسیار کاهش داد؛ دست به اقداماتی برای کاهش زمینه های تنش میان ایران و آمریکا زد. اظهارات خانم آلبرایت وزیر خارجه آمریکا مبنی برنقد عملکرد دولت آمریکا علیه دولت دکترمصدق، ادای احترام ضمنی رئیس جمهور آمریکا به رئیس جمهور ایران در هنگام سخنرانی وی در مجمع عمومی سازمان ملل متحدو سعی وی برای برقراری تماس شخصی با رئیس جمهور ایران، اعلام فهرست زمینه های مشترک همکاری میان ایران و آمریکا، از جمله افغانستان، عراق، مبارزه با مواد مخدر، کمک به حل بحران قره باغ،  امنیت انرژی و مسائل دیگری از این دست و لغو سمبلیک برخی از تحریم های رسمی آمریکا علیه ایران ، همه زمینه های بود که برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی از سوی دولت دموکرات آمریکا برای کاهش تنش میان دو کشور فراهم شده بود و احتمال تعامل با عزت و از موضعی برابر را میان دو کشور تقویت می کرد.
3.    شرایط برخورد رادیکال با ایران از سوی هر دولتی در آمریکا بیش از هر زمان دیگر فراهم شده است.
•      علاوه برتحریم هایی که دولت دموکرات آمریکا برای اولین باردوازده سال قبل علیه ایران اعمال نمود، امروز ایران در معرض اجرای بزرگترین تحریم های  جهانی علیه خود پس از انقلاب قرار گرفته است.
•    ارجاع پرونده هسته ای ایران با اجماع همه کشورهای موثر جهان به شورای امنیت سازمان ملل متحد به عنوان متهم نقض صلح جهانی، موقعیت ایران را به صورت نهادینه درسطح بین المللی آسیب پذیر و خطرناک نموده است.
•    باتصویب قطعنامه های پی درپی از سوی شورای امنیت سازمان ملل و سرپیچی ایران از اجرای آنها، هر روز فشارهای تحریمی علیه ایران گسترده تر و حلقه های فشار به ایران تنگ تر می شود.
•    اجماع جهانی علیه اظهارات رئیس جمهور ایران درباره هولوکاست، موقعیت ایران را برای نقش آفرینی در سازمان های بین المللی حتی خارج از شورای امنیت سازمان ملل نیز بسیار تضعیف نموده است.
•    بین المللی شدن اتهامات علیه ایران در رابطه با همکاری با تروریسم و از جمله گروه های بد نامی چون طالبان، موقعیت مقتدرانه ایران در این رابطه را نیز تضعیف نموده است.
•    با فاصله گرفتن جامعه جهانی از ایران موقعیت ایران در میان کشورهای منطقه نیز بسیار ضعیفتر از 4 سال پیش شده  و رفتار ناشایست کشورهای منطقه علیه ایران فزاینده شده است. اگر اوباما برنامه های اعلام شده حمایتی خود نسبت به کشورهای درحال توسعه در افریقا، آسیا و آمریکا لاتین را عملی کند، ایران موقعیت باز هم سخت تری حتی در میان کشورهای منطقه و غیر متعهد پیدا خواهد کرد.
تمامی موارد فوق نشان می دهدکه دولت اوباما در صورت تمایل برای ادامه سیاست نام تمام کلینتون در سال 1375 نه تنها هیچ مشکل ندارد بلکه از حمایت حزب رقیب و جامعه جهانی نیز کاملا برخوردار است.    
4.    متقابلا مشکلات مهم آمریکا درعراق، افغانستان و مبارزه  با طالبان و القاعده نیاز این کشوربه همکاری با ایران در منطقه را تداوم بخشیده است. این مشکلات، تمایل دولت آمریکا، صرف نظر از گرایش هایش برای جلب همکاری ایران در این زمینه ها را افزایش می دهد. وضعیتی که در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد نیز برای ایران فرصت ساز بود و این دولت آنرا تخریب نمود و برای دولت آینده ایران نزیر می تواند فرصت ساز باشد
5.    باراک اوباما با شعار تغییر در سیاست های آمریکا بطور اصولی خود را برای تغییر در سیاست خارجی این کشور متعهد نموده و با اعلام آمادگی برای مذاکره بدون پیش شرط با ایران، چشم انداز تمایل به  اقدامات مشابه کلینتون برای کاهش تنش با ایران را نشان داده است. این وضعیت حاکی از آن است که اگر ایران با سیاست خارجی ماجراجویانه اش دولت دموکرات آمریکا را به سمت برخورد افراطی با ایران، به عنوان تنها دشمن سمبلیک خود در سطح بین المللی سوق ندهد و به سیاست خارجی خردمندانه و اعتماد ساز بین المللی بازگردد، دولت اوباما لاجرم به سمت ایجاد زمینه های بیشتری برای کاهش تنش میان دو کشور گام برخواهد داشت.  
6.    باراک اوباما به علت تعلقش به جامعه اقلیت آفریقایی تبار آمریکا، و تعلقش به خانواده ای مسلمان، فرصت بی نظیر و بسیار مهمی برای بازسازی چهره آمریکا در جهان اسلام و در جهان در حال توسعه  در اختیار حاکمیت آمریکا قرارداده است. بی شک سیاست های  اوباما هر شباهتی که با سیاست های دیگر دولت های آمریکا داشته باشد؛ در جهت بهره برداری از این فرصت نیز برای بازسازی چهره آمریکا در جهان اسلام خواهد بود و تمامی قدرتمندان امریکا صرف نظر از گرایشات سیاسی و حزبی، استفاده از این فرصت ملی را تایید و تمجید خواهند کرد. با چنین نگاهی دولت اوباما تلاش خواهدنمود که فاصله دولت آمریکا از مردمان مسلمان و رنگین پوست جهان را کاهش دهد. دولت آمریکا بطور اصولی پذیرفته که بزرگترین خطر برای آمریکا تروریسم ریشه گرفته از کشورهای اسلامی است و با شعار مبارزه ریشه ای با تروریسم به کاهش نفرت مردم در جهان اسلام نسبت به آمریکا توجه ویژه خواهد نمود. چنین چارچوب و برنامه ای در سیاست خارجی دولت اوباما، طبعا می تواند برای جمهوری اسلامی ایران نیز فرصت ساز باشد زیرا این دولت بطور اصولی مواجهه قهرآمیز با ایران دردستور کارش نبوده و به دنبال حل ریشه ای مشکلاتش با ایران خواهد بود. متقابلا در صورتیکه دولت ایران همچنان سیاست خارجی ماجراجو و اعتماد گریز خود را اصلاح نکند، دولت اوباما حتی اگر تمایل هم نداشته باشد، برای توجیه سیاست خود، چاره ای جز تفکیک ایران از سایر کشورها در جهان اسلام و تبدیل کردن ایران به مظهر دشمن خارجی آمریکا نخواهد داشت. در این صورت دولت اوباما در مسیر کاهش حساسیت ها در جهان اسلام سیاست های خود علیه ایران را تشدید کرده و تلاش خواهد نمود که سایر کشورها نیز حساب ایران رااز سایر کشورها جدا نمایند.  
    با توجه به شرایط یاد شده  وهمان گونه که اقتدارگرایان پیش از پیروزی اوباما پیش بینی کرده اند، تداوم سیاست خارجی ماجراجوی کنونی ایران، در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما می تواند برای کشور بسیار خطرناک و حتی خطرناکتر از دوره دولت جمهوریخواه نومحافظه کار بوش باشد. اما درعین حال شرایط یاد شده نشان می دهدکه سیاست خارجی خردمندانه و اعتماد ساز ایران،  با توجه به ویژگی های سیاست خارجی دولت باراک اوباما می تواند بهترین شرایط را برای ایران پس از انقلاب اسلامی فراهم آورد و موقعیت برتری برای ایران به منظور کاهش تنش هایش با آمریکا از موضعی باعزت و مقتدرانه فراهم آورد. شرایطی که نه تنها بار دیگر کم تنش ترین دوره روابط ایران و آمریکا را رقم خواهد زد بلکه موقعیت بی نظیری برای نقش آفرینی ایران در مدیریت جهانی را نیز شکل خواهد داد.  چنین شرایط مثبتی با تداوم دولت کنونی در ایران قابل تحقق نیست اما با پیروزی خاتمی در انتخابات آینده می تواند محقق گردد.  
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد