امیر کبیر (شیز سابق)

وبلاگ تحلیلی مسائل انتخاباتی ایران

امیر کبیر (شیز سابق)

وبلاگ تحلیلی مسائل انتخاباتی ایران

واکنش دفتر آیت الله بهجت به خبرسازی به نفع احمدی ن‍ژاد

کبری یکی از اعضای دفتر و نزدیکان آیت‌الله العظمی بهجت با اشاره به این که دفتر این مرجع بزرگ و فقید تقلید در حال آماده‌کردن تکذیبیه اخبار منتشره از سوی خبرگزاری فارس است به خبرنگار ما گفت: آیت‌الله بهجت رحمة‌الله‌علیه در طول زندگی باعزت‌شان از هیچ‌کس (مسئولان سیاسی) حمایت نکردند بلکه آنها را نصحیت و موعظه می‌کردند.

کد خبر: 1243052738تاریخ انتشار:ساعت ۰۸:۵۵ روز ۰۲ خرداد
 
اخبار ویژه

یکی از اعضای دفتر مرجع فقید عالی‌قدر "آیت‌الله العظمی بهجت" از تکذیب اخبار منتشره توسط خبرگزاری فارس و سایت‌های حامی دولت درباره حمایت ایشان از آقای احمدی‌نژاد خبر داد.


به گزارش قلم‌نیوز اکبری یکی از اعضای دفتر و نزدیکان آیت‌الله العظمی بهجت با اشاره به این که دفتر این مرجع بزرگ و فقید تقلید در حال آماده‌کردن تکذیبیه اخبار منتشره از سوی خبرگزاری فارس است به خبرنگار ما گفت: آیت‌الله بهجت رحمة‌الله‌علیه در طول زندگی باعزت‌شان از هیچ‌کس (مسئولان سیاسی) حمایت نکردند بلکه آنها را نصحیت و موعظه می‌کردند.


او با اشاره به اخبار منتشره مبنی بر حمایت آیت‌الله بهجت از عملکرد احمدی‌نژاد توضیح داد: این مساله نه در قالب حمایت بود و نه مخالفت! ما خبر خبرگزاری فارس را مبنی بر سخنان آیت‌الله العظمی بهجت درباره دولت تکذیب کردیم. ایشان درباره مسئولین نظر خاصی نداشتند.

این در حالی است که امروز خبرگزاری فارس و سلسله سایت‌های دولتی به نقل از غلامحسین الهام اعلام کرده‌اند: آیت‌الله بهجت جلسه احمدی‌نژاد در سازمان ملل را اعتلای اسلام می‌دانست. همچنین ایشان در دیدار با رییس دولت نهم که مدت زیادی هم به طول انجامید برای احمدی‌نژاد دعا کردند که خداوند بر حسن حال شما بیفزاید. طبق اعلام این رسانه‌ها رییس‌جمهور حداقل سه بار با مرحوم آیت‌الله بهجت دیدار داشته است که آخرین این دیدار در سال 1386 بود!

این اخبار را رسانه‌های حامی احمدی‌نژاد در حالی چند روز بعد از رحلت حضرت آیت‌الله بهجت منتشر کرده‌اند که پیش‌تر بسیاری از بزرگان نظام و سران احزاب تاکید کرده بودند رسانه‌ها بایستی در تبلیغ یا حمایت‌شان نسبت به یک نامزد انتخاباتی، اخلاق را رعایت کنند.

قطع گفتگوی تلویزیونی مسجدجامعی به خاطر نقد دولت

برخورد دوگانه تلویزیون با نامزدها و تبدیل تلویزیون به بولتن تصویری ستاد انتخاباتی رییس جمهوری کنونی مورد انتقاد شدید نامزدهای انتخابات بوده است و دیروز مهدی کروبی و میرحسین موسوی در نامه هایی سرگشاده به انتقاد از رویه تبعیض آمیز تلویزیون پرداختند.

کد خبر: 1242918226تاریخ انتشار:ساعت ۱۹:۳۳ روز ۳۱ اردیبهشت
 
اخبار ویژه

احمد مسجدجامعی که به دعوت شبکه پنجم در برنامه تهران 20 حضور یافته بود تا با او درباره انتخابات گفت و گو کنند، تا به انتقاد از دولت پرداخت، ناگهان برنامه را قطع کردند. احمد مسجد جامعی از چهره هایی است که به گواه موافق و مخالف بیش تر از این که به نقد بپردازد، از عملکردهای مثبت می گوید و به گواه معاون فرهنگی کنونی وزیر ارشاد او به عنوان رییس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تلاش زیادی برای بهتر برگزار شدن نمایشگاه کتاب کرد. در عین حال تلویزیون بارها و بارها در گفت و گو با مقامات فرهنگی دولت نهم مانند صفار هرندی و معاون فرهنگی اش دوره احمد مسجدجامعی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به باد انتقاد گرفته است. برخورد دوگانه تلویزیون با نامزدها و تبدیل تلویزیون به بولتن تصویری ستاد انتخاباتی رییس جمهوری کنونی مورد انتقاد شدید نامزدهای انتخابات بوده است و دیروز مهدی کروبی و میرحسین موسوی در نامه هایی سرگشاده به انتقاد از رویه تبعیض آمیز تلویزیون پرداختند.

شنبه میتنیگ حامیان میرحسین در مقابل دانشگاه تهران

دانشجویان دانشگاه تهران برای حرکت به سمت ورزشگاه ازادی و شرکت در مراسم دوم خرداد روز شنبه ساعت 12:30 در مقابل سردر این دانشگاه تجمع می کنند . اتوبوس ها از مقابل دانشگاه تهران دانشجویان و مردم حاضر در مقابل سردر دانشگاه را به سمت ورزشگاه آزادی منتقل خواهند کرد .

کد خبر: 1243018386تاریخ انتشار:ساعت ۲۳:۲۳ روز ۰۱ خرداد
 
اخبار ویژه

دانشجویان دانشگاه تهران برای حرکت به سمت ورزشگاه ازادی و شرکت در مراسم دوم خرداد روز شنبه ساعت 12:30 در مقابل سردر این دانشگاه تجمع می کنند .


یک فعال دانشجویی در گفت و گو با خبرنگار اصلاحات اعلام کرد : اتوبوس ها از مقابل دانشگاه تهران دانشجویان و مردم حاضر در مقابل سردر دانشگاه را به سمت ورزشگاه آزادی منتقل خواهند کرد .


وی افزود بسیاری از شخصیت های سیاسی نیز برای حرکت به سمت ورزشگاه آزادی ابتدا در مقابل دانشگاه تهران گردهم می آیند .


این فعال دانشجویی در انتها افزود : همه علاقه مندان می توانند روز شنبه ساعت 12:30 در مقابل دانشگاه تهران حضور داشته باشند و با فرزندان دانشجوی خود همراهی کنند .

مقاومت میرحسین در برابر سانسور سخنانش در صدا و سیما

مهندس موسوی در برابر الزامات شورا، چند پرسش مطرح کرد و سپس برخاست و آرام، با متانت و قاطع گفت: "ظاهراً مرا نمی‌شناسید. شرایط شما پذیرفتنی نیست. به دوستانتان بگویید رویکرد خود را اصلاح کنند".با این مقاومت موسوی در برابر سانسور سخنانش در صداوسیما، رسانه ملی به ناچار و شاید با تذکراتی از جایگاه بالاتر، عقب‌نشینی کرد.

کد خبر: 1243009025تاریخ انتشار:ساعت ۲۰:۴۷ روز ۰۱ خرداد
 
اخبار ویژه

در حالی که صداوسیما قصد داشت بخش‌هایی مهم از سخنان مهندس موسوی را در فیلم سخنرانی تلویزیونی‌‌اش حذف کند، با مقاومت مهندس میرحسین موسوی در برابر این موضوع، ناچار به عقب نشینی شد.


 مهندس میرحسین موسوی روز گذشته برای بازبینی فیلم سخنانش با مردم که پیش از این ضبط شده بود، به ساختمان سیما رفت که بنا به گفته ابوالفضل فاتح در خاطرات روزانه‌اش، نماینده شورای بازبینی بی‌مقدمه خطاب به مهندس موسوی بیان کرد که باید بخش‌های مختلفی از سخنرانی خود را حذف کنید.


این حذفیات به لحاظ مفهومی بخشی اساسی از سخنرانی مهندس موسوی بود که به دلیل غیرمنطقی و سلیقه‌یی بودن الزامات شورای بازبینی، از سوی میرحسین موسوی پذیرفته نشد.


مهندس موسوی در برابر الزامات شورا، چند پرسش مطرح کرد و سپس برخاست و آرام، با متانت و قاطع گفت: "ظاهراً مرا نمی‌شناسید. شرایط شما پذیرفتنی نیست. به دوستانتان بگویید رویکرد خود را اصلاح کنند".


با این مقاومت موسوی در برابر سانسور سخنانش در صداوسیما، رسانه ملی به ناچار و شاید با تذکراتی از جایگاه بالاتر، عقب‌نشینی کرد.

درآمدی بر مطالبات قومی و انتخابات ملی در ایران

تکثر قومی – مذهبی که اساس ظهور اقلیت‌ها و نقطه مقابل تجانس است، ناظر بر وجود اقوام متعدد با تفاوتهای آشکارمذهبی، فرهنگی، تاریخی و اجتماعی در یک کشور است و از آنجایی که مسائل قومی همواره پتانسیل بالایی در بسیج سیاسی مردم دارد و منشایی برای حرکت‌های مردمی و حتی در مواردی منازعات داخلی به شمارمی آید ،‌ از این رو در مطالعات سیاسی و جامعه شناختی از اهمیت بالایی برخوردار است .امروزه بحث اقوام و اقلیت‌ها و تاثیرات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آنها در ابعاد داخلی و خارجی از مهمترین مباحث مطرح در شناخت جوامع چند قومیتی است به طوری که این مبحث یکی از اولویت‌های تحقیقاتی برای سازمان‌ها و مراکز پژوهشی که بنحوی با این پدیده در ارتباط هستند قرار دارد و حقیقت امر این است تصور، جهانی فارغ از خواسته های قومی و بدون مطالبات اقلیت ها غیر ممکن است چرا که انسان‌ها در جوامعی زندگی می کنند که ذاتاً ‌متفاوت و دارای تنوع هویتی هستند بخصوص این امر زمانی بیشتر نمایان می شود که بپذیریم در جهان تنها اندک کشور‌هایی هستند که از نظر قومی همگن هستند و اغلب کشور‌ها دارای حداقل 4 الی 5 گروه قومی عمده می باشند بنابراین می توان اذعان کرد که اصل حاکم بر جهان ناهمگونی است و همگونی استثناء به شمار می آید و با وجود این تنوع هویتی در جوامع مختلف و اذعان بر رشد آگاهی‌های قومی آیا می توان این ایده را قبول کرد که می بایست به تعداد اقوام موجود در جهان می بایست دولت ـ کشور وجود داشته باشد از طرفی هم آیا می توان گفت که بی توجهی به حقوق اقوام و اقلیت ها مشکلات این جوامع را دو چندان خواهد کرد به عبارت بهتر رشد آگاهی‌های قومی و تاکید بر تفاوت‌های زبانی و حتی مذهبی در صورت عدم ایجاد ساختار‌های مناسب برای اداره و مدیریت کشور‌های چند قومیتی بر پایه نوعی پلورالیسم قومیتی می تواند عامل بسیار مهمی در بی ثباتی بسیاری از کشور‌های موجود در جهان باشد و بقول مارکس می توان گفت : که مساله درک و فهم قومیت مهم نیست بلکه مهم این است که چطور با آن کنار بیایم و چه راحل هایی برای رفع مشکلات قومی بیابیم.از زمانی که حاکمیت مردمی یا به عبارتی مردم سالاری با مفهومی از قومیت پیوند خورده و در قالب حق تعیین سرنوشت ملی تجسم یافته است مشروعیت سیاسی هر دولتی که نتواند موقعیت یک دولت ملی به مفهوم واقعی کلمه بیابد از سوی بخش‌هایی از جمعیت آن مورد تردید قرار خواهد گرفت و تعدد اقوام و اقلیت‌های مذهبی در هر جامعه ای به علت تفاوت در نظام ارزشی و هنجاری آن جامعه منشاء بالقوه ای برای تضعیف وفاق ملی و تهدیدی برای انسجام اجتماعی است به عبارتی در جوامع چند قومیتی توزیع عادلانه قدرت و ثروت به معنی مشارکت اقلیت‌ها در فرآیند قدرت مقدمه ای است برای تحقق بخشیدن به یک نوع پلورالیسم قومی در جامعه که این امر نیز نیازمند تدوین سیاست‌ها و خط مشی‌های مشخصی و مدونی در مورد گروه های قومی و مذهبی است.البته نکته مهمی که در بررسی وضعیت اقوام و اقلیت‌ها باید مورد توجه قرار داد این است که بررسی مسائل و معضلات اقلیت‌های مذهبی و قومی یک جامعه باید در مجموع اوضاع و احوال خاص آن جامعه صورت گیرد یعنی مسائلی از قبیل سابقه تاریخی ،‌مشترکات فرهنگی ،‌همزیستی ،‌مسالمت آمیز یعنی اقوام و میزان مشارکت آنها در ساختار قدرت و نوع فرهنگ جاکم بر آن جامع در طول تاریخ و مستمر از همه اوضاع و احوال جغرافیایی منطقه محل سکونت نیز در بررسی این وضعیت موثر و مهم می باشد.ایران به عنوان یکی از کشورهای چند قومیتی به دلیل اتخاذ سیاست های متناسب از سوی سیاستمداران و مسئولان ذی ربط، همواره با چالشهایی در زمینه خواسته های اقلیت ها مواجه بوده است بخصوص تجربه چند سال اخیر برای مجموعه اقوام و اقلیت‌ها آنچنان منحصر به فرد و در برخی موارد شگفت انگیز بوده است که در دوره دهم انتخابات ریاست جمهوری همه اقوام ایرانی و اقلیت‌های ساکن بیش از پیش به دنبال تبیین مطالبات و خواسته‌های خود از رئیس جمهور احتمالی مورد نظر هستند . در سال‌های اخیر برخورد‌های امنیتی شدید در مناطق قومی بخصوص کردستان ، خوزستان،‌سیستان و آذربایجان و سایر نقاط کشور بر فضای موجود سایه افکنده و باعث شده است تمایلات مردمی و نخبگان سیاسی و اجتماعی به سمت کاندیدایی سوق یابد که بیشترین مراتب را با اهداف آنها دارد و دغدغه‌های اساسی آنان را پاسخ دهد و در واقع نیروی سیاسی مناطق مختلف کشور که در آن اقلیت‌های قومی و دینی ساکن هستند با بررسی و تبیین مواضع انتخاباتی ، شعار‌ها و ایده های بیان شده از طرف نامزد‌های انتخابات تلاش می کنند راه حلی برای برون رفت از بحران مشارکت موجود در کشور بیابند و شکاف ایجاد شده یا به عبارتی بی اعتمادی میان اقلیت ها را نسبت به حکومت باز گردانند و البته این موضوع تنها از جانب نخبگان سیاسی قومی مطرح نیست بلکه نامزد‌ها هم برای کسب آراء اقلیت‌ها نظری بر جلب توجه و بسیح این نیرو‌ها دارند چرا که تجربه انتخابات نهم ریاست جمهوری  بخوبی نشان داد که حقوق اقلیت‌ها از بخش‌های محوری در تبلیغات برخی نامزد‌ها بود که بازتاب‌های بسیاری در مطبوعات داشت که نتایج به دست آمده ترجیحات قومی ومذهبی را در رای که به نامزد‌ها داده شد بخوبی بازگو می کند .    بخش عمده یی از مردم ، بخصوص اقلیت های ساکن کشور در پاره ای موارد از بسیاری از حقوق ذاتی و اولیه خود محروم بوده اند و در انتخابات قبل همواره بر تعهد کاندیداهای ریاست جمهوری مبنی بر احترام به حقوق اقلیت ها بسنده کرده و در انتخابات مشارکت کرده اند اما در دوره دهم تنها تعهد گفتاری به اجرای دقیق و کامل قانون اساسی و اثبات پایبندی به آن نمی تواند نقش موثری برای تشویق مردم به شرکت در انتخابات ایفا کند. بلکه باید در عمل متعهد به اجرای دقیق اصول قانون اساسی آن طوری که نص قانون می گوید باشند به همین جهت مردم،نخبگان و سیاستمداران قومی می بایست پایبندی کاندیداها به اجرای قانون را در سابقه فعالیت سیاسی و اجرایی نامزدها رصد کنند تا براحتی بتوانند مردم را برای انتخاب فرد اصلح که در اندیشه و عمل اصلاح طلب واقعی بوده و به ادبیات و الفبای تکثر در عین وحدت اعتقاد دارد را بسیج کنند چرا که بسیج قومی تنها با اعتقاد به اندیشه مردم سالاری ممکن است و این زمانی محقق خواهد شد که فرد اصلح به این مفهوم معتقد باشد.البته در سالهای گذشته نابرابری اجتماعی و عقب افتادگی مناطق مختلفی از کشور در نتیجه عدم اجرای اصول قانون اساسی و توسعه نامتوازن کشور و عدم توجه به عدالت اجتماعی در این مناطق باعث شده است فراخور نیازها و استعدادهای رشد در این مناطق ، سرمایه و امکانات لازم برای رشد در اختیار آنها قرار نگیرد و این مناطق بعد از پایان جنگ نیز تاکنون در مسیر توسعه متوازن قرار نگرفته اند چرا که توسعه اقتصادی زمانی محقق خواهد شد که همراه با توسعه سیاسی و مشارکت مردم در اداره کشور و تعیین سرنوشت همراه باشد به عبارتی توجه به تقویت و گسترش مشارکت مردم در اداره امور محلی و منطقه ایی و پیگیری سیاست عدم تمرکز در کشور زمینه ای برای افزایش میزان مشارکت اقوام و اقلیت ها در ساختار تصمیم گیری کشور و در نهایت منجر به محرومیت زدایی، جبران خسارت های جنگ و تامین حقوق قانونی آحاد مردم خواهد شد.طی چند سال اخیر به سبب‎‎‏ دشواری های اقتصادی و سرکوب ها حرکت های مدنی ، ما شاهد رشد شکاف هایی هستیم که می تواند در فرایند مشارکت مردم در انتخابات ، نقش منفی داشته باشد. این شکاف ها نه تنها میان قومیت ها،بلکه در میان زنان، کارگران، ‏دانشجویان، روشنفکران از یک سو و حکومت از سوی دیگر فاصله انداخته است. در برخی از انتخابات قبل ‏وبه ویژه در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، ما شاهد افت مشارکت مردم بوده ایم که این امر حتی از جنبه های مختلفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است لذا شرایط عینی مشارکت در انتخابات به سبب ‏برخوردهای تنگ نظرانه نسبت به اقوام و اقلیت ها و حتی سایر گروههای فعال سیاسی وNGO های فعال اندکی باشرایط پیش از خرداد 1384 متفاوت است، ضمن اینکه در حال حاضر برخوردهای امنیتی و تنگ نظرانه در مناطق قومی همچنان ادامه دارد به نظر من شرایط حضور قومیت های ایرانی که بیش از نیمی از جمعیت ایران را تشکیل می دهند ‏در انتخابات جدا از شرایط دیگر شهروندان ایرانی نیست. یعنی انتخابات اگر آزاد، ‏رقابتی و سالم باشد احتمال مشارکت اقلیت ها در انتخابات ریاست جمهوری بیشتر خواهد شد چرا که در انتخابات هفتم ریاست جمهوری ما شاهد مشارکت وسیع ‏توده های عرب، بلوچ، کرد، ترک و ترکمن در آن انتخابات بودیم، زیرا نوعی از رقابت میان نامزدهای اصلاح ‏طلبان و محافظه کاران وجود داشت.اصولا انتخابات "آزاد و سالم ورقابتی" یکی از عوامل مهم دموکراسی در هر کشور است واگر اقوام به هردلیلی نخواهند یا نتوانند در انتخابات شرکت کنند فرایند دموکراسی در ایران ضربه خواهد خورد و روند اصلاحات کاملا کند خواهد شد و به عبارتی اگر ‏مطالبات قومیت ها مورد توجه قرار نگیرد، ما شاهد گسترش تندروی از سوی گروه های افراطی قومی خواهیم ‏بود، اما با مشارکت دادن آنها در ساختار قدرت و تغییر ادبیات رایج در بین سیاستمداران همانند 8 سال دوران اصلاحات ما شاهد مشارکت حداکثری اقلیت ها در روند سیاسی کشور خواهیم بود.اقتدارگرایان طی چهار پنج سال گذشته نشان دادند که هیچ گونه توجهی به خواسته های قومی ‏ندارند آنان طی سال های گذشته با احزاب سیاسی، نهادهای ‏مدنی و فرهنگی و اغلب مطبوعات و نهادهای مدنی برخوردی تنگ نظرانه داشته اند و از سوی دیگر اصلاح طلبان هم در آغاز ‏شعار و  عملکردی متفاوت در این زمینه نشان دادند و فضا را هم برای فعالیت های فرهنگی و مدنی اقوام آماده کردند ‏اما نداشتن برنامه حداکثری و حداقلی در باره حقوق اقلیت ها و بی توجهی به خواسته های قانونی آنان و ‏انفعال و عدم قاطعیت دربرابر افراط گرایان نتوانستند به طور کامل اهداف خود را پیاده کنند و کمابیش باعث شدند اقلیت های قومی در ایران در مورد آینده سیاسی کشور نه مانند سال 76 با مشارکت حداکثری بلکه دست به عصا راه بروند.اقلیت های قومی در ایران در حال حاضر به دلیل آگاهی های قومی ـ هم میان نخبگان و هم توده های ‏مردمی می توانند نقش تعیین کننده ای در انتخابات آینده بازی کنند بنابراین اصلاح طلبان باید به این مسایل توجه کنند و احساسات و گرایش های ‏قومی را در برنامه های انتخاباتی خود وارد سازند و نامزد اصلح و موفقی که بتواند توده های قومی ساکن در کشور را بسیج کند باید برای مساله اقلیت های قومی در ایران برنامه داشته باشد و به عبارتی حداقل فاکتور برای این موفقیت نیز اعتقاد به وجود اقوام متعدد و لزوم توجه به کثرت در عین وحدت است.از میان نامزدهای انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری دو طیف اصلاح طلب و اصولگرا هر کدام با دو نامزد تا کنون اعلام حضور کرده اند و این مطلب رقابت دوقطبی بین طرفداران تغییر وضع موجود یا همان اصلاح طلبان و طرفداران حفظ وضع موجود یا همان اقتدارگرایان و اصولگرایان را رقم خواهد زد. حال با توجه به مجموعه اظهارات این نامزدها و سابقه اجرایی آنها می توان انتظار داشت که از بین دو گروه مذکور، طرفداران تغییر وضع موجود بیشترین سنخیت را برای احقاق خواسته های قانونی اقلیت ها داراست .در روزهای رو به پایان انتخابات سؤالات متعدد در باره ضرورت تبیین نگاه شفاف نامزدها به اقوام ایرانی مواضع آنها را بیش از پیش نمایان تر ساخته است به طور مثال کروبی به عنوان یکی از نامزدهای اصلاح طلبان نسبت به حقوق اقلیت ها موضع گیری کرده است و در چند سخنرانی ضمن تاکید بر لزوم حمایت از حقوق همه آحاد ایران اعم از اقلیت های قومی و مذهبی و سایر اقشار، بطور صریح و با برنامه مشخص این مساله را موشکافی نکرده است این در حال است که موسوی در دیدار با مردم گلستان شفاف ترین برنامه های خود در زمینه نگاه به حقوق اقلیت های قومی و مذهبی ارائه داده و از اجرایی شدن ٨ اصل فراموش شده قانون اساسی در امور شوراها برای اداره محلی در مناطق قومی ایران سخن گفته است به طوری که به گفته اغلب فعالان سیاسی تا کنون هیچ کاندیدای ریاست جمهوری در تاریخ 30 ساله انقلاب اسلامی ایران این گونه شفاف در باره اقوام سخن نگفته است. بر این اساس میر حسین موسوی در پاسخ به این سوال که نسبت به محدودیت هایی که در چند ساله اخیر برای اقلیت های کرد، آذری، ترکمن، بلوچ و عرب به وجود آمده است، چه موضعی دارید؟ پاسخ داده است : مهمترین واژه ای که در رابطه با حقوق بشر مطرح است، کرامت انسان است زیرا انسان صرف نظر از نژاد، قوم و مذهب دارای کرامت است از جمله اینکه در دین اسلام و اصل ١٩ قانون اساسی بر این مسئله تاکید شده است و مشکل ما تفسیرهای شخصی از قانون اساسی است که باعث بوجود آمدن مشکل می شود و باید زاویه دید خود را عوض کنیم و برای اینکه این مسئله تابع سلیقه دولت ها نباشد طرحی دارم تا با استفاده از ظرفیت قانون اساسی از نگرشهای خاص به قومیت ها جلوگیری کنیم و این طرح، همان فعال کردن ٨ اصل فراموش شده قانون اساسی در امور شوراهاست. در ادامه باید گفت از نظر موسوی مسایل شهروندان اهل سنت چه از زاویه قومی و چه از زاویه مذهبی از اهمیت ویژه برخوردار است و راه‌حل‌های ساده کافی به نظر نمی‌رسد، بلکه تعامل با این مسأله نیازمند تأمل و دقت بیشتر است. و علاوه بر این این نامزد اصلاح طلب اذعان دارد که باید نگاه امنیتی به اقوام را اصلاح کنیم و تبعیض میان اقوام مغایر قانون و خلاف اعتقادات است و همچنین با کرامت انسان‌ها نیز در تضاد است، می خواهد به کلیه اقوام ایرانی بگوید که وی بر این عقیده است که ضمن احترام به فرهنگهای متنوع قومی و مذهبی و اجرای دقیق اصول قانون اساسی مرتبط به مطالبات اقوام ، زمینه مشارکت سیاسی و سهیم کردن آنها در ساختار قدرت را فراهم ساخت، به گونه‌ای که آنها احساس بیگانگی نکنند و این زمانی قابل فهم تر است که وی انگیزه اصلی خود را پس از 20 سال سکوت خروج از قانون و عدم رعایت آن می داند یعنی این نامزد دوره دهم با اعتقاد به رعایت کامل قانون به میدان رقابت پا گذاشته است و در صدد است تا پاسخی مناسب و درخور به مطالبات قومی بدهد به گونه ای که پس از انقلاب و طی شدن دوران جنگ در کشور بار دیگر فارغ از نگاه امنیتی به مناطق قومی، بارقه امیدی همچون سال 76 در میان فعالان و سیاستمداران قومی شروع به وزیدن کند تا بلکه نهال مردم سالاری و نهادینه شدن اصل تکثر در کشور دوباره پا بگیرد و رنگ سبز همراه با اندیشه سبز نویدی بهتر برای آینده مطالبات قانونی باشد.

مصاجبه خواندنی" ابراهیم نبوی" با اعتماد

اگرچه بسیاری ابراهیم نبوی را به عنوان یکی از چهره های شناخته شده طنزپردازان ایران می شناسند اما در این مجال با وی به عنوان مسوول دفتر سیاسی وزارت کشور در سال های 61 تا 64 به گفت وگو نشستیم؛
 
گفت وگوی سیاسی که اگرچه گاهی گذری به طنز داشت اما کاملاً جدی بود. ابراهیم نبوی طنزپرداز و سیاسی نویس اصلاحات بیش از پنج سال است که در بلژیک زندگی می کند. بهانه این گفت وگو حملات متعدد فاطمه رجبی به میرحسین و علت حمایت نبوی از این نامزد انتخاباتی است.

---

-آقای نبوی، شما ایرانی ساکن خارج از کشور هستید. بسیاری از نویسنده ها و سیاسی هایی که خارج از ایران زندگی می کنند انتخابات ریاست جمهوری را یا تحریم می کنند یا رای نمی دهند و اگر هم رای بدهند، توضیحی در رابطه با آن نمی دهند. چرا شما از انتخابات دفاع می کنید؟
من به دلیل برخی شرایط ناگواری که برایم پیش آمد، مجبورم چندی در بیرون از ایران زندگی کنم. این تغییر مکان جغرافیایی به معنی تغییر مختصات فکری و سیاسی من نیست. مخاطب من در داخل ایران زندگی می کند و برای من نظرات و افکار عمومی ایرانیان خارج از کشور ارزش تعیین کننده ندارد. من در حقیقت فقط به لحاظ فیزیکی در فرنگ زندگی می کنم. از طرف دیگر یادتان باشد که من و کسانی مثل من، ایرانیانی هستیم که به دلیل مشکلات نه چندان قانونی و به دلیل برخی موارد در بیرون هستیم. ما در فرصت مناسب برمی گردیم. من نیامدم که بمانم، البته تجربه خوبی در اروپا پیدا کردم، ولی قصد ادامه زندگی در اینجا را ندارم. من می خواهم برگردم و به زندگی و کار در ایران ادامه بدهم، به همین دلیل مثل کسی که در ایران زندگی می کند در مورد انتخابات فکر می کنم.

-شما فکر می کنید اگر فضا عوض شود و اصلاح طلبان به قدرت برگردند به ایران بازمی گردید؟
من حتی اگر اصلاح طلبان به قدرت باز نگردند هم به ایران برمی گردم. ظاهراً دادگاه برای تیرماه مرا احضار کرده است و من قصد ندارم قاضی عزیزم را معطل بگذارم. اما اگر اصلاح طلبان به قدرت برگردند با خوشحالی بیشتری باز خواهم گشت. من البته یکی از مهم ترین مسائل زندگی ام بازگشت به ایران و بازگشت اصلاح طلبی و میانه روی به کشور و قوه مجریه است، اما اینها الزاماً یکی نیستند، یعنی من در هر حال برمی گردم، حتی اگر اصلاح طلبان پیروز نشوند. در هر حال از اصلاح طلبان حمایت می کنم.

-فکر می کنید اصلاح طلبان شانسی برای بازگشت دارند؟
من تقریباً تردیدی ندارم که اصلاح طلبان با قدرت بازخواهند گشت. این بیش از اینکه به تلاش اصلاح طلبان مربوط باشد، به ناکارآمدی دولت نهم مربوط است. از نظر من دولت نهم و جناب آقای احمدی نژاد شرایط کامل یک بازنده انتخاباتی را دارند. مطمئنم ایشان وارد هر میدان مسابقه یی بشوند، خواهند باخت. مهم نیست مسابقه کشتی باشد یا مسابقه فوتبال عربستان. یعنی بعید می دانم مردم، اصلاح طلبان، میانه روها و اصولگرایان و حتی اعضای هیات دولت نهم هم به آقای احمدی نژاد رای بدهند. از طرف دیگر اصلاح طلبان هم شرایط خوبی دارند. آقای موسوی مثل فارست گامپ گچ پایش باز شده است و دارد تندتند می دود، و دیگر هر چه فریاد می زنی هم توقف نمی کند. از سوی دیگر آقای کروبی هم با یک تیم قوی آمده. من واقعاً اگر مصلحت نمی دانستم که باید به موسوی رای بدهم و جنبه های کاریزماتیک او را در پیروزی موثر نمی دانستم، تردیدی از حمایت از کروبی که در کنارش کرباسچی، عبدی، ابطحی و مهاجرانی هستند، نمی کردم. از طرفی خاتمی نیز زیبا و درست بازی کرد. اینها نشانه درس گرفتن از شکست های قبلی است. از نظر من اصلاح طلبان برنده انتخابات هستند و در روزهای آینده این پیروزی را پررنگ تر احساس خواهیم کرد.

-اصلاح طلبان دو نگرانی دارند؛ یکی به اجماع نرسیدن دو کاندیدای انتخابات و تقسیم شدن رای ها و دیگری داغ نبودن تنور انتخابات در میان مردم کوچه و بازار. راجع به سرد بودن فضای انتخابات می توان به یادداشت سیدمحمدعلی ابطحی نیز اشاره کرد.
به نظر من اصلاح طلبان وضع خوبی دارند؛ یک گروه آنها که به لحاظ جنس سیاسی، اقتصادی و نوع پایگاه اجتماعی متفاوت هستند، پشت سر کروبی اند و این خوب است. گروهی دیگر که فعلاً اکثریت دارند، یعنی طبقه متوسط شهرنشین، و احزاب اصلاح طلب مثل مشارکت و مجمع و مجاهدین انقلاب پشت سر میرحسین موسوی هستند. این دو دارند کار می کنند و رفتارشان با قبل فرق می کند. مهم این است که این دو اولاً تلویحاً پذیرفته اند که با همدیگر درگیر نشوند و ثانیاً این دو رای همدیگر را نمی برند و نمی خورند. پایگاه و نقطه هدف این دو متفاوت است. طبیعی است که لزومی به اجماع اولیه نیست. در ماه فروردین، روز بیست و دوم اگر کروبی یا موسوی یکی شان کنار بکشد، انگار همه بازی را بدهند به طرف مقابل، الان به هیچ وجه کروبی یا موسوی نباید کنار بروند. حتی آقای خاتمی هم از نظر من اشتباه کرد که تا پایان فروردین نماند. نباید یک هدف مشخص را جلوی توپخانه راست ها گذاشت. الان کروبی رای بسیاری از سنتی ها، روستاها و مناطق خاصی از کشور را می گیرد. آقای موسوی هم رای بسیاری از نیروهای مذهبی اصولگرا را می گیرد. معلوم است که یک جانبازی که دوستش خودش را به خاطر زندگی ناگواری آتش زده است، به میرحسین رای می دهد. برای خیلی ها فرق میرحسین و جناب احمدی نژاد در اقتصاد و سیاست خارجی فقط این است که میرحسین چپ است، ولی موفق بود، آقای احمدی نژاد هم چپ است ولی ناموفق بود. میرحسین در شرایط بد، کشور را نسبتاً خوب اداره کرد، آقای احمدی نژاد با همه امکانات نتوانست کشور را اداره کند. از طرف دیگر من فکر می کنم دماسنج آقای ابطحی مثل ساعت آقای کروبی احتمالاً کار نمی کند. شور و حالی که در میان مردم است تقریباً بی سابقه است. منتها این اصلاح طلبان هستند که چون از دور دست شان بر آتش است فکر می کنند تنور سرد است. صدای جلز و ولزش از آقای کلهر و خانم رجبی می رسد، کجای قضیه سرد است؟ داستان این است که اصولگرایان نمی دانند چه کنند و در آن طرف هیچ شور و شوق و نشاطی وجود ندارد.

-آقای نبوی، ظاهراً از سال 61 تا 64 که دوره نخست وزیری میرحسین است، شما مسوول دفتر سیاسی وزارت کشور بودید. به ذهن این گونه خطور می شود که وجود شما در این سمت باعث حمایت تان از میرحسین شده است.
البته که درست نیست. من دلبستگی خاصی به گذشته شغلی خودم ندارم و حتی از آن دفاع هم نمی کنم. دورانی بود که همه ما به شکلی داریم سعی می کنیم تغییرش بدهیم، اما معنای این حرف می تواند این باشد که من می دانم در آن روزها چه خبر بود و سیستم حکومتی چگونه اداره می شد. من آقای موسوی و شیوه کار ایشان را می شناسم. اما اگر به گذشته برگردم دوستی من با محسن مخملباف که ایشان مورد حمایت مهندس موسوی بود و اینکه من از سال 1365 تا سال 1368 با سینمایی کار می کردم که با واسطه یا بی واسطه تحت حمایت موسوی بود در این تصمیمات نقش دارد، البته مهم ترین دلیل علاقه من به آقای موسوی یا حتی کروبی یا حتی قالیباف، جناب آقای احمدی نژاد است که من را به آقای موسوی علاقه مند می کند.

-به نظر شما آقای موسوی که شما در 20 سال پیش می شناختید به موسوی امروز چه مقدار شبیه است؟
به همان اندازه که آقای کروبی و آقای خاتمی و آقای معین یا آقای عبدالله نوری یا آقای منتظری یا محسن مخملباف یا آقای ابراهیم نبوی شبیه گذشته هستند، یعنی در واقع هیچ شباهتی به لحاظ بسیاری از باورها ندارد، اما چرا، شباهت هایی وجود دارد، معمولاً گذشت زمان چیزهایی را حفظ می کند و چیزهایی را تغییر می دهد. من از موسوی به خاطر آنچه بود، حمایت نمی کنم. آخرین باری که من آقای موسوی را در ایران دیدم، چهار ماه قبل از خروجم از ایران بود، یعنی پنج سال و نیم قبل؛ همان زمانی که آقای هاشمی را دیدم و خیلی های دیگر را.
 
خیلی از افراد می گویند میرحسین مدت ها نبود، و در جریان نیست، داستان دوستی است که هر گاه مسافرت می رفت، به من می گفت؛ «کجایی؟ مدتی است نمی بینمت،» در حالی که ما جایی نرفته بودیم، خودش رفته بود. میرحسین در همین کشور زندگی می کرد و ما نمی دیدیمش، ولی او در جریان همه چیز بود، همان طور که وقتی آقای خاتمی از کتابخانه ملی وارد دفتر ریاست جمهوری شد، در جریان همه چیز بود.

-زمان نخست وزیری میرحسین دوران بگیر و ببند جوانان بود. دست های زیادی رنگ شد، موهای زیادی کوتاه شد و... میرحسین در آن زمان سکوت کرد و هیچ نگفت. حال ایشان می گویند گشت ارشاد را جمع می کنند. با توجه به اینکه شما مسوول دفتر سیاسی وزارت کشور بودید شاید اطلاع داشته باشید که این رفتار آقای میرحسین جزء تغییرات شان محسوب می شود یا اعتقاد دارید در آن زمان هم با آن رفتارها مخالف بودند؟
تندروی علیه جوانان یا جامعه در دهه 60 حاصل اندیشه میرحسین موسوی نبود. این تندروی به عنوان یک خصلت انقلابی در جامعه وجود داشت و اتفاقاً وجه غالب جامعه بود. اینکه این انقلابیون چرا در آن روزها انقلابی بودند و رفتارهای خشونت آمیز می کردند، البته نه جای دفاع دارد و نه اگر هم جای دفاع داشته باشد من حاضرم از آن دفاع کنم، اما طبیعی است که در یک جامعه انقلابی یکی بزند، یکی بکشد، یکی ترور کند، یکی اعدام کند، چیزی که طبیعی نیست این است که جامعه انقلابی پس از ته نشین شدن و آرامش افرادش اصلاح بشوند و بگویند که قصد مبارزه با خشونت دارند و عذر بخواهند و خودشان را درست کنند و اصولاً جریان اصلاح همین است.

جریان انقلابیگری یک جریان عمومی در سال های دهه 60 بود، چه در میان روشنفکران، چه مذهبی ها، چه مدافعان حکومت و چه مخالفان آن، چیزی که امروز وجود دارد این است که آدمی مثل من قبول می کند در گذشته اشتباهاتی بوده و می خواهد خودش را اصلاح کند، و دوستانی مثل آقای احمدی نژاد و خانم فاطمه رجبی تازه فیل شان یاد سال 1360 کرده است و می خواهند به انقلابیگری برگردند. دولت موسوی که دولت خشونت علیه جامعه نبود. دولت موسوی دولتی بود که جامعه ایران را در شرایط جنگی اداره می کرد. این دولت با تمام قدرت در کار اداره کشور بود. جریان طرفدار خشونت در آن روزها جریان راستگرایی بود که در سیستم قضایی حضور داشت و کاری هم به دولت نداشت. پدران خشونت آن روزها همین دوستانی هستند که امروز دارند جریان راست را اداره می کنند.

-به نظر شما فاطمه رجبی و کسانی که امروز از موسوی انتقاد می کنند امتداد همان جریان راست دهه 60 هستند؟
بگذارید نکته یی را روشن کنیم. خانم رجبی در میان دوستان شان تنها کسی است که به موسوی حمله کرده است، البته این موضوع ربطی به موسوی ندارد، یادتان باشد که خانم رجبی به هر کسی که به رئیس همسرش انتقاد کند، حمله می کند، فرقی نمی کند این آدم خاتمی باشد یا هاشمی یا حتی برادر خودش. خانم رجبی به شخص محترمی مثل خاتمی اهانت های ناگواری کرد. ایشان جایی برای شرم باقی نگذاشت و زشت ترین الفاظ را برای محترم ترین افراد به کار برد. ایشان و دوستان شان حرمت هایی را شکستند که جامعه ایران به آن نیاز دارد. ما به محترم بودن مرجعیت نیاز داریم. جامعه ایران 400 سال افتخارش این بود که اگر کسی به هر دلیل مظلوم باشد و بخواهد ملجا و پناهی بیابد، می تواند به خانه یکی از مراجع برود و کسی حق ندارد وارد آن خانه شود.

خانم رجبی و کسانی مثل آقای احمدی نژاد و دوستان شان حرمت مرجعیت و احترام بزرگان را از بین بردند. آنها سال ها است که مراجع، روحانیون، بزرگان، شیوخ و اقطاب را بی حرمت کردند. هیچ پادشاهی نتوانست تا این حد بر اقطاب معنوی ایران بی حرمتی کند. این دوستان با آقای جوادی آملی و آقای منتظری و با بسیاری از بزرگان آن کردند که هیچ کس شهامت نداشت بکند، و این را نه از سر دانایی که از سر قدرتخواهی کردند. خانم رجبی یک مقاله نوشته است که به قول خود ایشان سه وزارتخانه در زمان خاتمی ایشان را محروم کردند. چنان از آن سه مقاله و فشارهای دوران خاتمی حرف می زندکه استالین از محاصره روسیه توسط آلمان ها حرف نمی زد، ایشان و دوستان شان در دهه 60 هم برای مراجع حرمت نگذاشتند.

آقای مهدی نصیری که با یک واسطه به آقای احمدی نژاد مربوط می شود، رک و راست به یکی از بزرگ ترین مجتهدین زمان مان گفت «رمال»، این خانم ها و آقایان،آقای منتظری و سایر بزرگان را مورد اهانت قرار دادند، نه به خاطر اینکه با خرافات مخالف بودند، فقط به خاطر قدرت. اگر آقای احمدی نژاد نبود، آقای الهام باید ماه ها دنبال کار می گشت تا به عنوان معلم حق التدریسی درس بدهد یا خانم رجبی باید مثلاً تایپیست فلان موسسه قرض الحسنه می شد. معلوم است که وقتی این افراد موقعیتی پیدا می کنند، روحانی که هیچ، خدا را هم حاضرند زیر دست و پا له کنند. گروهی که آبادگران را تشکیل می دهند و آنان که در لویزان از بچه های تحکیم انشعاب کردند و بعداً با جریان راست رفتند منشاء مهم ترین خشونت های کشورند. الان هم می خواهند ایران را برگردانند به روزهایی که ما از آنها می گریزیم، نه ما، که همه عقلای قوم از آن می گریزند. انقلاب ایران یک دوران گذار بود برای رسیدن به یک حکومت که این حکومت باید تبدیل به کشوری نمونه و مناسب برای زندگی مردم شود، اصلاح مهم ترین کار برای این کشور است.

-شما بارها و بارها نسبت به یادداشت های خانم رجبی واکنش نشان دادید. تصور شما این است که خانم رجبی نماد یک جریان است یا نه؟
من یادداشت های زیادی درباره خانم رجبی نوشتم، و به همین دلیل فکر کنم شاید از آقای الهام بهتر ایشان را می شناسم، به نظر من ایشان در جهان اسلام یک پدیده است، یک زن که از مهم ترین مردان قدرتمند کشور انتقاد می کند، البته کاش ایشان بعد از انتقادات شان از مخالفان دولت این همه سفر حج نمی رفتند و بیشتر تهران می ماندند، یا کتاب شان توسط دولت و با کمک مالی دولت چاپ نمی شد، چون حتی در غیراین صورت هم کتاب ایشان خریدار داشت. مشکل این است که وقتی شما به عنوان یک فداکار یا ایثارگر شناخته می شوید، مردم انتظار دارند حداقل یک رنجی هم بکشید، نه اینکه فداکار و ایثارگر باشید و دائماً هم مردم را کتک بزنید. با همه این احوال من وجود خانم رجبی را برای شرایط فعلی کشور بسیار مغتنم می دانم، به خصوص اینکه ایشان اگر به عنوان مدافع آقای احمدی نژاد در صحنه حضور داشته باشند، این یک گام بزرگ برای پیروزی آقای موسوی خواهد بود.

-شنیده می شود فلاحیان، مسیح مهاجری، احمد توکلی و بسیاری از کسانی که تفکرات جناح راست را نمایندگی می کنند حال به طور تلویحی از موسوی حمایت می کنند. علت را در چه می بینید؟
علتش کاملاً طبیعی است، اگر جز این باشد باید در صداقت شان شک کرد. اصولاً احمدی نژاد دو نظریه مهم دارد؛ یکی نظریه تقدم عدالت برای حمایت از گروه های تهیدست، دوم تقدم استقلال کشور به عنوان یک شخصیت ضدامریکایی- یا با زبان کلانتری- ضداستکباری. این دو ویژگی خصائلی هستند که اکثر رای دهندگان و نیروهای سیاسی به آنها توجه می کنند، وگرنه کسی به خاطر اینکه ایشان دائم السفر هستند یا کاپشن می پوشند که طرفدار ایشان نیست. حالا مشکل اصولگرایان حامی جناب آقای احمدی نژاد این است که اتفاقاً آقای موسوی هم همین شعارها را می دهد، با این تفاوت که آقای موسوی در هشت سالی که این شعارها را می داد، بدون داشتن امکانات و پول نفت و در شرایط جنگی نسبتاً موفق بود، اما آقای احمدی نژاد با داشتن 300 میلیارد دلار پول و داشتن اختیارات هر سه قوه و کابینه یکدست ناموفق بود.

آقای احمدی نژاد اگر یک دهم بودجه مصرفی را به آقای موسوی می داد ایشان می توانست تمام وعده های رئیس جمهور را کنترات و آنها را عملی کند. اصولگرایان راستگو و کسانی که به اصول انقلاب اعتقاد دارند، طبیعی است که باید از میان دو آدمی که دو وعده شبیه به هم می دهند، آن یکی را انتخاب کنند که عرضه دارد، و طبیعی است که موسوی آدم باعرضه یی است. البته موسوی چیزهای دیگری هم دارد؛ آدمی است که تیم دارد، خردمند است، اهل فرهنگ است، نگاهش به جهان نگاه محترمانه یی است، منزلت ایران را حفظ کرده و می کند و از همه مهم تر اینکه آقای موسوی تنها کسی است که می تواند ما را از دست این اشتباهات آقای احمدی نژاد نجات دهد.

-منظور شما این است که از نظر آنان احمدی نژاد و میرحسین موسوی یک جور فکر می کنند؟
نه، منظورم این است که آقای موسوی و احمدی نژاد در دو مورد نزدیک به هم فکر می کنند؛ یکی شان می تواند فکرش را عملی کند، آن یکی نمی تواند، به همین دلیل آنها طرفدارش هستند. البته گفتم موسوی به آزادی، فرهنگ و خیلی چیزهای دیگر اعتقاد دارد که آقای احمدی نژاد ندارد. البته این هم به قول بنیامین «بمونه» که آقای احمدی نژاد می خواهد ادای دولت موسوی را دربیاورد، ولی موسوی خودش است.

-گفته می شود کروبی هویتش بیش از موسوی به اصلاحات نزدیک است و موسوی را نماینده مطالبات اصلاح طلبان نمی دانند.
ببینید، من تا دو ماه قبل برایم اهمیتی نداشت که آقای کروبی چه می کند، نه تندی هایش برایم معقول و مقبول بود و نه حتی برخوردهای تشکیلاتی و برنامه های موثرش در این چهار سال را دنبال می کردم. اصلاً ایشان در نقطه کور ذهن و چشم من بود، اما در دو ماه گذشته انتخاب آقای کرباسچی، و جذب افرادی مثل مهاجرانی، عباس عبدی و ابطحی به سوی ایشان به من نشان می دهد ما با یک کروبی سروکار داریم که عاقل، اهل خرد و سیاست و شجاع است و به فکر به دست گرفتن قدرت و اداره آن است. اینها نشانه های خوبی است، شاید اگر هر کسی جز میرحسین موسوی بود، و اگر خاتمی آن بیانیه انصراف را نمی داد من با دل و جان برای آقای کروبی کار و تلاش می کردم ایشان موفق شود، در حال حاضر هم ایشان را مقتدر می بینم، منتها از نظر من این آقای موسوی است که حاصل عمل تشکیلاتی اصلاح طلبان است، یعنی عمل ائتلاف، انصراف، حمایت گروه ها، اجماع تشکل ها برای انتخاب او شکل گرفته، و این برای من اهمیت دارد.

من معتقدم باید نظم سیاسی داشته باشیم. اگر قرار است خاتمی به نفع موسوی انصراف بدهد، من به عنوان حامی خاتمی از موسوی حمایت خواهم کرد. البته ممکن است فکر کنید این یک تبعیت کورکورانه است، اما چنین نیست، این نظم سیاسی است؛ چیزی که سال ها نداشتیم. از طرف دیگر از نظر من آقای موسوی برای پیروزی در مقابل آقای احمدی نژاد شانس بیشتری دارد. موسوی شخصیتی کاریزماتیک است و حتی می خواهم بگویم دور بودنش از قدرت خود یک عامل موثر است. یادتان باشد چه در مورد خاتمی، یا احمدی نژاد مردم افراد بیرون قدرت را به افراد درون قدرت ترجیح دادند. من شانس موسوی را بیشتر می دانم.

البته بخشی از علاقه من هم به رویکردهای هنری او برمی گردد. من شاهد این بوده ام که شخص موسوی بارها از هنرمندان مغضوب و مظلوم دفاع کرد. البته من در چند نوشته ام گفته ام و تصریح کرد ه ام که ما برای پیروزی اصلاحات آمدیم. من هرگز برخلاف دور قبل علیه نامزدهای دیگر اصلاح طلب چیزی نخواهم نوشت و از موسوی حمایت می کنم، اما اگر ببینم آقای کروبی دو هفته قبل از انتخابات موفق شده است موجی بزرگ ایجاد یا کابینه یی عالی معرفی کند یا موسوی رفتاری ناشایست بکند طبیعی است که در روزهای آخر هم به طرف کروبی خواهم رفت و هم از موسوی خواهم خواست برای کمک به اصلاحات به نفع کروبی کنار برود یا برعکس. اما در هر حال به هیچ کدام از این دو بزرگوار توصیه نمی کنم که تا دو هفته قبل از انتخابات کنار بروند.

-در این دوره نسبت به دوره قبل بحث تحریم انتخابات به صورت جدی مطرح نشده است، فکر می کنید چرا کسانی که در دوره قبل تحریم کردند حال سکوت کرده اند؟
شما در هر جایی باشید لازم است روزنامه یی در دست بگیرید، یا تلویزیون روشن کنید، یا پای اینترنت بروید، یا میدان تره بار بروید و گوجه فرنگی و پیاز بخرید، یا خانه اجاره کنید یا هر کاری بکنید، متوجه حضور جناب آقای احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور خواهید شد و طبیعتاً همه می دانند که حضور ایشان حاصل تحریم انتخابات توسط برخی از گروه های اجتماعی یا صنفی است، طبیعی است که مردم نخواهند چنین حوادثی دیگر تکرار شود. به نظر من تحریم انتخابات دیگر معنی ندارد. تحریم کنندگان می گفتند ما می خواهیم تحریم کنیم تا حکومت مشروعیتش را از دست بدهد، و واقعاً هم دفعه قبل نیمی از مردم در انتخابات رای ندادند. چهار سال تحریم کنندگان وقت داشتند که مشروعیت نداشتن جمهوری اسلامی را اثبات کنند، الان هیچ کدام از آنها پیدایشان نیست.

گروهی هم می گفتند ما رای نمی دهیم تا اوضاع آنقدر بد بشود، آنقدر بد بشود، آنقدر بد بشود... که خارجی ها حمله کنند و.... وقتی پای حمله امریکا به میان آمد، حتی بسیاری از آن تحریم کنندگان هم حاضر نبودند در بدترین شرایط کوچک ترین لطمه یی به کشورمان بخورد. خودشان می گفتند اگر جنگ بشود می رویم ایران و جان می دهیم، در حالی که قبل از آن می توانستند فقط یک رای بدهند تا چنین مشکلاتی ایجاد نشود. البته عمده ترین جریان تحریم مربوط به کسانی است که بیرون ایران زندگی می کنند و قصد بازگشت به ایران ندارند، ولی به هر نحو نزد دوستان و فامیل و آشنا به عنوان فعال سیاسی یا مفعول تشکیلاتی شناخته شده اند. خیلی از این افراد تحریم می کردند چون واقعاً برایشان فرقی نمی کرد هاشمی رئیس جمهور باشد یا احمدی نژاد.

طبیعی است، چون وقتی شما در نیویورک زندگی می کنید یا در پاریس و قصد بازگشت هم ندارید خیلی اوقات حتی به نفع تان است کسی سر کار بیاید که اوضاع بدتر بشود. وقتی کسی معتقد است کسی بیاید که مردم بیشتر اذیت بشوند، می خواهد مشکل شخصی خودش را حل کند و برایش اهمیتی ندارد که 70 میلیون نفر چه بدبختی بکشند. این جریان تحریم هم به نظر من تا حد زیادی به خاطر رفتن بوش و جریان تند ضدایرانی و آمدن آقای اوباما کمرنگ شده است. به نظرم تحریم انتخابات دیگر دلیل بین المللی یا اجتماعی و سیاسی ندارد، و بیشتر یک بازی شخصی برای برخی نیروهای سیاسی است که دچار بیماری بی مسوولیتی سیاسی هستند.

-فکر می کنید یک موج قدرتمند اجتماعی ایجاد خواهد شد که بتواند انتخاباتی حماسی برای اصلاح طلبان برگزار شود، همانند دوم خرداد 76؟

تقریباً یقین دارم این اتفاق خواهد افتاد و برای وقوع آن تلاش می کنم. می گویند یک رودخانه هرگز تکرار نمی شود، به نظر من دوم خرداد قبلاً رخ داد و تمام شد. یک خاطره زیبا است که دوستش داریم، نباید منتظر تکرارش باشیم، اما به نظرم حضور مردم ایران برای نجات کشور از بحران بی کفایتی و بی لیاقتی و خطر ملی چیزی است که رخ خواهد داد و همه باید کمک کنیم تا به زیباترین شکل این اتفاق بیفتد.

گردهمایی حامیان خاتمی برای یاری موسوی

هسته مرکزی «پویش حمایت از خاتمی و موسوی» از عموم پویشگران «موج سوم»، فعالان و نخبگان فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و جوانان حامی خاتمی و موسوی دعوت کرده است تا در سومین همایش «موج سوم» شرکت کنند و خبر برگزاری این همایش را از طریق ایمیل و پیامک به دوستان و آشنایانی که مایل به شرکت در این گردهمایی هستند برسانند

کد خبر: 1240770341تاریخ انتشار:ساعت ۲۲:۵۵ روز ۰۶ اردیبهشت
 
اخبار ویژه

سومین همایش بزرگ «موج سوم» با حضور سیدمحمد خاتمی و میرحسین موسوی چهارشنبه 9 اردیبشتماه برگزار میشود سومین همایش «موج سوم» (گردهمایی حامیان خاتمی و موسوی) به میزبانی «پویش (کمپین) حمایت از خاتمی و موسوی» روز چهارشنبه 9 اردیبهشت ماه 1388 از ساعت 17 الی 20 در تالار همایشهای برج میلاد (جنب برج میلاد تهران) برگزار می شود. به گزارش «موج سوم»، در این همایش که اولین گردهمایی عمومی حامیان خاتمی و موسوی پس از نامزدی میرحسین موسوی و انصراف سیدمحمد خاتمی خواهد بود، علاوه بر سیدمحمد خاتمی و میرحسین موسوی که برای اولین بار پس از اعلام نامزدی موسوی در کنار یکدیگر در یک همایش شرکت می کنند، تعدادی از برجسته ترین نخبگان حامی موسوی در انتخابات ریاست جمهوری به نمایندگی از گروه های مرجع مختلف به ایراد سخن می پردازند و و حمایت خود را از نامزدی میرحسین موسوی اعلام می کنند. این نخبگان شامل تعدادی از چهره های تراز اول دینی، فرهنگی، هنری، اجتماعی، روشنفکری، ورزشی و سیاسی می شوند. در این همایش علاوه بر سخنرانی گروهی از حامیان موسوی و خاتمی، تعدادی نماهنگ و گزارش ویدیویی نیز به نمایش در خواهد آمد. در میان حضار در همایش نیز تعدادی از خانواده های معظم شهدا و جانبازان، اساتید دانشگاه، فضلای حوزه علمیه، نمایندگان ادوار مختلف مجلس، مدیران دولت اصلاحات، اعضای فراکسیون اقلیت مجلس هشتم، اعضای شورای مرکزی احزاب اصلاح طلب، نخبگان فرهنگی و هنری و جمع کثیری از پویشگران «موج سوم» و جوانان حامی موسوی و خاتمی حضور خواهند داشت. حضور در این همایش برای همه پویشگران و حامیان سیدمحمد خاتمی و میرحسین موسوی آزاد است، گرچه به علت محدودیت جا تنها شرکت کنندگانی که پیش از آغاز برنامه در محل همایش حاضر می شوند، امکان ورود به سالن همایش را خواهند داشت.


گفتنی است سومین همایش «موج سوم» به عنوان یکی از فعالیتهای 30گانهی «پویش» در مرحله جدید فعالیتهای خود برگزار میشود. اولین و دومین همایش بزرگ «موج سوم» نیز برای دعوت و حمایت از خاتمی در آبانماه و اسفندماه 1387 برگزار شد و با استقبال گسترده حامیان خاتمی مواجه شد. هزاران نفر از نخبگان و دانشوران و فعالان سیاسی و فرهنگی و جوانان حامی خاتمی در این گردهمایی ها شرکت کردند و 35 تن از چهره های فرهنگی، هنری، دینی، اجتماعی و سیاسی به نمایندگی از اقشار و گروههای متنوع به طرح دلایل خود برای حمایت از نامزدی خاتمی پرداختند. دیویدی تدوین شده سخنرانی ها و کلیپ های این دو همایش نیز در مقیاس وسیع توزیع شد و گزارش های ویدیویی سخنرانی های این گردهمایی در سایت «موج سوم» و «یوتیوب» و از طریق بلوتوث صدها هزار بار دیده شدهاست.


هسته مرکزی «پویش حمایت از خاتمی و موسوی» از عموم پویشگران «موج سوم»، فعالان و نخبگان فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و جوانان حامی خاتمی و موسوی دعوت کرده است تا در سومین همایش «موج سوم» شرکت کنند و خبر برگزاری این همایش را از طریق ایمیل و پیامک به دوستان و آشنایانی که مایل به شرکت در این گردهمایی هستند برسانند. حضار در این همایش ضمن اعلام حمایت از میرحسین موسوی، در جریان برنامه های آتی این «پویش» مستقل و خودجوش قرار می گیرند و می توانند «موج سوم» را در رشته فعالیت های جدید خود و نیل به هدفش – افزایش احتمال پیروزی میرحسین موسوی در انتخابات – یاری رسانند.

حمایت خاتمی از میر حسین موسوی

پیام من به هر کسی که صدای من به او میرسد و به هر صورت علاقه‌ای به من دارد این است که خواهش میکنم با همه وجود در این انتخابات سرنوشتساز و تعیینکننده حضور به هم برسانید که هرچه حضور پرشورتر باشد، نتیجه مطلوبتر خواهد بود.

کد خبر: 1240375599تاریخ انتشار:ساعت ۰۹:۱۶ روز ۰۲ اردیبهشت
 
اخبار ویژه

پیام من به هر کسی که صدای من به او میرسد و به هر صورت علاقه‌ای به من دارد این است که خواهش میکنم با همه وجود در این انتخابات سرنوشتساز و تعیینکننده حضور به هم برسانید که هرچه حضور پرشورتر باشد، نتیجه مطلوبتر خواهد بود.



رئیس دولت اصلاحات در یک مصاحبه ویدیویی علت انصراف خود از حضور در عرصه انتخابات ریاست جمهوری را تشریح کرد.


به گزارش سلام سید محمد خاتمی در گفت وگو ویدیویی با سایت موج سوم(پویش حمایت از خاتمی و موسوی) که به مدت 40 دقیقه به طول انجامید به مباحثی همچون علت انصراف از حضور در عرصه انتخابات و وضعیت فعلی اصلاح طلبان و همچنین کاندیداتوری میر حسین موسوی اشاره کرد.


وی در بخشی از این گفت وگوی تصویری تاکید کرد:پیام من به هر کسی که صدای من به او میرسد و به هر صورت علاقهای به من دارد این است که خواهش میکنم با همه وجود در این انتخابات سرنوشتساز و تعیینکننده حضور به هم برسانید که هرچه حضور پرشورتر باشد، نتیجه مطلوبتر خواهد بود.

اعتراض موسوی به اتفاق ژنو

اید از مشاوران رئیس جمهور گله کرد که چرا چنین وضعیتی را پیش بینی نکرده اند تا موجبات وهن نظام فراهم نشود. نمی توانیم به کسانی که به سمبل نظام و رئیس دولت توهین می کنند معترض نباشیم اما بحث توهین به رئیس جمهور با گله مندی از مشاوران ایشان متفاوت است . نمی توانیم صرف گفتن کلمات حماسی این مسئله بپوشانیم چون اتفاقات این گونه شأن ایران و ایرانیان را تحت شعاع قرار می دهد .

کد خبر: 1240326005تاریخ انتشار:ساعت ۱۹:۳۰ روز ۰۱ اردیبهشت
 
اخبار ویژه

هندس میر حسین موسوی به دعوت انجمن اسلامی دانشگاه منابع طبیعی گرگان و در جمع دو هزار نفری دانشجویان این دانشگاه حضور یافت.


میر حسین موسوی در پاسخ شفاهی یکی از دانشجویان درباره تنظیم جایگاه ریاست جمهوری در سال های اخیر و با توجه به توهین بی سابقه در نشست ژنو به رئیس جمهور ایران ، گفت : واقعه ژنو و توهین به رییس جمهور که نماد ملت ایران است بسیار تاثر برانگیز است و هر کسی را ناراحت می کند و ما نیز نسبت به این مسئله معترضیم .


مهندس موسوی با گله مندی مشاوران احمدی نژاد که در این نشست با وی همراه بودند ، گفت : باید از مشاوران رئیس جمهور گله کرد که چرا چنین وضعیتی را پیش بینی نکرده اند تا موجبات وهن نظام فراهم نشود. نمی توانیم به کسانی که به سمبل نظام و رئیس دولت توهین می کنند معترض نباشیم اما بحث توهین به رئیس جمهور با گله مندی از مشاوران ایشان متفاوت است . نمی توانیم صرف گفتن کلمات حماسی این مسئله بپوشانیم چون اتفاقات این گونه شأن ایران و ایرانیان را تحت شعاع قرار می دهد .


وی خاطر نشان کرد حضور در چنین فضاهایی که اتفاقاتی از این قبیل در آن دور از ذهن نیست ، باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد و جایگاه ملت ایران حفظ شود .


میر حسین موسوی در بخش دیگری از سخنان خود با انتقاد از عدم تعامل مطلوب میان قوای سه گانه کشور گفت: کشور ارکان گوناگونی دارد و هر قوه به نوعی مشروط است. بحث این است که آیا یک تعامل و انتظام مناسب برای همیاری و همکاری مورد توجه اهداف انقلاب در کشور وجود دارد یا خیر.


وی افزود در این زمینه دولت و رییس جمهور وظایف وسیعی دارند و قوه مجریه در اجرای قانون اساسی و در امور جاری کشور نقش مهمی دارد.


اما سوال این است که آیا دولت این وظایف را به خوبی انجام داده یا خیر؟ یکی از دلایل حضور من در انتخابات ، کوتاهی دولت در همین زمینه بوده است.


وی در خصوص تعامل مجلس و دولت گفت مجلس و دولت از لحاظ تفکر با یکدیگر همسو هستند اما می بینیم که بین آنها اختلافاتی وجود دارد و شاهد مقابله بین دولت و مجلس هستیم.


وی با اشاره به طرح افزایش اختیارات رییس مجلس گفت: ممکن است ما در نظام نیازمند کارآمدی بیشتر باشیم که باید در رفع آن بکوشیم. اما مهمتر از آن تعامل مطلوب قواست. وی در ادامه با اشاره به لایحه حمایت از خانواده گفت نمونه این عدم هماهنگی ها در این لایحه و مسئله چندئ همسری بود که پس از ایجاد سر و صدا زیاد در کشور، روند پیگیری آن لایحه متوقف شد. این ناهماهنگی ها مشکلات اساسی برای کشور ایجاد می کند که با تعامل سه قوه قابل حل است.

موسوی: افتضاح سوییس نتیجه افراطی‌گری رئیس‌جمهور است

 

موسوی: افتضاح سوییس نتیجه افراطی‌گری رئیس‌جمهور است

به نظر من آقازاده‌ها در فضای شفاف بودجه‌ای شکل نمی‌گیرند؛ بلکه در فضایی شکل می‌گیرند که رقم هنگفتی از بودجه مملکت گم شود. آقازاده‌ها وقتی بودجه‌ها شفاف است چک می‌گیرند یا وقتی شفاف نیست/.آسیب‌هایی که ما در سیاست خارجی می‌بینیم در اقدامات نپخته و ماجرا جویانه‌ای است که برای اثرگذاری در افکار عمومی اتخاذ می‌شود.

کد خبر: 1240512377تاریخ انتشار:ساعت ۲۳:۱۶ روز ۰۳ اردیبهشت
 
تیتر یک

مهندس میرحسین موسوی گفت: «دانشجو وقتی درباره آزادی یا سیاست خارجی و یا بازنشسته کردن استادان دانشگاه و در خطر افتادن ارزشها شعار می‌دهد برای ملت شعار می‌دهد نه برای خودش». به گزارش آفتاب، مهندس میرحسین موسوی روز پنجشنبه در جمع پرشور دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد و در سخنرانی با عنوان «عقب‌ماندگی‌های کشور ایران» با بیان این مطلب گفت: «شعارها و سوال‌های دانشجویان دغدغه‌های نسلی است که نگران سعادت و آینده ملت خویش است و این شور و هیجان یقینا معطوف به منافع فردی نیست بلکه متوجه منافع ملی است. به همین دلیل است که دانشجویان به عنوان یک گروه مرجع در دل ملت خود جای دارند چرا که قبل و بعد از انقلاب از اساسی‌ترین منافع کشور و ارزش‌ها حمایت کرده‌اند. دانشجو چه می‌خواهد جز آزادی؟ و چه نعمتی بالاتر از آزادی؟ ما انقلاب کردیم که آزاد شویم. چرا باید به دلیل اظهارنظر، نگاه امنیتی پیدا کنیم که تعدادی از جوانان ما اینک در زندان باشند. دانشجو متوجه منافع ملی ما است و توجه دارد که دفاع از مقدسات همان رشته‌ای است که مردم با آن ارتباط دارند. مگر دانشجو می‌تواند با ملتش قهر باشد؟ و هیچ چاره‌ای جز اعتماد به جوانان و دانشجویان نداریم».   وی افزود: «دانشجو برای رشد و عظمت کشور به دنبال ارزش‌ها است تا بتواند با مسایل مدرن جهان رو به رو شود و آینده را بسازد و هر حرکتی در برابر این خواست‌ها خواستی است برای بازگشت به عقب».   موسوی که در دانشگاه فردوسی مشهد سخن می‌گفت ادامه داد: «از دانشجویان درخواست می‌کنم جملات وی‍‍‍ژه امام را درباره آزادی مروری کنند و عملکرد بزرگانی همچون شهید بهشتی را در ابتدای انقلاب مرور کنند تا نظر اصیل انقلاب در مورد آزادی را دریابند».   وی افزود: «شهید بهشتی در حالی که رییس دیوان عالی کشور بود در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی آمادگی خود برای مناظره با گروه‌ها و احزاب رقیب را اعلام کرد و با یک اداره کننده بی‌طرف بر سر میزی نشست که طرف دیگر آن کیانوری و دکتر پیمان و نماینده چریک‌های فدایی خلق بودند. چرا که او اعتقاد داشت، ما آن قدر قدرت داریم که این آ‍زادی‌ها را تامین کنیم. آینده کشور در گرو تامین این اندیشه است و معلوم نیست که چرا به دانشگاه و دانشجو نگاه امنیتی می‌کنیم تا تعدادی از دانشجوان ما در زندان باشند. وقتی با داشجو به گونه‌ای برخورد می‌کنیم که گویی هیچ ارتباطی با جهان ندارد کالاهای فاخر فرهنگی لاغر و نحیف می‌شوند و کالا و فرهنگ زیرزمینی مشتری می‌یابد، این نتیجه عدم آزادی‌ها است».   موسوی با تأکید بر این که باید میان سیاست‌های مبتنی بر منافع ملی و ارزش‌های اسلامی و سیاست‌هایی که بیشتر به دلیل مصرف داخلی در عرصه بین‌المللی اتخاذ می‌شود، تفکیک قایل شد، گفت: «آسیب‌هایی که ما در سیاست خارجی می‌بینیم نه در برگشت به سیاست‌هایی است که منافع ملی ما را تامین می‌کند، بلکه در اقدامات نپخته و ماجرا جویانه‌ای است که برای اثرگذاری در افکار عمومی اتخاذ می‌شود».   وی افزود: «نظارت استصوابی در ابتدای انقلاب مطرح نبود و ما انتخابات‌های موفقی را نیز برگزار کردیم. این مساله در شرایطی مطرح شد و با وجود آن که عده زیادی مخالف آن بودند از لحاظ قانونی تصویب شد و همان زمان من در مجمع تشخیص مصلحت نظام صریحاً اعلام کردم که به این مساله اعتقادی ندارم. اما باید دانست که یکی از اولین قدم‌هایی که باید برای تحقق آزادی برداریم اجرای قانون حتی در صوری‌ترین شکل آن است و در گام بعدی باید به سمت اصلاح قانون برویم».   وی افزود: «می‌توانیم بگوییم از آن‌جایی که نظارت استصواب با روح قانون اساسی سازگار نیست، بهتر است مردم را آزاد بگذاریم و در این راه کوشش کنیم. دولت باید از تمام ساز و کارها استفاده کند تا این موضوع به وجدان عمومی مردم تبدیل شود و صرف مخالفت کردن، کافی نیست. ما باید با حرکت در چارچوب قانون اساسی این موضوع را در جامعه جا بیندازیم که نظارت استصوابی هزینه دارد، به نفع کشور نیست و مخالف یک انتخابات رقابتی است».   وی گفت: «نظارت استصوابی مخالف عدالت و انتخاب عادلانه ومنصفانه و رقابتی است و من خیلی از مبارزان و انقلابیون با تجربه را می‌شناسم که نتوانستند از دایره تنگ نظارت استصوابی بگذرند و من همیشه در مقابل آنها شرمنده‌ام».   در ادامه نماینده‌ بسیج دانشجویی پشت تریبون قرار گرفت و دانشجویان یکصدا شعار دادند: ««زنده باد مخالف».  موسوی در پاسخ به اولین پرسش عضو بسیج دانشجویی درباره ولایت فقیه اظهار کرد: «طرح مسأله ولایت فقیه توسط امام خمینی در نجف از بزرگترین عوامل پیروزی انقلاب بود چرا که امام این تئوری را به عنوان بدیل حکومت شاهنشاهی به مردم معرفی کرد. ولایت فقیه در متن قانون اساسی ما آمده است و در 30 سال گذشته بدون این اصل هر لحظه امکان فروغلطیدنمان به وضعیت قبل از انقلاب وجود داشته است. ولایت فقیه ما را در مقابل کودتاها و حاکمیت و خودمختاری نیروهای مسلح حفظ کرده است». در ادامه نماینده‌ بسیج دانشجویی این سوال را مطرح کرد که «شما ده‌ها نقد به دولت نهم وارد کرده‌اید، آیا این دولت نقطه قوت ندارد؟»  موسوی در پاسخ گفت: «رسانه ملی هر لحظه رسانه‌ ملی در حال تبلیغات برای دولت نهم است. عده‌ای همواره می‌گویند که موسوی 20 سال سکوت کرده است ولی نمی‌گویند که در شورای انقلاب، شورای عالی دفاع و مجمع تشخیص مصلحنت نظام حضور داشته است چه طور است که رسانه‌های ملی و دولتی در خدمت یک تکان دادن جزیی دست یک مدیر هستند اما به سراغ آدمی با این مسوولیت‌ها نمی‌روند چرا در این مدت یک رسانه در دست دولت و حکومت هیچ مصاحبه‌ای با من نکرد؟ پس به من حق بدهید که در این 50 روز بیشتر به فکر بیان دیدگاه‌های خود باشم تا تعریف از دیگران. بنده با توجه به این همه تبلغات رادیو و تلویزیونی که از خدمات بی‌شائبه دولت می‌شود حیف می‌دانم که وقت خود را در این باره تلف کنم».   موسوی در ادامه درباره حد و مرزهایش با دیگر گفتمان‌ها گفت: «گفتمان من حد و مرز دارد. من به دنبال اسلام نابی هستم که کشور را نجات داد. اسلام نابی که مدافع آزادی و مستضعفان و ضد تحجر است. حدو مرز من همین‌ها و پایبندی به پیام خون شهدا است شهدایی چون باکریها و همتها که آدمهای متحجری نبودند و به افقهای بلند نگاه داشتند و چشم خود را به واقعیتها نمی‌بستند و در عین حال با ارزشها پیوند خورده بودند. حد و مرز گفتمان من تعهد به پیام این خونها است».   موسوی در پاسخ به سوال دانشجویی که پرسید نظر شما درباره دستگیری دانشجویان چیست؟ گفت: «من با بازداشت افراد به جرم عقیده و اعتقاد و بیان مخالفم با بازداشتهای سیاسی نیز مخالفم و این کار را مخالف منافع کشور می‌دانم و این یک اصل است چه در فضای دانشگاه که فضای گفت و گو و چند صدایی است و افکار باید بدون ترس جاری و ساری شود و چه در فضای جامعه. این، یک اصل نه تنها برای دانشگاه بلکه برای تمام نظام است. اندیشه فاقد آزادی سودی ندارد. بدانید که سرنوشت کشور گره خورده با آشنایی دانشجویان با مسایل روز سیاسی است و به همین دلیل با بازداشت‌های سیاسی مخالفم و معتقدم نگاه امنیتی به ضرر منافع ملی است».  وی تأکید کرد: «تشکل‌های سیاسی باید جان بگیرند و جریان‌هایی نیرومند بسازند و من موافق قدرت یافتن تشکل‌های سیاسی که قطعاً بخشی از آنها بر نیروی دانشجویی تکیه دارند هستم».   نماینده‌ جامعه اسلامی دانشجویان پرسش‌گر دیگری بود که سخنانش علیه دولت اصلاحات با اعتراض شدید همه دانشجویان و شعار «مرگ بر دیکتاتور» و «درود بر خاتمی» مواجه شد.  میرحسین موسوی در این لحظه گفت: «فضای دانشگاهی همین است، بگذارید سوال‌هایش را بپرسد، همه را جواب می‌دهم».   وی در پاسخ اظهارات این عضو جامعه اسلامی دانشجویان که اصلاح طلبان را متهم به تدارک تظاهرات در مخالفت با خدا کرد گفت: «این سوال در جهت متهم کردن افکار عمومی و دانشجویان است آیا کسی جرات دارد در خیابانهای تهران و مشهد علیه خدا تظاهرات کند؟ آیا واقعا مردم اجازه چنین کاری را می‌دهند؟ آیا اصلا موافق چنین تظاهراتی هستند؟ آیا این دانشجویان جدا از مردمند که آنها را به این موضوع متهم می‌کنید؟ هشت سال در دفاع مقدس سختی کشیدیم و برای خدا قیام کردیم. مملکت قانون دارد و من از این سوال شما تعجب می‌کنم. نباید به حدی پیش برویم که سوالاتمان به اعتقادات و اعتماد مردم لطمه وارد کند. از من سوال می‌کنند که دلسوز انقلاب هستید!؟ آری به راستی دلسوز انقلاب هستم که وارد صحنه شده‌ام. من خود را دلسوز انقلاب می‌دانم و ابن که می‌گویم یک ریالی که دولت خرج می‌کند باید جلوی چشم مردم باشد و چرا هم اکنون تکلیف میلیارد‌ها دلار مشخص نیست این از سر دلسوزی برای انقلاب است».   نماینده جامعه اسلامی دانشجویان در ادامه درباره «محو اسراییل» سوال کرد که موسوی گفت: «وقتی درباره یک موضوعی اجماعی در کشور پیش می‌آید، هر فراتر رفتنی از آن اجماع، افراطی‌گری است. این‌که در سطح جهان مطابق هنجارهای بین‌المللی تاکید کنیم که سرنوشت فلسطین باید به دست خود فلسطینیان تامین شود، یک تصمیم بیست و چند ساله انقلاب است و پای آن ایستاده‌ایم اما متاسفانه بعضی‌ها پا را فراتر می‌گذارند و افتضاح سوییس به بار می‌آید».   موسوی گفت: «هیچ‌کس دوست ندارد رییس‌جمهورش در مجامع بین‌المللی مورد هتک حرمت قرار گیرد اما نباید خودمان باعث این کار شویم».   وی در پاسخ به سوال دیگر نماینده جامعه اسلامی در مورد آقازاده‌ها گفت: «به نظر من آقازاده‌ها در فضای شفاف بودجه‌ای شکل نمی‌گیرند؛ بلکه در فضایی شکل می‌گیرند که رقم هنگفتی از بودجه مملکت گم شود. آقازاده‌ها وقتی بودجه‌ها شفاف است چک می‌گیرند یا وقتی شفاف نیست»؟   وی افزود: «مطمئنم اگر در زمان جنگ 10 هزار دلار گم می‌شد، خود مردم، دولت را ساقط می‌کردند و منتظر مجلس نمی‌ماندند».   مهندس موسوی در مقابل اعتراض دانشجویان به سوالات نماینده جامعه اسلامی گفت: «این سوالات بیانگر دلهره‌ها و دغدغه‌هاست. بگذارید مطرح شود و نباید بی‌احترامی شود».   وی تصریح کرد: «به همه جوانان ایران عزیز با هر طرز فکری ارادت دارم».   وی در ادامه گفت: «هنر در خدمت توسعه سیاسی و اقتصادی است و بدون سینما و تئاتر و نقاشی و رمان جامعه به گورستان تبدیل خواهد شد. و هیچ کشوری نمی‌تواند در هنر سرمایه‌گذاری نکند».   یک دانشجوی خانم، آخرین دانشجوی سوال کننده بود که ضمن اهدای نامه خانواده‌های دانشجویان زندانی مشهدی به میرحسین موسوی، از بعضی تبعیض‌ها و مواردی همچون لایحه حمایت از خانواده انتقاد کرد.  میرحسین موسوی در پاسخ گفت: «آزادی متعلق به تمام آحاد جامعه اعم از زن و مرد و رفع تبعیض جنسیتی از بزرگ‌ترین اهداف انقلاب است».   وی گفت: «متاسفانه زنان ما وضعیت خوبی ندارند این مساله فقط در مورد اشتغال زنها نیست ولی نمی شود به این تعداد عظیم از زنان و دختران فرهیخته ایرانی با بی اعتنایی برخورد کرد. در راستای بهبود این وضعیت، نقش مردان بیشتر از زنان است و با همکاری همه باید این مشکل حل شود. سال گذشته دیدیم که بحث قانونی شدن تعدد زوجات در مجلس مطرح بود که این امر نشان می‌دهد که همان قدر که میل به پیشرفت و حل مشکلات وجود دارد میلی هم برای برگشت به گذشته وجود دارد».   موسوی در پاسخ به شعار «وزیر زن، وزیر زن» دانشجویان حاضر در سالن تصریح کرد: «شخصا موافق وزارت زنان هستم و در این راستا هم تلاش می‌کنم اما بدانید که مجلس هم در این مورد نقش دارد. اما اگر دولت در اختیار ما باشد ما در این زمینه تلاش خواهیم کرد

حجاریان: ماندن احمدی نژاد فاجعه بار است

<><>
 
 
 
 

عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت درباره انتخابات آینده ریاست جمهوری اظهار داشت:«اگر تقلبی صورت نگیرد، بعید است احمدی نژاد در دور اول 50 درصد آراء را کسب کند و دور دوم نیز فرصت خوبی برای پیروزی است که یک نفر از جریان اصلاحات در صحنه می‌ماند و کاندیدای دیگر نیز از او حمایت می‌کند، زیرا ماندن این دولت برای 4 سال دیگر برای کشور فاجعه‌بار است.» 

عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت درباره انتخابات آینده ریاست جمهوری اظهار داشت:«اگر تقلبی صورت نگیرد، بعید است احمدی نژاد در دور اول 50 درصد آراء را کسب کند و دور دوم نیز فرصت خوبی برای پیروزی است که یک نفر از جریان اصلاحات در صحنه می‌ماند و کاندیدای دیگر نیز از او حمایت می‌کند، زیرا ماندن این دولت برای 4 سال دیگر برای کشور فاجعه‌بار است.» 

کد خبر: 1240397543تاریخ انتشار:ساعت ۱۵:۲۲ روز ۰۲ اردیبهشت
 

 

 
<><>

عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت درباره انتخابات آینده ریاست جمهوری اظهار داشت:«اگر تقلبی صورت نگیرد، بعید است احمدی نژاد در دور اول 50 درصد آراء را کسب کند و دور دوم نیز فرصت خوبی برای پیروزی است که یک نفر از جریان اصلاحات در صحنه می‌ماند و کاندیدای دیگر نیز از او حمایت می‌کند، زیرا ماندن این دولت برای 4 سال دیگر برای کشور فاجعه‌بار است.» 

 جمعی از دانشجویان حامی میرحسین موسوی در دانشگاه علامه طباطبائی با دکتر سعید حجاریان عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت در محل این حزب دیدار کردند.

در این جلسه، سعید حجاریان در پاسخ به سئوالات دانشجویان درباره ساختار حقوقی کشور و نسبت آن با اصلاحات گفت:«من همیشه در مقام اولویت‌بخشی بین رژیم حقیقی و حقوقی برای توجه و تمرکز فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی، اصل را به نظام حقیقی می دهم، زیرا مشاهده می‌کنیم که در بعضی کشورها رژیم حقوقی مترقی است، اما رژیم حقیقی دارای عقب‌ماندگی و مشکلات فراوان است، لذا دموکراسی و جامعه مدنی در آنجا قوام و دوام ندارد.»

وی ادامه داد:«برای نمونه این امر را در بسیاری کشورهای آفریقایی مشاهده می کنیم که به دلیل آنکه قبلا مستعمره کشورهای اروپایی بوده‌اند، قانون اساسی کشورشان برآمده از قوانین اساسی اروپایی‌هاست را گرفته و آن را از طریق رفراندوم بر کشورهایشان حاکم کرده اند، اما رژیم حقیقی شان پس افتاده بوده و به همین سبب شاهد بودیم که بطور مثال در این کشورها روسای جمهور مادام العمر هستند.»

حجاریان افزود:« البته برعکس این مورد هم وجود دارد که نمونه بارز آن انگلستان است؛ در این کشور قانون اساسی کتبی وجود ندارد، اما به دلیل قوی بودن رژیم حقیقی، کشور خیلی پیشرفته‌ای است.»

وی تاکید کرد:«منظور من از این سخنان این است که روی ساختار حقیقی کشور دقت کنید.»

استاد سابق دانشگاه تربیت مدرس با طرح این سوال که کدام نظام، پیشرفته است، گفت:«نظامی که در آن "مهار و موازنه" وجود داشته باشد پیشرفته است. مانند موازنه میان دولت و جامعه مدنی و یا تفکیک قوا که مونتسکیو آن را برای اولین بار مطرح کرد.»

وی افزود:«منظور از این سخن این است که باید میان منابع قدرت افتراق باشد و بین قدرت، ثروت و منزلت افتراق وجود داشته باشد و قدرت در دست یک گروه متمرکز نشود. البته در قانون اساسی ما این که این سه رکن از هم جدا باشند، وجود ندارد، اما در نظام حقیقی اینگونه است. همچنین در نظام حزبی، احزاب هستند که یکدیگر را کنترل می کنند.»

سعید حجاریان درباره راهکار اجرایی کردن سوگند ریاست جمهوری نیز اظهار داشت:«رئیس جمهور می‌تواند برای اجرای این سوگند سازمانی ایجاد کند، چراکه اگر وی نتواند این ساز و کار اجرایی را ایجاد کند، نمی‌تواند قسم بخورد.»

وی تاکید کرد:«نظام حقوقی ایران دچار بن بست نیست، بلکه دارای تناقضاتی است.»

عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت در ادامه سخنان خود با بیان اینکه معتقدم که پیش فرض اصلاح طلبی این است که نظام، بیمار و قابل اصلاح است، گفت:«البته بطور کلی در این زمینه یک دیدگاه هم این است که خود نظام جمهوری اسلامی آفت است، اما من با این نظر مخالفم و معتقدم حتی نظام‌های غیر دموکراتیک‌تر از جمهوری اسلامی هم اینگونه نیستند، البته نظام‌های توتالیتر و فاشیست آفت هستند و درمانی ندارند.»

وی افزود:«اما نظام‌هایی مثل ما آفت زده هستند و لذا اصلاح‌پذیر و قابل درمان هستند، البته کاری مشکل است.»

عضو اولین دوره شورای شهر تهران تصریح کرد:«طبقه متوسط ما بخصوص در سه سال گذشته به سمت فقیرتر شدن پیش رفته و به حاشیه رانده شده است و در این میان پوپولیسم هم یک مشکل جدی ماست که در قالب اقداماتی چون توزیع سیب زمینی و... شاهد آن هستیم و در نتیجه چنین فضایی، احیای جامعه مدنی هم خیلی سخت است.»

حجاریان با بیان اینکه هرچقدر بتوانیم فشار را از پایین بیشتر کنیم، بهتر می توانیم در بالا چانه زنی کنیم، تاکید کرد:«می‌توان متحجرترین جریانات را با یک تکیه‌گاه تکان داد و در این راه طبقه متوسط بهترین تکیه‌گاه ماست.»

حجاریان با خطاب قرار دادن جمع دانشجویی حاضر در جلسه گفت:«مبادا با سایر احزاب و گروهها وارد درگیری شوید، زیرا این کار جز تخریب جامعه مدنی فایده ای ندارد و من معتقدم که باید "ساخت" و نه اینکه "تخریب" کرد.»

این استاد سابق دانشگاه با بیان اینکه بخشی از جامعه مدنی قوی «بخش خصوصی» است و هم اکنون همه چیز دولتی شده و مردم صدقه بگیر دولت هستند، تاکید کرد:«باید ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را عوض کرد که اگر این اتفاق بیفتد، ساختار حقوقی هم تغییر می کند که این هم کار سختی هم نیست.»

حجاریان ادامه داد:«اختلاف من با تحکیمی‌ها هم که خواستار رفراندوم قانون اساسی بودند، در همین مساله بود. در آن هنگام وقتی از ساختار سخن می گفتیم، همه یاد قانون اساسی می‌افتادند که دلیل این سوء برداشت را هم نمی‌دانم.»

سعید حجاریان با یادآوری سخن خود مبنی بر «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات» تصریح کرد:« وقتی این حرف را زدم، بسیاری از رسانه‌های جناح مقابل از این سخن ابراز خوشحالی کردند، در حالی که منظور من این بود که اصلاحاتی که می‌خواست فقط در بالا چانه زنی کند، مرده است و زنده باد اصلاحات جامعه محور.»

عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت درباره انتخابات آینده ریاست جمهوری نیز اظهار داشت:«اگر تقلبی صورت نگیرد، بعید است احمدی نژاد در دور اول 50 درصد آراء را کسب کند و دور دوم نیز فرصت خوبی برای پیروزی است که یک نفر از جریان اصلاحات در صحنه می‌ماند و کاندیدای دیگر نیز از او حمایت می‌کند، زیرا ماندن این دولت برای 4 سال دیگر برای کشور فاجعه‌بار است.»

سعید حجاریان با بیان اینکه حضور دو نامزد از جبهه اصلاحات بشرط اینکه کم یا زیاد نشود، مطلوب است، گفت:«رای کروبی با رای احمدی نژاد همپوشانی دارد و با این شرایط هم بعید است احمدی‌نژاد 50 درصد آراء را کسب کند.»


 

رئیس ستاد 88 : فعلاً اجماع به صلاح اصلاح طلبان نیست

اخبار ویژه

رییس ستاد 88 با اشاره به شرایط کنونی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری دهم، گفت: در حال حاضر اجماع به صلاح اصلاح طلبان نیست.


 


 


شهاب طباطبایی در گفت و گو با خبرنگار اصلاحات در خصوص برنامه های ستاد 88 برای انتخابات ریاست جمهوری پیش رو و همچنین حمایت از میر حسین موسوی، اظهار داشت: ستاد 88 با وجود هماهنگی های کلی با ستاد مهندس موسوی مستقل از ستاد های ایشان و مانند زمان حضور خاتمی در انتخابات عمل خواهد کرد.


 


 وی با بیان این که گردهمایی های استانی خود را تا پایان این هفته آغاز خواهیم کرد، گفت: با توجه به اینکه حدودا یک ماه از فضای انتخبات دور بوده ایم می خواهیم ضمن به دست آوردن انرژی گذشته، برنامه های قبلی خود از جمله گردهمایی های استانی و دعوت برای سخنرانی را ادامه دهیم.


 


رییس ستاد 88 با اشاره به اینکه در تهران هم یک برنامه ستادی مفصل داریم که با هماهنگی با ستاد تهران مهندس موسوی شروع شده است، افزود: به دلیل نقل و انتقالات، کمی عقب هستیم که تصمیم داریم اواسط این هفته شروع به کار کنیم.


 


طباطبایی خاطر نشان کرد: این ستاد هر چه در توان دارد را به کار خواهد گرفت تا در فرصت باقی مانده به شناساندن بهتر مهندس موسوی کمک کند.


 


وی در ارزیابی خود از فضای انتخابات با حضور مهندس موسوی، گفت: مهندس موسوی روند رو به جلوی خوب و با شتاب مثبت دارد که این مسئله امیدوار کننده است.


 


طباطبایی به فضای انتخاباتی کنونی کشور اشاره کرد و افزود: به نظر می رسد صدا و سیما و رسانه های گروهی وظایف خود را فراموش کرده و هیچ عملی برای پرشور تر کردن فضای انتخاباتی انجام نمی دهند.


 


وی همچنین با اشاره به اظهارات کامران دانشجو مبنی بر ادامه دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد در 4 سال آینده، گفت: دانشجو در حال حاضر مجری انتخابات است و مطمئنا هر فرد عاقلی که اظهارات رییس ستاد انتخابات کشور را بشنود متوجه خواهد شد که شرایط چه گونه است.


 


رییس ستاد 88 در خصوص شرایط اجماع اصلاح طلبان، تصریح کرد: در شرایط حاضر اجماع را توصیه نمی کنیم.


 


وی با بیان اینکه انتخابات باید با وجود خاتمی مدیریت شود، افزود: در حال حاضر نمی توان به طور قطع گفت که تا چه میزان آرای مهندس موسوی و کروبی مشترک است.


 


طباطبایی اجماع را برای اصلاح طلبان در شرایط حاضر خطر ساز دانست و تصریح کرد: مهندس موسوس رسانه ای برای معرفی خود در دست ندارد و با توجه به اینکه رسانه کروبی تعدادی از صفحات خود را برای پوشش اخبار مهندس موسوس اختصاص داده است حضوراین دو نفر به صورت همزمان مضر نیست.


 


 وی افزود: اشکالی ندارد تمرین کنیم که 2  کاندیدا با رفاقت و مدارا با یکدیگر حضور داشته باشند و هرکجا که لازم باشد تصمیم نهایی را بگیرند.


 


ریبیس ستاد 88 گفت: حضور مهندس موسوی و کروبی با مدیریت خاتمی  نتیجه خوبی خواهد داشت.

- حاجی کروبی جاه طلب نیستن ...
این هم فقط می تونیم بگیم حضورشون مثل جریان آقای خاتمی به گرم کردن تنور انتخابات و اطمینان از پیروزی اصلاحات با کناره گیری شون در نهایت ختم می شه
شاید اگه آقای خاتمی از آقای معین هم حمایت مستقیم جهت دریافت آحاد مردم می کردند الآن ما چهار سال سخت رو نمی گذروندیم .. وضع اقتصاد و ... این نمی شد

فکر می کنند ماجرای کردان فراموش می شود

اخبار ویژه

دولتی با درآمد 270 میلیارد دلاری چگونه خود را موفق بداند؟ تورم بالای 25 %، رکود بی سابقه و نرخ سرمایه گذاری پایین ترین سطح است.


این روزها تلاش های زیادی در بخشی از جریان راست منتقد دولت مشاهده می شود که شاید بتوانند غیر از رییس جمهور فعلی کاندیدای دیگری معرفی کنند. اما «بهزاد نبوی» عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، معتقد است ترس از «پیروزی یک کاندیدای غیرخودی» آنها را در این زمینه به احتمال زیاد ناکام خواهد گذاشت.


بهزاد نبوی می گوید: «این جماعت پیش از اعلام کاندیداتوری خاتمی از کانال های مختلف به ایشان و اصلاح طلبان پیغام دادند که خاتمی وارد عرصه ی انتخابات نشود تا آنها هم مجبور به حمایت از احمدی نژاد نشوند. حتی طرح دولت وحدت ملی هم معلول و محصول این دیدگاه و نگرانی ها بود. علت اجبار آنها به حمایت از احمدی نژاد علی رغم انتقاد به وی ترس از پیروزی و رای آوری خاتمی بود. اما جالب است که بعد از انصراف خاتمی هم این اجبار به ظاهر وجود دارد. به نظر می رسد علت این اجبار نگرانی از پیروزی میرحسین موسوی است؛ به عبارتی آنها همچنان نگران پیروزی یک کاندیدای غیرخودی هستند.»


به اعتقاد نبوی، «با توجه به مقاومت بالای منتقدان راست احمدی نژاد، نمی توان پیش بینی کرد که آیا آنها به رییس دولت نهم تمکین خواهند کرد یا نه. به نظر می رسد بر خلاف دولت های پیشین که برای انتخاب دوم خود، عملکرد دولت، مردم را این قدر ناراضی نکرده بود که دوباره او را انتخاب نکنند؛ این دولت و عملکردش تاثیر بسیار زیادی بر پیروزی احتمالی رقبای خود خواهد داشت. وقتی بحث از تاثیر عملکرد دولت در اقبال مردم به رقبای احمدی نژاد می شود یاد یک جمله از مرحوم بازرگان در مورد انقلاب می افتم که می گفت امام(ره) رهبری مثبت انقلاب را به عهده داشت و یکی هم شاه که تاثیر منفی داشت. شاه آنقدر خرابکاری کرد که زمینه ی انقلاب را فراهم کرد و امام(ره) با عمل هوشمندانه انقلاب را به ثمر رساند.»

توزیع سیب زمینی تلاش برای خرید رسمی رای مردم است


وی معتقد است: «عملکرد دولت نهم تاثیر تعیین کننده ای در پیروزی مخالفان و منتقدانش خواهد داشت. یک سال پیش برخی از ما می پرسیدند شما چه کرده اید که مردم باز هم به شما اقبال می کنند و من در جواب آنها می گفتم ما کاری نکرده ایم بلکه دولت کاری کرده که مردم به ما روی آورده اند. دولت نهم تلاش زیادی می کند که خود را دولتی موفق جلوه دهد مثلا اخیرا گزارش داده اند که تورم تا پایان سال 88 تک رقمی می شود یا شنیده ام برای جلوگیری از تاثیر منفی تورم روی رای مردم در انتخابات بخش نامه ای صادر شده که بر مبنای آن دستگاه های دولتی تا اول تیرماه حق افزایش قیمت های خود را ندارند یا کارهایی نظیر افزایش حقوق ها و دستمزهای مردم بدون توجه به منابع موجود و عوارض آن و یا توزیع سهام عدالت مثل اعلامیه در سفرهای استانی تلاش هایی برای موفق جلوه دادن دولت و خرید رای مردم است. اما فکر می کنم این کارها توهین به شعور و عزت مردم است.»


نبوی می گوید: «مگر مردم ما با این کارها و یا آن طور که اخیرا می بینیم با کارهایی نظیر توزیع مجانی سیب زمینی رای می دهند که دولت این طور رفتار می کند؟ مردم عملکرد سال های اخیر دولت را دیده اند و می دانند که کارهایی مانند توزیع سیب زمینی تلاش برای خرید رسمی رای مردم است. عملکرد دولت نهم ایجاد تورم 25 درصدی در سال 87 است که حدودا معادل بیشترین تورم در سال های آخر جنگ است؛ در آن سال ها دولت موسوی درآمد نفتی بین 7 تا 10 میلیارد دلار داشت. اما دولت فعلی در زمانی تورم بیش از 25 درصد را به جامعه تحمیل کرده که چندین برابر آن سال ها درآمد نفتی دارد و در عین حال از جنگ خانمان سوز و تحمیلی هم خبری نیست. »


گاهی که کاستی ها را با مسوولان دولت مطرح می کنند آنها این را حاصل عملکردهای دولت های پیشین، مافیا و یا حتی تحریم های ظالمانه ی غرب علیه ایران می دانند اما نبوی می گوید: «بزرگترین مقصر در وضعیت کنونی مدیریت ناکارآمد دولت نهم است. دولتی که درآمد ارزی حاصل از فروش نفت و مشتقات نفتش طی سه سال و نیم 270 میلیارد دلار بوده است در حالی که این مقدار بیشتر از یک و نیم برابر هشت سال دولت خاتمی و دو برابر هشت سال دولت هاشمی است چگونه می تواند خود را موفق بداند در حالی که کشور با تورم بالای 25 درصد و رکود بی سابقه و پایین ترین نرخ سرمایه گذاری رو به رو شده است؟ حتی تحریم ها علیه کشورمان هم ناشی از ناکارآمدی دولت است. تحریم های امروز حتی از تحریم های دوران جنگ و تحریم های ناشی از تسخیر لانه ی جاسوسی هم سنگین تر است. امروز به خاطر ناکارآمدی سیاست خارجی دولت نهم شورای امنیت سازمان ملل ما را تحریم و چهار قطعنامه هم علیه ما صادر کرده است. آن زمان وقتی ما به آنها هشدار می دادیم که نگذارند پرونده ی هسته ای به شورای امنیت برود آنها می گفتند این ها کاغذ پاره است و اثری ندارد اما حالا که مشکلات را می خواهند توجیه کنند آن را به گردن تحریم می اندازند. »


فکر می کنند مردم ماجرای کردان را فراموش می کنند
نبوی ماجرای کردان را یکی از مصادیق بارز عدم صداقت ها معرفی و می گوید: «اینها فکر می کنند مردم ماجرای کردان را فراموش می کنند. بالاخره کسی به عنوان وزیر کشور معرفی شده بود که معلوم شد مدرکش جعلی است اما با این وجود دولت و شخص کردان از کار خود دفاع کردند تا جایی که مجلس مجبور به مداخله و برکناری وزیر کشور شد. جالب است که کردان در دفاع از خود می گفت که یک آژانس سر او در اعطای مدرک آکسفورد کلاه گذاشته بود. گویی کردان خبر ندارد که مدرک تحصیلی را باید با درس خواندن کسب کرد نه با مذاکره با یک آژانس. چنین نمونه ای را در طول تاریخ کشور ندیده ام. چنین رفتارهایی را تنها در دولت نهم می توانید سراغ بگیرید. معتقدم دولت نهم ثروت ملی و مصالح کشور را فدای رای آوری و بقای خود می کند. تاکنون هیچ فرد و دولتی حداقل در سال های پس از پیروزی انقلاب چنین بلایی بر سر کشور و ملت خود نیاورده است. »


درباره ی طرح تحول اقتصادی، نبوی می گوید با هدف جلب توجه برای جذب رای؛ و یک کاریکاتور از طرح هدفمند کردن یارانه ها در دولت های قبل است. او توضیح می دهد که هدفمند کردن یارانه ها بعد از جنگ مطرح شد حتی در یک مورد مرغ و تخم مرغ، یارانه اش حذف شد و بعد گفتند که یارانه ی آن را نقدی می دهند که نشد چون عملا امکان پذیر نبود و نمی شود جمعیت یک کشور را به طور منظم حقوق بگیر دولت کرد.


وی می گوید: «به نظر من یارانه خود باید یک بار تعریف شود. در دوران نخست وزیری موسوی از سال 61 که دولت ایشان تثبیت شد و درآمد ارزی در سال های 61، 62، 63 و 64 به ترتیب 20، 20، 17 و 13 میلیارد دلار بود و وضع به گونه ای بود که کالاها با دلار هفت تومانی تولید و عرضه می شد و هیچ یارانه ای هم دولت بابت آنها پرداخت نمی کرد؛ البته به جز کالاهایی که سهمیه بندی شده بود، در آن 4 سال اقتصاد کشور با بودجه ی متوسط سالانه حدود 18 میلیارد دلار، که کمتر از نصف درآمد بعد از کاهش قیمت نفت احمدی نژاد بود، بهترین شاخص های کلان قبل و بعد از انقلاب را تجربه کرد و علی رغم ادامه ی جنگ پرهزینه، تورم در سال 64 به رقم بی سابقه شش و نیم درصد کاهش یافت و دولت هم یارانه نمی داد. باید تحلیل شود که چقدر از هزینه هایی که در کشور برای تولید می پردازیم ناشی از ناکارآمدی دستگاه های اجرایی کشور است و چقدر از آن ناشی از هزینه ای است که دولت بابت کمک به طبقات کم درآمد می دهد. بر این اساس معتقدم همه ی آنچه پرداخت می شود یارانه نیست. بخش هزینه ی تولید در کشور ما بالاست. اما آقایان این را هم به حساب یارانه می گذارند. »


نبوی تصریح می کند: «آنهایی که در سال های قبل از دولت نهم صحبت از هدفمند کردن یارانه ها می کردند منظورشان این نبود که یارانه ها حذف شود و به شصت میلیون نفر ماهانه چهل یا شصت یا حتی بیست هزار تومان بدهیم و همه را حقوق بگیر دولت کنیم. بلکه قرار این بود که یارانه ها حذف شود بعد از طریق سازمان های تامین اجتماعی و این قبیل موسسات به اقشار و دهک های پایین کمک هایی شود که به آنها فشار زیادی وارد نشود. دولت نهم که می خواهد شصت میلیون ایرانی را حقوق بگیر دولت کند آیا به ابعاد این مساله فکر کرده است؟ این که آیا با نوسان قیمت نفت پول واریزی به حساب مردم تغییر می کند و اگر قیمت نفت کاهش یابد، آیا پرداخت مستمری به مردم را که در واقع نوعی "حقوق مکتسبه" شده می توان کم کرد؟ آیا اگر از این به بعد بنزین و نفت با قیمت روز جهان در اختیار مردم قرار بگیرد، الگوی مصرف مردم، که هدف اعلام شده ی طرح است، تغییر نخواهد کرد و مصرفشان کاهش نخواهد یافت و اگر چنین باشد که هست، چگونه می توان یارانه ی نقدی را با احتساب مصرف کنونی نفت و بنزین و انرژی پرداخت کرد؟»


طرح هدفمندکردن یارانه ها در دولت نهم، سیاسی است


نبوی معتقد است: «طرح هدفمند یا نقدی کردن یارانه ها در دولت نهم صرفا کارکردی سیاسی دارد. کاملا مشهود است که کاریکاتوری از طرح هدفمند کردن یارانه ها مطرح شده است، صرفا به خاطر این که در فروردین و اردیبهشت و تا قبل از انتخابات پولی به حساب مردم واریز کنند و آن طور که خود می گویند بعد از انتخابات یارانه ها حذف شود؟! این کار خریدن رسمی رای بود اما خوشبختانه در مجلس تصویب نشد. این کار شبیه همان کاری بود که برخی کاندیداها در گذشته های دور برای گرفتن رای مردم چلوکباب می دادند. به یاد دارم در انتخابات دور هفتم ریاست جمهوری (دوم خرداد 76) ، حامیان خاتمی دفاتر 40 برگی که روی جلد آن عکس های خاتمی و موسوی بود، چاپ و توزیع می کردند و شورای نگهبان آن اقدام را خرید رای تلقی کرد! چگونه است که این نهاد امروز در قبال توزیع این همه پول و گونی های سیب زمینی ساکت است؟!»


هیچ سهمی از موسوی نمی خواهیم


از وزیر کابینه ی مهندس موسوی در دوران نخست وزیری درباره ی کابینه ی میرحسین در صورت پیروزی احتمالی می پرسیم که می گوید: «این که کابینه ی آینده چه ترکیبی داشته باشد باید از خود آقای موسوی و ستادش بپرسید اما من و دوستانم هیچ بحثی با موسوی نداشته ایم و بنای ما هم این نیست که در این زمینه ها صحبتی کنیم. با خاتمی هم این حرف ها ر ا نزدیم. با موسوی هم درباره ترکیب کابینه اش گفت و گو نخواهیم کرد. اساسا هیچ سهمی هم از موسوی در صورت پیروزی نخواهیم خواست. اما ترکیب کابینه ی قبلی موسوی در دوران نخست وزیری اش طوری بود که همه ی اعضای این کابینه افرادی علاقه مند به نظام و انقلاب بودند و در عین حال از طیف های مختلف سیاسی تشکیل شده بودند. کابینه ی اول موسوی رسما دو طیف چپ و راست داشت. دو فراکسیون داشت که گاهی با هم جلسه می گذاشتند. دولت موسوی هم با هر دو طیف کار می کرد و برنامه هایش را پیش می برد. »


از نبوی درباره ی نحوه ی رفتار موسوی در کابینه می پرسیم که می گوید: «کاملا بی طرفانه و متعادل رفتارمی کرد. هرگز به نفع یک طیف یا علیه یک طیف دیگر وارد میدان نمی شد. البته در بعضی موارد دیدگاهش با یک طرف هماهنگ تر بود چون موسوی هم گرایش هایش در آن زمان گرایش های چپ اسلامی بود. اگر به دلایلی از یک طیف وزیری را تغییر می داد سعی می کرد وزیری از طیف مقابل را هم تغییر دهد.»


حمایت موسوی از محرومین، شعاری نبود


نبوی درباره ی مقایسه ی «دفاع از محرومین احمدی نژاد با دفاع از مستضعفان میرحسین» می گوید: نگاه به محرومین این دولت کاریکاتور نگاه به محرومین موسوی است. به علاوه این که هدف های این دو نگاه باهم فرق دارد؛ موسوی در دولت خود با جنگ طولانی و پرهزینه رو به رو بود و در آن شرایط کشور را می خواست اداره کند، به گونه ای که فشار به طبقات محروم جامعه نیاید، تمام تلاش خود را می کرد که قیمت ها بالا نرود و کنترل شود و هزینه ی زندگی افزایش نیابد. از آن طرف هم دستمزدها را بالا نمی برد تا نقدینگی در کشور افزایش نیابد. به همین دلیل در هشت سال دوران نخست وزیری موسوی افزایش حقوق خیلی محدود بود چرا که این کار باعث افزایش نقدینگی در کشور می شد و به دنبال آن تورم و گرانی می آمد. موسوی عمیقا و صادقانه اعتقاد به حمایت از محرومین داشت اما دولت نهم با هدف بقا و جلب حمایت مردم شعار حمایت از محرومین را مطرح می کنند؛ در یکی دو سال اول کار از یک طرف شعار تثبیت قیمت می داد و از طرف دیگر برای راضی کردن مردم، پول فراوان به بازار می ریخت و طی دو سال حجم نقدینگی را دو برابر کرد.»


سفرهای استانی مثل زمان شاه عباس!


نبوی کارهایی نظیر انحلال سازمان مدیریت و شوراهای عالی را به شدت غیرعلمی و بهت آور می داند و می گوید: «این دولت می خواهد مثل زمان شاه عباس سفر استانی برود تا اگر در جایی دید که جوی آبی تنگ است همان جا پول بدهد که آن را گشاد کند. این نوع مدیریت حتی در اواخر دوره ی قاجار هم منسوخ بود و حساب و کتابی در دخل و خرج کشور وجود داشت.»


این عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران تصریح می کند: «من گاهی از کارهای این دولت متعجب می شوم. مثلا اعلام می شود که در جلسه ی هیات دولت دویست مصوبه در مورد یک استان به تصویب رسید در حالی که یادم می آید در دولت مهندس موسوی تنها برای تصویب طرح صنعتی صنایع مس شهید باهنر کرمان در چند جلسه ی دولت و شورای اقتصاد بحث کردیم و قبل از آن هم چند ماه در وزارت صنایع سنگین و سازمان برنامه در این باره کار کارشناسی شده بود، چگونه یک دولت دویست طرح را در یک جلسه تصویب می کند؟! وقتی سازمان مدیریت و شوراهای تخصصی وجود نداشته باشند و وزارتخانه های تخصصی کمترین نقش را در تصویب این طرح ها داشته باشند این طور می شود. شنیده ام که قرار بوده بین قشم و بندر عباس یک پل معلق بزنند اما رییس دولت نهم در جا تصمیم گرفته که به جای پل یک تونل زیرآبی احداث شود؟!».


به نبوی می گوییم دولت میرحسین چگونه با فساد مبارزه می کرد؟ و اینکه آن دولت را با این دولت در مبارزه با فساد مقایسه کند که می گوید: «حیف است که دولت موسوی را با این دولت مقایسه کنیم. این دولت در شعار انتخاباتی مبارزه با فساد و نابود کردن مافیا را خیلی زیاد مطرح کرد و این که هزینه ی گلهای تزئین محل سخنرانی مسوولین تعداد زیادی را سیر یا هزینه ی ازدواج زوج های جوانی را تامین می کند و در عمل هیچ اتفاقی نیفتاده. گل ها تر و تازه تر در مقابل مسوولان فعلی هم هست، حتی جلسه ی سران قوا برای مبارزه با فساد تعطیل شد. اینها همه شعارهای انتخاباتی بود، الان دیگر کاربرد ندارد و تاریخ مصرفش گذشته. به همین دلیل است که مسوولان خیلی سخت می توانند شعار جدیدی مطرح کنند چون چیزی برای طرح ندارند.»


«میرحسین علاوه بر جلب آرای بخش مهمی از حامیان خاتمی، استعداد جلب بخشی از آرای طیف مقابل را نیز دارد.»

دید امنیتی و پادگانی محکوم است

اخبار ویژه

زمانی که معلم مورد تهدید و تحقیر قرار می‌گیرد، چگونه می‌تواند روحیه سرافرازی و شجاعت را در دانش آموزان به‌وجود آورد؟


به گزارش قلم‌نیوز، «میرحسین موسوی» در دیدار فرهنگیان ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهید رجایی و باهنر به بیان خاطره‌ای از شهید باهنر پرداخت و گفت: زمانی که به شهید باهنر پیشنهاد وزارت آموزش وپرورش داده شد، به حزب جمهوری آمدند. ایشان از اعضای شورای انقلاب حزب بود که برای وی آینده‌ای سیاسی تصور می‌شد. برخی در آن جلسه به شهید باهنر گفتند که پیشنهاد تصدی وزارت، مثل انداختن پوست خربزه زیر پا، برای زمین خوردن است؛ اما شهید باهنر به آنها گفت که قبل از انقلاب به این فکر رسیدم که با نفوذ در چند مدرسه می‌توانیم انقلاب کنیم، در حال حاضر که این پیشنهاد به من شده این پست را قبول می‌کنم؛ چون مهمترین پست در بین وزارتخانه‌هاست.


وی با بیان اینکه استدلال شهید باهنر از گفتمان انقلاب نشأت می‌گرفت، افزود: به‌دلیل فراگیر شدن گفتمان انقلاب و توجه به امر آموزش و پرورش بود که در ترکیب مجلس اول و دوم غلبه با معلمان بود.


نخست‌وزیر دوران دفاع مقدس گفت: برای حفظ پایه‌های اجتماعی، گروه‌ها و کمیته‌هایی تشکیل می‌شود که در رأس آنان معلمان حضور دارند. کاری نداریم که دولت به آن‌ها اعتماد دارد یا خیر، جامعه به معلمان بالاترین اعتماد را دارد و این امر حساسیت تعامل با معلمان را می‌رساند.


میرحسین موسوی در پاسخ به نماینده معلمان که نظر وی را در مورد دید امنیتی و پادگانی به آموزش و پرورش و معلمان جویا شده بودند، گفت: همانطور که قبلا هم گفته‌ام دید امنیتی و پادگانی را محکوم می‌کنم؛ چرا که هر کجا دید امنیتی بالارفته بیشتر ضرر و آسیب را دیده‌ایم.


وی ادامه داد: دولتی که ما تعریف کرده‌ایم، دولت خدمتگزار است و وظیفه‌ای جز آن ندارد. آموزش و پرورش می‌تواند به یک دستگاه انتظامی تبدیل شود که در این صورت باید با آن برخورد کرد.


به گزارش ایلنا، موسوی به موضوع تحجر اشاره کرد و گفت: تحجر یک معضل و مشکل اساسی است. امام خمینی(ره) در 2 سال آخر عمر خود به شدت در مورد اسلام ناب محمدی صحبت کرد تا تحجر را بکوبد. ایشان خطری را در این رابطه احساس می‌کرد که تنها مربوط به آموزش و پرورش نیست.


نخست‌وزیر دوران دفاع مقدس با بیان اینکه متاسفانه در راه‌های غیرعلمی می‌غلتیم، به موضوع مفقود شدن یک میلیارد دلار اشاره کرد و گفت: دولت در مقابل سوال مجلس مبنی بر اینکه این مبلغ در کجا صرف شده، پاسخی نداد. این نتیجه همان دیدهای غیرعلمی است که اعتماد مردم را از بین می‌برد.


وی گفت: زمانی که یک شخصی کارمند، یا کارگر که از مشکلات مالی و مسکن رنج می‌برد، این موضوع را می‌شنود، پیش خود می‌گوید مسوولان، این پول را چه کار کرده‌اند؟ اولین خاصیت این مساله بی‌اعتمادی مردم است. اگر پاسخی وجود دارد برای رفع این بی‌اعتمادی باید پاسخ و استدلال داشت.


میرحسین موسوی با انتقاد از تهدید و تحقیر معلمان گفت: در قدیم نگاه به معلمان به این گونه بود که معلم دانش آموز و نسل آینده را تربیت می‌کند. زمانی که معلم تهدید و تحقیر می‌شود، چگونه می‌تواند روحیه سرافرازی وشجاعت را در دانش آموزان به‌وجود آورد. دانش آموزی که شاهد کتک خوردن معلم خود است، اولین نتیجه‌اش سلب آزادی در مقابل دیدگان اوست.


وی افزود:‌ در صورتی که فضا را به سمت گفت‌وگو و تعامل با معلمان سوق دهیم و اراده‌ای در دولت نشان دهیم، فکر نمی‌کنم تشکل‌های معلمان مشکلی را از طرف دولت ببینند.


مهندس موسوی به مساله بودجه آموزش و پرورش اشاره کرد و گفت: یکی از مسایل مهم آموزش و پرورش مساله بودجه است. سهم آموزش و پرورش به‌دلیل فراوانی معلمان و اهمیت تعلیم و تربیت ایجاب می‌کند که در این راستا یک فکر اساسی صورت گیرد، چرا که این موضوع به دنبال خود مطالبات مختلفی را در پی خواهد داشت.


وی اظهار کرد:‌ در سال گذشته شاهد کسری وسیع در بودجه آموزش و پرورش بودیم که متاسفانه این مساله از دسته چندمی بودن آموزش و پرورش در دولت نشات می‌گیرد.


نخست‌وزیر دوران جنگ به اهمیت و تشکیل شوراها تاکید کرد و گفت: بر اساس هفت اصل قانون اساسی، ‌شوراها از ظرفیت‌های بالایی برخوردارند و آموزش و پرورش می‌تواند به خوبی از این ظرفیت استفاده کند.


وی ادامه داد:‌ واقعیت است که دولت نمی‌تواند به تنهایی از پس مشکلات آموزش و پرورش برآید. ما باید برای آن راهکاری انتخاب کنیم. به طور مثال می‌توان تأمین بودجه را از همین شوراها پیگیری کرد.


موسوی با تاکید بر اینکه دولتی بودن امور یکی از مشکلات اساسی جامعه است، اظهار کرد: شوراها امکانات وسیعی دارد که اگر رأی آوردم بخش قابل توجهی از کارهایی که دولت انجام می‌دهد و از طریق شوراها هم قابل انجام است، به آنها محول می‌کنم؛ چرا که معتقدم شوراها گره بسیاری از مشکلات را باز می‌کنند.


مهندس موسوی در پاسخ به این پرسش که آیا تمام ذخائر شما را قانون اساسی تشکیل می‌دهد، گفت: مشکل ما خوب اجرا نکردن قانون است. قانون اساسی ظرفیت‌های بالایی دارد. اگر مشکل ما اجرا نشدن اصل‌های آن قانون است باید پرسش شود که چرا به این اصول عمل نمی‌شود.


وی با بیان اینکه می‌توان برخی از اصول قانون اساسی را تغییر داد، گفت: این موضوع سابقه هم دارد؛ چرا که سال 68، 10 موردی که امام‌خمینی اشاره کرده بودند و مجلس بازنگری قانون اساسی به آن توجه کرد،‌ تحولات نسبتاَ عمیقی ایجاد کرد.


موسوی با تاکید بر حفظ حقوق شهروندی و اجرای حقوق بشر،‌ اظهار کرد: حقوق بشر، حداقل اجرای صوری قانون است. این اجرای قانون سبب کاهش نگاه امنیتی نیز خواهد شد.


وی درباره درخواست تشکیل پارلمان معلمان گفت: هیچ مشکلی با تشکیل این پارلمان ندارم اما باید وظایف و نسبت آن با آموزش وپرورش و مدیران مشخص شود. صرف تشکیل چنین پارلمانی در صورتی که نتیجه نداشته باشد، شایسته نیست.


مهندس موسوی به نظام مهندسی و نظام پزشکی اشاره کرد و گفت: زمانی که پزشکان در تهدید هستند، نظام پزشکی که برخاسته از جامعه‌ آنهاست، این مسایل را حل می‌کند. تشکیل نظام سازمان معلمان نیز می‌تواند نقش مهمی را در حل مشکلات جامعه فرهنگی داشته باشد.


موسوی در توضیح اینکه چرا تاکنون مواضع خود را نسبت به امر آموزش و پرورش تشریح نکرده است، گفت: وقت بنده کم بوده و تا امروز بیشتر به تشریح نظراتم در مسائل اقتصادی و سیاسی پرداخته‌ام. منتظر بودم تا در جلسه‌ای که در تاریخ یازدهم یا دوازدهم اردیبهشت ماه با معلمان دارم، مواضع خود را در مورد تعلیم و تربیت بیان کنم.


وی درمورد حضور زنان در عرصه‌های مختلف و قبول مسوولیت‌ها اظهار کرد: ما در مورد حضور زنان در موقعیت‌های مختلف با هیچ منع شرعی و قانونی روبرو نیستیم. تنها بحث عرفی است که باید آن را حل کرد.


مهندس موسوی در مورد فراموش شدن بازنشستگان گفت: بازنشستگان سرمایه‌های عظیمی هستند که باید با آنها به خوبی رفتار کرد.


وی در مورد مواضع اصلاح‌طلبی خود گفت:‌ من به امام،‌ انقلاب و قانون اساسی اعتقاد دارم و بر اجرای قانون ایستاده‌ام و می‌خواهم مشکلات مردم را بر اساس اجرای قانون حل کنم. مردم آزادی می‌خواهند و در عین حال اسلام، جمهوریت و سرافرازی کشورشان را می‌خواهند.


وی در پایان با انتقاد از عملکرد رسانه ملی گفت: در حال حاضر سکوتی در رسانه ملی مشاهده می‌شود که خوب نیست. بحث من آقای X یا Y نیست،‌ بلکه حرف من این است که این سکوت به نفع منافع ملی نیست. در کشور ما که رسانه‌ها محدود است از رسانه ملی این انتظار وجود دارد که شور انتخاباتی را در میان مردم به‌وجود آورد.


در ابتدای این جلسه برخی از نمایندگان تشکل‌های فرهنگی به بیان نظرات و مطالبات خود از رییس‌جمهور آینده پرداختند.
اکرمی وزیر آموزش و پرورش دوران دفاع مقدس طی سخنانی گفت: گواهی می‌دهم در زمان نخست‌وزیری مهندس موسوی، آموزش و پرورش اولویت داشت. در زمان ایشان معلمی کتک نخورد و تحقیر نشد و به زندان نرفت.


وی اظهار کرد: آموزش و پرورش باید در اولویت باشد و سرلوحه همه برنامه‌ها قرار گیرد. امر آموزش باید به عنوان محور توسعه مدنظر قرار گیرد.


مرتضی حاجی، وزیر آموزش و پرورش دولت دوم اصلاحات نیز طی سخنانی گفت: آموزش و پرورش نیازمند یک تحول فرهنگی است که اگر این تحول کیفی را می‌خواهیم، به یک معلم متخصص و دارای حرمت و منزلت،‌ نیاز داریم.


حاجی با ارائه پیشنهادی مبنی بر تشکیل پارلمان معلمان اظهار کرد:‌ داشتن اتحادیه معلمان کمک موثری است تا حرف معلمان شنیده، رسیدگی و پاسخ داده شود.
کمیجانی، نماینده مجمع فرهنگیان ایران اسلامی نیز اظهار کرد:‌ مجمع فرهنگیان ایران اسلامی هم به صورت مستقل و هم در قالب شورای هماهنگی جبهه اصلاحات حمایت خود را از شما اعلام کرده است.


وی با بیان اینکه یک میلیون و صدهزار معلم در کشور وجود دارد، گفت: این شعار هر ایرانی یک ستاد، هر شهروند یک همراه در جامعه معلمان مصداق دارد؛ به شرطی که مطالبات معلمان برآورده شود.


کمیجانی با بیان اینکه در جامعه فرهنگی کشور یک عدم اعتماد بوجود آمده است، اظهار کرد:‌ جامعه فرهنگی به گونه‌ای شده که معلمان، مدیران را قبول ندارند و مدیران بالاتر از خودشان را، که به نظر می‌رسد با تشکیل پارلمان معلمان این مشکل رفع شود.


باغانی نماینده کانون صنفی معلمان گفت: بنده به پنج سال زندان و تبعید محکوم شده‌ام. در این چند سال پنج هزار معلم دستگیر و به زندان و تبعید محکوم شده‌اند. دولت شما برای رفع این بحران چه کار خواهد کرد؟


وی ادامه داد: معلم چاپلوس و متملق به درد ایران نمی‌خورد. برای حفظ این نظام و انقلاب باید معلمانی سر کلاس‌ها حضور یابند که بتوانند با شجاعت حرف بزنند.


باغانی گفت: می‌گویند معلمی شغل انبیاء است. چه شده که این ادامه دهنده راه انبیاء را کتک می‌زنند و با تحقیر و ذلت با آنها رفتار می‌کنند؟


وی با اشاره به سخنان رئیس‌جمهور در مصاحبه تلویزیونی که در وعده اجرایی شدن قانون مدیریت خدمات کشوری از ابتدای سال 88 عنوان شده بود، گفت: یک ماه از سال 88 گذشته ولی هیچ تغییری ایجاد نشده است. شما برای قوانین مصوب مجلس که به تائید شورای نگهبان هم رسیده ولی اجرا نشده، چه برنامه‌ای دارید؟


حشمت هاشمی، نماینده سازمان معلمان ایران نیز گفت: آقای مهندس شما باید خود را برای شنیدن این نوع حرف‌ها آماده کنید، چرا که در سال‌های گذشته آنهایی که مسوولیت داشتند این حرف را نشنیدند یا توجه نکردند.


وی با بیان اینکه سازمان معلمان ایران از فرزندان اصلاحات است و در این مقوله کمتر تعارف دارد، اظهار کرد: شما در سخنانتان، خود را اصلاح‌طلب توام با اصول معرفی کردید؛ حال آنکه در برنامه‌ها و حتی مشاوران شما کوچک‌ترین نشانی از اصلاح‌طلبی نیست.


هاشمی گفت: ما مطالباتی داریم و در آن با کسی تعارف نداریم و تاکنون نیز بابت آن هزینه پرداخت کرده‌ایم. شما باید برای این وضعیت اسف‌بار توأم با تحجر توجه داشته باشید و برای آن راهکاری بیاندیشید. نزدیک به 100 سال حبس برای فرهنگیانی که به جرم تجمع در مقابل مجلس دستگیر شده بودند، حکم صادر شده است.


مصوری‌منش، یکی دیگر از نمایندگان معلمان در این جلسه نیز گفت: کاندیداها مسأله آموزش را حقوق فرهنگیان می‌دانند، در صورتی که آموزش و پرورش از تمرکز و دولتی بودن بیش از حد رنج می‌برد

هیچ گاه تا این حد به ملت ایران توهین نشده بود

اخبار ویژه

یک عضو هیات علمی دانشگاه و دکترای روابط بین الملل با اشاره به سخنرانی محمود احمدی نژاد در نشست "دوربان دو" و حواشی آن تاکید می کند هیچ گاه تا این حد به ملت ایران توهین نشده بود.

محمود احمدی نژاد که برای سخنرانی در دومین نشست ضد نژادپرستی سازمان ملل موسوم به "دوربان دو" به ژنو سفر کرده بود طی سخنانی در این نشست بار دیگر به انکار هولوکاست پرداخت و با حمله به اسرائیل ر آن را یک دولت نژادپرست خواند.

این سخنان احمدی نژاد سبب شد تا تنشی در این نشست ایجاد شود و دیپلمات های کشورهای غربی در اعتراض به آن محل برگزاری نشست را ترک کنند و برخی حاضران به کرات به نماینده ملت ایران توهین کنند.

در پایان این نشست برخی نزدیکان و همراهان دولت نهم اقدام احمدی نژاد دفاع از منافع ملی و توفیقی تازه در دستگاه دیپلماسی دولت ارزیابی کردند.

درهمین حال دکتر محمود دهقان درباره اینکه آیا سخنرانی احمدی نژاد در نشست "دوربان دو" و حواشی آن را می توان توفیقی برای دستگاه دیپلماسی دولت ارزیابی کرد به «فرارو» می گوید:« در طول سی سال گذشته و نه بلکه در طول دورانی که ایران به عنوان یک کشور در عرصه بین المللی مطرح بوده است در این سطح وسیع و هماهنگ چنین توهینی به ملت ایران نشده بود.»

وی می افزاید:« حال این سوال مطرح است که چرا علی رغم توصیه روزنامه همسوی دولت( کیهان )، رییس جمهوری در این اجلاس سخنرانی می کند و در حالی که هیچ کشوری در سطح رییس جمهور در این نشست حضور پیدا نکرده بود ایشان تصمیم می گیرند در این نشست شرکت کنند.»

این استاد روابط بین الملل ادامه می دهد:« وقتی اطرفیان آقای احمدی نژاد توهین به ملت ایران را یک موفقیت ارزیابی می کنند به عنوان یک کارشناس سیاست خارجی چه چیز می شود گفت، اگر واقعا این موفقیت است از این دست موفقیت ها فراوان می شود در سطح بین المللی به دست آورد. از همه جا ما را اخراج کنند هیچ جایی ما را راه ندهند، اگر اینها موفقیت است ماهم این را قبول داریم.»

وی در خاتمه با تاکید بر اینکه دیپلماسی یک علم است می گوید:« برای موفقیت در سیاست خارجی یک نرم وجود دارد، در علم دیپلماسی تاکید می شود که سیاست خارجی کشوری موفق است که مرتب در جهت منافع ملی اش دشمن ها را به بی تفاوت، بی تفاوت ها را به دوست و دوستان را به متحد تبدیل کند. این یک شاخص است اگر در عملکرد سه چهار ساله این اتفاق افتاده خوب سیاست خارجی ما موفق است اگر نیافتاده سیاست خارجی ما ناموفق است و بنابر این باید فکری برای آن کرد.»

اصولگرایان سرنوشت خود را ا با احمدی نژاد گره نمی زنند

عضو شورای مرکزی مجمع نیروهای خط امام با بیان اینکه اصولگرایان فقط به صورت ظاهری از احمدی نژاد حمایت می کنند، گفت: آنها نمی خواهند که آبرویشان را با سرنوشت دولت نهم گره بزنند.

حمید قزوینی در گفتگو با خبرنگار اصلاحات با اشاره به عدم حمایت صریح جناح اصولگرا از احمدی نژاد در این دوره از انتخابات و با بیان اینکه اصولگرایان به صورت یکپارچه تمایل به حمایت از احمدی نژاد را ندارند، گفت: این امر نشان می دهد که زمینه حمایت وی در جریان اصولگرا مناسب نیست.

وی با اشاره به مذاکرات فشرده اصولگرایان برای حمایت از کاندیدای واحد، افزود: آنها چشم امید به سرانجام خوب این مذاکرات دوخته اند؛ گرچه برخی تلاش می کنند کاندیدای دیگری از این جناح وارد صحنه نشود ولی در نهایت فرد دیگری در این جریان ظهور  پیدا خواهد کرد.

قزوینی اضافه کرد: در صورت عدم حضور فرد دیگری غیر از احمدی نزاد از سوی اصولگرایان، این جریان تنها نام خود را در لیست حمایت از وی می گذراند و انرژی و جدیت کامل را جهت جلب افکار عمومی به کار نخواهند بست.

این فعال سیاسی معتقد است: بخش زیادی از جریان اصولگرا به صورت علنی از احمدی نژاد حمایت می کنند ولی به طور مخفیانه به موسوی تمایل دارند و رأی خود را نیز به وی خواهند داد.

وی گفت: در انتخابات دوره قبل هم احمدی نژاد کاندیدای اصولگرایان نبود ولی با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه "باید به دولت فرصت فعالیت داد و بعد آن را نقد کرد"، سکوت و از دولت نهم حمایت کردند ولی بعد از چهار سال احساس می کنند که این دولت عملکرد قابل دفاعی ندارد.

عضو شورای مرکزی مجمع نیروهای خط امام یادآور شد: اصولگرایان با علم به اینکه احمدی نژاد دارای پایگاه مناسبی در افکار عمومی نیست، آبرو و ریشه خود را با سرنوشت این دولت گره نمی زنند

کروبی: اجماع در اصلاح طلبان عملی نیست

کروبی، رسیدن به اجماع در این مرحله از انتخابات را دور از دسترس دانست و گفت: باید در مقطع کنونی تمام تلاشمان را برای تحقق حضور حداکثری مردم در انتخابات معطوف کنیم که این امر تنها راه برای پیروزی اصلاح طلبان است.

کد خبر: ۴۳۱۷۶تاریخ انتشار: ۱۲:۰۶ - ۲۳ فروردین ۱۳۸۸تعداد بازدید: ۳۲۳۷

دبیرکل حزب اعتماد ملی با بیان اینکه من منکر اجماع نیستم، تاکید کرد: در زمان حاضر با توجه به شرایط زمانی اجماع در جبهه اصلاح طلبان عملی نیست.

به گزارش خبرنگار مهر در زنجان، مهدی کروبی شامگاه شنبه در جمع خبرنگاران در محل هتل سپهر شهر زنجان، حضور شخص میر حسین مسوی در صحنه رقابتهای انتخاباتی را مهم دانست و افزود: در شرایط فعلی اجماع امکانپذیر نیست مگر اینکه کاندیدایی خودش احساس کند و از صحنه رقابتهای انتخاباتی کنار برود.

وی اظهار داشت: اجماع و رسیدن به یک کانیدای واحد چیز خوبی است ولی در شرایط حاضر امکان آن در جبهه اصلاح طلبان وجود ندارد.

کروبی، رسیدن به اجماع در این مرحله از انتخابات را دور از دسترس دانست و گفت: باید در مقطع کنونی تمام تلاشمان را برای تحقق حضور حداکثری مردم در انتخابات معطوف کنیم که این امر تنها راه برای پیروزی اصلاح طلبان است.

دبیر کل حزب اعتماد ملی در ادامه با اشاره به دیدار اخیر خود با آقای خاتمی، این دیدار را یک دیدار عادی عنوان کرد و افزود: در این دیدار در خصوص حوادث انتخاباتی که بین آقای خاتمی و آقای میر حسین موسوی رخ داده بود مسائلی مطرح شد.

وی بیشترین موارد مطرح شده در دیدار خود با آقای خاتمی را مسائل انتخاباتی عنوان کرد و در خصوص دلایل کنارگیری سید محمد خاتمی از رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری نیز گفت: آقای خاتمی به دو دلیل از صحنه انتخابات کنار رفتند یکی اینکه گفته بودند" من یا موسوی" و دیگر اینکه احساس کرده بودند با حضور همزمان وی و میرحسن موسوی یک نفر از اصلاح طلبان و یا دو نفر از آنان به مرحله دوم انتخابات وارد می شوند و آقای خاتمی این مسئله را خوشایند نمی دانند.

کروبی در ادامه با اشاره به انتخاب آقای ابطحی به عنوان "مشاور فرهنگی" خود گفت: آقای ابطحی در دوره گذشته به شدت طرفدار من بود ولی بر اساس تصویب حزب از شخص دیگر حمایت کردند و این بار نیز از آقای خاتمی حمایت کردند و وقتی که آقای خاتمی کنار کشید به ستاد تبلیغاتی حزب اعتماد ملی وارد شدند.

دبیر کل حزب اعتماد ملی معضل بیکاری را معضل کنونی جامعه ایران دانست و افزود: باید در زمینه بهبود وضعیت اقصاد کشور و رفع معضل بیکاری تلاش شود.

کروبی، تنها راه برون رفت کشور از وضعیت نابسامان اشتغال در کشور را توجه جدی و زیرساختی به بخش خصوص عنوان کرد و افزود: توجه به بخش خصوصی و استفاده از نیروهای مجرب و توانمند در بخشهای مختلف باید مورد توجه جدی واقع شود.

به گفته کروبی در مقطعی از قیمت نفت به بالای 123 هزار دلار رسید ولی نتوانسیم از فرصت ایجاد شده استفاده کنیم.

وی در ادامه با اشاره به برنامه خود در زمینه سیاست خارجی، از تعامل با همه کشورها به جز رژیم اشغالگر اسرائیل به عنوان نکته مهم در سیاست خارجی خود یاد کرد و افزود: تلاش بر تنش زدایی و گفتگو در سایه احترام متقابل و حفظ عزت و اقتدار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران از جمله رویکرهای سیاست خارجی من در صورت رئیس جمهور شدنم خواهد بود.

کروبی با ارزیابی مثبت در تغییر لحن دولتمردان آمریکا نسبت به ایران افزود: در صورت برقراری رابطه با آمریکا تکلیف دارایی های مسدوده شده ایران نیز روشن می شود.

دبیر کل حزب اعتماد ملی در ادامه موضع خود در خصوص "گشتهای ارشاد" اشاره کرد و افزود: با روحیه ای که من دارم و معتقد به گفتگو هستم در صورت پیروزی ام در انتخابات گشتهای ارشاد جمع آوری می شوند، حتی اگر لازم باشد در این رابطه با فرمانده کل قوا نیز ملاقات خواهم کرد.

کروبی در ادامه با اشاره به حوادث دانشگاه زنجان در سال گذشته با تقدیر از تلاشهای دکتر نصیری قیداری برای پایان دادن به این حوادث از تلاش گسترده خود برای آزادی یکی از دانشجویان زندانی این دانشگاه خبرداد و افزود: از اولین ساعات خاتمه برنامه دانشگاه زنجان با مقامات قضایی و امنیتی کشوری و استان برای آزادای دانشجوی زندانی دانشگاه زنجان گفتگو کردم که ان اشالله نتیجه خوبی خواهد داشت

حمایت حزب کارگزاران از موسوی

سخنگوی حزب کارگزاران از تصمیم این حزب برای حمایت از میرحسین موسوی در دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری خبر داد.

سید حسین مرعشی با اعلام این خبر و با اشاره به جلسه شب گذشته شورای مرکزی کارگزاران سازندگی، اظهار داشت: حزب پس از بحث و بررسی درباره شرایط کشور و با توجه به ضرورت تغییر در روند مدیریتی کشور، ایجاد نشاط سیاسی، دفاع از نظام و ارزش‌های اصیل انقلاب و استقرار دولتی که بتواند اهداف سند چشم‌انداز و سیاست‌های کلی را محقق کند و رفاه عمومی را افزایش دهد، تصمیم به حمایت از میرحسین موسوی گرفت.

وی ادامه داد: با بررسی شرایط کاندیداهای اصلاح‌طلب موجود به این جمع‌بندی رسیدیم که باید از نخست‌وزیر دوران جنگ حمایت کنیم و پس از دیدار با ایشان بیانیه انتخاباتی خود را منتشر می‌کنیم.

تغییر نام «پویش حمایت از خاتمی» به «پویش حمایت از خاتمی و موسوی»

پویش (کمپین) حمایت از خاتمی و موسوی» می‌کوشد در دو ماه آینده از نظرگاه اهداف اصلاح‌طلبانه و با محوریت سیدمحمد خاتمی، با انجام فعالیت‌های متعدد خود احتمال پیروزی میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو را افزایش دهد. مهمترین هدف جدید «موج سوم»، اقناع درصد افزو‌ن‌تری از حامیان خاتمی برای رأی دادن به موسوی و افزایش رأی موسوی در میان جوانان (رأی‌دهندگان زیر 30 سال) و جمعیت خاموش (که معمولاً در انتخابات شرکت نمی‌کنند) است
در پی قطعیت یافتن کناره‌گیری سیدمحمد خاتمی، «پویش حمایت از خاتمی» به «پویش حمایت از خاتمی و موسوی» تغییر کرد. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی موج سوم، پویش حمایت از خاتمی، با انتشار اطلاعیه‌ای با اشاره به قطعیت یافتن کناره‌گیری سیدمحمد خاتمی و حمایت رسمی اعضای هسته مرکزی «موج سوم» از کاندیداتوری میرحسین موسوی عنوان کرد:

"زیرعنوان «موج سوم» تا روز برگزاری انتخابات از «پویش حمایت از خاتمی» به «پویش حمایت از خاتمی و موسوی» تغییر کرد. چنانچه از ظاهر زیرعنوان جدید «موج سوم» برمی‌آید، «پویش (کمپین) حمایت از خاتمی و موسوی» می‌کوشد در دو ماه آینده از نظرگاه اهداف اصلاح‌طلبانه و با محوریت سیدمحمد خاتمی، با انجام فعالیت‌های متعدد خود احتمال پیروزی میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو را افزایش دهد. مهمترین هدف جدید «موج سوم»، اقناع درصد افزو‌ن‌تری از حامیان خاتمی برای رأی دادن به موسوی و افزایش رأی موسوی در میان جوانان (رأی‌دهندگان زیر 30 سال) و جمعیت خاموش (که معمولاً در انتخابات شرکت نمی‌کنند) است.

پس از «پویش دعوت از خاتمی» و «پویش حمایت از خاتمی»، «پویش حمایت از خاتمی و موسوی» سومین زیرعنوان «موج سوم» است که تا روز برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دهم حفظ خواهد شد.

پیش از این، اعضای هسته مرکزی «موج سوم» با صدور بیانیه‌ای ضمن ارائه‌ی‌ گزارشی از نتیجه دیدارها و رایزنی‌های 40گانه‌ی خود با نخبگان سیاسی و نامزدهای ریاست جمهوری و نزدیکان آن‌ها، حمایت خود از میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری را اعلام کردند و از 440 هزار پویشگر «موج سوم» دعوت نمودند برای ایجاد «تغییری سازنده» و پیشبرد «اصلاحات» به جمع حامیان موسوی در انتخابات بپیوندند.

«موج سوم» در دو ماه آینده می‌کوشد پویشگران و حامیان خاتمی را برای افزایش احتمال پیروزی موسوی فعال سازد و پس از انتخابات نیز با حفظ ارتباط خود با کلیه پویشگران، فعالیت‌های خود را به عنوان پویشی اجتماعی در قالب‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و با محوریت سیدمحمد خاتمی ادامه دهد."

بیانیه جبهه مشارکت در حمایت از میرحسین موسوی

21 فروردین 1388 ساعت 21:46

فرارو - جبهه مشارکت ایران اسلامی روز جمعه  با صدور بیانیه‌ای ، ضمن انتقاد شدید از عملکرد دولت نهم در سیاست داخلی و خارجی ، حمایت خود را از میرحسین موسوی در انتخابات دهم ریاست‌جمهوری اعلام کرد.

بیانیه  مشارکت را در زیر می خوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم
سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران می‌گذرد. انقلابی که اساس آن مردمسالاری سازگار با دین رحمانی و مقابله با استبدادو استعمار بود. انقلابی که در پی رهائی انسان‌ها از هر قید و بندی جز عبودیت الهی بود و آینده‌ای ممزوج از رفاه و معنویت را نوید می‌داد.

ملت بزرگ ایران به ندای حق‌طلبانه و آزادی خواهانه امام عظیم الشأن خود پاسخ گفت و با تمام وجود نه فقط در خلق بزرگ‌ترین انقلاب مردمی توفیق یافت بلکه برای حفظ آن در برابر تمامی توطئه‌ها و دسیسه‌های دشمنان آن ایستاد و حماسه‌های بزرگ ایثار و فداکاری را آفرید بدان امید که ایران اسلامی سرآمد انسانیت و مروت، انصاف و عدالت، پیشرفت و کارآمدی در منطقه خود و الگویی برای انسان‌های به جان آمده از مادیت بی‌روح در سرتاسر جهان باشد.

اینک نسل اول انقلاب و نسلهای بعدی با چشمانی نگران ولی دلهایی امیدواربه افقی می نگرند که اگرچه روشن است اما سختی و موانع فراوانی در راه آن وجود دارد که جز با همت بلند تک تک ایرانیان و با اراده مصمم مردان وزنان پیشتاز مخلصی که سربلندی ایران از هر چیز برای آنها مهم‌تر است تحقق آن آرمان‌های بلند محال می‌نماید.

تأسف از این بالاتر نیست که امروز به سبب سوء مدیریت دولت نهم پایه‌های توسعه کشور که علی‌رغم کاستی‌ها و دشواری‌های فراوان در مدت ربع قرن استوار شده بود آسیب جدی دیده است و به دلیل سوء استفاده از ارزش‌های دینی و شعارهای انقلابی، ذهن نسل جوان کشور را نسبت به شعارها و آرمان‌های انقلاب مغشوش کرده است.

امروز در عرصه فرهنگ آنچه بارز است تلاش برای حاکمیت انحصاری یک گفتمان فرهنگی خاص و نادیده گرفتن خلاقیت‌های فرهنگی و هنری و اعمال سانسور و فشار روزافزون همه جانبه‌ بر صاحبان اندیشه و فرهنگ و هنر است که نتیجه آن فقر شدید در عرصه تولید فکر و تالیف کتاب و نشر، کاهش چشمگیر مؤسسات مولد فرهنگی غیر وابسته، توقیف پی در پی آثار سینمایی، کتب و نشریات و نیمه جان شدن رسانه‌های آزاد و مستقلی است که به نوبت در برابر تحمیل های سیاسی، اقتصادی و امنیتی به نابودی می رسند. دانشگاه‌ها به عنوان مظهر توسعه کشور آنچنان گرفتار مشکلات گوناگون شده‌اند که علیرغم تبلیغات فراوان در باره رشد و توسعه علمی و مصادره همه پیشرفت‌های زمان‌های گذشته به نام خود حتی برخی مسؤولان فعلی دانشگاه‌ها را به فغان در آورده است.

در عرصه اجتماع، اعمال محدودیت و سرکوب شدید نهادهای مدنی، نادیده ‌گرفتن اولیه‌ترین حقوق شهروندان حتی در حوزه زندگی خصوصی، فشار روزافزون و بهانه‌جویی ‌های عجیب و غریب نسبت به نسل جوان، بخصوص دختران و زنان، نابرابری حقوقی بین شهروندان ایرانی و نادیده گرفتن حقوق مسلم و قانونی قومیت‌های ایرانی و بی توجهی به مطالبات قانونی اقلیت های مذهبی و قومی، نادیده‌ انگاشتن تنوع فرهنگی و نقش فرهنگ‌های بومی در آفرینندگی پر بار و مولد ایرانی و از همه مهم‌تر حاکمیت تحجر و توهم و واپس‌گرایی و عوام فریبی از جمله مشکلاتی است که در سال‌های اخیر بروز و ظهور فوق‌العاده ای پیدا کرده است. و این همه سبب بروز ناهنجاری‌های هولناک فرهنگی و اجتماعی شده است که ما هر روز در عرصه‌های عمو می و خصوصی و در رسانه‌ها و شبکه‌های مختلف اطلاع رسانی با آن مواجه بوده‌ایم.

در عرصه سیاست داخلی، از دولتی که اصولاً اعتقادی به دموکراسی ندارد و در بیان و رفتار خود مردمسالاری را به سخره می گیرد جز این انتظار نیست که همه مظاهر مردمسالاری از قبیل رسانه‌های آزاد، تحزب، تشکل‌یابی مردم، انتخابات آزاد، آزادی‌های مشروع مانند آزادی بیان، آزادی اجتماعات و حتی آزادی عقیده به شدت مورد تهدید قرار گیرد. بر خورد با دانشجویان و دانشگاهیان، زنان و کارگران و اساسا فعالان حوزه مدنی از جمله تبعات این دیدگاه دموکراسی ستیزدر دولت نهم است. تعطیلی و فشار بر روزنامه‌های مستقل که مستقیماً توسط وزارت ارشاد و بدون هیچ ظاهرسازی قانونی صورت می‌گیرد و نیز بستن و اعمال محدودیت‌های مختلف نسبت به سایت‌های رسمی و غیر رسمی اطلاع رسانی از نگران کننده ترین حرکات آزادی ستیزی است که متأسفانه امروز به یک رویه تبدیل شده است.

در عرصه سیاست خارجی نیز انزوای کم نظیر ایران که در هیچ دوره‌ای از تاریخ پس از انقلاب سابقه نداشته است حاصل بی‌تدبیری، خام‌اندیشی، گفتار و کردارهای غیر منطقی و بر خلاف منافع ملی بوده وسبب شده است فشار مضاعفی بر ملت ایران چه از نظر وجهه بین‌المللی و چه از نظر تضییقات اقتصادی و معیشتی تحمیل شود.

در عرصه مدیریت اجرایی، شخصی کردن امر مدیریت و سیاست از سوی رئیس دولت و عبور بی‌محابا از همه حدود قانونی و امتیازدهی‌های بی‌حساب و کتاب سیاسی و جناحی، حذف و انحلال نهادهای تصمیم ساز و برنامه‌ ریز و از میان بردن سرمایه‌های اجتماعی و فرهنگی و بی‌توجهی به امر برنامه‌ریزی در توسعه، کارشناسی، تخصص و تجربه که گرانبها‌ترین دستاوردها و سرمایه‌های اداره کشور در دهه‌های گذشته بوده است، همه آنانی را که به سرنوشت ایران می‌اندیشند، به طور جدی نگران کرده است.

شاید بسیاری از مسائل فوق از دیدگاه صاحب نظرانی که چهار سال پیش مردم را از رأی دادن به رئیس دولت نهم بر حذر داشتند قابل پیش‌بینی بود اما آنچه امروز ما در عرصه اقتصاد کشور شاهد هستیم به راستی غیر قابل باور است. دولتی که بر اساس تخریب دستاوردهای گذشتگان و متهم کردن زمین و زمان به فساد و ناکارآمدی و گذراندن وقت به دعواهای سیاسی و حزبی و چشم‌پوشی بر مشکلات معیشتی مردم روی کارآمد امروز به گونه‌ای عمل کرده است که کمتر حامی و مدافعی برای سیاست‌های اقتصادی خود باقی گذاشته است و برای سرپوش گذاشتن بر بی‌کفایتی خود حتی بر چهره متحدان دیروز خود نیز چنگ می‌اندازد و در صدد است به مدد امکانات تبلیغی کم‌نظیری که از بیت‌المال در اختیار گرفته است (اعم از صدا و سیما و روزنامه‌های پر هزینه و تریبون‌های مختلف) شکست فاحش خود در این عرصه را به خاطر کارشکنی و عدم همراهی دوستان متحد دیروز خود در باور مردم بنشاند و با توزیع مستقیم پول در بین بخش هائی از مردم پرهزینه‌ترین ستاد انتخاباتی را نه فقط در کشور ما بلکه در سرتاسر منطقه براه بیندازد.

تأملی در زندگی روزمره مردم و بررسی شاخص‌های کلان اقتصادی بیانگر آنست که دولت نهم هر چند، تا پایان سال 1387 بیش از 220 میلیارد دلار (نزدیک به 5/1 برابر کل دوران دولت اصلاحات)از منابع ارزی کشور را به مصرف رسانده است اما نه تنها پول نفت بر سر سفره‌های مردم آورده نشده بلکه سفره‌های آنان نیز با تهدید جدی تورم و کمبود روبرو بوده است. سیاستهای غیر علمی و غیر کارشناسانه و تبلیغاتی رییس دولت مدعی مبارزه با مافیای اقتصادی بیشترین رانتهای اقتصادی را نصیب برخی باندها و گروههای ویژه کرده است.

کاهش نرخ رشد سرمایه‌گذاری‌های داخلی و همچنین روند رو به کاهش سرمایه‌گذاری‌های خارجی در داخل کشور، گسترش حضور نهادهای نظامی و امنیتی در حوزه‌های سودآور اقتصادی و محدود کردن دامنه فعالیت ‌های بخش خصوصی، کاهش چشم گیر رشد بخش صنعت و افزایش بی‌رویه نقدینگی کشور نمونه‌های بارزی از ناکارکردی بخش اقتصادی است که به صورت تورم لگام گسیخته و رو به رشد زندگی روزمره مردم کشور را با مشکلات و نگرانی‌های فراوان روبرو کرده است.

آری، آنچه را که حاصل عملکرد چهار ساله دولت نهم است در یک کلمه می‌توان تخریب بسیاری از دستاوردهای انقلاب اسلامی، اعم از مادی و معنوی دانست که ترمیم آن بی‌شک کار آسانی نخواهد بود. شرایط موجود کشور آنقدر نگران کننده است که دیگر جز عده معدودی از اقتدارگرایان جناح محافظه‌کار هیچ‌کس مدافع وضع موجود نیست، وحتی برخی از متحدان سابق دولت نهم قبل از هر کس دیگری علم لزوم تغییر و ضرورت تشکیل دولت نجات ملی را برافراشتند که به خاطر ساختار خاص تصمیم‌گیری درون این جناح در نطفه خفه شد.

اما اصلاح‌طلبان در این میان با تجربه سیاسی عظیمی که از روند اوضاع پس از دولت اصلاحات کسب کرده اند، با ترمیم نقاط ضعف و تقویت پایگاه‌های اجتماعی خود به مدد اقبال خوب قشرهای مختلف مردم در جای جای کشور برای ایفای نقش تاریخی نجات کشور از سراشیب سقوط وارد این میدان شدند تا به مدد همت بلند و برنامه‌ای کارآمد و واقع‌گرا بتوانند به این مهم نائل آیند و حتی بر تخلفات قابل پیش‌بینی و قابل انتظار انتخابات فائق آیند.

حضور حجت‌الاسلام والمسلمین خاتمی در روند انتخابات ریاست جمهوری نوید بخش احیای جنبشی بود که گمان می‌رفت گسترده‌تر از دوم خرداد 76 باشد. استقبال کم‌نظیر همه طبقات مردم از روشنفکران و نخبگان گرفته تا مردم دورترین مناطق کشور که به انحای گوناگون به نمایش درآمد آنچنان تأثیرگذار بود که مخالفان اصلاحات را بهت‌زده کرد و شکست محتوم آنها را در انتخابات پیش‌رو به نمایش گذاشت. اما جناب آقای خاتمی به دلایلی که بیان کرده‌اند انصراف خود را با هدف وحدت و اجماع جریان اصلاحات اعلام داشتند و با بیان اینکه دستیابی به «تغییر» در شرایط جدید امکان پذیر است، خود با انصراف از نامزدی، پذیرای نقشی شدند که در آینده ان شاء الله ثمرات پربارتری برای ایران خواهد داشت.

ما هر چند نمی توانیم تأسف خود را از این کناره‌گیری مکتوم کنیم اما خوشحالیم که جناب آقای خاتمی از این پس خواهند توانست در موقعیتی بالاتر از کاندیدای ریاست جمهوری نقش تعیین کننده‌ای ‌در هدایت و رهبری اصلاحات داشته باشند. و از سوی دیگر خوشبختانه با وجود کاندیداهای اصلاح طلب حصول به هدف «تغییرسازنده» کاملاً امکان پذیر است.

ما امید آن داریم که کاندیداهای اصلاح‌طلب حاضر در رقابت‌ها با تدبیر و دوراندیشی به گونه‌ای عمل کنند که رقابت اصلی آنها در انتخابات تنها با جناح اقتدارگرا و با هدف پیروزی باشد. و بر این اساس از آنان می خواهیم با تکیه بر نقد وضع موجود و تلاش برای افزایش سطح مشارکت گروههای مختلف اجتماعی و با حساسیت لازم نسبت به برگزاری انتخابات آزاد، سالم و رقابتی مبنا را تغییر سازنده وضعیت کنونی و فراهم ساختن زمینه های هر چه بیشتر فعالیت های مدنی و پیشبرد اصلاحات همه جانبه قرار دهند و به اتکای خواسته های عمومی و سازو کارهای علمی مانع از تکرار تجربه انتخابات دور پیشین ریاست جمهوری شوند.

در این روند جبهه مشارکت ایران اسلامی بر اساس تحلیل همه جانبه شرایط جدید، شناخت تاریخی، مذاکرات متعدد، رایزنی‌های فشرده و مواضع اعلام شده نامزدها و پس از کسب نظر از اعضای جبهه مشارکت در سراسر کشور، ضمن احترام به همه نامزدهای محترم جبهه اصلاحات و با قدردانی از احساس مسئولیت آنها، به این جمع‌بندی نایل آمدیم که نامزد اصلاح طلبی که در شرایط فعلی بیش از هر کس توان «تغییر» در وضع موجود و قرابت و نزدیکی بیشتری با دیدگاه‌ها و برنامه‌های حزب دارد جناب آقای مهندس میرحسین موسوی است که دورنمای پیروزی ایشان در انتخابات آینده قابل تصور است.

ما بر این باور هستیم که آقای مهندس موسوی با کوله‌باری از تجربه مدیریت دوران‌های سخت در دهه اول انقلاب و با تکیه بر اصول علمی مدیریت می توانند کشور را از وضع بحرانی فعلی رهایی بخشند و زمینه را برای حضور پر نشاط و مؤثر همه دلسوزان کشور فراهم کنند.

ما بر این اعتقاد هستیم که آقای موسوی مدافع جدی حقوق و آزادی‌های سیاسی و مدنی هستند، از تحزب و تشکل‌یابی مردم در نهادهای مدنی دفاع می کنند. رای ملت را میزان می دانند و انتخابات آزاد را با جدیت پیگیری می کنند و از ایجاد و توسعه رسانه‌های آزاد و مستقل استقبال خواهند کرد.
ما بر این گمان هستیم که در دولت آقای موسوی حقوق شهروندان در همه زمینه‌ها محترم شمرده و با ناقضان آن برخورد خواهد شد.

ما معتقدیم مهندس موسوی از حقوق برابر تمام ایرانیان دفاع خواهد کرد و مذهب، قومیت، نژاد و زبان و جنسیت سبب امتیاز یک ایرانی بر دیگری نخواهد بود.

ما مطمئن هستیم در سایه سیاست‌های دموکراتیک داخلی و تضمین حقوق همه شهروندان ایرانی شاهد آن خواهیم بود تا امنیت بیشتری در مرزهای کشور داشته باشیم و به تبع آن شاهد رفاه و آبادانی بیشتر مناطق پیرامونی باشیم.

ما بر این باور هستیم که در دولت مهندس موسوی نشاط سیاسی و تحرک علمی بار دیگر در دانشگاه‌ها دیده خواهد شد و به جای سرکوب و اعمال محدودیت برای دانشجویان و جنبش دانشجوئی ، حمایت از آزادی اندیشه، آزادیهای آکادمیک و فعالیت‌های سیاسی قانونی در دستورکار قرار خواهد گرفت.

ما بر این اعتقاد هستیم که زنان بلند همت ایرانی که بی وقفه پی‌گیر مطالبات بر حق خود در حقوق مدنی و سیاسی بوده اند در دولت مهندس موسوی از فرصتی مناسب برای تحقق خواسته‌های تاریخی آنها که در دولت فعلی به عمد نادیده گرفته می‌شود برخوردار خواهند شد.

ما بر این باور هستیم که در دولت آینده در کنار تلاش برای ارتقای سطح معیشت محرومان، فعالیت‌های اقتصادی و تولید رونق خواهد یافت. احترام به مالکیت و تضمین سرمایه و سود حاصل از آن، کوچک کردن دولت و عدم دخالت در امور بخش خصوصی و احترام به بازار آزاد سرلوحه فعالیت‌های اقتصادی دولت خواهد بود. در عین حال دولت ایشان برای پر کردن شکاف‌های عمیق و نابرابری‌های اقتصادی بادیدگاه عدالت‌طلبانه‌ وباروش‌های کارآمد تمام همت خودرابه کارخواهدبست تا شاهد حرکت به سوی ریشه کن شدن ریشه های استضعاف و فقر در کشور باشیم.

ما مطمئن هستیم نظامی‌گری در عرصه اقتصاد که امروز اقتصاد کشور را از مسیر صحیح خود خارج کرده است متوقف خواهد شد.

ما یقین داریم سیاست تنش زدایی و رفع بحران‌های ایجاد شده در دولت فعلی سرلوحه سیاست‌خارجی دولت موسوی است و تنها معیار تصمیم‌گیری در سیاست خارجی منافع ملی و رفاه ملت ایران خواهد بود و بازسازی اعتماد و حل مشکلات از طریق روش‌های دیپلماتیک و گفتگو با پافشاری بر اصول و حقوق ملی وجهه همت قرار خواهد گرفت.

ما بر این باور هستیم همانگونه که قانون اساسی مقرر می‌دارد، شأن رئیس جمهور برتر از تنها ریاست بر قوه مجریه است ووی مسؤولیت مهم نظارت بر اجرای قانون اساسی توسط همه ارکان نظام را نیز بر عهده دارد. مسؤولیتی که متأسفانه تنها در دوران کوتاهی از عمر جمهوری اسلامی مد نظر قرار گرفت و شاید بسیاری از انحرافات ناشی از همین قانون‌گریزی و قانون‌ستیزی است که بحق جناب آقای موسوی در بیانات خود به کرات به آن اشاره کرده‌اند و این مایه دلگرمی فراوان همه کسانی است که بازگشت به قانون و رعایت همه اصول قانون اساسی را نقطه عطف بازسازی و نوسازی کشور می‌دانند.

امروز متأسفانه به بسیاری از اصول قانون اساسی بی‌توجهی می‌شود. اصول فراوانی را در قانون اساسی می‌توان یافت که متأسفانه مغفول مانده یا به نحو درستی به آنها توجه نشده و شیوه اداره کشوردرجهتی مغایربا اصول دوم،سوم، ششم،هشتم، نهم، یازدهم، دوازدهم، سیزدهم و چهاردهم قانون اساسی است که متضمن جامعه ای عدل بنیاد و مستقل و آزاد است. دردناک تر اینکه ماامروز متاسفانه شاهد تعطیلی تقریبا کامل فصل سوم قانون اساسی، "حقوق ملت" ، هستیم که اساس مردمسالاری و حاکمیت ملی و نیز مبنای استوار حقوقی حرمت و کرامت مادی و معنوی انسان در جمهوری اسلامی است و قانون اساسی ما را در ردیف قوانین اساسی مترقی جهان قرار داده است. اصولی که سبب اعتلای نام کشور،وحدت و همبستگی ملی و برخورداری همه ایرانیان از امکانات عمومی جهت رشد مادی و معنوی می شود و بدون رعایت این فصل اصولا"مردمسالاری" جز شعاری بی محتوا بیش نیست.

مامطمئن هستیم همانگونه که در سوگند رئیس جمهور آمده است که رئیس جمهور باید پاسدار قانون اساسی باشد و "خود را وقف خدمت به مردم و اعتلای کشور ، ترویج دین و اخلاق ، پشتیبانی از حق و گسترش عدالت سازد و از هرگونه خودکامگی بپرهیزد و از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته است حمایت کند " جناب آقای مهندس موسوی تلاش خستگی ناپذیر خود را معطوف به رعایت و اجرای همه اصول قانون اساسی بخصوص اصول به فراموشی سپرده شده آن خواهند کرد و همانگونه که وعده داده‌اند دولت ایشان قانون شکنی از سوی هرفرد یا نهادی را تحمل نخواهد کرد.

شناخت ما از مهندس میر حسین موسوی این گونه است و ایمان داریم که با پیروز ی ایشان، شاهد «تغییرات سازنده» در کشور خواهیم بود. نه ما و نه هیچ انسان واقع‌بین دیگری انتظار ندارد خرابی‌های موجود را بتوان در عرض مدت کوتاهی اصلاح کرد اما آنچه مهم است تغییر سمت و سوی اداره کشور به مسیری عقلانی است تا بتوان با ایجاد فضای جدید، از ظرفیت‌های فراوان و معطل مانده ملی در جهت نیل به چشم انداز بیست ساله کشور بهره جست. این تغییر مسیر سبب خواهد شد تاعنصری که این روزها در عرصه حکمرانی نایاب شده است یعنی اعتماد بین دولت و ملت دوباره بازسازی شود و با برخوردار شدن از دولتی به واقع مردمی و در خدمت آرمان‌های ملی، ایران جایگاه رفیع خود را دوباره در جهان بدست اورد.

بر این اساس جبهه مشارکت ایران اسلامی با حمایت از جناب آقای مهندس موسوی به عنوان نامزد ریاست جمهوری اسلامی ایران در دور دهم امیدوار است بتواند به آرمان‌های اساسی خود که در دو شعار همیشه جاوید «معنویت، عدالت، آزادی» و «ایران برای همه ایرانیان» تبلور یافته است جامه عمل بپوشاند.

ما مطمئن هستیم راه آینده راهی سخت و طولانی است. باید با تکیه بر اصول اصلاحات و آرمان‌های غیرقابل چشم‌پوشی آن این مسیر نا هموار را طی کرد و از انتظارات و توقعات خرد چشم پوشید.
باید همه ملت را به حضور پرشور و با شعور در انتخابات دهم ریاست جمهوری دعوت و ترغیب کرد. تغییر در شرایط موجود امکان پذیر نیست مگر با مشارکت وسیع مردم که امروز سیاست های تحقیر آمیز رنج مشکلات مادی و معیشتی آنها را دو چندان کرده است.

ما ایمان داریم که با حضور مهندس موسوی و با همدلی و همراهی همه دلسوزان کشور و با مشارکت آگاهانه آحاد ملت این مهم شدنی است.

برای نیل به این مهم جبهه مشارکت ایران اسلامی از تمامی اعضا و هواداران خود و آحاد ایرانیانی که دل در گرو ایران دارند ونگران سرنوشت کشور هسنند میخواهد که با استفاده حد اکثری از حق خود در تعیین سرنوشت با مشارکت فعال و موثر در عرصه انتخابات و حمایت تام و تمام از جناب آقای مهندس موسوی پیروزی معنا دار و ثمر بخش ایشان در دوره دهم ریاست جمهوری در انتخابات بیست و دوم خرداد را رقم بزنند.
به امید فردایی بهتر
جبهه مشارکت ایران اسلامی

آخرین اخبار انتخاباتی از تصمیمات در جبهه اصلاح‌طلبان

در رایزنی‌های فشرده گروه‌های اصلاح‌طلب برای موضعگیری درباره گزینه هر یک برای کاندیدای نهایی، تا این لحظه دو گروه به نتیجه رسیده و دو گروه نیز در تصمیم گیری به مشکل برخورده‌اند. در جلسه هماهنگی گروه‌های دوم خردادی که امشب برگزار می‌شود، تلاشی برای در پیش گرفتن موضع مشترک بین همه گروهها صورت می‌گیرد.

کد خبر: ۴۲۳۰۲تاریخ انتشار: ۲۲:۱۶ - ۱۶ فروردین ۱۳۸۸

در رایزنی‌های فشرده گروه‌های اصلاح‌طلب برای موضعگیری درباره گزینه هر یک برای کاندیدای نهایی، تا این لحظه دو گروه به نتیجه رسیده و دو گروه نیز در تصمیم گیری به مشکل برخورده‌ا‌ند.

به گزارش خبرنگار «تابناک»، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت، دو گروهی بوده‌ا‌ند که حمایت از میر حسین موسوی را در نشست‌های خود مصوب کرده و به زودی در اطلاعیه‌های جداگانه‌ای دلایل این انتخاب خود را به آگاهی هوادارانشان می‌رسانند. اطلاعیه‌این گروه‌ها قرار است فردا یا پس فردا منتشر شود.

حزب کارگزاران و مجمع روحانیون مبارز، دو گروه دیگر اصلاح‌طلبی بوده‌ا‌ند که نتوانسته‌ا‌ند بین مهدی کروبی و میر حسین موسوی، کاندیدای نهایی خود را مشخص نمایند. ظاهرا در مجمع روحانیون مبارز آرا به طور مساوی میان این دو گزینه توزیع شده است، به گونه‌ای که مجمع تصمیم گرفته با حمایت از هر دو کاندیدا، به انتظار تحولات بعدی و برآورد میزان حمایت مردم از هر یک از این دو کاندیدا بنشیند.

در حزب کارگزاران نیز شرایط مشابهی پدید آمده و گفتنی است، کرباسچی، دبیر کل این حزب، مسئولیت ستاد انتخاباتی کروبی و سمت مشاوری ارشد وی را پذیرفته و مشغول شده است.

حزب اعتماد ملی، دیگر گروه اصلاح‌طلب موجود نیز از آغاز با معرفی مهدی کروبی، دبیر کل این حزب، برنامه‌های خود را مشخص نموده و ادامه می دهد.

در جلسه هماهنگی گروه‌های دوم خردادی که امشب در حال برگزاری است، تلاشی برای در پیش گرفتن موضع مشترک بین همه گروه‌ها صورت می‌گیرد؛ هرچند با توجه به شرایط موجود، احتمال دستیابی به موضع مشترک و اعلام رسمی آن بسیار دور از انتظار است.

نظرات کاندیدای اصلاحات

 

 

 

 

 aryaport.blogsky.com

 

 

 

 

 

 

مهندس موسوی: 

 


آزادی کانال‌های تلویزیونی لازمه توسعه است
قلم - رویکردی که به دنبال ایجاد سدی بزرگ در مقابل سیل تغییرات است، منجر به بسته شدن روزنامه‌ها و رسانه‌ها از بین بردن آزادی‌ها و قطع کردن نقش مردم در حاکمیت ملی و دینی خود خواهد شد.

به گزارش قلم، مهندس میرحسین موسوی که در دیدار با جمعی از روزنامه نگاران سابق روزنامه جمهوری اسلامی در سال‌های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کارکنان نهاد نخست وزیری و اعضای حزب جمهوری اسلامی در موسسه دین و اقتصاد سخن می‌گفت، ضمن تبریک ایام نوروز به ملت ایران، نقش تغییر و تحولات جهانی در سرنوشت کشور را مورد بررسی قرار داد.
موسوی با اشاره به این که بخشی از این تغییرات مربوط به منافع ملی، بخشی ناشی از فرآیندهای جهانی شدن و بخشی دیگر ناشی از قدرت یافتن فضای مجازی از جمله اینترنت و ماهواره هاست، تصریح کرد: واکنش‌های مختلفی در برابر تحولات جهانی وجود داشته است؛ عده‌ای تسلیم هر نوع تحولی می‌شوند و عده‌ای دیگر تلاش می کنند سدی نفوذناپذیر در مقابل سیل تغییرات و دگرگونی‌ها بسازند و برای توقف آنها تلاش می‌کنند، اما در رویکرد سوم تغییرات به رسمیت شناخته شده و برای مدیریت آنها با استفاده از مزیت‌های نسبی کشورمان تلاش می‌شود .
وی عنوان کرد: باید واقع بین باشیم و پس از دست یابی به فهمی درست از واقعیت های پیش روی کشور، تلاش کنیم با توجه به امتیازات نسبی، توانمندهای کشور، فرهنگ غنی اسلامی و گذشته بسیار عمیق خود، تغییرات را به نفع مصالح ملی کشور مدیریت کنیم.
نخست‌ وزیر ایران در دوران دفاع مقدس با اشاره به نتایج متفاوت این سه رویکرد نسبت به جهانی شدن توضیح داد: رویکرد دوم، خوشبین است که می‌توان جلوی سیل تغییرات را سد کرد و با ایجاد سدی بزرگ، تغییرات را در پشت آن کنترل و به این ترتیب کشور، نظام و ارزش‌ها را حفظ کرد، اما این رویکرد نمی‌تواند نتیجه دراز مدتی برای کشور ما داشته باشد؛ چرا که تغییرات را به اندازه‌ای در پشت یک سد بسیار بلند جمع می‌کند که این سد شکسته شده و به دنبال آن ضایعه‌ای به بزرگی تخریب‌های ناشی از جاری شدن سیل تغییرات انباشته شده در پشت آن سد برای کشور به بار خواهد آورد. رویکردی که به دنبال ایجاد سد بزرگ در مقابل سیل تغییرات است، منجر به بسته شدن روزنامه‌ها و رسانه‌ها، از بین بردن آزادی‌ها و قطع کردن نقش مردم در حاکمیت ملی و دینی خود خواهد شد.
وی افزود: در رویکرد منفعلانه یعنی رویکرد اول نیز باید تسلیم هرنوع اتفاقی شد که در جهان رخ می‌دهد، نتیجه این رویکرد آمریکایی شدن جامعه ما و تسلیم در مقابل پروژه های «جهانی کردن» و نه «جهانی شدن» است. همچنین رویکرد سوم یعنی قبول تغییرات که به عنوان واقعیت پیش روی کشور و مدیریت آنهاست، تنها راه حل واقعی باقی مانده برای اداره کشور است.
موسوی با اشاره به این که در رویکرد واقع بینانه، ارزش‌ها حفظ خواهد شد، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و استقرار عدالت را از اهداف انقلاب اسلامی خواند و تأکید کرد: در این رویکرد همه این اهداف را حفظ می‌کنیم، فرهنگ مان را حفظ می کنیم و از آزادی و باز کردن فضا نمی‌ترسیم، بلکه در مقابل تغییرات پیش روی جامعه ظرفیت سازی می‌کنیم و در این صورت بی‌تردید تغییرات را تبدیل به فرصت خواهیم کرد.
میرحسین موسوی در ادامه به تحلیل آثار سیاسی داخلی و خارجی متفاوت این دو رویکرد پرداخت و توضیح داد: در رویکرد ایجاد مانع در مقابل تغییرات نوعی ترس همگانی را گسترش می‌دهیم و به دلیل این ترس نمی‌توانیم با جهان ارتباط منطقی برقرار کنیم، سیاست داخلی و خارجی ما دچار مشکل می‌شود، وضعیتی انفعالی پیدا می کند، اما در رویکرد واقع بینانه ما با اندیشه «مدیریت تغییرات» مواجه هستیم؛ بی آن که ارزش‌ها و منافع خود را فراموش کنیم، تلاش می‌کنیم با نگاهی شجاعانه و پر از خلاقیت و جسارت با تغییرات روبه رو بشویم.
نخست وزیر دهه نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی خاطرنشان کرد: انقلاب اسلامی نشان داد که می توان چنین نگاهی داشت؛ بر آن دسته از هنجارهای بین المللی که ممکن است بر ضد منافع ملی ما عمل کنند غلبه کرد، به عنوان یک کشور به روز با برخورداری از جامعه ای نو و مدرن در جهان ظاهر شد و از این طریق ارزش های خود را به جهان عرضه کرد و به سامان دادن ارزش های جهانی متناسب با ارزش های عمومی و دینی خود پرداخت.
کاندیدای دهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران با بیان این که انتخاب در میان این سه رویکرد، بزرگترین مساله پیش روی نظام ماست، گفت: اسلام آن گاه یک اسلام ناب است که بتواند با تحولات جهان امروز روبرو شود و از امتیازات آن استفاده کند و با استفاده از نقاط قوت دینی و ملی در آن تاثیر بگذارد .
موسوی افزود: اسلامی که شرایط زمان را درک نکند، اسلام تحجری و اسلامی که به منافع مردم پاسخ نمی‌دهد، طبیعی است جز ابزاری برای عقب ماندگی، استثمار، استحمار و باز هم زنده کردن نفوذ بیگانگان نخواهد بود و چنین اسلامی هرگز نمی تواند در دنیا اثرگذار باشد؛ بلکه به تدریج ما را فرسوده خواهد کرد و ابزارهای تأثیرگذاری را از ما خواهد گرفت. باید توجه کنیم که توضیحات حضرت امام (ره) درباره اصطلاح اسلام ناب مربوط به دوسال آخر عمر مبارک ایشان است، طرح مکرر ویژگی‌های اسلام ناب در این دوران به گونه‌ای است که گویی ایشان زمینه خطر و انحرافی جدی در نوع فهم از اسلام را بسیار جدی می‌دیدند.
وی تصریح کرد: من با این تلقی مفهوم «اسلام ناب محمدی(ص)» را مطرح کردم و معتقدم هنوز زمینه‌های این نوع نگاه چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی و همچنین سیاست های اقتصادی و فرهنگی باقی‌ست؛ در میان مردم و مسولان چنین نگاهی ریشه دار است و چنین نیست که این نگاه به اسلام به کلی از میان رفته باشد، اما باید قدری درباره این فهم از اسلام اجماع کنیم و این نگاه نو را که خیر و برکات زیادی برای کشور ما به دنبال داشته است، در ابعاد مختلف داخلی و خارجی احیاء کینم.وبا نگاهی که رهبر فرزانه انقلاب به مسائل فرهنگی دارند مشکلی برای انتخاب این رویکرد وجود ندارد .
رئیس فرهنگستان هنر در ادامه به طرح برخی از مسائل جوانان پرداخت و متذکر شد: نسل جدید با مسائل بسیار جدیدی همچون اشتغال، ازدواج، فرهنگ های نو و مسائلی از این دست روبروست که برای رفع هیچ یک از آنها، راه حل‌های روشنی ارائه نمی‌شود. در حالی که راه حل برخی از مشکلات فرهنگی جوانان، انتخاب رویکرد واقع‌بینانه در مقابل تغییرات و تحولات جهانی است. بنابراین اگر رویکرد قبول تغییرات در جهان را بپذیریم و مدیریت تغییرات را براساس توانایی ملی و دینی خود پی گیریم، می‌توانیم به پرسش های نسل سوم هم پاسخ دهیم، اما اگر همان رویکرد نخست را در سد کردن، بستن و تنگ کردن فضا در پیش بگیریم، باید شاهد از دست رفتن جوانان و بیگانگی آنها با نظام باشیم .
وی با گرامی داشت یاد یاران بزرگ انقلاب همچون شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید رجایی و دیگر شهدای انقلاب اسلامی اظهار کرد: همواره برای من این پرسش مطرح است که از راه شهیدان چه چیزی برای ما باقی مانده است؟ و این انگیزه که برخی از دوستان بعد از 30 سال، آن هم در یک روز تعطیل دور هم جمع می‌شوند نشان می‌دهد که سرمایه‌های مشترک عظیم و ارزشمندی میان آنها وجود دارد و هنوز راه شهیدان می‌تواند انگیزشی برای جمع شدن باشد. در مواجهه با سختی‌ها، دشواری‌ها و بیراهه رفتن‌ها، واقع بینی و نگاه درست به آن چه که پیش روی داریم به ما می‌آموزد که باید نگاهی امیدوارانه نسبت به آینده نیز داشته باشیم؛ امیدی که برگرفته از دستاوردهایی است که هنوز با ماست. این دستاوردها همان صلح، صفا، ایمان و اعتقاد به اسلام و حاکمیت ارزش‌های دینی و ارزش‌های ملی در جامعه ماست.
وی با اشاره به این که آثار دستاوردها و دگرگونی‌هایی که انقلاب اسلامی مردم ایران در کشور و در دنیا ایجاد کرد ادامه دارد، گفت: در این جمع کسانی هستند که می دانند وخود لمس کرده اند که چه فضای مخوف و غیر انسانی را در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی پشت سر گذاشتیم، گر چه ممکن است نتوانسته باشیم تمام ویژگی‌های فضای پاکی را که در سال‌های دوران اولیه انقلاب حاکم بود تا کنون حفظ کرده باشیم.
مهندس موسوی با اشاره به این که تحولات و دگرگونی‌های پیآمد انقلاب اسلامی، میان فضای کشورمان با فضای رایج در دنیا انطباق ایجاد کرد، گفت: بسیاری از این تحولات برگشت ناپذیر است. از جمله آن که، فضاهای آزاد و بازی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کشور ما ایجاد و منجر به توسعه این فضا در جهان اسلام شد.
کاندیدای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری همچنین به سوال و اظهار نگرانی یکی از حاضران درباره تاکیدات موسوی بر پرهیز از اسراف در هزینه انتخاباتی و ممنوعیت چاپ عکس تبلیغاتی وی توسط ستاد انتخاباتی خود پاسخ داد: ما دو راه حل در پیش روی خود داشتیم، یا می‌بایست از سرمایه‌های چند ده میلیارد تومانی در ستاد استفاده کنیم و وامدار یا حداقل شرمنده مجموعه‌هایی شویم که هزینه می‌کنند و آلودگی‌هایی را می‌پذیرفتیم که در این رویه‌های تبلیغاتی خطر آن وجود دارد و یا در راه حل دیگر بر انگیزش‌های مردمی که اعتباری به مراتب والاتر دارند تکیه می‌کردیم که البته ستاد باید در این زمینه بیشتر فعال باشد. در این رویکرد، تبلیغات برای بنده نیست، تبلیغات برای ایجاد یک تغییر است.
میرحسین با اشاره به شعاری که ستاد انتخاباتی وی با عنوان «هر شهروند یک ستاد» برگزیده است، گفت: همه کسانی که دوست دارند در جهت این تغییر حرکتی کنند، با ابتکار خود می توانند بی آن که منتظر ستاد باشند در گرداگرد خود زمینه ای برای این تغییر ایجاد کنند.
وی با اشاره به این مضمون یکی از جملات بیانیه اعلام کاندیداتوری خود که «متن دست نویس پشت شیشه مغازه ای اثرش از یک پلاکارد بیشتر است»، عنوان کرد: می‌توان این تمثیل را در عمل عمق بخشید و توسعه داد و از ابداعات و ابتکارات همه کسانی استفاده کرد که در این زمینه برای فعالیت انگیزه دارند.
موسوی همچنین در پاسخ به اظهار نگرانی یکی از حاضران درباره آغاز تخریب های مخالفان وی تأکید کرد: آن گاه که فردی مسئولیت حضور در صحنه انتخابات را می‌پذیرد به این معناست که خود را برای هر اتفاقی آماده کرده است.
وی با هشدار نسبت به پیامدهای توقف در وضعیت کنونی گفت: همه ما لمس می‌کنیم وضعیتی که در آن قرار داریم، وضعیت خوبی نیست؛ جهت گیری‌های نامناسب درسیاست، فرهنگ، اقتصاد، و قانون شکنی و شکستن ساختارهای تصمیم گیری، اگر ادامه دار باشد، مصالح دینی و مصالح ملی ما در خطر خواهد بود .
کاندیدای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، با اشاره به گفتمان خود گفت: بر این باورم که اهداف اصلاحات از میان همه اقشار به ویژه قشرهای مستضعف باید بجوشد و با اعتقاد این اقشار و حمایت آنها می تواند اصلاحات تداوم داشته باشد. طبیعی است که فکر کنیم این اصلاحات با عقاید دینی مردم و اصول بنیادی انقلاب سازگار خواهد بود و یا به عبارتی دیگر مقابل این اصول نخواهد بود .
میرحسین درباره معنای اصلاح طلبی با تکیه بر اصول متذکر شد: این حرف تازه بنده نیست، من در دوره جنگ تحمیلی و در طول 20 سال گذشته در دیدارهای خصوصی و عمومی بر همان موضعی تکیه کرده ام که در اطلاعیه اخیر مطرح شده است. قرار ما این نبود خلاف اعتقادی که دارم با مردم سخن بگویم، این نوعی دغل و دروغ است و امیدوارم تا روز انتخابات با صداقت و صراحت با مردم صحبت کنم .
وی یکی از اصول را بازگشت به حضور قشرهای پایین دست خواند و افزود: بر این باورم که بازگشت به قشرهای مستضعف یک وظیفه بنیادین حکومت است؛ چنانکه در این باره دستورات دینی بسیاری ارائه شده است؛ حکومت می‌تواند مقابل اغنیا نباشد، تولید و تجارت را تشویق کند وحکومت می‌تواند نقش بی‌بدیل در مشارکت بخش خصوصی در تحقق رشد و توسعه ایمان داشته باشد. اما حکومت خود باید مشهور به همنشینی با فقرا باشد؛ این ویژگی یک نظام اسلامی است، اگر نظام اسلامی نباشد، ممکن است بتوان این ویژگی را از آن حذف کرد، ولی با ادعای اسلامیت و جمهوریت نمی‌توان سرنوشت نظام را جدا از توجه به اقشار مستضعف تصور کرد .
عضو گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس افزود: بررسی های جامعه شناختی نیز به خوبی نشان می‌دهد که بازگشت به اقشار مستضعف از منظر جامعه شناختی اهمیت بالایی برای حکومت برخودار است؛ چرا که اقشار پایین بیشترین آمادگی رابرای ایجاد تحول دارند و بالقوه اصلاح‌طلب ترین قشرها، قشرهای فقیر هستند؛ آنها چیزی برای از دست دادن ندارند و دائم به دنبال بهتر شدن زندگی و جامعه خود و یافتن راه‌حل‌هایی برای بهتر شدن وضعیت خود هستند. آنها مهم ترین سرمایه برای دوام جمهوریت و اسلامیت نظام هستند.
وی ادامه داد: ورای این نگاه سیاسی، به نظر می‌رسد در چارچوب یک منطق اخلاقی هر حکومتی در مقابل این قشرها وظایفی دارد. نمی‌شود که در هنگامه جنگ این طبقات، بچه‌های خود را قربانی کنند؛ چنان که زمانی خیابان‌های تهران برای تشییع جنازه‌ شهدای همین قشرها بسته می‌شد، اما اکنون آنها را فراموش کنیم و به طبقه دیگری روی بیاوریم. پس این حریت و آزادگی و عهد و پیمانی که با این قشرها بستیم کجا رفت؟ آیا فکر نمی‌کنید که دلیل آن که ما به عنوان یک طبقه جدید نمی‌توانیم با قشرهای پایین سخن بگوییم، در گفت‌وگوی با آنها لکنت پیدا کرده‌ایم و با اول انقلاب فرق کرده ایم، ناشی از آن است که اینان را فراموش کرده ایم؟ این نگاه هیچ تناقضی با فراهم کردن بسترهای مناسب برای حضور توانمند بخش خصوصی در اقتصاد ندارد.
کاندیدای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران در پاسخ به پرسشی درباره ویژگی های کابینه خود بر اهمیت روش مندی تصمیم گیری و سیاست گذاری در چاچوب های کارشناسی تأکید کرد و گفت: اگر دولت نتواند از همه نیروهای توانای موجود علیرغم تمایلات سیاسی آنها استفاده کند موفق نخواهد بود .
میرحسین موسوی یادآوری کرد: حدود 9 نفر از اعضای دولت من در دوران جنگ جلساتی با خود داشتند و ظاهرا از نظر سیاسی مخالف بنده محسوب می شدند، اما همه آنها در دولت نقش داشتند و بنده آن را مانعی برای همکاری نمی‌دانستم. به باور من این تنوع نیروها به ما کمک بسیاری در اداره امور می‌کرد، مسئله این بود کسی که عهده دار مسوولیتی می‌شود، صرف نظر از این که از کدام جناح باشد، آیا کارآمدی لازم را برای اداره امور دارد؟ تنها اگر گرایش های سیاسی به گونه ای غلظت پیدا می‌کرد که روی کارهای اجرایی و پیشرفت کشور اثر می‌گذاشت کار به جدایی می‌رسید.
وی در ادامه تأکید کرد: هر اندازه که با اعتماد به نفس کار کنیم و بر روشهایی بنیادی که سال به سال «عوض نشوند» تکیه کنیم، راه حل‌های بهتری برای مسائل امروزمان پیدا خواهیم کرد.
موسوی در پایان این نشست درباره کانال های تلویزیونی خصوصی و واگذاری مسوولیت نیروی انتظامی به دولت سخن گفت و با اشاره به این که تصمیم گیری درباره هر دو مسئله پیش گفته در اختیار مقام معظم رهبری است، توضیح داد: درباره رسانه‌های گروهی بحثی در روند مذاکرات بازنگری قانون اساسی در مجلس قانون اساسی سال 68 داشتم. من اعتقاد به آزادی کانال‌های تلویزیونی دارم؛ البته با نظارتی که مشکلات سیاسی یا اخلاقی به بار نیاورد. به باور من این امر یک ضرورت و نیاز توسعه کشور است و این موضوع نه عقیده کنونی، بلکه باور دیرینه من بوده که در سال 68 در مجلس بازبینی قانون اساسی به طور رسمی آن را اعلام کردم.
نخست وزیر دوران دفاع مقدس با لحن طنز درباره ماجرای حمایت از خصوصی‌سازی شبکه‌های تلویزیونی متذکر شد: البته برخی از دوستان گفتند که شما همه چیز را می‌خواهی دولتی کنی اکنون که یک چیز را ما می‌خواهیم دولتی باشد می‌گویی خصوصی باشد و بدین ترتیب این پیشنهاد رد شد. به هر صورت من هنوز بر سر آن عقیده هستم ، اما از نظر قانون اساسی محدودیت‌هایی وجود دارد و تبعیت از قانون اساسی باور بنیادین ماست و هر نوع راه حلی در این زمینه باید با این ملاحظه یافته شود .

قضاوت باشماست

اسلامی که نتواند با تحولات روز روبرو شود اسلام ناب نیست اسلام آن گاه یک اسلام ناب است که بتواند با تحولات جهان امروز روبرو شود و از امتیازات آن استفاده کند. وبا استفاده از نقاط قوت دینی و ملی در آن تاثیر بگذارد///همه ما لمس می کنیم وضعیتی که در آن قرار داریم، وضعیت خوبی نیست؛ جهت گیری های نامناسب درسیاست، فرهنگ، اقتصاد، و قانون شکنی و شکستن ساختارهای تصمیم گیری، اگر ادامه دار باشد، مصالح دینی و  مصالح ملی در خطر خواهد بود///من اعتقاد  به آزادی کانال های تلویزیونی دارم، البته با نظارتی که مشکلات سیاسی یا اخلاقی به بار نیاورد، به باور من این امر یک ضرورت و نیاز توسعه کشور است و این موضوع نه عقیده کنونی، بلکه باور دیرینه من بوده که در سال 68 در مجلس بازبینی قانون اساسی به طور رسمی آن را اعلام کردم.
رویکردی که به دنبال ایجاد سدی بزرگ در مقابل سیل تغییرات است، منجر به بسته شدن روزنامه ها و رسانه ها، از بین بردن آزادی ها و قطع  کردن نقش مردم در حاکمیت ملی و دینی خود خواهد شد. به گزارش "کلمه" میرحسین موسوی که در دیدار با جمعی از روزنامه نگاران سابق روزنامه جمهوری اسلامی در سال های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کارکنان نهاد نخست وزیری و اعضای حزب جمهوری اسلامی در موسسه دین و اقتصاد سخن می گفت با بیان این مطلب و تبریک عید نوروز به حاضرین و ملت ایران به بررسی اهمیت تغییرات جهان در سرنوشت  کشور پرداخت و گفت: بخشی از این تغییرات مربوط به منافع ملی، بخشی ناشی از فرآیندهای جهانی شدن و بخشی دیگر ناشی از قدرت یافتن فضای مجازی از جمله اینترنت و ماهواره هاست.


 کاندیدای دهمین انتخابات ریاست جمهوری با تحلیل واکنش های مختلف در برابر تحولات جهانی افزود: عده ای تسلیم هر نوع تحولی می شوند و عده ای دیگر تلاش می کنند سدی نفوذ ناپذیر در مقابل سیل تغییرات و دگر گونی ها بسازند و برای توقف آن ها تلاش می کنند، اما در رویکرد سوم تغییرات به رسمیت شناخته شده و برای مدیریت آن ها با استفاده از مزیت های نسبی کشورمان تلاش می شود.
وی ادامه داد: باید واقع بین باشیم و پس از دست یابی به فهمی درست از واقعیت های پیش روی کشور، تلاش کنیم با توجه به امتیازات نسبی، توانمندهای کشور، فرهنگ غنی اسلامی و گذشته بسیار عمیق خود، تغییرات را به نفع مصالح ملی کشور مدیریت کنیم.

وی با اشاره به  نتایج متفاوت این سه رویکرد، اظهارکرد: رویکرد دوم، خوشبین است که می توان جلوی سیل تغییرات را سد کرد و با ایجاد سدی بزرگ، تغییرات را در پشت آن کنترل و به این ترتیب کشور،  نظام و ارزش ها را حفظ کرد، اما این رویکرد نمی تواند نتیجه دراز مدتی برای کشور ما داشته باشد؛ چرا که تغییرات را به اندازه ای در پشت یک سد بسیار بلند جمع می کند که این سد شکسته شده و به دنبال آن ضایعه ای به بزرگی تخریب های ناشی از جاری شدن سیل تغییرات انباشته شده در پشت آن سد برای کشور به بار خواهد آورد.

قبول تغییرات به عنوان یک واقعیت تنها راه حل باقی مانده برای کشور است


موسوی در ادامه توضیح داد: رویکردی که به دنبال ایجاد سد بزرگ در مقابل سیل تغییرات است، منجر به بسته شدن روزنامه ها و رسانه ها، از بین بردن آزادی ها و قطع  کردن نقش مردم در حاکمیت ملی و دینی خود خواهد شد.

وی افزود: در رویکرد منفعلانه یعنی رویکرد اول نیز باید تسلیم هرنوع اتفاقی شد که در جهان رخ می دهد، نتیجه این رویکرد آمریکایی شدن جامعه ما و تسلیم در مقابل پروژه های «جهانی کردن» و نه  «جهانی شدن» است.

میرحسین موسوی نتیجه گرفت: رویکرد سوم یعنی  قبول تغییرات که به عنوان واقعیت پیش روی کشور و مدیریت آن هاست، تنها راه حل واقعی باقی مانده برای اداره کشور است.

وی با اشاره به این که در رویکرد واقع بینانه ارزش ها حفظ می شود، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و استقرار عدالت را از اهداف انقلاب اسلامی خواند و تأکید کرد: در این رویکرد همه این اهداف را حفظ می کنیم، فرهنگ مان را حفظ می کنیم و از آزادی و باز کردن فضا نمی ترسیم،  بلکه در مقابل تغییرات پیش روی جامعه ظرفیت سازی می کنیم و در این صورت بی تردید تغییرات را تبدیل به فرصت خواهیم کرد.

میرحسین در ادامه به تحلیل آثار سیاسی داخلی و خارجی متفاوت این دو رویکرد پرداخت و توضیح داد: در رویکرد ایجاد مانع در مقابل تغییرات نوعی ترس همگانی را گسترش میدهیم و بدلیل این ترس نمی توانیم با جهان ارتباط منطقی برقرار کنیم، سیاست داخلی و خارجی ما دچار مشکل می شود، وضعیتی انفعالی پیدا می کند، اما در رویکرد واقع بینانه ما با اندیشه «مدیریت تغییرات» مواجه هستیم؛ بی آن که ارزش ها و منافع خود را فراموش کنیم، تلاش می کنیم با نگاهی شجاعانه و پر از خلاقیت و جسارت با تغییرات روبه رو بشویم.

نخست وزیر دهه نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی خاطر نشان کرد: انقلاب اسلامی نشان داد که می توان چنین نگاهی داشت؛ بر آن دسته از هنجارهای بین المللی که ممکن است بر ضد منافع ملی ما عمل کنند، غلبه کرد؛ به عنوان یک کشور به روز با برخورداری از جامعه ای نو و مدرن در جهان ظاهر شد و از این طریق ارزش های خود را به جهان عرضه کرد و به سامان دادن ارزش های جهانی متناسب با ارزش های عمومی و دینی خود پرداخت.

کاندیدای دهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران با بیان اینکه انتخاب در میان این سه رویکرد، بزرگترین مساله پیش روی نظام ماست، گفت: اسلام آن گاه یک اسلام ناب است که بتواند با تحولات جهان امروز روبرو شود و از امتیازات آن استفاده کند. وبا استفاده از نقاط قوت دینی و ملی در آن تاثیر بگذارد .

موسوی افزود: اسلامی که شرایط زمان را درک نکند، اسلام تحجری و اسلامی که به منافع مردم پاسخ نمی دهد، طبیعی است جز ابزاری برای عقب ماندگی، استثمار، استحمار و باز هم زنده کردن نفوذ بیگانگان نخواهد بود و چنین اسلامی هرگز نمی تواند در دنیا اثرگذار باشد؛ بلکه به تدریج ما را فرسوده خواهد کرد و ابزارهای تأثیرگذاری را از ما خواهد گرفت.

طرح اسلام ناب از سوی امام به گونه ای است که گویی ایشان خطری در فهم از اسلام حس می کردند

میرحسین یادآور شد: باید توجه کنیم که توضیحات حضرت امام درباره اصطلاح اسلام ناب مربوط به دوسال آخر عمر مبارک ایشان است، طرح مکرر ویژگی های اسلام ناب در این دوران به گونه ای است که گویی ایشان زمینه خطر و انحرافی جدی در نوع فهم از اسلام را بسیار جدی می‌دیدند .

وی  تصریح کرد: من با این تلقی مفهوم «اسلام ناب محمدی» را مطرح کردم و معتقدم هنوز زمینه های این نوع نگاه چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی و همچنین سیاست های اقتصادی و فرهنگی باقی ست؛ در میان مردم و مسولان چنین نگاهی ریشه دار است و چنین نیست که این نگاه به اسلام به کلی از میان رفته باشد، اما باید قدری درباره این فهم از اسلام اجماع کنیم و این نگاه نو را که خیر و برکات زیادی برای کشور ما به دنبال داشته است، در ابعاد مختلف داخلی و خارجی احیاء کینم وبا نگاهی که رهبر فرزانه انقلاب به مسائل فرهنگی دارند مشکلی برای انتخاب این رویکرد وجود ندارد .

رئیس فرهنگستان هنر در ادامه به طرح برخی از مسائل جوانان پرداخت و گفت: نسل جدید با مسائل بسیار جدیدی همچون اشتغال، ازدواج، فرهنگ های نو و مسائلی از این دست روبروست که برای رفع هیچ یک از آن ها، راه حل های روشنی ارائه نمی شود.

میرحسین موسوی با تأکید بر این که راه حل  برخی از مشکلات فرهنگی جوانان با انتخاب رویکرد واقع بینانه در مقابل تغییرات و تحولات جهانی است گفت: اگر رویکرد قبول تغییرات در جهان را بپذیریم و مدیریت تغییرات را براساس توانایی ملی و دینی خود پی گیریم، می توانیم به پرسش های نسل سوم هم پاسخ دهیم، اما اگر همان رویکرد نخست را در سد کردن، بستن و تنگ کردن فضا در پیش بگیریم، باید شاهد از دست رفتن جوانان و بیگانگی آنها با نظام باشیم.

به گزارش خبرنگارکلمه کاندیدای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران ، با گرامی داشت یاد یاران بزرگ انقلاب چون شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید رجایی و دیگر شهدای انقلاب اسلامی گفت: همواره برای من این پرسش مطرح است که از راه شهیدان چه چیزی برای ما باقی مانده است؟ و این انگیزه که برخی از دوستان بعد از 30 سال، آن هم در یک روز تعطیل دور هم جمع می شوند نشان می دهد که سرمایه های مشترک عظیم و ارزشمندی میان آن ها وجود دارد. وهنوز راه شهیدان میتواند انگیزشی برای جمع شدن باشد .

وی افزود: در مواجهه با سختی ها و دشواری ها و بیراهه رفتن ها، واقع بینی و نگاه درست  به آن چه که پیش روی داریم به ما می آموزد که باید نگاهی امیدوارانه نسبت به آینده نیز داشته باشیم؛ امیدی که برگرفته از دستآوردهایی است که هنوز با ماست.

میرحسین تصریح کرد: این دستاوردها همان صلح، صفا، ایمان و اعتقاد به اسلام  و حاکمیت ارزشهای دینی و ارزشهای ملی در جامعه ماست.

وی با اشاره به این که این  آثار دستآوردها و دگرگونی هایی که انقلاب اسلامی مردم ایران در کشور و در دنیا ایجاد کرد، ادامه دارد، گفت: در این جمع کسانی هستند که می دانند وخود لمس کرده اند که چه فضای مخوف و غیر انسانی را در سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی پشت سر گذاشتیم، گر چه ممکن است نتوانسته باشیم تمام ویژگی های فضای پاکی را که در سال های دوران اولیه انقلاب حاکم بود تا کنون حفظ کنیم.

کسی که مسوولیت حضور در انتخابات را می پذیرد به این معناست که خود را برای هر اتفاقی آماده کرده

وی با اشاره به این که تحولات و دگرگونی های پیآمد انقلاب اسلامی انطباقی میان فضای کشورمان با فضای رایج در دنیا ایجاد کرد، گفت: بسیاری از این تحولات برگشت ناپذیر است؛ از جمله آن ، فضاهای آزاد و بازی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کشور ما ایجاد و منجر به توسعه این فضا در جهان اسلام شد.
کاندیدای دهمین دوره انخابات ریاست جمهوری در پاسخ به اظهار نگرانی یکی دیگر از حاضران درباره ممنوعیت هایی که وی درباره چاپ پوستر توسط ستاد وضع کرده است، گفت: ما دو راه حل در پیش روی خود داشتیم، یا می بایست از سرمایه های چند ده میلیاردتومانی در ستاد استفاده کنیم و وامدار، یا حداقل شرمنده مجموعه هایی شویم که هزینه می کنند و آلودگی هایی را می پذیرفتیم که در این رویه های تبلیغاتی خطر آن وجود دارد و یا در راه حل دیگر بر انگیزش های مردمی که اعتباری به مراتب والاتر دارند تکیه می کردیم که البته ستاد باید در این زمینه بیشتر فعال باشد.وی افزود: در این رویکرد، تبلیغات برای بنده نیست، تبلیغات برای ایجاد یک تغییر است.

میرحسین با اشاره به شعاری که ستاد انتخاباتی وی با عنوان «هر شهروند یک ستاد» برگزیده است، گفت: همه کسانی که دوست دارند در جهت این تغییر حرکتی کنند، با ابتکار خود می توانند بی آنکه منتظر ستاد باشند در گرداگرد خود زمینه ای برای این تغییر ایجاد کنند .

وی با اشاره به این مضمون یکی از جملات بیانیه اعلام کاندیداتوری خود که «متن دست نویس پشت شیشه مغازه ای اثرش از یک پلاکارد بیشتر است»، گفت: می توان این تمثیل را در عمل عمق بخشید و توسعه داد و از ابداعات و ابتکارات همه کسانی استفاده کرد که در این زمینه برای فعالیت انگیزه دارند.

میرحسین در پاسخ به اظهار نگرانی یکی از حاضران درباره آغاز تخریب های مخالفان وی تأکید کرد: آن گاه که فردی مسوولیت حضور در صحنه انتخابات را می پذیرد به این معناست که خود را برای هر اتفاقی آماده کرده است.

توقف در وضعیت کنونی مصالح ملی و دینی را به خطر می اندازد

وی با هشدار نسبت به پیامد های توقف در وضعیت کنونی گفت: همه ما لمس می کنیم وضعیتی که در آن قرار داریم، وضعیت خوبی نیست؛ جهت گیری های نامناسب درسیاست، فرهنگ، اقتصاد، و قانون شکنی و شکستن ساختارهای تصمیم گیری، اگر ادامه دار باشد، مصالح دینی و  مصالح ملی در خطر خواهد بود .
کاندیدای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، با اشاره به گفتمان خود گفت: بر این باورم که اهداف اصلاحات از میان همه اقشار بویژه قشرهای مستضعف باید بجوشد و با اعتقاد این اقشار و حمایت آ نها می تواند اصلاحات تداوم داشته باشد طبیعی است که فکر کنیم این اصلاحات با عقاید دینی مردم و اصول بنیادی انقلاب ساز گار خواهد بود و یا به عبارتی دیگر مقابل این اصول نخواهد بود.

اصلاح طلب ترین قشر ها قشر های مستضعف هستند

میرحسین درباره معنای اصلاح طلبی با تکیه بر اصول متذکر شد: این حرف تازه بنده نیست، من در دوره جنگ و در طول 20 سال گذشته در دیدارهای خصوصی و عمومی بر همان موضعی تکیه کرده ام که در  اطلاعیه اخیر مطرح شده است.

وی تصریح کرد: قرار ما این نبود خلاف اعتقادی که دارم با مردم سخن بگویم، این نوعی دغل و دروغ است و امیدوارم تا روز انتخابات با صداقت و صراحت با مردم صحبت کنم.

میرحسین یکی از اصول را بازگشت به قشرهای پایین دست خواند و افزود: بر این باورم که بازگشت به قشرهای مستضعف یک وظیفه بنیادین حکومت است؛ چنانکه در این باره دستورات دینی بسیاری ارائه شده است؛ حکومت می تواند مقابل اغنیا نباشد، تولید و تجارت را تشویق کند وحکومت می تواندبه نقش بی بدیل بخش خصوصی در تحقق رشد و توسعه ایمان داشته باشد. اما  حکومت خود باید مشهور به همنشینی با فقرا باشد؛ این ویژگی یک نظام اسلامی است، اگر نظام اسلامی نباشد، ممکن است بتوان این ویژگی را از آن حذف کرد، ولی با ادعای اسلامیت و جمهوریت نمی توان سر نوشت نظام را جدا از توجه به اقشار مستضعف تصور کرد .

عضو گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس افزود: بررسی های جامعه شناختی نیز به خوبی نشان می دهد که بازگشت به اقشار مستضعف از منظر جامعه شناختی اهمیت بالایی برای حکومت برخودار است؛ چرا که اقشار پایین بیشترین آمادگی رابرای ایجاد تحول دارند و بالقوه اصلاح طلب ترین قشرها، قشرهای فقیر هستند ؛ آن ها چیزی برای از دست دادن ندارند و دائم به دنبال بهتر شدن زندگی و جامعه خود و یافتن راه حل هایی برای بهتر شدن وضعیت خود هستند.آنها مهم ترین سرمایه برای دوام جمهوریت و اسلامیت نظام هستند.
وی ادامه داد: ورای این نگاه سیاسی، به نظر می رسد در چارچوب یک منطق اخلاقی هر حکومتی در مقابل این قشرها وظایفی دارد، نمی شود که در هنگامه جنگ این طبقات، بچه های خود را قربانی کنند؛ چنانکه زمانی خیابان های تهران برای تشییع جنازه های شهدای همین قشرها بسته می شد، اما اکنون آن ها را فراموش کنیم و به طبقه دیگری روی بیاوریم؛ پس این حریت و آزادگی و عهد و پیمانی که با این قشرها بستیم کجا رفت؟ آیا فکر نمی کنید که دلیل آن که ما به عنوان یک طبقه جدید نمی توانیم با قشرهای پایین سخن بگوییم، در گفت و گوی با آن ها لکنت پیدا کرده ایم و با اول انقلاب فرق کرده ایم، ناشی از آن است که اینان را فراموش کرده ایم؟ و این نگاه هیچ تناقضی با فراهم کردن بستر های مناسب برای  حضور توانمند بخش خصوصی در اقتصاد ندارد .

نه عضو کابینه ظاهرا از لحاظ سیاسی مخالف محسوب می شدند اما مانعی برای همکاری نمی دیدم

کاندیدای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران در پاسخ به پرسشی درباره ویژگی های کابینه خود بر اهمیت روش مندی تصمیم گیری و سیاست گذاری در چارچوب های کارشناسی تأکید کرد و گفت: اگر دولت نتواند از همه نیروها ی توانای موجود علیرغم تمایلات سیاسی آنها استفاده کند موفق نخواهد بود. نه عضو کابینه ظاهرا از لحاظ سیاسی مخالف محسوب می شدند اما مانعی برای همکاری نبودند

میرحسین افزود: حدود 9 نفر از اعضای دولت وی در دوران جنگ جلساتی با خود داشتند و ظاهرا از نظر سیاسی مخالف بنده  محسوب می شدند، اما همه آن ها در دولت نقش داشتند و بنده آن را مانعی برای همکاری نمیدانستم، به باور من این تنوع نیروها به ما کمک بسیاری در اداره امور می کرد، مسئله این بود کسی که عهده دار مسوولیتی می شود، صرف نظر از این که از کدام جناح باشد، آیا کارآمدی لازم را برای اداره امور دارد؟ تنها اگر گرایش های سیاسی به گونه ای غلظت پیدا می کرد که روی کارهای اجرایی و پیشرفت کشور اثر می گذاشت  کار به جدایی می رسید.

وی در ادامه  تأکید کرد: هر اندازه که با اعتماد به نفس کار کنیم و بر روشهایی بنیادی که سال به سال «عوض نشوند» تکیه کنیم، راه حل های بهتری برای مسائل امروزمان پیدا خواهیم کرد.

هنوز به آزادی کانال های تلوزیونی اعتقاد دارم

موسوی در پایان این نشست درباره کانال های تلویزیونی خصوصی و واگذاری مسوولیت نیروی انتظامی به دولت سخن گفت و با اشاره به این که تصمیم گیری درباره هر دو مسئله پیش گفته در اختیار مقام معظم رهبری است، توضیح داد: درباره رسانه های گروهی بحثی در روند مذاکرات بازنگری قانون اساسی در مجلس قانون اساسی سال 68 داشتم، من اعتقاد  به آزادی کانال های تلویزیونی دارم، البته با نظارتی که مشکلات سیاسی یا اخلاقی به بار نیاورد، به باور من این امر یک ضرورت و نیاز توسعه کشور است و این موضوع نه عقیده کنونی، بلکه باور دیرینه من بوده که در سال 68 در مجلس بازبینی قانون اساسی به طور رسمی آن را اعلام کردم.

وی به طنزگفت: البته برخی از دوستان گفتند که شما همه چیز را می خواهی دولتی کنی اکنون که یک چیز را ما می خواهیم دولتی باشد می گویی خصوصی باشد و بدین ترتیب این پیشنهاد رد شد.

موسوی متذکر شد: من هنوز بر سر آن عقیده هستم ، اما از نظر قانون اساسی محدودیت هایی وجود دارد  و تبعیت از قانون اساسی باور بنیادین ماست و هر نوع راه حلی در این زمینه باید با این ملاحظه یافته شود.

یک نامه

*نامه مهندس موسوی به سیدمحمد خاتمی*
اینجانب چون شما راه درست را اصلاحات همراه بازگشت به اصول می‌دانم
قلم - مهندس میرحسین موسوی در نامه‌ای به سید محمد خاتمی، بر ادامه راه اصلاح‌طلبی تاکید کرد.

به گزارش پایگاه خبری قلم، متن کامل پیام مهندس موسوی به سیدمحمد خاتمی به این شرح است:

"بسم الله الرحمن الرحیم

برادر عزیز جناب حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی

با سلام، پیام دلسوزانه شما را مطالعه کردم و از اظهار لطفی که به این فرزند کوچک مردم و دوست قدیمی خود نموده بودید، منفعل شدم. برای سال‌ها به عنوان یک شهروند از این‌که شخصیت عزیزی چون شما ریاست این جمهوری را بر عهده گرفته است، لذت می‌بردم و به آن افتخار می‌کردم؛ زمانی که نسل نوخاسته تلالو آرمان‌های خود را در آن چهره ملاقات می‌کرد و به هیجان می‌آمد، به همراه آنان خود را جوان می‌دیدم. این احساس همچنان که هنوز با آنان باقیمانده است، با اینجانب نیز هست و ذخیره‌ای است برای اسلام و انقلاب و سعادتی که مردم ما به راستی مستحق آنند.

بسیار تاسف خورده‌ام که مخالفان چگونه می‌توانند نقشی را که در بزنگاهی خطیر از انقلاب اسلامی برای اصلاح‌طلبی بر عهده گرفتید، نبینند و یا موافقان با امید افزایش مطالبات از تاکید بر دست‌آوردهای بزرگی که داشته‌اید چشم‌پوشی کنند، تا جایی که فضا برای غفلت از آنها باز شود؛ غفلت نه فقط از کامیابی‌های دوران‌سازی که درکشان به مرور زمان و یا نگاه‌های عمیق نیاز دارد که حتی حقیقت روشنی چون نقش دولت شما در انشای پیشرفت‌های به‌دست آمده در زمینه انرژی هسته‌ای و یا ارتقای موقعیت جهانی نظام وکشور.

خود می‌دانید که اینجانب چون شما، راه درست را اصلاحات همراه بازگشت به اصول، و نیز پیرایش و نوزایی در این مسیر تلقی می‌کنم و اگر مختصات زمانه ایجاب نمی‌کرد، برای تداوم این طریق کسی را مناسب‌تر از پایه‌گذار آن نمی‌دانستم. همچنین و همان‌گونه که در ملاقات حضوری عرض کردم دقت و صحت برآوردی که از این مختصات دارم را برگشت‌ناپذیر نمی‌بینم و اگر فارغ از رودربایستی‌هایی که تاریخ بر ما نخواهد بخشید و ملاحظاتی که در مقایسه با منافع ملی جا دارد نادیده گرفته شوند، رای دوستان و غالب بر همه، نظر شما این ارزیابی مرا تایید نکند، بر آن اصرار نمی‌کنم. همچنین فرصت و فسحت مجال را برای اتخاذ بهترین تصمیم و وصول به وحدتی که نیروهای همفکر و همسنگر بدون تردید به آن می‌رسند، هنوز گسترده می‌دانم و تاخیر خود یا شما یا هریک از دیگر دوستان را در خروج از صحنه، مفید به شورانگیزتر شدن فضای انتخابات می‌شناسم.

در عین حال اگر تصمیم شما قطعی است، انتظار تمامی مردم ایران و در میانشان اینجانب از تعهد اسلامی و انقلابی که در آن جان عزیز، سراغ گرفته‌ایم، این است که نقش شما در تحقق آرمان‌هایی که پیشارو داریم همچنان ادامه یابد. به ویژه برای توسعه جامعه مدنی که دغدغه عصری نیروهای فهیم و دلسوز کشور است، نیاز به سرمایه‌گذاری‌های جدی چون تلاش و تکاپوی مشخص شماست.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
میر حسین موسوی"

یک نظر

احمد مسجد جامعی:
موسوی مانند خاتمی علائق فرهنگی و هنری دارند
قلم - موسوی نیز مانند خاتمی علائق فرهنگی و هنری دارند و طبعا در این حوزه تجربیات گذشته شان راه‌های آینده‌شان را روش می کند
احمد مسجد جامعی گفت: آقای مهندس موسوی نیز مانند آقای خاتمی علائق فرهنگی و هنری دارند و طبعا در این حوزه تجربیات گذشته شان راه‌های آینده‌شان را روشن می‌کند.
به گزارش خبرنگار قلم نیوز، این عضو شورای شهر تهران در گفت‌وگو با خبرنگاران اظهار داشت: در شرایط فعلی آنچه که آقای خاتمی به عنوان اصلاح طلبی مطرح می‌کند به عنوان راه حلی اساسی برای نظام است و از حد یک شعار سیاسی خارج شده؛ بلکه فضای عمومی را به خود اختصاص داده و گروه کثیری از علاقه‌مندان به بهبود وضعیت فعلی را در بر می‌گیرد و طبعا با کسانی که شعارهایشان تطابق بیشتری با آقای خاتمی داشته باشد نزدیک‌تر خواهند بود، تشخیص آن نیز چندان دشوار نیست چون آقای خاتمی در این حوزه تقریبا نظراتش را صریح بیان کرده و صراحتی که ایشان داشته است راه را برای علاقه‌مندان به ایشان روشن خواهد کرد.
وی گفت: آقای مهندس موسوی از حوزه فرهنگ و هنر هستند و این را بسیار مبارک می‌دانم؛ چرا که چهره‌هایی که به عواطف و علائق انسانی و نظام اخلاقی و ارزش‌های فرهنگی این جامعه اعتنا دارد، آن را لمس می‌کنند، درک می‌کنند و با آن زیسته‌اند طبعا برای وضعیت آینده، بهتر و تاثیرگذارتر خواهند بود.
وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی در تحلیل فضای انتخابات پس از انصراف آقای خاتمی گفت: آقای خاتمی با نگاهی اخلاقی وضعیتی را پیش آوردند و در این چارچوب هم دیدگاه‌ها و نظرات خود را گفته‌اند. تحلیل ایشان را نسبت به شرایط و امیدهایی که نسبت به آینده دارند و چشم اندازی که ترسیم می‌کنند، می‌پذیریم و آن را به عنوان راهکار تلقی می‌کنم.
مسجد جامعی گفت: متاسفانه در شرایط فعلی مقداری فرهنگ عمومی و اعتماد در صورت‌های مختلف آن در جامعه ما آسیب دیده است و توجه به اخلاق و ادب در سطوح و شرایط مختلف می‌تواند این اعتماد را باز گرداند و شرایط گفت و گو را در جامعه فراهم کند و تضادها را کاهش بدهد و طبقه‌بندی‌ها را کم کند. منیت‌ها و مطلق کردن مسائل و ندیده گرفتن آنها به سطوح مختلف اخلاق جامعه آسیب زده است.
وی گفت: جامعه ما با سابقه و فرهنگ است و ظرفیت گفت و گو و استفاده و بهره‌برداری از امکانات گروه‌های مختلف را داریم. تنوعی که در ایران وجود دارد و محدودیت های مختلفی که شکل گرفته به عنوان فرصت است و تهدید نیست. نباید از موضع تهدید با آنها برخورد کرد و باید توجه کنیم که با استفاده از همه این ظرفیت‌هاست که می‌توانیم ایران بهتری داشته باشیم و از سرمایه موجود دفاع کنیم. این مهم‌ترین نکاتی است که باید به آن توجه کنیم و تا به انسجام در سطح ملی برسیم و از همه ظرفیت‌ها بهره بگیریم و رفتاری اخلاقی را مبنای مناسبات خود قرار دهیم و بتوانیم فضا و جامعه‌مان را پر طراوت کنیم.

یک جلسه

گزارشی از جلسه ائتلاف اصلاح طلبان برای بقای ائتلاف در انتخابات ریاست جمهوری
جلسه مشترک روسای استانی ، اعضای شورای سیاست گذاری، اعضای کمیته تبلیغات و شورای مرکزی ستاد ائتلاف اصلاح‌طلبان برگزار شد. عبدالله ناصری، سخنگوی ستاد ائتلاف اصلاح طلبان، با اعلام این خبر در گفت وگو با ایسنا اظهار داشت:« در این جلسه روسای ستادهای استانی با بررسی وضعیت انتخابات جمع بندی های خود را ارائه دادند و آنچه مورد تاکید قرارگرفت ائتلاف گسترده به عنوان یک تجربه موفق در میان اصلاح طلبان بود.» جلسه مشترک روسای استانی ، اعضای شورای سیاست گذاری، اعضای کمیته تبلیغات و شورای مرکزی ستاد ائتلاف اصلاح‌طلبان برگزار شد.
عبدالله ناصری، سخنگوی ستاد ائتلاف اصلاح طلبان، با اعلام این خبر در گفت وگو با ایسنا اظهار داشت:« در این جلسه روسای ستادهای استانی با بررسی وضعیت انتخابات جمع بندی های خود را ارائه دادند و آنچه مورد تاکید قرارگرفت ائتلاف گسترده به عنوان یک تجربه موفق در میان اصلاح طلبان بود.»
وی افزود:« در این جلسه تاکید همگان بر حفظ ائتلاف بود و اینکه ستاد ها هسته های اولیه‌ی خود را در سراسر کشور داشته باشند و کماکان با همین ساختار خود را برای انتخابات ریاست جمهوری آینده آماده کنند.»
ناصری در توضیح محتوی مباحث مطرح شده در این باره در جلسه ستاد اصلاح‌طلبان، افزود:« دوستان در ستاد های استانی اشاره داشتند به اینکه برای ریاست جمهوری باید به طور جدی در قالب یک ائتلاف وارد شد، چرا که اوضاع بسیار حساس و خصوصا آثار و تبعات مشکلات اقتصادی در شهرستان ها و استانهای کشور محسوس است و فردی باید بیاید که بتواند مورد اجماع عمومی واقع شده و قابلیت برون رفت از مشکلات را داشته باشد و مشخصا تمام روسای استانی اعضای ستاد و دبیران کل احزاب بر این نکته تاکید داشتند که نخبگان و بزرگان اصلاح طلبان آقای خاتمی را برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری متقاعد کنند.»
ناصری ادامه داد:« آنچه مجدد مورد تاکید قرار گرفت خوشحالی عمومی روسای ستادهای استانی بود از اینکه علی رغم محدویت‌ها، مجلسی شکل گرفت که برای جناح مقابل قابل پیش بینی نبود.»
وی ادامه داد:« همچنین گزارش مبسوطی از وضعیت رخ داده در شهر ایوان در استان ایلام ارائه شد و اظهار تاسف عمومی و تقبیح عملکرد مسوولین بر این سر حادثه مورد تاکید قرار گرفت.»
سخنگوی ستاد ائتلاف اصلاح طلبان درخاتمه گفت:« در نشست روز گذشته اصلاح طلبان در تهران ضمن تقبیح این حادثه، از مسوولین وزرات کشور ، نیروهای مسلح ، شورای عالی امنیت ملی و شخص رییس جمهور خواسته شد که موضوع را پیگیری کرده و مسببین این حادثه را محاکمه کنند.»

تحلیل روز

مصفطی تاج‌زاده
مقاله‌ای از مصفطی تاج‌زاده در خصوص مجاهدین خلق؛چرا «مجاهد» و «کیهان» و نیز «مسعود رجوی» و «فاطمه رجبی» به یکسان به خاتمی می‌تازند و احمدی‌نژاد را تجسم واقعی جمهوری اسلامی می‌خوانند؟

عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در مقاله‌ای به بیان تفاوت‌های سازمان متبوع خویش با گروهک تروریستی مجاهدین خلق پرداخته و در بخشی از آن به مقایسه و بیان شباهت‌های افکار و اهداف این گروه منحرف با اقتدارگرایانی که بیشترین تلاش را برای مخالفت با خاتمی و اصلاح‌طلبان و نشان دادن احمدی‌نژاد و دولتش به عنوان تجسم واقعی انقلاب و جمهوری اسلامی  از خود نشان می‌دهند، پرداخت.

به گزارش پایگاه خبری یاری، متن کامل این مقاله سید مصطفی تاج‌زاده که با عنوان «درباره مجاهدین خلق» منتشر شده است، بدین شرح است:

مقدمه

در مراسم سالگرد ترور دادستان اسبق تهران در مهر ماه سال جاری، آقای حسینیان با اشاره به وصیتنامه مرحوم اسدالله لاجوردی، به طور تلویحی ماهیت "مجاهدین انقلاب اسلامی" را با "مجاهدین خلق" یکسان خواند. پس از آن آقای سیدمحمد خاتمی در مراسمی که به مناسبت بیست و ششمین سالگرد شهادت آیت الله اشرفی اصفهانی در آبان ماه برگزار شد، هشدار داد: " با وجود از بین رفتن گروه منافقین، گروهی خلق منافقین جدید می کنند". وی ادامه داد: "در ایران گروه‌هایی بودند که با هدف مبارزه با رژیم استبدادی طاغوت و کوتاه کردن دست دشمن شکل گرفتند، اما به خاطر انحراف در اندیشه و روش دچار انحراف بزرگی شدند و به خاطر خود برتربینی نخواستند در برابر خواست مردم تسلیم شوند. آنها مدعی بر عهده گرفتن انقلاب بودند". آقای خاتمی تاکید کرد: "در جامعه ما برخی ... دارای جمود در اندیشه، خود برتر بینی در احساس و خشونت در رفتار هستند". وی ادامه داد: "این جریان سعی می کند امروز استثناها را به صورت قاعده در آورد. ... خلق منافقین جدید کند و مخالف سلیقه خود را هرچند از نیروهای نزدیک به امام بوده ، به همکاری با دست خبیث بیگانه متهم کند و سعی دارد با این وضعیت جامعه را در حالت فوق العاده قرار دهد" (اعتماد ملی، 27/7/87).

برای اینکه روشن شود آیا "مجاهدین انقلاب اسلامی" با "مجاهدین خلق" یکی هستند، یا بینش، روش و منش اتهام زنندگان خود به "فرقه رجوی" نزدیک است، بررسی مبانی فکری، سیاسی و تشکیلاتی «سازمان مجاهدین خلق» و مقایسه آن را با عقاید،‌ راهبردها و مناسبات تشکیلاتی "مجاهدین انقلاب اسلامی" و نیز "اقتدارگراها" لازم دانستم: (1)

1. بنیانگذاران «مجاهدین خلق» پس از بررسی و تحلیل مبارزات ملت ایران و جمع بندی نقاط ضعف آن‌ها در زمینه‌های سیاسی و تشکیلاتی، بدون آنکه تصریح کنند، عملاً مدل احزاب کمونیستی شرقی و سیستم حکومتی تک حزب را برگزیدند. آنان با نفی فعالیت‌های قانونی و پارلمانی که آن را مختص «جوامع دموکراتیک غربی» می‌خواندند، مبارزه مکتبی، راهبرد «مسلحانه و خشونت‌بار» و تشکیلات مخفی وآهنین را به منظور سرنگونی رژیم شاه و استقرار رژیمی انقلابی در ایران انتخاب کردند.(2)

نزد "بنیانگذاران" سازمان "مبارزه مکتبی" لزوماً می‌بایست علمی باشد و حتی اسلام بر آن عرضه ‌شود. البته به «علوم دقیقه» اکتفا نکردند،‌ بلکه «علم اجتماع» را که در واقع نام مستعار مارکسیسم روسی بود و آن را «علم انقلاب» می‌خواندند، مبنا قرار دادند و کوشیدند اسلام و خود را با آن سازگار کنند.3

وقتی آرمان سازمان یعنی تحقق "جامعه بی‌طبقه توحیدی" که در حقیقت کپی "جامعه بی‌طبقه مارکسیستی" و استقرار یک نظام سیاسی و جامعه تک صدا با راهبرد مسلحانه و تشکیلات مخفی و آهنین توأم شد، "انسداد"، "انحصار" و "خشونت" را در بینش، روش و منش سازمان و اعضای آن نهادینه کرد و حتی به آن تقدس بخشید. استالینیزم الگوی برتر و حذف همه مخالفان نه فقط موجه که لازم شد.

"سازمان" با چنین دیدگاهی و البته با فداکاری و از خود گذشتگی مؤسسین و اعضا تشکیل شد و پس از مدت کوتاهی چنان مقدس شد که مساوی مبارزه و حتی معیار حق و باطل قرار گرفت. به همین دلیل کاربرد هر روشی برای تداوم حیات سازمان موجه ارزیابی شد.

با چنین نگاه و راهبردی و در چنان تشکیلاتی "مجاهد خلق" تربیت می‌شد و زندگی خصوصی اعضا به محاق می رفت. اعضا از داشتن هر گونه دلبستگی، هویت و فردیت، جز وابستگی مطلق به سازمان، حتی از ازدواج یا حفظ پیوندهای خانوادگی و زناشویی منع شدند. "سازمان" تنها نقطه اتکای عضو بود و همه پذیرفته بودند که "قدرت" از "تشکیلات" زاییده می‌شود و تشکیلات تجسم آرمان و مبارزات خلق است.

«فرقه رجوی» مولود چنین اندیشه، راهبرد و تشکیلاتی است. اگر چه قصد نادیده گرفتن نقش «مسعود رجوی» را در فرقه شدن سازمان ندارم اما تأکید می‌کنم که سازمان مدت‌ها پیش از رفتن به عراق و هم پیمانی با صدام "بت" شده بود که عنداللزوم همه باید در پای آن قربانی شوند. حقیقت همواره در انحصار سازمان است و در رهبری آن تجلی می یابد.

در حقیقت "مجاهدین خلق" مانند همه احزاب تقدیس کننده قهر و خشونت انقلابی که دموکراسی و حقوق بشر را فریب سرمایه‌داری می‌خوانند و با نظام پارلمانی مخالف‌اند، در عمل به "تمرکز و تقدیس قدرت" و پس از مدت کوتاهی به "پرستش رهبر" رسید و رابطه رهبری – اعضا رابطه خدایگان – برده شد.

از آنجاکه «مجاهدین خلق» ضدیت خود را با دموکراسی و انتخابات آزاد (چه در درون سازمان و برای اعضا و چه در جامعه و برای مردم) و نیز مخالفت خود را با حقوق بشر در هر دو سطح سازمانی و ملی به نام " اسلام راستین " توجیه می کند، این رابطه رنگ دینی و الهی گرفته است. رجوی نمونه اعلای انسان (معصوم) است که هر کس نتواند خود را با او تطبیق دهد و هماهنگ کند و درصدد هویتی متمایز و مستقل برآید، در خدمت دشمن خلق قرار گرفته است و باید سرکوب و در هر حال حذف شود یا توبه کند.

آنچه در "مجاهدین خلق" رخ داد یکبار دیگر ثابت کرد ذوب گرایی و انحلال فردیت در کیش شخصیت‌پرستی و خدایگان شدن رهبر چه نتایج فاجعه باری دارد و چگونه می تواند مجموعه‌ای از انسان‌های مسلمان، از خود گذشته و متشکل را به یک فرقه تروریست با بینش ضد دموکراتیک و عملکردی خیانت‌بار تبدیل کند.

ذوب گرایی ایدئولوژیک، رجوی را درجای خدا ‌نشانده و اعضا را نیز "بردگان سازمانی" کرده است که رابطه آنان با "رهبر" که "دانای کل و فارغ از هوا و هوس" و در یک کلام "مقدس" است، رابطه «دست و پا» به «مغز» است؛‌ حق رجوی تصمیم ‌گرفتن و فرمان دادن و تکلیف اعضا/ مردم چشم و گوش بسته اطاعت کردن است. "ذوب‌گرایی" موجب شکل‌گیری ناعادلانه‌ترین و تبعیض‌‌آمیزترین مناسبات در سازمانی شد که آرمان خود را تحقق «جامعه بی طبقه توحیدی» می‌خواند؛ به این ترتیب در تشکیلاتی که قرار بود بر اساس «سانترالیسم دموکراتیک» اداره شود، یک نفر واجد حقوق و اختیارات مطلق شد، بدون آنکه پاسخگوی احدی شود حتی اگر فاجعه بارترین تصمیم‌ها را بگیرد. مجاهدت واقعی برای خلق صرفاً با عضویت در "سازمان" و ذوب خود در آن یعنی تبعیت مطلق از رهبر ممکن است.

سازمانی که در سالهای نخست انقلاب علیه "مناسبات شرک آلود طبقاتی "موضع می‌گرفت، همه حقوق و اختیارات خود را به رهبر واگذار کرد تا رجوی در بغداد امکان یابد "دفتر سیاسی" را از کمیته مرکزی سازمان حذف کند، با این استدلال که"دفتر سیاسی یعنی مشارکت در رهبری و مشارکت در رهبری شرک است!"

ایدئولوژی ذوب گرا همه پیروزی‌ها را ناشی از درایت رهبر و علت هر ناکامی‌ را قصور یا تقصیر اعضا و هواداران می خواند و رهبر را فقط در برابر خدا و تاریخ پاسخگو می‌‌داند. در این نگرش اعضا/ مردم درحد و مقامی نیستند که رهبر جوابگویشان باشد. هنگامی که ذوب‌گرایی به منتها درجه خود ‌رسید، رهبر ملاک حقیقت و ارزش‌ها و صاحب چنان حقوقی شد تا هر که را بخواهد بر‌کشد و مسئولیت ‌دهد و هر که را نپسندد، عزل و حتی شکنجه و تصفیه ‌کند.4

در آرمانشهر مجاهدین خلق که تحقق آن فقط در اردوگاه‌های نظامی ممکن است، لباس فرم جای آزادی پوشش و سبک آزاد زندگی اعضا را گرفته، مانند موارد مشابه نه "سبک زندگی " که "سطح زندگی" متفاوت شده است.5

2. با توجه به مراتب فوق برای مقایسه همه جانبه و دقیق مجاهدین خلق با هر گروه یا جریان سیاسی، لازم است آن سازمان را در کامل‌ترین شکل تجسم یافته خود در قالب "انقلاب ایدئولوژیک" در نظر گرفت و لوازم و نتایج قربانی کردن شخصیت و فردیت انسان ها را در پرستش‌گاه رهبر تحلیل کرد. به بیان دیگر در هر مقایسه‌ای بررسی اندیشه و روش مجاهدین خلق یعنی حذف خشونت‌بار رژیم سیاسی و تحمیل قهر‌آمیز عقاید و سلایق انقلابیون حرفه‌ای متشکل در «سازمانی آهنین» به مردم پس از پیروزی، ضروری است. در آن صورت روشن خواهد شد که ضدیت با دموکراسی ، حقوق مردم و انتخابات آزاد ریشه در ایدئولوژی استبدادپرور و راهبرد نخبه‌گرای "مجاهدین خلق" و "تشکیلات آهنین و تک صدا"ی آن دارد. این بنیانگذاران سازمان بودند که از ابتدا، سازمان را "پیشتاز" و "پیش آهنگ خلق" خواندند تا به نحو پیشین و در ورای هرگونه قواعد دموکراتیک، خود را رهبر مبارزات انقلابی بنامند و پس از پیروزی نیز حاکمیت بر خلق را حق انحصاری خود بخوانند. در نظام‌های پارلمانی و انتخابات آزاد محور و میزان «رأی ملت» است نه «رأی سازمان» و در واقع رأی رهبر آن.

چنین تأملاتی نشان خواهد داد که چرا رجوی در بغداد به خود حق می‌دهد راساً و بدون برپایی انتخابات برای ایران رئیس جمهور منصوب کند؛ "سازمان" از بدو تأسیس خود را تنها تجسم "اسلام راستین" و "پرچمدار انقلاب" می خواند که به دلایل عقیدتی، راهبردی و تشکیلاتی در عراق در یک نفر تجسم یافت. در این مرحله عکس‌های بنیانگذاران سازمان یعنی "حنیف نژاد"، "سعید محسن" و "بدیع‌زادگان" تحت‌الشعاع تصاویر "مسعود رجوی" قرار گرفتند و سرانجام همراه با تصاویر "خیابانی" و "اشرف ربیعی" محو شدند. رهبر سازمان معادل ایران و "ایران- رجوی، رجوی- ایران" مهم‌ترین شعار "مجاهدین خلق" شد.

بررسی اندیشه "مجاهدین خلق" نشان می‌دهد آنان نه تنها بالاترین مشروعیت را از آن مبارزان راه انقلاب می‌دانند- آنهم بنا به تعریف خاص خود از انقلاب- بلکه مشروعیت را اساساً و انحصاراً از آن انقلابیون حرفه‌ای و متشکل در سازمانی آهنین می‌خوانند. از دید آنان "سازمان" متکی به "رنج و ایثار انقلابیون"، نه "رأی مردم بالفعل" یعنی رأی مردم کوچه و بازار تعیین کننده رهبری انقلاب پیش از پیروزی و مدیریت کشور پس از پیروزی است. به همین دلیل با نظام‌های سیاسی مبتنی بر حاکمیت قانون که محدود کننده اختیارات انقلابیون / حاکمان و به رسمیت شناختن حقوق مردم است و نیز با انتخابات آزاد مخالفت می‌کنند.

"مشروعیت اسلامی، انقلابی و سازمانی" رجوی را بی نیاز از رأی اعضا/ مردم کرده و حتی به او چنان جایگاهی ‌بخشیده است که همسر خود را، علاوه بر انتصاب به ریاست جمهوری، "سیدة النساء العالمین" بخواند تا همگان متوجه شوند که او خود "سید الرجال العالمین" بوده، بوسیدن پای او و شفیع شدنش توسط اعضا نزد خالق لازم است.6
علت مخالفت سازمان با انتخابات آزاد ناآگاهی‌ توده‌ها نیست. رجوی حتی اجازه نمی‌دهد در درون سازمان نیز انتخابات برگزار شود با اینکه امکان آن در عراق وجود دارد. دلیل نفی دموکراسی درون سازمانی آن است که کادرها و اعضا برای کسب مناصب به رقابت نپردازند و یکدیگر را نقد نکنند. برپایی انتخابات آزاد در هر سطحی، مستلزم صدور مجوز برای نقد عملکرد و چشم‌انداز آینده آن مجموعه و در نتیجه غیر مقدس شدن رهبر و محدود شدن اختیارات او از یک سو و شخصیت و هویت یافتن رقابت‌کنندگان از سوی دیگر است. رقابت و مناظره آزاد، ایجاد فراکسیون‌های گوناگون و انتخابات آزاد برای تعیین رهبران (فرماندهان) می‌تواند به بحث‌هایی دامن زند که با سازمان "تک صدا"، "فرماندهی شده""آهنین" و "انقلابی" ناسازگار است و در پادگان نظامی معنا ندارد. به باور رهبری سازمان،‌ اگر در سازمان نقد علنی به رسمیت شناخته شود، بقای آن به مخاطره می‌افتد.
با توضیحات فوق معلوم می‌شود که چرا "سازمان مجاهدین خلق" از همان ابتدا، انقلاب اسلامی را به رسمیت نشناخت و آن را نه" انقلاب" خواند و نه " اسلامی". آنان که خود را تنها "مبارزان مسلمان واقعی" می خوانند، سرنگونی رژیم را با بسیج مردم و تظاهرات و اعتصاب‌های مسالمت آمیز و بدون تغییر ساختار طبقاتی جامعه و بدون استفاده از سلاح "انقلاب" نمی‌دانستند و به جز «مجاهدین خلق» کسی را واجد صلاحیت رهبری نمی خواندند. به همین دلیل از اطلاق نام انقلاب به آن خودداری ‌‌کردند و "انقلاب اسلامی" را قیام یا نهضت ‌خواندند.

همچنین با اینکه انقلاب با رهبری یک مرجع تقلید پیروز شد، آن را " اسلامی " نمی‌دانستند و اصطلاح" اسلام راستین" را علیه آن علم کردند تا «اسلام رجوی» با هر اسلام دیگر از جمله «اسلام خمینی» متمایز بماند؛ اسلامی که "ماهیت راستین" خود را در "پادگان اشرف" در عراق به نمایش گذاشت و قدرت‌طلبی و خیانت فرقه‌ای را توجیه کرد که برغم خلق‌گرایی ادعایی، هم پیمان صدام در تجاوز به میهن شد. سپس در جریان اشغال کویت نقش ستون پنجم حزب بعث را ایفا کرد و به سرکوب کردها و شیعیان عراقی پرداخت.

3. تفاوت " مجاهدین انقلاب اسلامی" که اندیشه "مطهری" را راهنما قرار داده‌‌اند و تلاش خود را در ادامه مبارزات ملت ایران از مشروطه تاکنون به شمار آورده و به مشارکت در انقلاب اسلامی به رهبری امام افتخار می‌کنند و در جریان تأسیس سازمان خود پسوند "انقلاب اسلامی" را در کنار نام قرآنی "مجاهد" نشاندند تا آن را از انحصار "اسلام انقلابی" که تبار آن به خوارج می‌رسد و قرائت سنی آن "طالبان" است، خارج کنند و با دفاع عقلانی و اخلاقی از اسلام، برای همه اشخاص و احزاب حاضر به فعالیت در چارچوب قوانین، حقوق مدنی و سیاسی قائل‌اند و انتخابات آزاد را حق خداداد ملت ایران می‌دانند، با مجاهدینی که از همان ابتدا بر این باور بوده‌اند که حقیقت را به تنهایی و به طور کامل در اختیار و بلکه انحصار دارند و خود را تنها مفسر اسلام و انقلاب می‌خوانند که در نوک پیکان حرکت تکاملی بشریت قرار دارند و رهبری جامعه در همه حال حق خود می‌دانند و در پس خلق گرایی مفرط ادعایی، کمترین بلوغ، عقلانیت و صلاحیت را برای داوری و رأی مردم قائل نیستند و با پوشش اسلامی و انقلابی دادن به عقاید و روش‌های دیکتاتور منشانه خود، "سازمان" و اکنون یک نفر را معیار حق و باطل می‌خوانند، در نگاه آنان به "اسلام" و "انقلاب" و "حقوق مردم" مشخص می شود.

در حقیقت علت آنکه از دل "سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی" متشکل از گروههای چریکی، سازمانی اصلاح طلب، قانون گرا، طرفدار آزادی اندیشه و بیان و قلم، مدافع انتخابات آزاد و مخالف خشونت‌ورزی و تروریسم متولد شد، آن است که خود را تافته جدا بافته و برتر ندیده‌اند، به سنت و سیره و نهادهای اسلامی وفادار بوده‌اند، طلبکار مردم نبوده‌اند و به رأی اکثریت احترام گذارده‌اند. آنان هرگز کسب قدرت آن هم به صورت انحصاری و به هر قیمت را "علم مبارزه" نمی‌دانند که لازم باشد "اخلاق" و "انسانیت" در پای آن قربانی شود.
به باور «مجاهدین انقلاب اسلامی»، انقلابی که به رهبری یک مرجع تقلید و با کلام و نوار کاست و تظاهرات مسالمت‌آمیز مردمی پیروز شد و مهم‌ترین اتهام سلسله پهلوی نزد رهبری آن، غیر «قانونی بودن» رژیم بود و تاریخی‌ترین پیام قائدش در بدو ورود به ایران- پس از تبعید 15 ساله و در آرامگاه شهیدان در بهشت زهرا- اعلام حق حاکمیت هر نسل بر مقدرات خود بود، طبیعی است که در ادامه منطقی خود به تدوین قانون اساسی و تأسیس نهادهای انتخابی و دموکراتیک مثل مجلس شورا و ریاست جمهوری برسد، یعنی از همان ابتدا "صندوق رأی" را بر روش اداره انقلابی جامعه ترجیح دهد و مرحوم بازرگان را نخست وزیر "دولت موقت " بخواند تا "دولت دائم" پس از تدوین و تصویب قانون اساسی و درجریان انتخابات آزاد ریاست جمهوری و مجلس شورا مستقر شود.

این در حالی است که بنیانگذار جمهوری اسلامی می‌توانست در جامعه انقلابی سال 57 تدوین قانون اساسی و تاسیس نهادهای انتخاباتی را در بوته تعلیق گذارد و به نام "اسلام" و "انقلاب " راه خود را بدون رجوع به صندوق‌های اخذ رأی باز و همچون رهبران دیگر انقلاب‌ها عمل کند، بویژه آنکه حمایت بی‌شائبه و قاطع اکثریت مردم امکان بی نظیری برای تأسیس "حکومت اسلامی" در اختیار امام‌ می‌گذاشت. امّا او چنین نکرد و در شرایطی مردم را به حضور در پای صندوق های اخذ رأی برای تعیین رژیم جدید و سپس تشکیل مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی و تأسیس نهادهای انتخابی فراخواند که جمهوریت ، دموکراسی و انتخابات در عرف انقلابیون حرفه ای زمانه ،از جمله نزد مجاهدین خلق چیزی بیش از "فریب بورژوازی " و" دیکتاتوری سرمایه داری" محسوب نمی شد.7

با کمال تأسف باید گفت در صفوف اقتدارگرایان کم نبوده و نیستند کسانی که همچون "مجاهدین خلق" نهادهای انتخابی و دموکراتیک را چیزی جز زایده و آپاندیس "حکومت اسلامی _ انقلابی" نمی دانند که باید به قطع آن پرداخت.8 حال آنکه شاگردان امام، از همان ابتدای پیروزی انقلاب بر این باور بوده‌اند که حزب را با حزب، سازمان را با سازمان و روزنامه را با روزنامه باید پاسخ دهند و در انتخابات آزاد به مصاف رقبا است.

آنان حتی جریانهایی را که به دلایل روشن نمی‌توانستند آرای اکثریت ملت را کسب کنند ، در زیر نهادی به نام "بحث آزاد "و "مناظره" به رادیو- تلویزیون کشاندند که متأسفانه تداوم نیافت. البته مناظره آزاد تلویزیونی که مورد تأیید رهبری فقید انقلاب بود و در مقاطعی توانست بالاترین مقامات کشور را در کنار نمایندگان گروهای مخالف و حتی مارکسیست زیر یک سقف بنشاند، بدان دلیل تداوم نیافت و نهادی نشد که گروه‌های خشونت پرست و در رأس همه "مجاهدین خلق" در پاسخ به اطلاعیه 10 ماده‌ای دادستانی انقلاب در فروردین سال 60، مبنی بر انتخاب "اسلحه" یا "فعالیت قانونی"، پیکار مسلحانه خود را علیه دولت و مردم در خرداد ماه همان سال آغاز کردند و در جریان یک سلسله ترورهای کور و یورش های خشونت‌بار موفق به انهدام فضای بحث آزاد شدند و خشونت را همه جا از جمله در زندان حاکم کردند. مجاهدین خلق از آن رو علیه اطلاعیه دادستانی شوریدند که نمی خواستند با کنار نهادن سلاح نظامی به سلاح گفتگو مجهز شوند.

به نظر "مجاهدین انقلاب اسلامی ایران" یکی از معیارهای تشخیص "خط امام" و "مجاهد" از" منافق" آن است که حقوقی را که برای خود می‌خواهیم، برای دیگران نیز به رسمیت بشناسیم. برای مثال همه گروه‌های سیاسی ملتزم به قانون بتوانند از حقوق قانونی مانند انتشار نشریه، دفاتر تشکیلاتی و شرکت در انتخابات آزاد بهره‌مند شوند و در مناظره‌های آزاد رادیو- تلویزیونی دیدگاه های خود را به استحضار ملت برسانند. بر این مبنا هر جریانی که مفاد اطلاعیه 10 ماده‌ای دادستانی و حقوق مندرج در آن را رد کند، مانع برگزاری مناظره آزاد شود و رابطه‌اش با انتخابات آزاد مانند رابطه جن و بسم الله باشد، دانسته یا ندانسته در مسیر فرقه رجوی گام می زند و باید دانست که منافق جدید خود اوست و اوست که می خواهد مقاصد دیکتاتور منشانه و ضد مردمی خویش را نه در فضای رقابتی ، دموکراتیک و شفاف بلکه به نام «اسلام» و «انقلاب» و با خلق فضای نظامی و امنیتی تحقق بخشد. چنین جریانی همچون "مجاهدین خلق" یقیناً دارای تحلیل‌ها، مواضع و دیدگاه های لایه بندی شده است که از افشا شدن تحلیل‌های اصلی و درونی آن در مناظره های آزاد می هراسد.9

به باور ما قهرمان مبارزه با نفاق همان شهید بزرگواری است که ابتدا از" مجاهدین خلق" برای حضور در برخی مصادر حکومتی دعوت کرد. بعد از اینکه آنان چنین دعوتی را رد کردند- زیرا"همه"ی رهبری انقلاب و کشور را سهم و حق خود می‌دانستند نه "مشارکت"در حکومت را - و به اتهام زنی و شیوه های خشونت بار بویژه علیه شخص او رو آوردند، باز از دعوت خود دست نکشید و آنان را به حضور در مناظره های تلویزیونی فرا خواند. شهید بهشتی با اینکه شخص دوم جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شد ،همچون یک مدعو با حقوق برابر با منتقدان و مخالفان حکومت و بعضاً مارکسیست به بحث آزاد رادیو- تلویزیونی نشست . در آن ایام صف بندی گروه‌های حامی "خشونت خیابانی"و "بحث آزاد " و در واقع بین "منافق" و "مجاهد" مشخص‌تر شد. کسانی که با نام "مجاهدین خلق" به تعبیر خود قصد"جارو کردن مجلس ارتجاع "با یورش خیابانی را داشتند، و آنها که همچون شهید بهشتی، دور از غوغای فرقه رجوی ابتکار عمل را برای برگزاری مناظره و بحث آزاد به دست گرفته بودند.10

در آن سالها صف بندی بین "مجاهد واقعی "و "منافق مجاهدنما"با ملاک آنچه واقعاً به آن اعتقاد داشتند و در خفا انجام می‌دادند و آن را در نشریات وارونه مطرح می‌کردند، به وجود آمد؛ یعنی برای تغییر "جمهوری اسلامی" و استقرار حکومتی انسدادی، در عین مظلوم‌نمایی و حمایت ظاهری از جمهوری اسلامی و رهبر آن، تلاش می کردند.

صف "مجاهد"و" منافق"در‌آن روزها در جریان پذیرش یا مقابله با فعالیت‌های قانونی و الزامات آن و نیز مناظره‌های آزاد رادیو- تلویزیونی مشخص شد .آیا اقتدار گرایان حاضرند اتهامات خود را علیه مجاهدین انقلاب اسلامی ایران با حضور نمایندگان آنان به آزمون بحث آزاد در صدا و سیما بگذارند و همچون مسعود رجوی از مناظره رو در رو فرار نکنند؟11

ما برای مناظره آماده ایم . آیا در اقتدارگراها افرادی دارای اعتماد به نفس پیدا می شوند که بتوانند در مناظره آزاد تلویزیونی پرده از نفاق "مجاهدین انقلاب اسلامی ایران" بردارند وبا اثبات تشابه"فرقه رجوی" با اصلاح طلبان ، خود را از اتهام همسویی رفتاری و گفتاری با "منافقین" تبرئه کنند؟ گمان نمی رود. آنان می دانند در مناظره آزاد دیدگاه انسدادی استصوابیون و تحلیل‌های درونی و لایه بندی شده و نیز راهبرد خطرناک «ذوب‌گرایی» آنان توسط فرزندان اسلام و امام و مدافعان واقعی "جمهوری اسلامی ایران" افشا خواهد شد.12 مناظره اگر پا بگیرد همه اشخاص و گروه های سیاسی را بدانجا می کشاند که "یا چنان که هستند بنمایند"یا"چنان بنمایند که هستند".13

3. پس از رحلت امام (س)، اقتدارگراها کوشیده‌اند تصویری استبدادی از اندیشه و مشی رهبر فقید انقلاب در اداره کشور ارائه کنند. همان چهره‌ای که مجاهدین خلق از ابتدا سعی در ترسیم آن داشته‌اند. علت این تحریف آشکار از هر دو سو، توجیه عملکرد غیردموکراتیک اقتدارگراهای حاکم در جهت نقض حقوق و آزادی های سیاسی شهروندان و زمینه‌سازی برای تبدیل "جمهوری اسلامی" به "حکومت اسلامی" یا "استبداد دینی" از یک سو و توجیه اتخاذ مشی مسلحانه از طرف "مجاهدین خلق" در سال 60 از سوی د یگر است.14

به باور ما علت اینکه استصوابیون هنگام شبیه سازی «مجاهدین انقلاب اسلامی ایران» با «مجاهدین خلق» هرگز به ضددموکراتیک بودن ایدئولوژی، استراتژی و مناسبات تشکیلاتی آن و ماهیت ذوب‌گرای فرقه مذکور نمی‌پردازند، بلکه صرفاً جنایات تروریستی سازمان را برجسته می‌کنند15، آن است که در آن صورت مجبورند غیرمستقیم دیدگاه‌های خود را نقد کرده و زیر سؤال ‌برند. در آن حالت حتی طرفدارانشان قادر خواهند شد تشابه فراوان اندیشه و عمل مجاهدین خلق را با اقتدارگراها مشاهده کنند.

بعضی اقتدارگراها دامنه تحریف را آنقدر گسترده می‌کنند که حاضرند برای شبیه‌سازی «مجاهدین انقلاب» و «مجاهدین خلق» چهره ای اصلاح طلبانه از فرقه رجوی ارائه دهند و این توهّم را بپراکنند که گویا "مجاهدین خلق" نیز طرفدار مشی‌سیاسی مسالمت‌آمیز، قانونی و مدنی و حامی انتخابات آزاد و حقوق شهروندان بوده‌اند و رهبر فقید انقلاب آنان را به علت "منافق بودن" نه "مسلح بودن" تحمل نکرد. استصوابیون با تحریف آگاهانه مشی امام و روند امور در دهه اول انقلاب و نیز پرهیز از تبیین دیدگاه‌ها و عملکرد استالینی فرقه رجوی، چنان تصویری از آن دوره و از آن فرقه ارائه می دهند که اعمال روش های استبدادی خود و نقض حقوق شهروندان را در شرایط کنونی توجیه کنند. امّا تاریخ انقلاب اسلامی شهادت می‌دهد "مجاهدین خلق" مخالف رقابت‌های سیاسی مسالمت‌آمیز و قانونی بودند، نه امام(س). این "مجاهدین خلق" بودند که از صندوق رأی فرار می‌کردند و مروج شیوه اداره انقلابی کشور بودند و با وجود معرفی نامزد در انتخابات خبرگان و مجلس شورا و ریاست جمهوری دور اول، شعار می‌دادند "در مرحله کنونی انقلاب برگزاری انتخابات نمی تواند"اولویت اصلی جنبش انقلابی خلق "باشد". این "مجاهدین خلق" بودند که دست به اسلحه بردند و برای جمهوری اسلامی چاره‌ای جز مقابله به مثل نگذاشتند.16

افزون بر آن در قاموس "مجاهدین خلق " اصلاحات و اصلاح طلب(رفرمیست) به معنای سازشکاری، مخالفت با آرمان های خلق و در خدمت امپریالیسم بودن است. نشریات مجاهدین خلق گواه آن است که فرقه رجوی، مرحوم بازرگان و دکتر بهشتی و جریان خط امام سال های نخست انقلاب را با واژگان "رفرمیست"، "اصلاح طلب" و "ارتجاعی" کد گذاری و معرفی می کرد تا زمینه ترور و حذف فیزیکی آنها را ذیل عنوان "سازشکاران آمریکایی" یا "زمینه سازان حاکمیت امپریالیسم" فراهم کند. آنان که تنها خود را انقلابی می‌دانستند، از فردای 22 بهمن 57 در پی "انقلاب واقعی" بوده‌اند.

4. فرض کنیم ماهیت"مجاهدین انقلاب اسلامی ایران" با"مجاهدین خلق" یکسان است با این تفاوت که اولی معتقد به فعالیت در چارچوب قانون است؛ آیا طبق قوانین موضوعه (قانون اساسی و قانون احزاب) و نیز طبق اعلامیه 10 ماده‌ای دادستانی که با همفکری و همکاری تنگاتنگ نخست وزیری و قوه قضاییه ( شهدا رجایی، بهشتی، قدوسی) و اطلاع و موافقت رییس مجلس وقت ( آیت الله هاشمی رفسنجانی) صادر شد، می‌تواند از حقوق قانونی بهره‌مند باشد یا خیر؟ آیا اقتدارگراها با مفاد آن اطلاعیه موافق اند یا معتقدند اعلامیه‌مذکور نه برای اجرا شدن، بلکه به منظور موجه‌سازی سرکوب احزاب سیاسی مخالف صادر شد؟ آیا استصوابیون در این مورد نیز از منطق آقای مصباح پیروی می‌کنند که مدعی است سخنان و وعده های امام در پاریس، نه از روی اعتقاد، بلکه به دلیل تقیه و برای "اسکات خصم" و ساکت و قانع کردن افکار عمومی غرب مطرح شدند وگرنه امام به جمهوریت و لوازم آن اعتقاد نداشت؟17

غیر صادقانه خواندن اطلاعیه 10 ماده ای دادستانی علاوه بر نتایج سیاسی،‌آثار حقوقی گسترده ای دارد که اقتدارگراها به آن‌ها نمی‌پردازند. شاید هم بدشان نمی‌آید امام متهم درجه اول خشونت‌ورزی خوانده شود. توضیح آن که مشی مسلحانه مجاهدین خلق از 30 خرداد 60 تاکنون موجب ریخته شدن خون‌های زیادی از طرفین شده است. ادعای اقتدارگراها مبنی بر اینکه اطلاعیه دادستانی انقلاب در فروردین همان سال نه برای اجرا، که به قصد فریب منتقدان و مخالفان رهبر فقید انقلاب و در حقیقت برای سرکوب آن ها صادر شد، اولا به شهادت آقایان خسرو تهرانی و بهزاد نبوی که در تهیه و تصویب اطلاعیه مزبور نقش تعیین کننده داشتند، کذب محض است، ثانیا به رجوی بهانه می‌دهد تا اتخاذ راهبرد تروریستی خود را در پی صدور آن اطلاعیه توجیه و ادعا ‌کند که چون رژیم " جمهوری اسلامی" بین منتقد و مخالف با برانداز مسلح و تجزیه‌طلب فرق نمی‌گذاشت و ‌قصد داشت همه را سرکوب کند، ما به جای تحویل سلاح و سپس مورد هجوم واقع شدن، دست به تهاجم مسلحانه پیشگیرانه زدیم. حال آنکه موضع جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا کنون چنین بوده است که حتی در دوران جنگ رسماً اعلام کرد هر گروهی سلاح های انبار شده را تحویل دهد، از حقوق قانونی بهره‌مند خواهد بود . به همین دلیل فرقه رجوی متهم است که چرا از این اطلاعیه مدنی و جهان پسند حمایت نکرد و به بهانه محکوم کردن حمله مسلحانه عده ای به منزل پدر مهدی ابریشم چی، طی اعلامیه‌ای در 28 خرداد 60 اعلام کرد از این به بعد از اعضای خود و خانواده های آنان مسلحانه دفاع خواهد کرد. این رهبری سازمان است که باید جواب دهد چرا در30 خرداد اعضا و هوادران را مسلحانه به خیابان‌ها کشاند و چرا با سردادن شعار علیه دکتر بهشتی زمینه شهادت او را درهفتۀ بعد( 7 تیر ماه) ونیز شهادت رجایی(رئییس جمهور) و باهنر(نخست وزیر) را پس از چن هفته (8 شهریور همان سال) فراهم کرد؟ جالب آنکه لبه تیز حملات تروریستی مجاهدین خلق در درجه اول متوجه کسانی بود که به حقوق سیاسی مخالفان باور داشتند(بهشتی، رجایی، باهنر،قدوسی و ...)

چنانچه اقتدارگراها مدعی شوند آن اطلاعیه برای اجرا شدن صادر نشد و " مجاهدین خلق" به علت آنکه "منافق" بودند، باید سرکوب می‌شدند، نه به آن دلیل که سلاح‌انبار کرده‌بودند تا در اولین فرصت دست به قیام مسلحانه بزنند، اتهام بزرگی را متوجه جمهوری اسلامی ایران می‌کنند که به اندازه" مجاهدین خلق" در نظامی کردن فضای سیاسی کشور و خون‌های ریخته شده مقصر است، زیرا غیرمستقیم اعلام می‌کنند چه "مجاهدین خلق" سلاح‌ها را تحویل می دادند و چه نگه می داشتند، به علت " منافق" بودن سرکوب می‌شدند. حال آن که اطلاعیه 10 ماده ای دادستانی انقلاب مطلقا متعرض اعتقاد گروه‌‌های سیاسی نشد. نزد امام و شهیدان بهشتی و رجایی ملاک بهره‌برداری یک حزب از حقوق قانونی یا محروم شدن از آنها، «نفاق» نبود، "سلاح" بود. همچنان که امام علی با خوارج مادام که دست به اسلحه نبردند، نجنگید، اگر چه پاسخ اتهامات و شبهاتشان را می داد. طبق قانون اساسی و نیز مطابق قانون فعالیت احزاب (مصوب مجلس اول در سال 60) راهبرد قانونی، مسالمت‌آمیز، مدنی و علنی احزاب تأمین کننده حقوق مدنی و سیاسی آن‌ها بود.18

به همین دلیل بارها گفته‌ایم چنانچه رهبری سازمان بیش از دست یازیدن به اسلحه، به توصیه "محمدرضا سعادتی" از اعضای مهم شورای مرکزی خود از درون زندان اوین توجه می کرد، که انتخاب راهبرد مسلحانه را توسط "مجاهدین خلق" سم مهلکی ‌خواند و آن را ضربه‌ای هولناک‌تر از ضربات سال‌های 50 و 54 به سازمان ارزیابی و به همین علت فعالیت سیاسی علنی و قانونی را به آنان توصیه ی کرد، جمهوری اسلامی آماده بود حقوق سازمان را در داشتن نشریه، تشکیلات حزبی و حتی معرفی نامزد در انتخابات (با این‌‌که به قانون اساسی رأی نداده بودند) بپذیرد و اجازه رقابت سیاسی به آنان بدهد، کما این‌که همه احزاب قانونگرا از این حقوق بیش و کم بهره‌‌مند بودند. رهبری سازمان توصیه مذکور را نپذیرفت و در پی انقلاب دیگری بود.19

5. یکی دیگر از تفاوت‌های استراتژیک "مجاهدین انقلاب اسلامی ایران" با " مجاهدین خلق" آن است که هیچ گاه بینش، روش و منش اقتدارگراها را توجیه گر دست بردن به سلاح علیه جمهوری اسلامی ایران و مردم ندانسته‌‌اند. به باور آنان چنانچه فرقه رجوی نیز روحیه خود برتربینی و انحصار طلبی را ترک می‌کرد و برای کسب انحصاری قدرت سلاح انبار نمی‌کرد و رقابت آزاد سیاسی را به رسمیت می شناخت، جوانان زیادی کشته نمی‌شدند، گذار به دموکراسی با کمترین هزینه ممکن می‌شد و کشور به سوی توسعه همه جانبه و پایدار پیش می‌رفت.

از طرف دیگر "مجاهدین انقلاب اسلامی ایران" به شعور و وفاداری مردم به آرمان‌های خود ایمان دارند و معتقدند در فضای باز سیاسی و فرهنگی، ارزش‌ها و هنجارها و حتی شعائر اسلامی و انقلابی شکوفا و انحراف و التقاط اشخاص یا احزاب افشا خواهد شد. به باور آنان نظامی کردن فضا، نه فقط ناقض حقوق شهروندان است، بلکه راه را برای رشد حرکت‌های افراطی، خشن و کور فراهم می‌کند. به همین دلیل از اطلاعیه 10 ماده ای دادستانی انقلاب حمایت کرده‌ و اعضایشان نقش تعیین کننده در تدوین و تصویب آن داشته اند. آنان همچنین نابودی و حذف بنیادگرایی و بنیادگرایان را نه در ایران و نه در سطح منطقه ممکن نمی دانند، بلکه معتقدند می توان و باید طالبانیسم سنی و شیعی را مهار و همه احزاب را به فعالیت در چارچوب قانون مجبور کرد تا صلح و همزیستی مسالمت آمیز حرف اول را در سطح ملی و منطقه ای بزند. اصلاحات از منظر ما پروژه تغییر رفتاراست، چه در مورد اقتدارگراها، چه در بارۀ گروه‌های اپوزیسیون و چه در سطح قدرت‌های بزرگ. به باور آنان مشی اصلاحی قادر به تأمین فضایی است که همه تشویق یا مجبور به فعالیت در چارچوب قوانین (داخلی یا بین‌المللی) و رعایت حقوق " دیگران" شوند و زمینه‌های جنگ طلبی و خشونت‌ورزی از بین برود یا کاهش یابد.

جمع بندی

توضیحات فوق تشابه فراوان بینش، روش و منش "اقتدارگراها"را با"مجاهدین خلق" نشان و توضیح می‌دهد چرا چهره ای که فرقه رجوی از اسلام، انقلاب، جمهوری اسلامی، قانون اساسی، ولایت فقیه و رهبری فقید انقلاب ترسیم می‌کند، مشابه دیدگاه استصوابیون است. هم فرقه رجوی و هم اقتدارگراها آقای مصباح یزدی را مفسر واقعی اسلام،‌جمهوری اسلامی،‌قانون اساسی و ولایت فقیه می‌خوانند و راهبرد «النصر بالرعب» یا "حکومت براساس ترس" را که شعار بنی‌امیه و بنی‌عباس بود، به نام اسلام و انقلاب توجیه می‌کنند؟20 هر دو مخالف مشی اصلاحی و خاتمی‌اند21 و مدعی‌اند امام در پاریس به مردم ایران وعده‌های کذب دربارة "جمهوریت" و "دموکراسی" و "آزادی‌های سیاسی" داد. حکومت مطلوب هر دو (حکومت اسلامی اقتدارگراها و جامعه بی‌طبقه توحیدی مجاهدین خلق) هیچ نسبتی با دموکراسی، حقوق بشر، حاکمیت قانون،‌‌آزادی‌های مدنی و سیاسی از جمله انتخابات آزاد و برابری شهروندان ندارد. در یک کلام هر دو جریان در اندیشه و عمل استبدادطلبند و می‌کوشند آن را به نام اسلام و انقلاب توجیه ‌کنند. حال آنکه به باور مجاهدین انقلاب تفسیر دموکراتیک از مواضع امام(س)، انقلاب، نظام، قانون اساسی و خواست مردم به واقعیت نزدیک تر وتنها راه گذار به مردم سالاری است.22



پانوشت‌ها

1. هر زمان که شبیه سازی دو پدیده نامتجانس "مجاهدین انقلاب" و "مجاهدین خلق" در دستور کار اقتدارگراها قرار می‌گیرد، باید به نیازی توجه کرد که طرح چنین اتهامی را لازم می‌کند. در حقیقت پس از رحلت امام، اقتدارگراها برای فرار از این پرسش که چرا با همه مخالفت‌های ظاهری با «مجاهدین خلق»، در بسیاری زمینه ها مانند «فرقه‌ رجوی» فکر و عمل می‌کنند و به نقض حقوق شهروندان می‌پردازند، مجاهدین خلق نمایاندن مجاهدین انقلاب اسلامی را مطرح ‌کرده‌اند.

البته کوتاهی ما در تبیین ایدئولوژی و استراتژی خشونت‌پرور و ساختار تشکیلاتی استبدادی مجاهدین خلق و تشابه آنها با دیدگاه‌ها و عملکرد انسدادی و خشن اقتدارگراها و نیز تحلیل و مواضع یکسان هر دو درباره مشی رهبر فقید انقلاب، ماهیت جمهوری اسلامی و حوادث سال‌های اول پیروزی، به نوبه خود توهم پراکنی اصولگراها را درباره خط امام، انقلاب، جمهوری اسلامی، قانون اساسی، ولایت فقیه و... تسهیل کرده است. اگر اصلاح‌طلبان بینش، منش و روش غیردموکراتیک مجاهدین خلق را تبیین و در معرض دید همگان قرار می‌دادند، نسل جوان با سهو‌لت بیشتری درمی‌یافت که کدام جناح سیاسی شباهت رفتاری و گفتاری به مجاهدین خلق دارد:اصلاح طلبان یا اقتدارگرایان؟

با وجود قصور فوق و با این که اقتدارگراها پروژه برچیدن سفره تسامح و تساهل اصلاحات و براندازی اصلاح طلبان به هرروش و قیمت را در سال84 به بار نشانده و حکومت یکدستی را مستقرکرده‌اند، نتوانسته‌اند پاسخگوی مشکلات میهن و مردم باشند، انسجام خود را حفظ کنند و گفتمان اصلاحات و نیز جریان اصلاح‌طلب را در جامعه به حاشیه برانند. به همین دلیل در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم، علاوه بر دلیل استراتژیک سابق‌الذکر، برای تحت‌الشعاع قرار دادن بی‌کفایتی در اداره کشور و نیز حفظ انسجام خود، اتهامات سابق را با وسعت بیشتری متوجه رقیب کرده‌اند تا آنان را در موضع انفعال قرار دهند و خود ازموضع اتهام خارج شوند.

به هر رو برای روشن شدن تفاوت " مجاهدین انقلاب اسلامی " با" مجاهدین خلق" لازم است ایدئولوژی، راهبرد و مناسبات تشکیلاتی این دو سازمان و بویژه رویکردشان را به" اسلام" و "انقلاب" و در نتیجه نقش مردم در عرصه تعیین سرنوشت، تبیین و آنها را با یکدیگر مقایسه کرد . در آن صورت معلوم می‌شود اشتراک لفظی دو واژه "مجاهد" هر قدر توهم زا باشد، پسوند" انقلاب اسلامی" به اندازه کافی تمایز آن‌ها را آشکار می‌سازد.

2. توجه به این نکته بسیار مهم لازم است که "مجاهدین خلق" فقط با "راهبرد پارلمانتاریستی" مخالف نبودند. آنان اساساً رژیم پارلمانی و چند حزبی را غربی می‌‌دانستند. به همین دلیل هرگز روی خوش به آن نشان نداده‌اند. انتقاد مجاهدین خلق به رژیم شاه در ظاهر آن بود که چرا "انتخابات آزاد" برگزارنمی کنند، بلکه معتقد بودند حتی اگر "انتخابات آزاد" برگزار شود، راه به جایی نخواهد برد. در جمهوری اسلامی نیز همین منطق را دنبال می‌کنند. به همین علت همواره در پی سرنگونی خشونت‌بار رژیم سیاسی اند، نه برگزاری انتخابات آزاد. در فرصت مناسب درباره ارتباط و تأثیر متقابل "شیوه و راهبرد مبارزه"، "ساختار و ویژگی‌های تشکیلاتی" و "نظام مطلوب سیاسی" توضیح خواهم داد.

3. از دید "مجاهدین خلق"، روحانیت نه تنها «سخنگوی اسلام» نیست، بلکه نقش بارزی در گسترش و تعمیق انحراف از «اسلام راستین» ایفا کرده است. همین نگاه توجیه‌گر حذف روحانیت است و امکان تفاسیر بی‌ضابطه و من درآوردی از اسلام را برای سازمان فراهم می کند. به نظر مجاهدین انقلاب، روحانیت درخت آفت‌زده است که به قول شهید مطهری اصل آن خوب و ضروری و وضع آن بد است. اصلاح این نهاد به اصلاح کشور و وضع مردم منجر می‌شود و تلاش برای حذف آنان، هم ناممکن است و هم مضر.

4. در "قلعه رجوی" در عراق رابطه "خدایگان – بنده" تجسم یافت و حقوق اعضا/مردم به محاق رفت. "ابریشم چی" نیز گفت خدا را در آسمان و دور از دسترس ولی رجوی در زمین و در دسترس اعضا/ مردم است. کیش قدرت که در نهایت رهبر را به جای خدا می‌نشاند، همان نسبت خدا را با انسان‌ها تعریف می‌کند. قدرت مطلق رهبر برای حقوق مردم و آزادی اندیشه و بیان ومطبوعات واحزاب و انتخابات جا باقی نمی گذارد.

جالب آنکه اقتدارگراها نیز می‌کوشند با تحقق کامل " نظارت استصوابی" همان راه را دنبال و "جمهوری اسلامی" را به "حکومت اسلامی" تبدیل کنند تا قدرت حکومت مطلق و سرکوب حقوق و آزادی های مشروع و قانونی شهروندان و به ویژه "انتخابات آزاد" توجیه "اسلامی"، "انقلابی" و "ولایی" بیابد. استصوابیون نیز همچون فرقه رجوی مخالفت خود را با دموکراسی، حقوق بشر و انتخابات آزاد به عنوان"پدیده های غربی"و به نام دفاع از "اسلام" و "انقلاب" و در تداوم راه بنیانگذاران توجیه می‌کنند. هدف هر دو گروه خشن و نظامی کردن فضای کشور و تشدید و تعمیق شکاف های گوناگون است تا چالش اصلی که چالش مناسبات استبدادی و دموکراتیک و درباره حقوق شهروندان است، فراموش شود.

به باور مجاهدین انقلاب،‌ تنها راه نجات کشور و توسعه همه جانبه، استقرار مردم سالاری، رعایت حقوق شهروندان و برپایی انتخابات آزاد است که در آن "رأی شهروندان" تعیین کننده مدیریت کشور است نه "اراده انقلابیون" یا "خواست رهبر".

5. تجربه بشر بیانگر آن است که هر زمان حاکمان برسبک زندگی واحد تأکید کرده اند، سطح زندگی آنان بیشترین فاصله را با توده محروم پیدا کرده است.

6. بنیانگذاران «مجاهدین خلق» که مسلمان و شیعه بودند، درباره عصمت و علم لدنی ائمه سخنی نگفتند و به مسأله امام عصر نیز نپرداختند. با وجود این در عراق، رجوی به مقام عصمت نایل آمده و نقش «امام زمان» را ایفا می‌کند. به همین دلیل برایش زیارت‌نامه تهیه کرده‌اند؛ با "السلام علیک یا مسعود" خطابش می‌کنند و او را شفیع خود نزد خالق می‌خوانند! او که خود بیش از دیگران این مقام را باور کرده است همسر خود را «سیده النساء العالمین» خواند تا از حضرت زهرا بالاتر رود و خود او نیز از امیرالمومنین (ع).

7. در سال‌های 57 تا 60 نیز اقتدارگراها استفاده از حقوق قانونی احزاب مخالف را برنمی‌تابیدند و محدودیت‌هایی را علیه آن‌ها اعمال می‌کردند. آنان در پی تبدیل "مخالف" به "معاند" بودند تا زودتر از شر این احزاب راحت شوند. به همین دلیل "سعادتی" را که معتقد به مشی سیاسی و مخالف دست بردن سازمان به اسلحه بود،‌ پس از محاکمه اعدام کردند. در آن سال‌ها "حاشیه" خط امام خواهان برخورد قهری با امثال "مجاهدین خلق" بود حال آنکه رهبری سازمان در پی جمع‌آوری اسلحه، نظامی کردن فضا و آغاز مبارزه مسلحانه علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی بودند.

8. برای آشنایی با دیدگاه اقتدارگراها دربارة لزوم تغییر "جمهوری اسلامی" و "توجیه شدن وسیله توسط هدف" نظریات آقای مصباح یزدی بسیار گویاست. "توجه به مقتضیات زمان و مکان و بکارگیری عنصر مصلحت از مزایای حکومت ولایی است. وقتی احراز شود که در شرایط خاصی حکم شرعی امکان اجرا ندارد و عملی کردن آن محتاج تمهید مقدماتی است، برای وصول به مطلوب، مصلحت‌ سنجی می‌شود و هر وسیله‌ای که تقرب به هدف را باعث شود به کار گرفته می‌شود، حتی اگر آن وسیله در شرایط عادی مردود و ناسازگار با شرع تلقی شده باشد.

اگر چنین تشخیصی داده شد که مردم‌سالاری و جمهوریت که منافی فقیه‌سالاری و حکومت ولایی است فعلاً مصلحت دارد و مردم را به سمت اسلام سوق می‌دهد، موقتاً امضا می‌شود.‌ واضح است که جمهوری اسلامی به عنوان حکم مصلحتی تا زمانی که شرایط عمومی مهیای حکومت ولایی شود، ادامه خواهد یافت و آن گاه که سیطره ایادی ولایت فقیه بر تمامی مجاری قدرت تحقق یافت، حکم اولی شرعی، یعنی ولایت فقیه به مرحله اجرا گذاشته خواهد شد.

بر این اساس این عبارت امام که «میزان رأی مردم است» برخوردی جدلی است، یعنی اثبات یک مطلب بر اساس مبانی وی که طرف مقابل قبول دارد، ولو خود گوینده قبول نداشته باشد." (جمهوری اسلامی به عنوان مصلحت موقت، روزنامه ایران، 8/8/79).

9. چنانچه "مجاهدین خلق" سلاح را کنار می‌گذاشتند و به حزبی علنی تبدیل می‌شدند و به مناظره‌های تلویزیونی تن می‌دادند ، علاوه بر تحویل سلاح‌ها، می بایست مواضع و تحلیل های چند لایه خود را که حتی در درون تشکیلات و درباره اعضا اعمال می‌کردند و هنوز آن روش را ادامه می‌دهند، کنار می‌گذاشتند، کاری که از آن ابا داشتند برای.نمونه: سازمان مجاهدین خلق در تحلیل های درون گروهی خود دکتر شریعتی را "روشنفکر خرده بورژوا " ارزیابی می‌کرد.مرکزیت این تحلیل را سالها پنهان کرد تا اینکه در جریان موسوم به "انقلاب ایدئولوژیک" از تمایز بین"اسلام شریعتی"و"اسلام رجوی" سخن گفت. علت این تاخیر چند ساله آن بود که بیان این تفاوت در سالهای 59- 58 به از دست دادن هواداران زیادی منجر می شد.

10. اقتدارگرایان هنگام شبیه سازی و منافق نمایاندن رقیب خود نه تنها از بیان مشی رهبری فقید انقلاب، بلکه از طرح جزئیات وقایع آن روز نیز پرهیز می کنند. امروز نیز صدا و سیمای اقتدارگراها نه فقط از مناظره و بحث آزاد تلویزیونی با حضور اصلاح‌طلبان فرار می‌کند،‌بلکه مناظره های سال‌های اولیه انقلاب را پخش نمی‌کنند تا مبادا این سؤال برای نسل جوان ایجاد شود که چرا این روش در حال حاضر اجرا نمی‌شود؟ شاید حق با اقتدارگراهاباشد که "بحث آزاد تلویزیونی"را سم مهلک می دانند. تجربه دو نمونه گفتگوی رو در رو در سیما در سه سال گذشته(مناظره آقایان ستاری فر و فرهاد رهبر و نیز صفایی فراهانی با مقامات سازمان تربیت بدنی دولت نهم) بی‌کفایتی‌های مدیریتی اصولگراها را آشکار کرد.

11. یاد استاد مطهری را گرامی می داریم که بر خلاف "مطهری نماهای زمان"در تعریف دلخواه واژه "کفر "و تکفیر دیگران دقت عالمانه به خرج می داد . به گفته او تنها پس از دعوت رسول گرامی اسلام است که انسانها به سه دسته "مومن"، "کافر" و "منافق" تقسیم می شوند.در جایی که دعوتی نبوده است ،اساساً این تقسیم بندی جایز نیست. مطابق این تعریف "کافر"کسی است که اسلام به او عرضه شده و او نه فقط مخالفت کرده بلکه به مقابله پرداخته است .بر همین اساس شهید مطهری در تفسیر آیات نفاق و سیره پیامبر اسلام می‌گفت که ایشان با کشتن سرکردة منافقین زمان خود به آن دلیل مخالفت کرد که نمی خواست زمینه ساز شیوه خودسر در تشخیص و تمیز دادن "منافق" از"غیر منافق"باشد . بنابر تفسیر درخشان مطهری از این واقعه تاریخی و آی

پیام نوروزی

پیام نوروزی سید محمد خاتمی خطاب به اعضای «گروه یاری»
سید محمد خاتمی در پیامی به بیش از پنج هزار عضو گروه یاری و صدهزار مرتبط این گروه، سال نو را تبربک گفته و خطاب به آنها گفت:«با یاری شما می‌توان و باید راه بلند به سوی آینده  بهتر را با استقامت پیمود.»
به گزارش پایگاه خبری یاری، متن کامل این پیام بدین شرح است:
یاران بزرگوار!
اگر حافظ بزرگ از تنهایی فضیلت و بزرگی می‌نالید و بازار دروغ و ریا را گرم می‌دید و دردمندانه فریاد بر می‌آورد که «یاری اندر کس نمی‌بینم»، امروز خدا را سپاسگذاریم که فرزندان بیدار و دلیر این مرز و بوم، طراوت جوانی را با پژمردگی، نومیدی و بی‌تفاوتی سودا نمی‌کنند و دست در دست و دوشادوش همدیگر چشم دوخته به افقی روشن که در آن حق حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش پاس داشته می‌شود، یکدیگر را در حرکتی پایدار «یاری» می‌کنند.
یاران عزیز؛
شما فرزندان ملتی مومن، مقاوم و پرافتخارید که با همه نامرادیها و ناکامی‌ها دمی از خواست تاریخی خود غافل نمانده است و در  اوج افتخار،آزادی و استقلال را در چهره «جمهوری اسلامی» یافته است و برای استقرار کامل آن و دستیابی و پیشرفت و عدالت همه ایمان خود به خدا و احترام به انسان را به کار گرفته است.
با یاری شما می‌توان و باید راه بلند به سوی آینده  بهتر را با استقامت پیمود!
سالی سرشار از امنیت، آزادی و برخورداری معنوی و مادی را برای یکایک شما عزیزان، دختران و پسران و زنان و مردان آزاد‌ و فضیلت‌خواه از خدواند بزرگ طلب می‌کنم.
سید محمد خاتمی
29/12/1387

یک استراتژی

شهاب طباطبایی
باید به هر شکل ممکن در حفظ و پاسداری از موجودیت جمع صمیمی و منسجم ستاد88 بکوشیم
رئیس ستادملی جوانان حامی خاتمی از 30هزار عضو این ستاد خواست تا به حرمت با هم بودن و هدف مشترک همچنان تا اتخاذ تصمیم نهایی و جمعی در بیستم فروردین 88، امیدوار و صبور، به تدبیر با وضعیت موجود مدارا کنند و گفت:«جمع صمیمی و منسجم ستاد88 را افتخار و تجربه و سرمایه‌ای ارزشمند و قابل دفاع و گران قیمت برای همه‌مان می‌دانم که باید به هر شکل ممکن در حفظ و پاسداری از هویت و موجودیتش بکوشیم.»
به گزارش پایگاه خبری یاری، سید شهاب الدین طباطبایی در یادداشتی خطاب به اعضای ستادملی جوانان حامی خاتمی به بیان دغدغه‌ها و مشکلات پیش‌روی این ستاد پرداخت، متن کامل این یادداشت بدین شرح است:
دوستان خوب ام، اعضاء پرتلاش و بااراده ستاد 88 !
سلام؛ ضمن تبریک سال نو می‌خواهم چند کلامی هم کلامتان شوم.
می‌دانم وقتی که شروع کردید، همت و اراده و شور و شعور تنها سرمایه‌هایتان بود، می‌دانم با همین توشه و توان به بهترین شکل ممکن ستادهایی برپا کردید که امروز همه بر کارآیی و توانمندی‌اش اذعان دارند، می‌دانم حضور پر جوش و خروشتان بود که خاتمی را به صحنه آورد و آن روز که آمد چه حالی داشتید که نتیجه تلاش چندماهه‌تان به ثمر رسیده بود، می‌دانم که با حفظ استقلال ستاد و البته همراهی با ستادهای ائتلاف چگونه نخستین فعالیت خودجوش و تشکیلاتی سراسری جوانان اصلاح طلب را در سراسر کشور به نمایش گذاشتید و شایستگی‌تان را یک بار دیگر یادآوری کردید. می‌دانم در این راه مانع فراوان بود و همراهی اندک، اما مانعی نبود که ذره‌ای از هدف دورتان کند یا اندکی تردید در دل‌تان بنشاند، و این ستودنی است، شایسته‌اید و شایسته ستودن.
می‌دانم جمع زیادی از دوستانم در ستادها هنوز انصراف نابهنگام سیدمحمد خاتمی را باور نکرده‌اند، می دانم با وجود شش ماه تلاش و فعالیت بدون بهره گرفتن از کمترین امکانات و روبرو شدن با انواع مشکلات و برخوردها و بی مهری‌ها و بعد کنار کشیدن کاندیدایی که برایش به آب و آتش زده‌اید چه حالی دارید، می‌دانم قانع کردن دیگرانی که به دعوت شما وارد ستاد 88 شده اند سخت است، می دانم که جاری شدن اشک بر صورت های پرنشاط و امیدوارتان را از دیگران پنهان کرده‌اید، می دانم تحمل استهزاء و خنده‌های کسانی که حضور قدرتمند و فراگیرتان در سراسر کشور را بر نمی‌تابیدند سخت است، می‌دانم که شاید هیچ وقت انتظار چنین وضعیتی را نداشتید، می دانم دعوت دیگران به صبر و آرامش و تدبیر در شرایطی اینچنین از سخت هم سخت‌تر است. می‌دانم ، باور کنید که می‌دانم چون من هم هنوز باور نکرده‌ام، می‌دانم چون من هم مشغول قانع کردن کسانی هستم در حالی که خودم هنوز قانع نشده‌ام، چون من هم اشک‌هایم را پنهان کرده ام، چون من هم تحمل کرده‌ام، چون من هم انتظار نداشته‌ام، چون من هم باید به صبر و آرامش و تدبیر دعوت کنم و خودم هنوز شاید به صبر و آرامش و تدبیر نرسیده‌ام!
دوستان خوبم!
اول؛ از همه شما سپاسگزارم و دست مریزاد و خسته نباشید می‌گویم.
دوم؛ عذرخواهی می‌کنم بابت همه کاستی‌ها و کمبودهایی که وظیفه داشته ام رفع شان کنم و نتوانسته‌ام، و بازهم عذرخواهی می‌کنم از این بابت که شاید در تماسی تلفنی یا گفتگویی حضوری تندی کرده‌ام یا با حوصله‌ای درخور پاسخگوی‌تان نبوده‌ام، که کمترین وظیفه‌ام این بوده که شنونده و پاسخگوی خوبی برایتان باشم.
سوم؛ از شما می خواهم به حرمت با هم بودنمان و هدف مشترک‌مان همچنان تا اتخاذ تصمیم نهایی و جمعی مان در بیستم فروردین 88، امیدوار و صبور، به تدبیر با وضعیت موجود مدارا کنید. عکس‌العمل یا واکنشی از جانب هرکدام از ما ممکن است تلاش‌های شش ماه گذشته‌مان و بلکه صبر و انتظار چهار ساله‌مان برای تغییر وضع موجود را مخدوش و بی‌اثر کند.
و چهارم؛ جمع صمیمی و منسجم ستاد88 را افتخار و تجربه و سرمایه‌ای ارزشمند و قابل دفاع و گران قیمت برای همه‌مان می‌دانم که باید به هر شکل ممکن در حفظ و پاسداری از هویت و موجودیتش بکوشیم.
صمیمانه دوستتان دارم و به دوستی با شما افتخار می‌کنم.
بازهم سال نو را به دوستان ام در ستادهای 88 تبریک می‌گویم و امیدوارم سال 88 سالی سرشار از پیروزی و شادکامی و سربلندی برای مردم ایران باشد. سالی که شایسته شایستگانی چون اعضاء ستادهای 88 باشد.

یه اتفاق یک دنیا حرف

محسن امین‌زاده
بازگشت خاتمی کاملا منتفی است/مشترکات میرحسین‌موسوی با اصلاح‌طلبان بسیار زیاد است
قائم مقام ستاد انتخابات سید محمد خاتمی از تعطیلی این ستاد در پی کناره‌گیری رئیس دولت اصلاحات از عرصه انتخابات خبر داد و با بیان اینکه بازگشت مجدد خاتمی به عرصه انتخابات کاملا منتفی است تاکید کرد:«شرایط فعلی ایجاب نمی‌کند که آقای خاتمی مجددا به عرصه انتخابات برگردد.»
ذکتر محسن امین زاده که در جمع خبرنگاران ایلنا و ایسنا سخن می‌گفت در خصوص علت انصراف خاتمی از عرصه انتخابات گفت:«مطمئنا علت اصلی انصراف، کاندیداتوری میرحسین موسوی بوده است.»
وی افزود:«آقای خاتمی برای تغییر شرایط فعلی و نجات کشور از وضعیتی که در آن به سر می‌بریم با تمام اکراهی که برای بازگشت به دولت داشت نامزد انتخابات ریاست جمهوری شده بود ولی با توجه به تعدد نامزدها تصمیم گرفت که کناره‌گیری کند تا راه‌حل بهتری برای پیروزی در عرصه انتخابات فراهم شود.»
معاون وزیر خارجه در دولت اصلاحات همچنین در خصوص احتمال بازگشت مجدد خاتمی به عرصه انتخابان نیز گفت:«برگشتن ایشان کاملا منتفی است و شرایط ایجاب نمی‌کند که آقای خاتمی به عرصه انتخابات برگردد.»
وی تصریح کرد:«آقای خاتمی به سیاست اخلاقی تاکید دارد و معتقد است سیاست نباید از اخلاق جدا باشد و فکر می‌کنم در عرصه انتخابات پیش رو نیز این نگاه بیشتر مورد تاکید قرار می‌گیرد.»
امین زاده در پاسخ به سئوالی مبنی بر اینکه آیا میر حسین موسوی در اردوگاه اصولگرایان قرار می‌گیرد یا در جریان اصلاح‌طلب؟گفت:«مشترکات میرحسین موسوی با اصلاح طلبان بسیار زیاد است و اطرافیان میرحسین نیز از دوستان اصلاح طلبی هستند که در حال حاضر در ستاد ایشان فعالیت می‌کنند.»
وی خاطرنشان کرد:«در مقطع فعلی بحث بر سر تغییر وضع موجود است و تلاش اصلاح‌طلبان و شخص خاتمی نیز در جهت تغییر شرایط فعلی بوده است و میر حسین موسوی نیز به این علت که شانس بیشتری برای این کار ممکن است داشته باشد مورد توجه بیشتری قرار می گیرد در حالیکه شخصیت کروبی هم در بین اصلاح طلبان بسیار موجه است.»
معاون وزیر خارجه در دولت اصلاحات همچنین در خصوص ارزیابی اش از سیاست آمریکا در منطقه و نیز پیام «اوباما» به ایران گفت:«به نظر می‌رسد شرایط جدیدی که در آمریکا به وجود آمده و مشکلاتی که این کشور در منطقه دارد رو به سیاست جدیدی آورده است.»
وی در توضیح سیاست جدید آمریکا گفت:«این سیاست به دنبال کاهش تنش‌ها در منطقه و جهان اسلام است و در چنین شرایطی فرصت مهمی برای ایران به وجود آمده که بتواند نقش خودش را در منطقه و سطح بین الملل ایفا کند و این فرصت حتی بزرگتر از پیامی است که اوباما به ایران داده است.»
امین زاده نیروی سیاست خارجی دولت را ناتوان دانست و اظهار داشت:«دولت در سالیان اخیر فرصت های بسیاری را از دست داده و فکر نمی‌کنم از این فرصت مهم در منطقه به نفع منافع ملی و حتی به نفع جهان اسلام استفاده کند.»
این کارشناس سیاست خارجی همچنین در خصوص ارتباط انتخابات ریاست جمهوری آینده و احتمال تغییر سیاست خارجی ایران گفت:«سیاست خارجی باید مستقل از انتخابات به فکر منافع ملی باشد ولی سیاست خارجی کنونی غلط های بسیار بزرگی دارد ولی امیدوارم شرایط آینده منجر به تغییر سیاست خارجی شود و شاید انتخابات آینده بتواند این تغییر را ایجاد کند.»

نگاهی به اقتصاد ایران در سال 87

علی مزروعی
نگاهی به اقتصاد ایران در سال 87
 اشاره:  علی مزروعی در روزنامه سرمایه نگاهی انداخته است به اقتصاد ایران در سال 87 که در ذیل می خوانید:
اقتصاد ایران در سال 87 به رغم بهره مندی دولت از درآمد افسانه ای 70 میلیارد دلاری نفت، به دلیل عدم ثبات مدیریتی، تردید و ابهام در سیاستگذاری ها و ظهور آثار تاخیری سیاست های اجرا شده توسط دولت نهم، افزایش نرخ تورم و بیکاری را به صورت توامان (رکود تورمی) تجربه کرد و سال ناکام دیگری را در دولت نهم پشت سر نهاد. عزل وزیر امور اقتصادی و دارایی در اردیبهشت ماه و کناره گیری اجباری دومین رئیس بانک مرکزی در دولت نهم در مهرماه (در کنار دیگر تغییرات کابینه) نوعی عدم ثبات مدیریتی را در این سال به نمایش گذاشت که طبعاً هیچ گونه علامت مثبتی برای فعالان اقتصادی را در پی نداشت. سخنانی که این دو مقام کابینه در هنگام تودیع خود بیان داشتند هر چند با این سوال و ابهام مواجه بود که چرا اینها را پیش از این مطرح نکردند اما به طور قطع نقدی محکم و استوار بر نوع رویکرد، سیاست های اجرایی و عملکرد اقتصادی دولت نهم بود و اینکه رئیس دولت نهم کمترین بها را به نظرات کارشناسی، حتی اگر عضو کابینه باشند، نمی دهد و راه خود را می رود.
فرازهایی از سخنان آقای داود دانش جعفری وزیر امور اقتصادی و دارایی در هنگام تودیع اش اینگونه بود: «نسبت به تجربه گذشته کشور و با آدم هایی که تجارب خوبی داشتند نظر مثبتی وجود نداشت و حداقل این بود که با ابهام به آن نگریسته می شد. این در حالی بود که هنوز هم نقشه راه برای آینده مورد نظر نیز آماده نشده بود. بسیاری از مفاهیم پذیرفته شده علم اقتصاد در دنیای امروز از قبیل تاثیر نقدینگی بر تورم یا چگونگی تقسیم کار مطلوب بین دولت و مردم زیر سوال بود. به برنامه چهارم به عنوان سندی لازم الاتباع نگاه نمی شد و این در حالی بود که هیچ تلاشی برای تغییر آن نیز نمی شد»، «مسائل جنبی دست چندم کشور که اصولاً اهمیت نداشتند در شرایطی، تبدیل به مساله دست اول کشور می شدند. مثل تعیین ساعت کار بانک ها که ماه ها ما را به خود مشغول کرد.»، «در مسائل جاری و اجرایی دستگاه های وابسته نیز ما همواره شاهد فعالیت گروه های فشار بودیم که سعی می کردند با اطلاع رسانی غلط حرکت امور را در جهت مورد نظر خود تغییر دهند.»، «به قرار اطلاع در قسمت بازرسی رئیس جمهور افرادی نفوذ کرده بودند که جزء ناراضی های دستگاه ها بودند. عده ای هم بودند که صلاحیت پذیرش شغل را نداشتند. به طور مثال معاون اقتصادی بازرسی یک دامپزشک بود قاعدتاً اشراف او به مسائل اقتصادی نمی تواند بالا باشد. این افراد با دسترسی محدودی که داشتند، به خود اجازه می دادند در مسائل پیچیده گزارش تهیه کنند و با دسترسی آسانی که به مقام بالا داشتند، ذهنیت کارشناسی نشده خود را منتقل کنند. اینها مدیران بالای دستگاه های اجرایی، حتی وزرا را نیز که منتخب مجلس و رئیس جمهور بودند و از مجلس رای اعتماد گرفته بودند، به راحتی زیر سوال می بردند و در موارد بسیاری باعث شکل گیری مدیریت دوگانه یا موازی در دستگاه می شدند.البته تهیه این نوع گزارش ها فقط مختص بازرسی رئیس جمهور نبود و از اشخاص درون دستگاه ها هم استفاده می شد.»، «در طرح مربوط به انحلال سازمان برنامه هم دیده بودم که این اقدام حساب شده نبود و جز ایجاد سرخوردگی و یاس برای کارکنان این سازمان عظیم اثر دیگری نداشت. از ویژگی های دیگر این دوره هیجانی این بود که هر کس به خود اجازه می داد در مسائل کلان اقتصادی کشور دخالت کند. نمی دانم چه فایده ای از این کار می بردند.»، «در طول این دوره هر قدر من و بانک مرکزی تلاش کردیم این دوست صمیمی و دوست داشتنی مان جناب آقای دکتر جهرمی را که اخیراً از حوزه سیاسی وارد فعالیت های اقتصادی شده، متقاعد کنیم که چاپ اسکناس برای ایجاد اشتغال مفید نیست اما موفق نشدیم. حتی اگر هم بانک ها منابع مختصری را برای طرح های مورد نظر اختصاص می دهند، باید دید طرح های زودبازده جدید مهم تر هستند یا تامین سرمایه در گردش طرح های تمام شده قبلی؟،آقای دکتر جهرمی بارها در دولت می گفت: نسبت نقدینگی به تولید ناخالص داخلی در کشور ما پایین است، عده ای هم می گفتند نباید از افزایش رشد نقدینگی نگران بود، چرا که ما تلاش می کنیم آن را به سمت تولید ببریم، تا وقتی چنین دیدگاه هایی در کشور غلبه داشته باشد، نباید سوال کرد چرا در کشور تورم بالاست؟ مگر در همین دولت، تجربه کاهش تورم به 1/12 درصد به ثبت نرسیده است؟، دلایل توفیق دولت در آن سال چه بود؟،به نظرم می رسد اگر می خواهیم در اقتصاد موفق باشیم باید با قاعده این علم آشنا باشیم و به اصول آن پایبند. بعضی ها فکر می کنند نابسامانی های اقتصادی ما به ویژه در تورم و بخش مسکن ناشی از فعالیت های بدخواهانه علیه دولت است. من اذعان می کنم، تجربه ای در ارتباط با مبارزه با مافیا ندارم، باید کارشناسان خبره اطلاعاتی و امنیتی را وارد این کار کرد ولی به نظرم می رسد حتی برای خنثی کردن فعالیت مافیایی البته اگر وجود خارجی داشته باشد، حتماً کنترل رشد نقدینگی نیز مفید است.»، «آیا می شود انتظار داشت که برای انجام تکالیف بودجه نزدیک به 60 میلیارد دلار نفتی از سوی بانک مرکزی تبدیل به ریال شود، ولی نقدینگی بالا نرود؟، هر کس بلد است بفرماید انجام دهد.
یا اگر نقدینگی بالا رفت، کاری کنیم که تورم بالا نرود؟،هر کس می تواند، بفرماید انجام دهد. تورم نتیجه محتوم این سیاست است و نمی شود از واقعیت فرار کرد.»، «در سال گذشته در همین دوران بود که شورای عالی پول و اعتبار تشکیل جلسه داد. اکثریت اعضای شورا از جمله من و دکتر شیبانی با کاهش نرخ سود بانکی مخالفت بودیم. فضای غالب جلسه این بود که چون تورم سال 1385 بالا رفته، باید سود بانکی نیز متناسب با آن افزایش یابد اما چون محدودیت های سیاسی دولت قابل درک بود، لذا شورا به رئیس جمهور پیشنهاد کرد در سال 1386 هیچ کاهشی متوجه نرخ سود بانکی نشود. به رغم این همکاری شورا، جناب آقای رئیس جمهور این پیشنهاد را قبول نکردند و تلویحاً گفته شد اگر برای بار دوم هم نظر دولت رعایت نشود باز هم نظر شورا تایید نمی شود و لذا وقتی مجدداً این موضوع در شورا بحث شد اکثریت اعضای جلسه با درک خوب از شرایط زمان به آن رای مثبت دادند و لذا تنش خوابید،... روشن است اگر ما می توانستیم رشد نقدینگی را به 15 درصد محدود کنیم و برنامه های اقتصادی خود را با این فرض انجام می دادیم، ما نباید نگران تورم بالا باشیم ولی الان که رشد نقدینگی 40-35 درصد است حتماً باید در مورد کاهش نرخ سود بانکی نگران بود. نتیجه کاهش سود بانکی فقط رانت ها نیست بلکه اختلال در بازار کالا و ایجاد تورم بیشتر از مساله رانت هم مهم تر است.» و فراز هایی از سخنان آقای مظاهری دومین رئیس بانک مرکزی دولت نهم در مراسم تودیع اش: «مدیریت امور اقتصادی بر مبنای علم اقتصاد و بهره گیری از ابزارهای اقتصادی و بهره گیری از دانش بشری و دستاوردهای مدیریتی و علمی قابل اجراست.»، «قبول کردن اصول و مبانی علمی و قبول کردن رابطه پارامترهای اقتصادی، تورم و نقدینگی، سود بانکی و تورم، الزام اولیه است. به خود جرات نباید داد که این روابط را نفی کرد. از کسانی که با جسارت و جزمیت به خود جرات می دهند روابط اعلی و منطقی بین این پدیده ها را نفی کنند، باید برحذر بود. باید علم اقتصاد را شناخت و از آن سواری گرفت والا این اقتصاد است که سواری خواهد گرفت.»، «این موضوع باید روشن شود که با تزریق تورم و تامین پول پرقدرت و چاپ پول نمی توان اشتغال ایجاد کرد و به توسعه اقتصادی رسید. ایجاد اشتغال از طریق تزریق پول یک سراب است. باید به دنبال آب رفت نه دنبال سراب. سراب وعده می دهد، دعوت می کند و تشنه را خوشحال می کند.
به همین دلیل چاپ اسکناس تولید ثروت نکرده و مردم را پولدار نمی کند. اگر این طور بود مردم زیمبابوه ثروتمندترین مردم روی زمین بودند چراکه اسکناس های 10 میلیارد دلاری را برای خرید نان می دهند. همچنین پول، موتور اقتصاد نیست. چاپ پول موتور تورم است. نباید از مسکن هایی که درد را به سرطان تبدیل می کند، استفاده کرد.»، «تزریق تورم و دمیدن در تنور داغ تورم را مردم می فهمند و می دانند که این کار، کاری است که ریشه در سیاست های اقتصادی دارد. آدرس دادن های اشتباه نظر مردم را عوض نمی کند و مردم را به اشتباه نمی اندازد. همه مردم می دانند که دولت می تواند کاری کند که تورم کاهش یابد. مردم تجربه اتخاذ تدابیر مناسب و کاهش تورم و آرامش و طمانینه ناشی از کاهش تورم را فراموش نمی کنند.
مردم می فهمند هر دولتی که سیاست توسعه با ابزارهای تورمی را دنبال می کند، حتماً دو الزام را پیگیری می کند: اول جبران قدرت خرید مردم در قبال تورم تزریقی برای حفظ معیشت آنها و دوم حمایت از تولید داخل و صادرات در قبال تفاوت تورم داخلی و خارجی.»، «از افراط و تفریط باید پرهیز کرد. زمانی تورم 11 درصد و سود بانکی 24 و 26 درصد و روی این موضوع اصرار بود. یک زمان دیگر تورم بیش از 20 درصد داریم و می خواهیم سود بانکی را به 12 درصد برسانیم.»، «باید تفاوت بین برنامه ریزی دولت و تصمیم مردم وجود داشته باشد و بین این دو تبعیض قائل شد.»، «سیاست های پولی باید در بانک مرکزی تبیین و تنظیم شود. یک نهاد تخصصی باید برای این وظیفه سنگین طراحی و مستقر شود. لازم است این نهاد با شخص رئیس جمهور و از طریق ایشان با دولت تعامل داشته باشد. بانک مرکزی نباید جزئی از دولت یا تابع دولت باشد. بانک مرکزی باید ناظر مقتدر بازارهای مالی باشد. نظارت بانک مرکزی بر عملکرد نهادها و موسسات پولی و مالی نباید تحت تاثیر هیچ ملاحظه ای قرار گیرد. بانک مرکزی باید در تصمیمات و اقدامات خود از مجموعه دولت مستقل و به شخص رئیس جمهور متصل باشد و با اقتدار بالا عمل کند. رهبری مدیریت اقتصادی کشور لوازم و سازوکارهایی دارد. مسائل کلان اقتصادی باید در اتاق های فکر و فضاهای کارشناسی تعیین شود و نه در پای تریبون ها، نمی توانیم در کشور به اقتصاددانان و عالمان اقتصادی و کارشناسان خبره توجه لازم را نکنیم و آنان را جدی نگیریم اما توسعه اقتصادی داشته باشیم. با شناختی که از مطالعه توسعه درکشورهای دیگر داشته ام، مسائل اقتصادی در ساختارهای پیش بینی شده در حاکمیت و مجاری منطقی و قانونی مربوطه حل و فصل می شود. بنده هم همواره به این مساله پایبند بودم و در این مدت هم تلاش کردم در قالب همین ساختارها مسائل را حل کنم اگرچه به دلیل غیر فعال بودن برخی از این ساختارها نظیر شورای پول و اعتبار با محدودیت هایی مواجه بوده ام.»
در سال 1387 بر دامنه تردید و ابهام در سیاستگذاری های دولت نهم افزوده شد. این دولت که پس از روی کار آمدن همراهی و همگامی خود را با سیاست تثبیت قیمت حامل های انرژی مصوب مجلس هفتم نشان داده بود اما در میانه راه ناچار از تغییر این سیاست به سهمیه بندی و افزایش قیمت بنزین از 80 به 100 تومان شده بود به ناگاه در اوایل سال 87 بحث هدفمند کردن یارانه حامل های انرژی و پرداخت یارانه نقدی به خانوار ها را مطرح کرد که محتوای آن آزادسازی قیمت حامل های انرژی بود. در واقع از سال 1384 تا 1387 دولت نهم طیفی از سیاست تثبیت تا آزادسازی قیمت حامل های انرژی را اجرا و پی گرفت. البته طی این مسیر را در مورد دیگر سیاست های دولت نهم و به طور نمونه بارز در رابطه با نرخ سود تسهیلات بانکی می توان مشاهده کرد. کاهش دستوری نرخ سود بانکی به 14 و 12 درصد و کمتر از نرخ تورم در سال های 85 و 86 آنچنان بلایی را بر سر منابع بانک های دولتی آورد که در سال 1387 دولت اگر چه نه با اعلام رسمی بلکه به شیوه عملی و با اعلام بانک مرکزی نرخ سود بانکی را تا سقف 19 درصد آزاد کرد و برای اولین بار پس از انقلاب شاهد انتشار اوراق مشارکت با نرخ 18 درصد در این سال بودیم. روشن است که اینگونه تغییرات سیاستی 180 درجه ای جز اینکه بر دامنه و فضای ابهام ها و تردید ها برای فعالان اقتصادی بیفزاید حاصلی به همراه نداشته است.
آثار تاخیری سیاست انبساط پولی و مالی دولت در سال 84 و 85، که با دامن زدن بر رشد نقدینگی در این دو سال به تدریج از اوایل سال 86 و با سرعت گیری نرخ تورم ظاهر شد و نرخ تورم را در پایان این سال به حدود 21 درصد افزایش یافت، در سال 87 نیز این روند صعودی ادامه یافت و نرخ تورم را به 26 درصد رساند. نرخ تورمی که مقام اول در منطقه و شش کشور با تورم بالا را در دنیا را نصیب ایران کرده است. در مورد بیکاری نیز به تقریب همین روند طی شده و حاصل کار اینکه اقتصاد ایران در ماه های پایانی سال 87 در شرایط «رکود تورمی» گرفتار آمده است و این در حالی است که پیامد های رخداد بحران مالی و اقتصادی جهانی از میانه سال 87 به تدریج متوجه ایران شده و بر دامنگستر شدن این شرایط افزوده است. کاهش قیمت هر بشکه نفت به یک سوم نسبت به ماه های ابتدای سال 87 به طور مستقیم درآمد دولت را متاثر و به شدت تحت فشار قرار داده است به گونه ای که دولت نهم در تهیه و تنظیم لایحه بودجه سال 88 ناچار از پناه بردن به افزایش قیمت حامل های انرژی و گنجاندن بخشی از درآمد حاصله در بودجه شد. کاهش قیمت برخی دیگر از کالا ها در بازار جهانی نیز به طور غیرمستقیم اقتصاد ایران را متاثر ساخت که انعکاس آن را به خوبی می توان در روند نزولی شاخص بورس و کاهش سی درصد ارزش بازار در شش ماهه دوم سال 87 مشاهده کرد.
یکی دیگر از مسائلی که در سال 87 در کانون توجه مباحث اقتصادی و اجتماعی کشور قرار داشت «طرح تحول اقتصادی» بود که از سوی رئیس دولت نهم به صورت پرداخت یارانه نقدی و به گونه ای تبلیغاتی در ماه های ابتدایی این سال 87 ارائه شد. محتوای این طرح در برگیرنده هفت موضوع یا محور برای انجام برخی اصلاحات در ساختار اداری و اجرایی دولت بود در نهایت به بحث هدفمند کردن یارانه ها معطوف و بالاخره در ماه های پایانی سال لایحه این طرح به مجلس ارائه شد که هنور اندر خم کوچه تصویب مانده است. با این حال محاسبه بخشی از منابع درآمدی ناشی از افزایش قیمت حامل های انرژی در لایحه بودجه سال 88 مباحث داغ و حادی را در عرصه عمومی و به طور خاص مجلس هشتم به هنگام بررسی و رسیدگی به لایحه بودجه سال 88 به همراه داشته، که این خود نشانه ای از داغ و حاد بودن شرایط اقتصادی کشور در روزهای پایانی سال 87 است و جالب اینکه به رغم انتظار دولت مجلس همسو به این آزاد سازی یکباره قیمت حامل های انرژی رای نداد و عملاً بحث هدفمند کردن یارانه ها و پرداخت یارانه نقدی به خانوارهای مدنظر دولت در سال آتی را منتفی کرد به گونه ای که می توان سال 87 را سال ظهور و افول بزرگ ترین مانور اقتصادی دولت نهم در سال پایانی مسوولیت اش نام «طرح تحول اقتصادی» لقب داد.
«نگاهی به اقتصاد ایران در سال 87» نشان می دهد که به رغم هزینه های بالای دولت و صرف 70 میلیارد دلار در بودجه، عملکرد اقتصادی کشور هیچ گونه بهبودی را در شاخص های کلان در پی نداشته است و سال چهارم اجرای قانون برنامه چهارم توسعه نیز همچون سه سال قبل با ناکامی در تحقق اهداف کمی این برنامه به پیش رفته است. به علاوه اینکه در این سال ظهور بحران مالی و اقتصادی جهانی و پیامدهای آن بر حجم و دامنه مسائل و مشکلات اقتصادی ایران افزود است. کاهش قیمت نفت به حدود یک سوم در ماه های پایانی سال 87 نسبت به ماه های اول این سال و نبود افق روشنی برای افزایش قیمت نفت به دلیل تداوم رکود اقتصاد جهانی در سال 88 و شرایط رکود تورمی در داخل چشم انداز تیره و بسیار سخت و دشواری را برای اقتصاد ایران در سال آتی به نمایش می گذارد و این در حالی است که انتخابات ریاست جمهوری سال آتی نیز در راه است. از این منظر می توان انتخابات ریاست جمهوری و تغییر دولت را فرصتی برای تغییر شرایط اقتصاد ایران و گذار از این وضعیت در سال 88 به شمار آورد و امیدوار بود که شهروندان ایرانی با بهره مندی از این فرصت راه تازه ای را روی

چرا مهندس موسوی این‌بار کاندیدا شد؟

حضور ناگهانی مهندس میرحسین موسوی در عرصه انتخابات پس از بیست سال سکوت سیاسی و رد دعوت به حضور در دو انتخابات سرنوشت ساز ٧٦ و ٨٤ سوال های فراوانی در اذهان عمومی ایجاد کرده و پرسش های متفاوتی را در فضای سیاسی کشور حاکم کرده است. رسانه های حامی دولت با توجه به انصراف سید محمد خاتمی  و حضور ناگهانی میر حسین موسوی سعی دارند تا اختلاف و افتراق را این بار به طریقی دیگر در جبهه اصلاحات ایجاد کنند و التهاب  و رو در رویی را به مواضع اصلاح طلبان وارد سازند. محسن آرمین در گفت و گو با سایت قلم نیوز به این دغدغه ها و سوالات پاسخ می دهد.

سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با اشاره به کناره‌گیری بیست‌ساله مهندس میرحسین موسوی از عرصه سیاست و عدم حضور در دو انتخابات هفتمین و نهمین دوره ریاست جمهوری به عنوان کاندیدا و به رغم تلاش های صورت گرفته، به این سئوال و ابهام بزرگ بسیاری از اصلاح‌طلبان که چرا آخرین نخست‌وزیر ایران امروز کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شده است، از دیدگاه خود پاسخ داد.

محسن آرمین در گفتگو با قلم ، گفت:«جناب آقای مهندس موسوی چهره‌ خوشنام و دارای سابقه و کارنامه‌ روشن و تحسین برانگیز در انقلاب و نیز در عرصه سیاسی و سطوح عالی مدیریت در دوران پس انقلاب هستند ایشان همواره مورد احترام مردم و اصلاح‌طلبان بوده و یکی از چهره‌های محوری جناح چپ خط امام که اصلاح‌طلبان امروز هستند به شمار می‌آمدند.»

عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ادامه داد:«حضور مهندس موسوی در عرصه‌ رقابت ریاست جمهوری از منظر‌های مختلف قابل ارزیابی است از جمله اینکه ایشان طی دو دهه‌ گذشته از فعالیت سیاسی علنی کناره‌ گیری کردند، در جریان انتخابات سال ٧٦ نیز آقای موسوی اولین گزینه اصلاح‌طلبان برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری بودند، اما به رغم اصرار فراوان از پذیرش نامزدی خودداری کردند.»

وی افزود:«در انتخابات سال ٨٠ نیز اولین گزینه اصلاح طلبان ایشان بودند که باز به اصرارها پاسخ مثبت ندادند، اکنون باید پرسید چه عاملی موجب شده است که آقای موسوی در تصمیم خود که حدود دو دهه گذشته به آن پایبند بودند تجدید نظر کنند؟ به نظر من اصلی‌ترین علت این تغییر تصمیم همان دغدغه‌ و نگرانی عمیقی است که اصلاح‌طلبان و تمام علاقه‌مندان به کشور و سرنوشت ایران را به تلاش برای تغییر وضع موجود واداشته است.»

آرمین ادامه داد:«به نظر من آقای موسوی برخلاف دوران ریاست جمهوری آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی دوره‌ جدید و مدیریت فعلی را برای کشور نگران‌ کننده یافته‌اند و علت حضور ایشان در عرصه‌ رقابت ریاست جمهوری چیزی جز این نگرانی شدید نیست. بنابراین برخلاف پاره‌ای تحلیل‌ها و گمان‌ها حضور آقای موسوی در عرصه‌ رقابت ریاست جمهوری نشانه‌ همراهی و هم سویی ایده‌ها و افکار ایشان با جریان اصلاحات و شخص آقای خاتمی به عنوان برایند جریان اصلاحی است از این جهت تصور می‌کنم که تحلیل صحیح و اتخاذ موضعی درست و مناسب در شرایطی پیچیده و مبهم کنونی نیازمند درایت و هوشیاری بیش از دوره‌های گذشته است.»

این عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران خاطر نشان کرد:«انصراف جناب آقای خاتمی برای اصلاح‌طلبان و به ویژه بخش جوان و پرشور بدنه‌ اصلاح‌طلبی البته حادثه‌ نامطلوبی بود، بدنه‌ جوان اصلاح طلب طی ماه‌های اخیر انصافا تحرکی مسوولانه از خود نشان داد و آگاهی و درکی تحسین برانگیز از خود به نمایش گذاشت. امروز نیز این بخش با تغییر شرایط ناشی از کنار رفتن آقای خاتمی در موقعیتی حساس قرار گرفته که برای مدیریت آن نیازمند آگاهی و مسوولیتی از همان جنس است؛ به ویژه اینکه فتنه‌گری‌های پنهان که پس از خاتمی، موسوی را هدف گرفته در جریان است تا چهره‌ای مخدوش و غیر واقعی از ایشان در اذهان طبقه‌ متوسط به ویژه بخش جوان و تحول خواه ترسیم کند.»

وی گفت:«در شرایط ناشی از خلا حضور آقای خاتمی این وضعیت چندان غیر طبیعی نیست، باید در اندیشه‌ عواملی بود که این شرایط را به وضعیت مطلوب تبدیل و فتنه‌گری‌ها و عملیات روانی پنهان را خنثی کند.»

آرمین در بیان و تشریح این عوامل یادآور شد:«اولین مسئله تحرک احزاب و گروه‌های اصلاح طلب در اتخاذ تصمیم و موضع جدید انتخاباتی است. بدون شک احزاب و تشکل‌های اصلاح‌طلب برای اتخاذ موضع انتخاباتی جدید ناگزیر از طی فرایند مشخصی برای رایزنی با بدنه حزبی خود در رسیدن به موضع تشکیلاتی هستند این فرایند با توجه به محدودیت زمانی که تا انتخابات داریم نمی‌تواند و نباید طولانی باشد رسیدن احزاب و تشکل‌های اصلاح طلب به موضع انتخاباتی مشخص می‌تواند نقش موثری در پایان دادن به این وضعیت داشته باشد.»

وی شفاف‌تر شدن گفتمان مهندس موسوی را از دیگر عوامل مهم دانست و توضیح داد:«آقای مهندس موسوی گرچه طی دو دهه‌ گذشته از رصد کردن تحولات سیاسی کشور غافل نبوده و یا حساسیت اوضاع سیاسی و تحولات را تعقیب می‌کردند و در برخی موارد واکنش‌ها و مواضع‌ روشنی در قبال پاره‌ای موارد اتخاذ کردند، اما به هر حال در عرصه‌ فعالیت علنی سیاسی حضور نداشتند. دیدگاه‌های ایشان برای نسل‌های دوم و سوم انقلاب چندان شناخته شده نیست. شفاف‌تر شدن گفتمان ایشان و دقیق‌تر شدن شعارها و شرح و تبیین جامع‌تر دیدگاه‌ها و مواضع فکری ایشان درباره مقولات و مسائل مورد توجه بخش‌های متوسط و قشر جوان جامعه نظیر آزادی، جمهوریت، حاکمیت قانون مسائل زنان، جوانان و اقوام می‌تواند به اقدام‌های موجود پاسخ داده و تغییر وضعیت موجود را تسریع کند.»

آرمین ضمن تاکید بر ضرورت داشتن یک رسانه گفت:«موسوی فاقد رسانه است.رسانه ملی در همین مدت کوتاه نشان داده است که مانند دوره‌های گذشته همچنان موظف به حمایت از یک جریان است و قرار نیست در انتخابات آینده بی طرفی پیشه کند. بخش اعظم رسانه‌های مکتوب و شفاهی کشور نیز به لطف دولت مهرورز در اختیار جریان حاکم است، پیش بینی می‌شود پس از خارج شدن آقای خاتمی از صحنه‌ رقابت، عملیات و تبلیغات سوء علیه آقای موسوی آغاز و رفته رفته تشدید شود. این درست است که عملیات و تهاجم مذکور تا حدودی می‌تواند به برخی ابهام‌ها درباره‌ی آقای موسوی پایان دهد و نهایتا اوضاع را تا حدودی به سود ایشان تغییر دهد اما وجود رسانه‌ای که بتواند دیدگاه‌های ایشان را به روشنی تبیین کند برای خنثی کردن تبلیغات مذکور ضروری است.»

وی ضمن تاکید بر ضرورت اجماع اصلاح‌طلبان اضافه کرد:«اصلاح‌طلبان نباید فراموش کنند که این انتخابات برای آنها از این جهت متفاوت است که فرصتی منحصربه فرد را برای توقف روند نامبارک کنونی و پایان دادن به وضعیت فعلی که اوضاع کشور را در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سخت مخاطره‌ آمیز کرده است فراهم خواهد آورد. حضور کاندیداهای متعدد اصلاح‌طلب از این جهت که می‌تواند به نقد اوضاع کنونی از منظرهای مختلف و آگاهی هر چه بیشتر مردم از شرایط فعلی بیانجامد البته امر مثبتی است، اما اگر این حضور نهایتا به رقابت کاندیداهای اصلاح‌طلب منجر شود آشکارا مغایر با هدف اولیه اصلاح‌طلبان خواهد بود این نکته یکی از دلایل کناره‌گیری آقای خاتمی از عرصه‌ رقابت بود.»

سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی خاطر نشان کرد:«اصلاح طلبان باید تمام مساعی خود را برای رسیدن به اجماع به کار بندند.»
 

 

 

                                                                                         باسپاس مدیریت وبلاگ

چرا مهندس موسوی این‌بار کاندیدا شد؟

حضور ناگهانی مهندس میرحسین موسوی در عرصه انتخابات پس از بیست سال سکوت سیاسی و رد دعوت به حضور در دو انتخابات سرنوشت ساز ٧٦ و ٨٤ سوال های فراوانی در اذهان عمومی ایجاد کرده و پرسش های متفاوتی را در فضای سیاسی کشور حاکم کرده است. رسانه های حامی دولت با توجه به انصراف سید محمد خاتمی  و حضور ناگهانی میر حسین موسوی سعی دارند تا اختلاف و افتراق را این بار به طریقی دیگر در جبهه اصلاحات ایجاد کنند و التهاب  و رو در رویی را به مواضع اصلاح طلبان وارد سازند. محسن آرمین در گفت و گو با سایت قلم نیوز به این دغدغه ها و سوالات پاسخ می دهد.

سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با اشاره به کناره‌گیری بیست‌ساله مهندس میرحسین موسوی از عرصه سیاست و عدم حضور در دو انتخابات هفتمین و نهمین دوره ریاست جمهوری به عنوان کاندیدا و به رغم تلاش های صورت گرفته، به این سئوال و ابهام بزرگ بسیاری از اصلاح‌طلبان که چرا آخرین نخست‌وزیر ایران امروز کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شده است، از دیدگاه خود پاسخ داد.

محسن آرمین در گفتگو با قلم ، گفت:«جناب آقای مهندس موسوی چهره‌ خوشنام و دارای سابقه و کارنامه‌ روشن و تحسین برانگیز در انقلاب و نیز در عرصه سیاسی و سطوح عالی مدیریت در دوران پس انقلاب هستند ایشان همواره مورد احترام مردم و اصلاح‌طلبان بوده و یکی از چهره‌های محوری جناح چپ خط امام که اصلاح‌طلبان امروز هستند به شمار می‌آمدند.»

عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ادامه داد:«حضور مهندس موسوی در عرصه‌ رقابت ریاست جمهوری از منظر‌های مختلف قابل ارزیابی است از جمله اینکه ایشان طی دو دهه‌ گذشته از فعالیت سیاسی علنی کناره‌ گیری کردند، در جریان انتخابات سال ٧٦ نیز آقای موسوی اولین گزینه اصلاح‌طلبان برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری بودند، اما به رغم اصرار فراوان از پذیرش نامزدی خودداری کردند.»

وی افزود:«در انتخابات سال ٨٠ نیز اولین گزینه اصلاح طلبان ایشان بودند که باز به اصرارها پاسخ مثبت ندادند، اکنون باید پرسید چه عاملی موجب شده است که آقای موسوی در تصمیم خود که حدود دو دهه گذشته به آن پایبند بودند تجدید نظر کنند؟ به نظر من اصلی‌ترین علت این تغییر تصمیم همان دغدغه‌ و نگرانی عمیقی است که اصلاح‌طلبان و تمام علاقه‌مندان به کشور و سرنوشت ایران را به تلاش برای تغییر وضع موجود واداشته است.»

آرمین ادامه داد:«به نظر من آقای موسوی برخلاف دوران ریاست جمهوری آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی دوره‌ جدید و مدیریت فعلی را برای کشور نگران‌ کننده یافته‌اند و علت حضور ایشان در عرصه‌ رقابت ریاست جمهوری چیزی جز این نگرانی شدید نیست. بنابراین برخلاف پاره‌ای تحلیل‌ها و گمان‌ها حضور آقای موسوی در عرصه‌ رقابت ریاست جمهوری نشانه‌ همراهی و هم سویی ایده‌ها و افکار ایشان با جریان اصلاحات و شخص آقای خاتمی به عنوان برایند جریان اصلاحی است از این جهت تصور می‌کنم که تحلیل صحیح و اتخاذ موضعی درست و مناسب در شرایطی پیچیده و مبهم کنونی نیازمند درایت و هوشیاری بیش از دوره‌های گذشته است.»

این عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران خاطر نشان کرد:«انصراف جناب آقای خاتمی برای اصلاح‌طلبان و به ویژه بخش جوان و پرشور بدنه‌ اصلاح‌طلبی البته حادثه‌ نامطلوبی بود، بدنه‌ جوان اصلاح طلب طی ماه‌های اخیر انصافا تحرکی مسوولانه از خود نشان داد و آگاهی و درکی تحسین برانگیز از خود به نمایش گذاشت. امروز نیز این بخش با تغییر شرایط ناشی از کنار رفتن آقای خاتمی در موقعیتی حساس قرار گرفته که برای مدیریت آن نیازمند آگاهی و مسوولیتی از همان جنس است؛ به ویژه اینکه فتنه‌گری‌های پنهان که پس از خاتمی، موسوی را هدف گرفته در جریان است تا چهره‌ای مخدوش و غیر واقعی از ایشان در اذهان طبقه‌ متوسط به ویژه بخش جوان و تحول خواه ترسیم کند.»

وی گفت:«در شرایط ناشی از خلا حضور آقای خاتمی این وضعیت چندان غیر طبیعی نیست، باید در اندیشه‌ عواملی بود که این شرایط را به وضعیت مطلوب تبدیل و فتنه‌گری‌ها و عملیات روانی پنهان را خنثی کند.»

آرمین در بیان و تشریح این عوامل یادآور شد:«اولین مسئله تحرک احزاب و گروه‌های اصلاح طلب در اتخاذ تصمیم و موضع جدید انتخاباتی است. بدون شک احزاب و تشکل‌های اصلاح‌طلب برای اتخاذ موضع انتخاباتی جدید ناگزیر از طی فرایند مشخصی برای رایزنی با بدنه حزبی خود در رسیدن به موضع تشکیلاتی هستند این فرایند با توجه به محدودیت زمانی که تا انتخابات داریم نمی‌تواند و نباید طولانی باشد رسیدن احزاب و تشکل‌های اصلاح طلب به موضع انتخاباتی مشخص می‌تواند نقش موثری در پایان دادن به این وضعیت داشته باشد.»

وی شفاف‌تر شدن گفتمان مهندس موسوی را از دیگر عوامل مهم دانست و توضیح داد:«آقای مهندس موسوی گرچه طی دو دهه‌ گذشته از رصد کردن تحولات سیاسی کشور غافل نبوده و یا حساسیت اوضاع سیاسی و تحولات را تعقیب می‌کردند و در برخی موارد واکنش‌ها و مواضع‌ روشنی در قبال پاره‌ای موارد اتخاذ کردند، اما به هر حال در عرصه‌ فعالیت علنی سیاسی حضور نداشتند. دیدگاه‌های ایشان برای نسل‌های دوم و سوم انقلاب چندان شناخته شده نیست. شفاف‌تر شدن گفتمان ایشان و دقیق‌تر شدن شعارها و شرح و تبیین جامع‌تر دیدگاه‌ها و مواضع فکری ایشان درباره مقولات و مسائل مورد توجه بخش‌های متوسط و قشر جوان جامعه نظیر آزادی، جمهوریت، حاکمیت قانون مسائل زنان، جوانان و اقوام می‌تواند به اقدام‌های موجود پاسخ داده و تغییر وضعیت موجود را تسریع کند.»

آرمین ضمن تاکید بر ضرورت داشتن یک رسانه گفت:«موسوی فاقد رسانه است.رسانه ملی در همین مدت کوتاه نشان داده است که مانند دوره‌های گذشته همچنان موظف به حمایت از یک جریان است و قرار نیست در انتخابات آینده بی طرفی پیشه کند. بخش اعظم رسانه‌های مکتوب و شفاهی کشور نیز به لطف دولت مهرورز در اختیار جریان حاکم است، پیش بینی می‌شود پس از خارج شدن آقای خاتمی از صحنه‌ رقابت، عملیات و تبلیغات سوء علیه آقای موسوی آغاز و رفته رفته تشدید شود. این درست است که عملیات و تهاجم مذکور تا حدودی می‌تواند به برخی ابهام‌ها درباره‌ی آقای موسوی پایان دهد و نهایتا اوضاع را تا حدودی به سود ایشان تغییر دهد اما وجود رسانه‌ای که بتواند دیدگاه‌های ایشان را به روشنی تبیین کند برای خنثی کردن تبلیغات مذکور ضروری است.»

وی ضمن تاکید بر ضرورت اجماع اصلاح‌طلبان اضافه کرد:«اصلاح‌طلبان نباید فراموش کنند که این انتخابات برای آنها از این جهت متفاوت است که فرصتی منحصربه فرد را برای توقف روند نامبارک کنونی و پایان دادن به وضعیت فعلی که اوضاع کشور را در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سخت مخاطره‌ آمیز کرده است فراهم خواهد آورد. حضور کاندیداهای متعدد اصلاح‌طلب از این جهت که می‌تواند به نقد اوضاع کنونی از منظرهای مختلف و آگاهی هر چه بیشتر مردم از شرایط فعلی بیانجامد البته امر مثبتی است، اما اگر این حضور نهایتا به رقابت کاندیداهای اصلاح‌طلب منجر شود آشکارا مغایر با هدف اولیه اصلاح‌طلبان خواهد بود این نکته یکی از دلایل کناره‌گیری آقای خاتمی از عرصه‌ رقابت بود.»

سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی خاطر نشان کرد:«اصلاح طلبان باید تمام مساعی خود را برای رسیدن به اجماع به کار بندند.»
 

 

 

                                                                                         باسپاس مدیریت وبلاگ

زنده باد اصلاحات !مقاله ای از سعید حجاریان

بالاخره پس از مدتها نقدی جدی و نه از منظر باری به هر جهت و توجیه آنچه گذشت از سوی یکی از دوستان اصلاح طلب منتشر شد.و معلوم شد که کماکان دود از کنده بلند می شود!من سعی می کنم در آینده نزدیک بخشهائی از تحلیل خودم را هم که در این مورد در سال گذشته نوشته بودم را نیز منتشر نمایم و نقد خود را بر نو شته آقای حجاریان هم ارائه خواهم کرد.
این مقاله آقای حجاریان درآخرین شماره نشریه آئین چاپ شده است و نشر آن در سایت با موافقت آقای حجاریان است وامیدوارم که این مطلب و مطالب بعدی به درک بهتر شرائط جاری و راهبردهای ممکن کمک کند.

مقدمه
لفظ اصلاحات بر معانی متعددی دلالت می‌کند، اما در بنیان لغت، اصلاحات به معنای پیرایش است، از این روست که فرهنگستان نیز به جای آرایش‌گری، پیرایش‌گری را پیشنهاد کرده؛ آراستن، به چیزی اضافه کردن و پیراستن از چیزی کم کردن است، البته هر دو به قصد مشترک زیبایی!
اول بار در مغرب زمین، رفرماسیون به نهضت دین‌پیرایی اطلاق شد؛ در بستری تاریخی علل و عوامل مختلف، آن‌چنان به آن آرایه بسته بودند که در زیر خروارها آرایه و تشریفات، حاق دین به محاق رفته بود. لوتر، کالوین، مونتسر و ... تلاش کردند این آرایه‌ها را بزدایند، در حقیقت پروتستانتیزم نهضتی بود علیه تشریفات زایدالوصف مسیحیت. البته جامعه‌شناسان دین و انسان‌شناسان بر این باورند که طبع بشر تمایل دارد حقایق دینی را در لفافه‌ای از تشریفات و مناسک و شعائر بپوشاند، تشریفات و عوارضی که از خود دین بر نیامده، بلکه به دلایل دیگری از جمله در اثر رقابت ادیان با یکدیگر برهم افزوده شده‌اند. در این مسیر تاریخی، ‌هر از گاهی مجددین یا رفرمرها ظهور می‌کنند و خرافات و زخارف را می‌زدایند.
اما به مرور زمان بخصوص پس از پیدایش ایدئولوژی‌های مارکسیستی، رفرم معنایی منفی یافت، در مقابل راست کیشی قرار گرفت و با تجدیدنظرطلبی و ارتداد مرادف شد. کائوتسکی، برنشتاین، خروشچف، مائو و بسیاری دیگر از مارکسیست‌ها متهم به تجدیدنظرطلبی و رفرماسیون در آموزه‌های اصلی مارکسیست‌های کلاسیک مانند مارکس، انگلس و لنین شدند و سیل انتقادها و اتهام‌ها به سوی‌شان سرازیر شد. این روند تا بعد از فروپاشی شوروی ادامه یافت، از آن پس بود که لغت رفرم مجدداً ارج و قربی تازه به دست آورد. با توصیه‌های بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول هر کشوری دست به اصلاحات اقتصادی می‌زد، منزلتی می‌یافت و در جرگة کشورهایی قرار می‌گرفت که می‌توانستند در فرآیند جهانی شدن شرکت کنند و از بازار جهانی سهمی داشته باشند.(1) بدین ترتیب رفرم در طول حیات تاریخی- اجتماعی خود حامل معانی و ارزش‌های متنوعی بوده است.
اصلاحگری
در یک طبقه‌بندی کلان می‌توان اصلاحگران را به دو دسته تقسیم کرد: گروهی از اصلاحگران، اصلاحات را واسازی و Reconstruction می‌دانند؛ اینان به اصول و بنیان‌هایی معتقد هستند، اما در عین حال ظواهر را نمی‌پسندند، آن‌ها را مخالف مبانی می‌دانند و به زدودنشان همت می‌گمارند. در واقع اسکلت بنایی را که در پی اصلاح آنند، حفظ می‌کنند و با همان مصالح، ساختار بنا را دوباره می‌سازند. حال آن‌که گروهی دیگر از اصلاحگران ساختارشکنند، کار آنان در حقیقت Deconstruction است؛ بنیان‌ها را دگرگون می‌کنند و هندسه را تغییر می‌دهند. اصلاحگران نوع اول، ‌به نوعی ذات و بنیان، اصالت می‌دهند، اما اصلاحگران نوع دوم به ذات و بنیانی بالاصاله قائل نیستند.
سرگئی یسینین شاعر روسی می‌گوید: خرسنگ‌های اطراف رودخانه خیلی زمختند، دورشان را لجن و خزه گرفته و مأمن غوک و قورباغه شده‌اند، اما اگر این سنگ‌ها را وسط رودخانه بیندازند با آب می‌غلتند، ابتدا غوک و قورباغه از آن جدا می‌شوند و بعد خزه‌ها و لجن‌ها و نهایتاً سنگ، براق، خوش فرم و صیقلی می‌شود و در کف رودخانه می‌درخشد، اما اگر خشتی در رودخانه بیفتد و در خروش آب قرار بگیرد، از هم می پاشد و چیزی از آن نخواهد ماند.
به زعم گروه دوم، اصلاحگری در حقیقت انداختن آن خرسنگ‌ها به داخل رودخانة عقلانیت است. این رودخانة عقلانیت، تیزآب دارد و هر چه که درونش بیفتد، می سابد، طبیعتاً دین هم در مواجهه با این تیزآب، گوهر عقلانیش بر جای می‌ماند. پرچم‌دار این اصلاحگران در غرب لوتر است. ‌او انسانی متدین بود که با دیدن جهالت محض کلیساییان (که غرفه‌های بهشت را هم به فروش می‌گذاشتند) برآشفت و آن مسیحیت پر از زنگار و زائده را به تیزآب عقل و نقد انداخت و اعلامیة ده ماده‌ای نهضت اصلاح دینی را تدوین کرد؛ آن‌چه در کف رودخانه به جای ماند، پروتستانتیزم عقل‌گرای مسیحی بود.(2)
اصلاحات دینی در ایران
در ایران به دلیل درهم آمیختگی دین با قدرت، نمی‌توان از اصلاحات صحبت کرد، اما از اصلاح دینی سخن نگفت. اصلاح قدرت در ایران از معبر اصلاح دینی می‌گذرد و اگر اصلاحات منحصر به اصلاح سیاسی شود، توفیق چندانی حاصل نخواهد شد.
اصلاحات دینی در ایران در سدة اخیر دو وجه عمده داشته است: تجدید وتجدد.
اهالی تجدید یا مجددین به اسلام اصیل معتقدند، اسلام اصیلی که آرایه نداشته است. وجه دوم اصلاحات دینی در ایران تجدّد است، در تجدّد یوتوپیا از گذشتة تاریخ به آینده آن منتقل می‌شود. اولین آرایه را عوام براسلام بستند. آنان معتقد بودند اسلام بیش از حد ساده است و باید مناسک، شعائر، آیین و تشریفات داشته باشد. به این ترتیب اسلام مناسکی و شعائری گردید، علم و کتل و آینه‌کاری و مقرنس و معرنق و... به اسلام بسته شد. موسی به میقات رفت و سامری گوساله ساخت. عوام به موسی گفتند خدایی که تو می‌گویی، بی‌بو و بی‌‌رنگ و بی‌شکل است، ما این خدا را نمی‌فهمیم. بنابراین نوعی آنتروپومورفیسم (انسان‌شکلی‌گری) در راستای سهولت فهم عوام، شکل گرفت.
مجددین دومین آرایه را به بستر پیدایش ادیان مربوط می‌دانند. ادیان توحیدی در بستری از موجه اجتماعی، جادو، اسطوره، شرک، جانگرایی، جینیسم، شمنیسم، متافیزیک و تمثیل تکوین یافته‌اند و همة این‌ زمینه‌ها به نوعی در برداشت‌های دینی بازتولید شده‌اند.
از سوی دیگرآرایه‌های دینی، در نهادینه شدن دین هم ریشه دارد؛ وقتی دین در راستای گسترش خود، به نهادی اجتماعی تبدیل می‌شود، سلسله مراتبی پیرامون آن (روحانیت) به وجود می‌آید و نوعی هایروکراسی (کلریکالیسم) شکل می‌گیرد؛. حال آن‌که این سلسله مراتب فی‌نفسه برای خود نیز منافعی دارد، به همین دلیل عشریه می‌بندد و انواع مالیات را وضع می‌کند و به این ترتیب نوعی آرایة دیگر به وجود می‌آید.
به زعم مجددین، آرایة بعدی منبعث از بحث هویت است. مؤمنین برای تشخص خود، غیریت‌سازی و دگرسازی می‌کنند و به نوعی هویت متوسل می‌شوند، هویتی که با دیگر هویت‌ها تفاوت دارد؛ این هویت از دین یا از سنت اخذ می‌شود : «خذ ما خالف العامه»؛ این اصطلاح رایج برخی فقهای امامیه است و در واقع این پیروان هستند که هویت‌سازی می‌کنند.
مجددین منشاء دیگر آرایه‌ها را ناشی از حضور دین در زندگی روزمره و سؤالاتی می‌دانند که مؤمنین دربارة ظواهر دینی دارند. فربهی فقه ( دانش ظواهر دینی) خود آرایه‌های فراوان می‌آورد.
همچنین الزامات گسترده شدن دین، بویژه کمبود منابع مالی و نیاز به امکان برخورد با بددینان، ‌دین را به سمت پیوند با نهاد قدرت سوق می‌دهد؛ به این ترتیب دین از یک طرف از نهاد قدرت ارتزاق می‌کند و برای سرکوب مرتدان و بددینان از او کمک می‌گیرد و از سوی دیگر به نهاد قدرت مشروعیت می‌دهد؛ داد و ستدی که بین‌ آن دو برقرار می‌شود، خود مجرایی برای سرایت فساد (بدترین آرایه‌ها) در نهاد دین است. ریاکاری، تملق، اعانت ظلمه و ... آرایه‌های دیگری هستند که ممکن است بر ذات دین حجاب افکنند.
مجددین در جهت زدودن این آرایه‌ها تلاش می‌کنند و دین‌پیرایی را شکل می‌دهند، بعضی سودای پیرایش کل دین را دارند، چون پیورتین‌ها که به دنبال دین خالص بودند وگروهی دیگر به پیرایش بخشی از آن می‌پردازند، چون لوتر و ... . ما در ادبیات خودمان ایشان را مجدد می‌نامیم، اینان به نوعی اصلاح معتقدند. اصلاح (هرس کردن) برای رسیدن به صدر اسلام، به دین سلف صالح؛ از این روست که گاه نیز سلفی نامیده می‌شوند.
اما آیا امروز مجددین راه‌گشای ما هستند؟ بدیهی است که کوفه‌ای که علی (ع) در آن حکومت می‌کرد، یا مدینه‌ای که پیامبر(ص) بر آن حکمرانی می‌کرد، با شهرهای بزرگ امروزین تفاوت داشته‌اند. جامعة تمایز نیافتة صدر اسلام می‌توانست دکة‌القضایی داشته باشد که در آن محتسب و قاضی و دادستان و مجری حکم یکی بود و والی می‌توانست خود در بازار بگردد و مقیاس‌ها و مکیال‌ها را خود اندازه بگیرد و خود نقش تعزیرات را انجام دهد. قوة مقننه و مجریه و قضایی و قهریه، همه یکی بوده است؛ این صورت‌بندی برای جامعه تشعب‌نایافته و افتراق‌نایافتة ممکن و مطلوب بوده، اما طبیعی است که این وضعیت امروزه امکانپذیر نیست و اگر غایت مجددین، رسیدن به چنین صورتی باشد، راه به جایی نمی‌برند.
از سوی دیگر این نوع اصلاح (با روایت‌هایی نظیر ابن‌تیمیه و ابن قیم‌الجوزیه) نمی‌تواند با تجدد (به عنوان واقعیت عینی زندگی امروز بشر) سازگار باشد، زیرا نوعی سلفی‌گری در آن نهفته است.
اما وجه دوم اصلاحات دینی در ایران در قرن اخیر، تجدد است. در تجدد یوتوپیا از گذشتة تاریخ به آیندة آن منتقل می‌شود، ایده‌آل ما وضع کنونی کشورهای راقیه است و باید خود را به کاروان آن کشورها برسانیم. این رویکرد (نواندیشی دینی) با رفرماسیون آغاز می‌شود، اما پروژه‌ای باز(end Open) است و می‌کشد هر جا که خاطرخواه اوست.
آن رشته‌ای که بر گردن متجددین افکنده شده، عقل نقاد خودبنیاد مابعد کانتی است. تیغ نقد هر چقدر می‌خواهد می‌برد، «نحن ابناء الدلیل و نمیل حیث یمیل». دگم و جزمی موجود نیست، حتی تأویل هم نیست، از متد‌های تأویلی، از پدیدارشناسی و اتنومتدلوژی هم خبری نیست، از نظر متجددین، دین‌پیرایی واقعی نقادی با عقل خودبنیاد مابعد کانتی است، اگر چه ممکن است گل دین را بپیراید، اما باکی نیست. این بنیاد نواندیشی دینی است.
بنابراین دو سر طیف اصلاح دینی یکی تجدید و دیگری تجدد است. اما راه‌های میانه هم وجود دارند، ازجمله راه‌ واسازندگانی مانند مرحوم دکترشریعتی است که معتقد به حفظ مصالح دین و تغییر مهندسی آن بود. یعنی تجدید هندسة دین با مصالح قدیم؛ حفظ مصالح و تغییرمعماری متناسب با مقتضیات زمان.
واسازندگان بازسازی می‌کنند، اگر مصالح کم آوردند، از مکاتب دیگر می‌گیرند و مصالحی را هم که زیاد آمد، دور می‌ریزند.
اصلاحات متأخر در ایران
همان‌گونه که گفته شد، رفرم در طول تاریخ سیاسی و اجتماعی غرب معانی متفاوتی یافته است، این معانی خود معطوف به اهداف متنوع اصلاحات بوده‌اند: دین، اجتماع، اقتصاد، سیاست یا قانون. هم اکنون نیز دال"رفرم" در دنیایی چند وجهی از این «مدلول‌ها» دلالت‌های متعدد به خود می‌گیرد: گاهی مراد از رفرم، رفرم و اصلاحات دینی (نوعی پروتستانتیزم) است، گاهی منظور نوعی رفرم حقوقی و تغییر در قانون اساسی است (که نمود اعلای آن انقلاب مشروطه و تأسیس و اصلاح قانون اساسی است) و گاه نیز مراد از اصلاحات نوعی رفرم ساختاری و Adjustment Structural است که خود می‌تواند شامل اصلاحات اقتصادی و یا تغییرات بنیادین در ساختارهای اجتماعی- اقتصادی باشد. (3 ) بالاخره در کنار این دلالت‌های متعدد، اصلاحات گاه بر رفرم سیاسی دلالت می‌کند. رفرم سیاسی در حقیقت تغییر در ساخت سیاسی بدون تغییرات عمده در ساختار اجتماعی و اقتصادی است، این تغییرات می‌تواند دامان بخش‌های مختلف ساحت سیاست (Polity) را نظام انتخاباتی، نظام تولید و توزیع قدرت، نظام تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری سیاسی، کارگزاران این حوزه، منشاء مشروعیت سیاسی و ... شامل شود.
از سوی دیگر، گویی در کنه‌ این وجوه متعدد معنایی، این نکته نهفته است که اصلاحات در هر صورت و معنی قصد تغییراتی (در هر عمق و سرعتی) در ساختارهای اجتماعی- سیاسی را دارد‌، لذا بسته به این‌که این ساختارها جزء ساختارهای سنگین ((Heavy Structure یا ساختارهای سبک Light Structure)) باشند، می‌توان چشم‌اندازی از چگونگی و میزان توفیق این اصلاحات را متصور شد، به این ترتیب مثلاً اصلاح کارگزاران حکومت (جابجایی عوامل نظام) معطوف به سبک‌ترین ساختارها و اصلاح بنیادین اجتماعی معطوف به سنگین‌ترین ساختارها ( خانواده و...) است. اصلاحات سیاسی، اصلاحات دینی و رفرم حقوقی (از ساختارهای سنگین به ساختارهای سبک) نیز در میانه قرار خواهند گرفت.
اصلاحات در ایران در سال‌های اخیر (پس از پیروزی انقلاب اسلامی) که از آن به عنوان اصلاحات متأخر یاد خواهیم کرد، شامل سه پروژة اصلی است؛ این سه پروژه معطوف به اهداف ویژه خود هستند و در این دوره آغاز و گسترش یافته‌اند.
1. اصلاحات دینی:
این پروژه ذیل برنامة روشنفکری دینی یا نواندیشی دینی در این سال‌ها گسترش یافت و متأثر از آبشخورهای فکری تغذیه‌کننده‌اش، بیشتر رویکرد و جنبة معرفت شناسانه و تحلیلی داشته است.
2. اصلاحات اقتصادی:
این پروژه در چارچوب سیاست‌ها و برنامة تعدیل اقتصادی شکل گرفت و تحت تأثیر سیاست‌های بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول (IMF) قرار داشت.
3. اصلاحات سیاسی:
این پروژه تحت عنوان توسعة سیاسی و دموکراتیزاسیون ایران،تحت تأثیر موج سوم دموکراتیزاسیون (بعد از فروپاشی شوروی) و روند دموکراتیک شدن پاره‌ای از کشورهای اروپایی (اکثراً حاشیة اروپا) و آمریکای لاتین بود.
این سه پروژه در بستر تاریخی- اجتماعی خود به انحاء گوناگون به هم ارتباط یافتند؛ دوم خرداد 76 در واقع ملتقای تاریخی این سه پروژه بود.

اصلاحات مرد
ابتدا باید بگویم مراد من از مرگ اصلاحات، محو دلالت‌ها، قرائت‌ها و انواعی از اصلاحات است که در سال‌های اخیر به دلیل بحران‌های متعدد ( بویژه بحران نتیجة عینی) در عرصة واقعیت و عمل، از میدان به در رفته‌اند، اگر چه در حوزة تئوری و نظر تمام این رویکردها و قرائت‌ها همچنان محل بحث و نقد زنده و پویا هستند. نکتة دیگر آن است علیرغم به حاشیه رفتن اصلاحات، علل موجده و بستر و زمینة تکوینی اصلاحات کماکان پابرجا و زنده است و سرانجام آن‌که به زعم من پروژه‌های اصلاحات (دینی،‌ اقتصادی و سیاسی) نیز با فرازونشیب، به حیات خویش ادامه می‌دهند؛ ‌بنابراین مرگ اصلاحات، معطوف به اصلاحاتی است که پس از آزمونی تاریخی- اجتماعی باید بر ناکامی و ناکارآمدی آن مهر تأیید زد و به تأکید از مرگ آن سخن گفت تا دل در گرو اصلاحات دیگری سپرد و توان و فرصت‌های سیاسی- اجتماعی را صرف آزمودن آزموده‌ها نساخت.
کدام اصلاحات مرد؟! برای یافتن پاسخ این پرسش،‌گریزی از بازخوانی انتقادی پروژه‌های اصلاحات نیست، البته بدیهی ا ست که آنچه نهال اصلاحات را سرکوب و جوانمرگ کرد، مجموعه‌ای از موانع خارجی و پاره‌ای ضعف‌های درونی بود، لذا برای نقد جامع و کامل اصلاحات باید هر دو گروه از عوامل را مورد توجه قرار داد، من در این‌جا تلاش می‌کنم به دور از خودزنی‌های رایج، تنها به بیان عناوین کلی پاره‌ای از ضعف‌های درونی اصلاحات بپردازم، به این امید که این کالبدشکافی کلان، وجوهی از اصلاحات مرده را مشخص سازد.
الف) اصلاحات دینی:
1. رفرم دینی در وجه نظری خود در یک قالب معرفت‌شناسانة صرف محدود ماند، عدم تلاش برای تکوین وگسترش رویکردهای جامعه‌شناسانه به دین و یا امتزاج با آن‌ها، امکان تأثیرگذاری بیشتر را از رفرم دینی سلب کرد.
2. رفرم دینی در سطوح دیگری چون وجوه انتولوژیک و متدولوژیک گسترش نیافت و تنها در همان قالب اپیستمولوژیک محصور ماند، حال آن‌که توجه جدی به این وجوه می‌توانست دستاوردهای افزون‌تری برایش به ارمغان آورد.
3. رفرم دینی در "حد محفلی" باقی ماند و اساساً هیچ پروژه‌ای برای اجتماعی کردن آن تعریف نشد، حال آن‌که پروژه‌های مشابه، تنها با توده‌ای شدن موفق به پیشبرد اهداف خود و کسب نتایج عملی شدند؛ پروژة بزرگ لوتر هم تا زمانی که در سطح توده‌ها گسترش نیافت و در میان مسیحیان پیروانی نجست و انشعابی در مسیحیت و مسیحیان به وجود نیاورد، پیشرفتی نداشت و پس از آن بود که با گسترش توده‌ای، ‌پروژه‌های پاجوش اجتماعی مانند مونتسر و کالون از درون آن بیرون آمدند و پلورالیسم، تجسدی عینی و اجتماعی یافت و پروتستانتیزم تثبیت و نهادینه شد.
4. ناپیگیری و بی‌ثباتی واضعان و طرفداران پروژه رفرم دینی و دغدغه‌های دیگر آنان دربارة‌ موضوعات فرعی،‌ همان محفل معرفت شناسانه را نیز کمرنگ کرد، آن چنان که در قیل و قال درگیری‌های روزمرة سیاسی به حاشیه رفت.
5. این پروژه از برقراری دیالوگی سازنده با راویان و نمایندگان واقعی سنت ناکام ماند. گفت‌وگوهای صورت گرفته نیز اغلب با کسانی بود که چندان نمایندة سنت و سنت‌گرایان نبودند..(4 )
ب) اصلاحات اقتصادی:
در بیان علل ناکامی‌های پروژة رفرم اقتصادی، با فرض تأیید و صحت سیاست‌ها و برنامه‌های این پروژه و صرفاً از منظری بیرونی می‌توان موارد کلی زیر را برشمرد:
1. اجرای این پروژه ذیل نظام ولایت مطلقه فقیه موجب شد فشارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی آن (تبعات طبیعی پروژه) که از سوی اقشار آسیب‌پذیر به رأس حاکمیت نظام وارد می‌شد، به مدیران پروژه منتقل شود و سرانجام آنان را به تغییرسیاست‌های تعدیل ( به سیاست‌های تثبیت) وادار کند.
2. پاره‌ای از تبعات این رفرم، بویژه بخشی از آن‌که ناشی از سرعت زیاد پروژه بود، ‌باعث ناکامی آن شد. مدیران رفرم اقتصادی، می‌خواستند پروژه‌ای را که مثلاً در چین بیش از یک دهه به طول انجامید ( و هنوز هم ادامه دارد)، در یک برنامه پنج ساله انجام داده و به دستاورد برسانند.
3. تجربة تاریخی اتحاد جماهیر شوروی، مدیران پروژه را دچارتردید کرد. آنان از تحمیل عواقب ناخواستة گشایش اقتصادی در حوزه‌های دیگر(که در شوروی به گشایش و فروپاشی انجامید) به شدت بیم‌ناک شدند.
4. طرفداران پروژة رفرم اقتصادی و سیاست‌های تعدیل فاقد پایگاه اجتماعی مستقل و پشتوانة اجتماعی بودند، حاملان این رفرم نه در تودة مردم و نه در طبقة متوسط ضعیف در حال شگل‌گیری و نه در میان نخبگان ( به واسطة اعمال پاره‌ای دیگر از سیاست های انقباضی در حوزة فرهنگ و سیاست)، جایگاه مناسبی نداشتند. این چنین بود که بسیج پایگاه‌های اجتماعی مخالف پروژه، ‌این تکنوکرات‌ها را به عقب نشینی واداشت.
5. رفرم اقتصادی و سیاست‌های تعدیل در بستر جهانی مورد حمایت قرار نگرفتند و سرمایه‌گذاران خارجی و نهادهای اقتصادی- مالی بین‌المللی توجه چندانی به آن نکردند.
ج) اصلاحات سیاسی:
فارغ از نقدهای درونی وارد به پروژة رفرم سیاسی، می‌توان محورهای انتقادات بیرونی دربارة آن را چنین برشمرد:
1. اصلاح‌طلبان تعریف و برداشت واحدی از پروژه (رفرم سیاسی) نداشتند؛ برخی سودای در پی اصلاح قانون انتخابات (رفرم حقوقی جزئی) بودند، بعضی به دنبال پرکردن ظرفیت‌های معطل‌ماندة قانون اساسی بودند، گروهی در صدد تغییر برخی کارگزاران (عوامل) نظام بودند، گروهی تغییر و اصلاح قانون اساسی و رفراندوم را طلب می‌کردند؛ بعضی به دنبال یگانه کردن پایگاه مشروعیت بودند، برخی سودای اصلاحات ساختاری و تغییرات بنیادین داشتند، گروهی به دنبال حقوق بشر و آزادی‌های فردی بودند و ... .
این پراکندگی در میان اصلاح‌طلبان تعارض، تصادم و کشمکش به وجود می‌آورد و مجموعة اصلاحات سیاسی و نهادهای آنان را دچار ضعف و فرسایش درونی می‌ساخت و بویژه در مقاطع مهم، امکان ائتلاف را منتفی می‌نمود.
2. نخبه‌گرایی و نگاه به بالا، اصلاح طلبان را از توجه به پایگاه وسیع اجتماعی خود غافل ساخت، بند نافشان را از توده مردم برید و امکان بهره‌گیری از مطالبات و فشارهای اجتماعی را از‌آنان سلب نمود.
3. گفت‌وگوها و چانه‌زنی‌های اصلاح‌طلبان در ساختار قدرت،‌ لزوماً با برآیند مطالبات توده‌های اجتماعی طرفدار اصلاحات سیاسی هم سو و هم راستا نبود. این مهم از یک سو چانه‌زنی‌ها را بی نتیجه و از سوی دیگر پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان را بدگمان ساخت.
4. اصلاح‌طلبان عزم و تلاش جدی و مؤثری برای استقرار و دوام نهادهای مدنی مقتدر و مستقل ( با کارکردهای مؤثر در بخش‌های مختلف جامعه ) نداشتند. نهادهای مدنی طرفدار اصلاحات سیاسی( شوراها، مطبوعات، جنبش دانشجویی، احزاب، اصناف، اتحادیه‌ها، ‌انجمن‌ها، N.G.O ها و...) بیشتر ادامة دولت و بخشی از بوروکراسی آن بودند و اقتدار، استقلال و پایایی نهادی نیافتند.
5. اصلاحات سیاسی در سپهر گفتمانی خود دچار بحران بوده و هست. در گفتمان اصلاحات دال و مدلول‌ها بسیار لغزنده‌اند. اصلاحات سیاسی، اصلاح‌طلبی، اصلاح‌طلبان،‌ جامعة مدنی، شایسته‌سالاری، مردم‌سالاری، قانون‌گرایی و سایر دال‌های گفتار اصلاحات سیاسی، دارای معانی و دلالت‌های متعدد و گاه متضادند. عدم تطابق منطقی لفظ و معنا در این گفتار آن‌ را دچار بحران معنا نموده است. اصلاح‌طلبی معانی متعددی یافته و تنها مشترک لفظی است که بر واقعیت‌های متعددی دلالت می‌کند، به گونه‌ای که از اقتدارگراهای افراطی تا جمهوری‌خواهان رادیکال همه اصلاح‌طلب هستند. غفلت اصلاح‌طلبان از تثبیت ( fixation) معانی و تطابق دال‌ها و مدلول‌ها (تا حد امکان) و عدم ساماندهی این گفتار لغزنده و تنظیم نکردن نوعی قرائت مشترک و متفق، اصلاحات سیاسی را دچار بحران گفتمانی و تخریب و تضعیف نمود.
6. اصلاحات سیاسی هم در مقایسه با موارد مشابه و هم در مقایسه با اصلاحات اقتصادی و دینی متأخر ایران، دچار فقر تئوریک بود. اصلاحات دینی و اصلاحات اقتصادی هر دو متکی به پشتوانه‌های قابل توجه نظری بودند، یکی بر شانه‌های فلسفة تحلیلی نشسته بود و دیگری بر لیبرالیسم و نولیبرالیسم اقتصادی؛ اما اصلاحات سیاسی علیرغم وجود پشتوانة نظری به دلیل کمبود موزعین داخلی( روشنفکران موزع) چندان گسترش نیافت و به صورت یک برنامة پژوهشی جمعی پی‌گیری نشد. از سوی دیگر اصلاحات اقتصادی و اصلاحات دینی هر دو در خاطرة نزدیک تاریخ معاصر ایران سابقه‌‌ای داشتند: اصلاحات اقتصادی پهلوی دوم و اصلاحات دینی نسل‌های گذشتة روشنفکران و نواندیشان دینی (بازرگان، طالقانی، شریعتی، نخشب و...)؛ اما اصلاحات سیاسی در خاطرة نزدیک تاریخی خود فاقد چنین پیشینه‌ای بود.
7. خانه‌نشینی زودرس جنبش اصلاح‌طلبی به عنوان "تنها" ابزار پیشبرد اصلاحات از مهم‌ترین عوامل ناکامی پروژة رفرم سیاسی است که خود به واکاوی مستقل و مفصلی نیاز دارد. در این میان باید شکاف دولت و جنبش اصلاحات را به جد ارزیابی نمود.
8. فارغ از موارد مذکور که بیشتر به مسائل نظری معطوفند، در حوزة عمل نیز استراتژی‌ها و تاکتیک‌های اصلاح‌طلبان پراکنده و نامعلوم بود، حال آن‌که دو پروژة دیگر (رفرم اقتصادی و رفرم دینی) دست کم در سطح استراتژی دچار ابهام و تفرق نبودند.
کدام اصلاحات مر د؟
حال شاید بتوان چشم‌اندازی از روایت‌ها و گونه‌هایی از اصلاحات که در محک تجربه، ناکارآمد نمودند، به دست داد. ‌در حقیقت وقتی سخن از مرگ اصلاحات به میان می‌آید، منظور چنین اصلاحاتی است:
1. روایتی از اصلاحات که در پی اصلاح قانون انتخابات است. آزمون تاریخی ثابت کرد که نمی‌توان تنها به این هدف معطوف ماند و پیروز هم شد؛ به عبارت دیگر، گره از این نقطه گشوده نمی‌شود. برای رسیدن به این هدف باید الزامات آن‌ را پذیرفت و ملزومات آن را فراهم نمود. این نکته بویژه در تجربة تاریخی موفق آن توسط دکتر مصدق نیز به خوبی مشهود است؛ ‌اصلاح قانون انتخابات توسط او نیز بدون آن مقدمات گسترده و بدون پشتوانة اجتماعی مردم ( که در قیام سی تیر تبلور یافت) ممکن نبود.
2. قرائتی از اصلاحات که به دنبال تغییر قانون اساسی و رفراندوم است. تغییر قانون اساسی بدون پشتوانه و پایگاه اجتماعی معین و مشخص و با تکیة صرف بر فضای مجازی، توهمی بیش نیست. برآوردن این هدف نیازمند تحولات وسیع و گسترده‌ای در ساختار حقیقی قدرت است که یا از شکاف میان حاکمیتی منبعث می‌شود یا با کودتا یا مداخلة خارجی (انقلاب‌های رنگی) و یا انقلاب سرخ.
3. نوعی از اصلاحات که معطوف به تغییرات و جابجایی کارگزاران جزء و عوامل حکومت است. البته به سختی می‌توان آن را "اصلاحات سیاسی" نامید، زیرا اساساً اصلاحاتی صورت نمی‌گیرد، آنچه رخ می‌دهد صرفاً نوعی اصلاحات فرمایشی و بزک کردن حکومت است که حامیان این نوع از اصلاحات (کانفرمیست‌ها یا تأییدگران) به آن اکتفا می‌کنند.
4. گونه‌ای از اصلاحات که به دنبال نافرمانی مدنی و انقلاب‌های رنگی است. به دلیل ضعف نهادهای مدنی در ایران و عدم سرمایه‌گذاری و هزینه‌پردازی مدعیان این اصلاحات ( که همگی لوازم راهبردی این رویکرد است) این ادعا نیز تا اطلاع ثانوی محقق نخواهد شد.
5. به زعم من روایت‌های دیگری از اصلاحات نیز مرده‌اند که البته پیشاپیش خودکشی کرده‌اند؛ قرائت‌های انحلال‌طلبانه‌ای که معتقد به خروج از حاکمیت یا اتخاذ سیاست صبر و انتظار و چشم به راه دست غیبی یا منتظر حل مسأله توسط زمان و ... هستند از این نوعند.
زنده باد اصلاحات
پیش از آن‌که در باب روایت زندة اصلاحات سیاسی سخن بگوییم، باید توصیفی اجمالی از شرایط ایران به دست دهیم تا با تبیین این وضعیت، چارچوب اصلی اصلاحات سیاسی زنده ترسیم شود. من وضعیت امروز ایران را به اختصار چنین توصیف می‌کنم:
1. ایران کشوری در حال گذار است.
2. دو قرن سکوت ایرانیان، مواجهه‌ای ناگهانی و غیرمنتظره با تجدد را برایشان رقم زد، به گونه‌ای که نه می‌توانستند کاملا ً متجدد شوند و نه از آن گریزی داشتند.
3. رویارویی ناگهانی با تجدد و فرودآمدن آوارگون امواج مدرنیته برجامعة ایرانی، نوعی وضعیت دوگانه در همة شئون زندگی ما ایجاد کرد، دل در گرو سنت داشتیم، اما برمرکب مدرنیته سوار بودیم؛ به قول داریوش شایگان نگاه ایرانی به جهان، نگاهی شکسته و مثله‌‌شده است. این وضعیت دوگانه در عرصه‌های مختلف زندگی به وجود آمد، در اقتصاد، فرهنگ، آموزش، ‌قضا، سبک زندگی و... . در سیاست نیز چنین وضعیتی پدیدار شد، نوعی وضعیت دوگانه در حکومت(دولت) (5)
4. حاکمیت state)) در ایران نیز در مواجهه با مدرنیته دچار نوعی وضعیت دوگانه شد؛ بازتولید این دوگانگی در دولت از این قرار بود که حاکمیت پاتریمونیال که به برکت رانت نفتی تا حدود زیادی از طبقات منفک بودclass less based))، به جای آن‌که دیوانیان خود را تولید کند (که ضامن بقای آن باشند)، پس از مواجهه با مدرنیته و تشکیل بوروکراسی جدید(دانشگاه جدید، قشون جدید، دستگاه قضایی جدید و...) به ناچار پای مردم را به دولت باز کرد. بنابراین به جای تولید مستمر دیوانیان خود، گورکن خود نیزشد.
5. وبر معتقد بود سلطانیسم شرقی به دلیل محیط پر تنش و متلاطمش به ناچار بخشی از خالصجات (زمین‌های مختص دربار) را به سرکردگان قشون واگذار کرد (زیرا خزینة شاهی ته کشیده بود) و از این طریق عنصری فئودالی به سیستم پاتریمونیال وارد شد که برای خود حقوقی مسلم و غیرقابل بازگشت قائل بود و طبقه‌ای به نام اشراف زمین‌دار در مقابل قدرت مطلقه شکل گرفت. در ایران پس از انقلاب نیز به دلیل ناتوانی بورژوازی دولتی از ادارة بخش‌های صنعت، خدمات، کشاورزی و...، اداره این بخش‌ها به تدریج به بخش‌هایی از نظامیان واگذار شد؛‌ آن‌ها نیز کمابیش نقشی را که فئودال‌های سده‌های میانة اروپا بر عهده داشتند، ایفا خواهند کرد، اگر چه در قالبی نو و با استمداد از روح تجدد؛ البته باید اضافه کرد که روح انقلاب اسلامی نیز صرف‌نظر از پیامدهای آن مشارکت و حضور توده‌ها را به دولت تحمیل می‌کند.
6. این بازتولید دوگانه در حکومت، خود به خود به منابع مشروعیت دوگانه منتهی ‌شد، از یک سو مشروعیت حکومت را منبعی الهی تأمین می‌کند و از سوی دیگر منبعی مردمی؛ البته گاهی هم با قدرت‌گیری روحانیت مستقل از دولت، منبع سومی (که نوعی منبع الهی است) مستقل از دولت خودنمایی می‌کند.
7. در قانون اساسی فعلی، ‌هر دو منبع مشروعیت‌بخش حکومت به رسمیت شناخته شده است؛‌ چون قانون اساسی در شرایط تناقض‌آلودی نوشته شد( نیروهای متعدد تأثیرگذار چون دولت موقت، شورای انقلاب، ‌حوزه‌های علمیه، ‌مردم، گروه‌های سیاسی و... در ترکیب مجلس خبرگان قانون اساسی و در تدوین قانون تأثیر داشتند). در چنان شرایطی به ناچار قانون به گونه‌ای تدوین شد که نقش خدا به خدا، ‌نقش مردم به مردم و نقش دولت به دولت سپرده شود، به عبارت دیگر قانون اساسی محمل هر دو منبع مشروعیت بود؛ البته بعدها با اصلاح قانون اساسی این وضعیت پیچیده‌تر هم شد. (6)
8. مشروعیت دوگانه (وجود دو منبع مشروعیت برای حکومت) چون پری‌رویی که تاب مستوری ندارد، تلاش می‌کند به هر شکل و شیوه‌ای خود را به حاکمیت دوگانه تبدیل کند: چو در بندی سر از روزن برآرد؛ حال یا خود را در اثر اشتباه محاسبه‌ای‌ از سوی حکومت، در دوم خرداد نشان می‌دهد یا در بحث‌های امروزی انتخابات مجلس خبرگان نمایان می‌شود یا پا را از سیاست فراتر می‌گذارد و درمیان جنبش‌های اجتماعی (جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش کارگران و...) ظهور می‌کند، ‌یا در عرصة بحران‌‌های قومی نمودار می‌شود و یا ... . به هر حال با گشایش نسبی شرایط سیاسی- اجتماعی ایران، این دوگانگی که پس از مواجهه با مدرنیته به صورت وضعیت طبیعی ما در آمده است، ‌از بالقوگی به فعلیت می‌رسد و به صورت حاکمیت دوگانه نمایان می‌شود.
9. حاکمیت دوگانه گاهی کاملاً ملموس و عینی است آن چنان‌که در وضعیت انقلاب دیده می‌شود، البته حاکمیت دوگانه در وضیعت انقلابی دوامی ندارد و شرایط به سرعت به نفع یک طرف، ‌یکسره می‌شود. مثلاً در زمان انقلاب به مدت کوتاهی دو دولت در ایران وجود داشت، دولت بختیار و دولت بازرگان؛ اما این وضعیت به سرعت یکسره شد و مردم در خیابان‌ها مشخص کردند که کدام وزیر به وزرات‌خانه برود و کدام وزیر به خارج بگریزد؛ به هر صورت ملموس‌ترین شکل دوگانگی حاکمیت و موازی‌کاری در چنین وضعیت ناپایداری رخ می‌نماید.
10. حاکمیت دوگانه گاهی استمرار می‌یابد، مانند راه رفتن بر لبة تیغ؛ در چنین حالتی سازمان‌ها و نهادهای متعدد موازی شکل می‌گیرند (در کلیة عرصه‌ها). در این زمینه ‌هشت سال ریاست جمهوری خاتمی مثال مناسبی است؛ سیاست‌ها و نهادهای موازی با دولت خاتمی که در عرصه‌های گوناگون سیاست خارجی، اقتصادی، فرهنگی، ‌امنیتی و ... فعالیت می‌کردند، مصداق عینی این دوگانگی بودند.
11. گاهی فشارهای بین‌المللی حاکمیت یکدست را اجباراً به دوگانگی می‌کشاند، به این ترتیب که حاکمیت یکدست بر اثر فشارهای بین‌المللی تن به رفرم سیاسی می‌دهد و برای بقای بخشی از خود، در حاکمیت آینده صندلی می‌خرد. حاکمیت دوگانه به این شکل نیز به وجود می‌آید، ‌بویژه در وضعیتی که فشارهای بیرونی با فشار از پایین همراه و همراستا شود، تشکیل حاکمیت دوگانه محتمل خواهد بود؛ در افغانستان بخشی از طالبان وارد دولت کرزای شدند، در عراق برخی از بعثی‌‌ها به دولت برگشتند، دولت چامورا در نیکاراگوئه محل حضور ماندنیست‌ وکنترا بود، در اسپانیا پسر فرانکو پس از اوماندو صندلی خرید؛ البته گاهی سرعت تحولات به حاکمیت اجازه اتخاذ چنین راهکاری را نخواهد داد، چنان‌که شاه نیز بر اثر فشارها، از امینی و بختیار دعوت به همکاری کرد (خود حاکمیت را دوگانه کرد)، اما وقتی منفذ باز شد، سیل انقلاب سد را شکست و شاه و بختیار را با هم برد.

زنده باد کدام اصلاحات؟ (استراتژی اصلاح‌طلبان)
بنابر آنچه گفته شد، امکان نظری و عملی "حدوث" و "تداوم" حاکمیت دوگانه در زمان و مکانی واحد وجود دارد(7). پس حال که به دلیل دوگانگی بالقوة وضعیت‌ ما، ‌حدوثاً و بقائاً، هر آن امکان پیدایش حاکمیت دوگانه در ایران وجود دارد،‌ استراتژی اصلاح‌طلبان چه می‌تواند باشد؟
از آن‌جا که دوگانگی در کلیة شئون و مشروعیت دوگانه حکومت درحوزة سیاست، وضعیت طبیعی و بالفعل ماست، باید به حاکمیت دوگانه تبدیل شود؛ به زعم من حتی باید تلاش کرد تا دوگانگی حاکمیت استمرار یابد، زیرا:
الف) با تداوم حاکمیت دوگانه امکان تقویت نهادهای مدنی به عنوان پشتیبانان پایة مردمی حکومت، در فرجة شکاف‌ها و کشمکش‌های میان حاکمیتی میسر خواهد شد.
ب) تداوم حاکمیت دوگانه به شفافیت و علنیت منجر می‌شود، زیرا هر دو طرف به شدت مراقب یکدیگرند و مکانیزم کنترل و تعادل ‌check and balance)) جاری و ساری خواهد شد.
ج) با استمرار حاکمیت دوگانه، امکان مواضعه (pact) میان هر دو جناح و نیروهای اپوزیسیون قانونی بویژه برای یارگیری از جامعه وجود خواهد داشت، به همین دلیل مشارکت مردمی تقویت می‌شود و عرصة سیاسی(polity) گسترش و توسعه می‌یابد، به گونه‌ای که بخش‌هایی از معاندین نظام هم به تدریج برای حضور در این عرصه قواعد بازی را می‌پذیرند (به اپوزیسیون قانونی تبدیل می شوند).
د) درحاکمیت دوگانه، انواع قراردادهای نانوشته که در قانون اساسی نیامده است (اما مبتنی بر رژیم حقیقی قدرت است)، بین دو طرف برقرار می‌شود، از این طریق نیروی معتقد به مشروعیت مردمی حکومت می‌تواند مواضع خود را پیش برد و امتیازات و اختیارات بیشتری به حاکمیت ملی واگذار شود ( این، گوهر"مشروطه طلبی" است).
ه) در حاکمیت دوگانه، راه بومی اصلاحات سیاسی ممکن و کم هزینه خواهد شد واگر چه ممکن است بر طولانی بودن راه خرده گرفته شود، اما به هر حال، راه را براصلاحات وارداتی که در کوله پشتی سربازان خارجی است خواهد بست.
حاکمیت دوگانه در جهت توزیع عملی قدرت حقیقی است ( نه توزیع حقوقی روی کاغذ). هر علتی که در حدوث حاکمیت دوگانه مؤثر باشد، علت مبقیة (دوام بخش)آن نیز خواهد بود، به همین دلیل نباید غفلت کرد و آن را به فراموشی سپرد. آن‌چه باعث شکست اصلاحات دوم خرداد شد نیز فراموشی و دست کشیدن از این علل و عوامل بود، جنبش اجتماعی- سیاسی دوم خرداد به حال خود رها و انگشتر سلیمان بقای اصلاحات سیاسی گم شد، حاکمیت دوگانه دوام نیافت و اصلاحات سیاسی رو به سراشیبی نهاد و دولت مستعجل شد.
آن‌جا که آنچه زنده است (وضعیت طبیعی ماست)، منابع دوگانگی مشروعیت ‌حکومت از جمله منبع مردمی مشروعیت است، روایتی از اصلاحات سیاسی که ناظر به تثبیت سهم حامیان این منبع در حکومت (و ایجاد حاکمیت دوگانه ) است، ‌روایت زندة اصلاحات است.
هم اکنون با پایان یافتن دولت مستعجل اصلاحات و یگانگی مجدد حکومت، در وضعیت تعلیق به سر می‌بریم. در چارچوب استراتژی اصلاحات زنده، اولین گام، ‌شفاف کردن و پیراستن گرد و غبار سال‌های اخیر از پیکر اصلاحات سیاسی و تثبیت گفتمان لغزندة آن است ( نقد اصلاحات در این محمل می‌نشیند)، گام بعدی تلاش برای تثبیت مجدد سهم خود در حاکمیت است.
دراین چشم انداز، به ناگزیر روزنه‌‌هایی برای ورود اصلاح‌‌طلبان به ارکان حکومت گشوده خواهد شد و این بسته به توان ماست که با رصد کردن محیط پیرامونی و تعامل با جنبش‌های اجتماعی و کاستن از هزینه‌های این جنبش‌ها، در این مسیر مشارکت کنیم و همانند بالشتک‌های ضربه‌گیر میان اقتدارگرایان و نهادها و جنبش‌های مدنی فعالیت نماییم، و البته بدیهی است که این جز با گسترش پایگاه‌های اجتماعی و توده‌ای و توانمندسازی تشکیلاتی میسر نخواهد بود و درچارچوب‌های نخبه‌گرایانه و چشم‌اندازهای صرفاً انتخاباتی ممکن نخواهد شد.
پانوشت‌ها
1. در اتحاد جماهیر شوروی سابق، با روی کارآمدن گورباچف و آغاز رفرم اقتصادی در جهت زدودن مقررات دست و پاگیر، آن بوروکراسی سنگین به تدریج به سمت انفتاح پیش رفت و ناگزیر با رفرم سیاسی همراه شد. استلزامات پروستاریکا به حدی کمرشکن بود که حزب کمونیست را مجبور به پذیرش رفرم سیاسی (گلاست نوست) کرد. این اصلاحات عمدتاً شامل "علنیت"، " شایسته سالاری"، "حذف امتیازات نومانکلاتورا"، " تمرکززدایی چه از مرکز به جمهوری‌ها و چه از سطوح عالی بوروکراسی به سطوح پایین" و ... می‌شد. نتیجه آن بود که اتحاد جماهیر شوروی که مطالبات معوقه و فشردة ملت‌های مختلف را چون فنری در محفظه، جمع کرده بود، تاب نیاورد و بنیانش از هم گسیخت، به گونه‌ای که جمهوری فدراتیو روسیه هنوز هم تاوان آن را پس می‌دهد و هر دم نیروهای گریز از مرکز، موجودیت آن را به مخاطره می‌اندازند.
2. مسیحیت در غرب دارای سه اپیزود است: کاتولیسیزم، پروتستانتیزم و اومانیسم. پروتستانتیزم واسطه‌ای برای طی شدن این سه اپیزود بود، اگر چه شاید آن روند و آن سرنوشت چندان هم با خواست باطنی لوتر مطابقت نداشت. اینک این پرسش مطرح است که آیا با ظهور اومانیسم، گوهری از مسیحیت باقی مانده است؟ برخی معتقدند اومانیسم گوهر مسیحیت است، اومانیسم همان سنگ شفافی است که نهایتاً در تیزآب عقل از مسیحیت زنگار گرفته باقی مانده است و آن‌گونه که برخی متفکران گفته‌اند بشریت در دوران سوم تثلیث است، دوران باب و کاتولیسیزم و پروتستانتیزم طی شد و اینک دوران روح‌القدس است و جبرائیل یعنی عقل فعال. این دوره را دورة عقلانیت بشری نامیده‌اند و همان خاتمیت گرفته‌اند که نشانة بلوغ فکری بشراست.
3. اصلاحات اقتصادی با نوعی لیبرالیزم اقتصادی در دهه‌های اخیر درکشورهای متعددی بروز یافت. پروستریکا در شوروی، اصلاحات اقتصادی چین( با شیب و سرعت تدریجی و کنترل شده) یا سیاست‌های تعدیل اعمال شده در پاره‌ای از کشورها از جمله ایران از این نوعند؛ و از سوی دیگر، اصلاحات ساختاری بر نوعی" تحول" و تغییرات بنیادین در ساختارهای اجتماعی- اقتصادی نیز دلالت می‌کند و شامل تغییر در فرماسیون و شاکله‌های اجتماعی شود. چنان که گاه منجر به تغییرات اساسی طبقاتی، تغییر در شیوه‌های تولید و یا تغییرات بنیادی و محو طبقات اقتصادی و... خواهد ‌شد.
4. البته باید به این نکته نیز توجه داشت که در این‌جا به مباحث و انتقادات درون پارادیمی اشاره‌ای نمی‌شود و صرفاً به محورهای اصلی نوعی نگاه بیرونی به این پروژه پرداخته می‌شود، پروژه‌ای که دغدغة دینی صرف، آن را در قالبی معرفت شناسانه محدود و محصور نمود.
5. مثلاً در حوزة آموزش در حالی که غرب در ادامة سنت علمی خود، دانشگاه‌ها را بنا کرد و شکافی هم میان مدارس قدیم و جدیدش به وجود نیامد، ما ناچار شدیم در کنار حوزه‌های علمیه، مدارس رشدیه و دانشگاه‌ها و دارالفنون را بناکنیم و یا در حوزة قضا و دادرسی، در کنار محاکم شرعی، محاکم عرفی به وجود آوردیم و... . این دوگانگی در جای جای زندگی مردم رسوخ یافته است.
6. حکومت ما هم از ناحیة خدا مشروعیت دارد و هم از ناحیة مردم (که به حاکم اعطا شده است). در مشروطیت سعی کردند این را در جمله‌ای خلاصه کنند: «سلطنت موهبتی الهی است که از ناحیة مردم به سلطان تفویض می‌شود.» این جملة کلیدی مشروطه به گونه‌ای ادا شد که هر دو تفسیر را برتابد و سرانجام معلوم نشود که مشروعیت از بالا به پایین است یا از پایین به بالا، در واقع نوعی پاک کردن صورت مسألة اصلی بود. این اتفاق بعد از انقلاب هم رخ داد و در قانون اساسی فعلی هم تقریباً همان وضعیت وجود دارد؛ بنابراین دولت در ایران بازتولید یگانه ندارد، این معضل سبب شده است همواره شکافی بین دولت و طرفدارانش از یک سو و مردم و اپوزیسیون از سوی دیگر وجود داشته باشد.
7. زیرا ممکن است حاکمیت دوگانه در یک مکان اتفاق نیفتد، مانند حاکمیت‌های خودمختارکه در کنار حکومت مرکزی تشکیل می‌شوند؛ وضعیت کردستان عراق یا وضعیت نیکاراگوئه این گونه است. این نوع از حاکمیت دوگانه مورد بحث ما نیست، هم‌چنان که وضعیت‌های نادری چون کودتا که به سرعت از ابهام دوگانگی خارج می‌شوند نیز در بحث ما جایی ندارند

کارگزاران سازندگی به جبهه‌ اعتدال پیوست

آفتاب- سرانجام با وارد عمل شدن حزب کارگزاران سازندگی برای پیوستن به "جبهه اعتدال" به نظر می رسد جریان نسبتا قدرتمندی در حال شکل گیری است، که خود را برای حضور قدرتمند در انتخابات خبرگان آماده می کند. در همین رابطه یک عضو شورای مرکزی این حزب ، تلاش و بحث و بررسی حزب متبوعش و سایر احزاب و گروه‌های حامی هاشمی برای تبدیل ایده‌ «جبهه‌ اعتدال» به طرح مورد تایید قرار داد.

هدایت آقایی گفت، تبدیل ایده‌ جبهه‌ اعتدال که پیش از این از سوی هاشمی رفسنجانی مطرح شده بود - به یک طرح را مستلزم بررسی در سطح کارشناسی، احزاب و گروه‌ها دانست و ادامه داد: مدتی است که همه‌ی احزاب و گروه‌های حامی آقای هاشمی رفسنجانی از جمله گروه‌های ائتلاف نهم و چند گروه منفرد راجع به این ایده بحث می‌کنند و حزب کارگزاران نیز به این کار مشغول است.

وی خاطرنشان کرد: اگر این ایده به طرح منجر شود و احزاب و گروه‌ها در تشکیل این جبهه شرکت داشته و اهداف مشترک را پیگیری کنند، این ایده عملیاتی شده و قابلیت اجرا پیدا می‌کند.


این عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی، با بیان اینکه باید تفاوت این جبهه با جبهه‌ی اصلاحات مشخص شود، گفت: باید با روشن شدن ابعاد مشخص شود که آیا این جبهه فراتر از جبهه‌ی اصلاحات است و یا بخشی از آن تعریف می‌شود.


این عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی با ابراز امیدواری نسبت به ابن که تا یک ماه آینده بحث‌ها در مورد جبهه‌ی اعتدال به سرانجام برسد، در مورد نقش هاشمی رفسنجانی در این جبهه گفت: هاشمی رفسنجانی به عنوان یک عضو تشکیلاتی نمی‌خواهد وارد این تشکیلات شود و تنها به عنوان حمایت کننده از این جبهه حضور دارد.

کارگزاران سازندگی به جبهه‌ اعتدال پیوست

آفتاب- سرانجام با وارد عمل شدن حزب کارگزاران سازندگی برای پیوستن به "جبهه اعتدال" به نظر می رسد جریان نسبتا قدرتمندی در حال شکل گیری است، که خود را برای حضور قدرتمند در انتخابات خبرگان آماده می کند. در همین رابطه یک عضو شورای مرکزی این حزب ، تلاش و بحث و بررسی حزب متبوعش و سایر احزاب و گروه‌های حامی هاشمی برای تبدیل ایده‌ «جبهه‌ اعتدال» به طرح مورد تایید قرار داد.

هدایت آقایی گفت، تبدیل ایده‌ جبهه‌ اعتدال که پیش از این از سوی هاشمی رفسنجانی مطرح شده بود - به یک طرح را مستلزم بررسی در سطح کارشناسی، احزاب و گروه‌ها دانست و ادامه داد: مدتی است که همه‌ی احزاب و گروه‌های حامی آقای هاشمی رفسنجانی از جمله گروه‌های ائتلاف نهم و چند گروه منفرد راجع به این ایده بحث می‌کنند و حزب کارگزاران نیز به این کار مشغول است.

وی خاطرنشان کرد: اگر این ایده به طرح منجر شود و احزاب و گروه‌ها در تشکیل این جبهه شرکت داشته و اهداف مشترک را پیگیری کنند، این ایده عملیاتی شده و قابلیت اجرا پیدا می‌کند.


این عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی، با بیان اینکه باید تفاوت این جبهه با جبهه‌ی اصلاحات مشخص شود، گفت: باید با روشن شدن ابعاد مشخص شود که آیا این جبهه فراتر از جبهه‌ی اصلاحات است و یا بخشی از آن تعریف می‌شود.


این عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی با ابراز امیدواری نسبت به ابن که تا یک ماه آینده بحث‌ها در مورد جبهه‌ی اعتدال به سرانجام برسد، در مورد نقش هاشمی رفسنجانی در این جبهه گفت: هاشمی رفسنجانی به عنوان یک عضو تشکیلاتی نمی‌خواهد وارد این تشکیلات شود و تنها به عنوان حمایت کننده از این جبهه حضور دارد.

تبعات بی توجهی به آرای ملت

آیت‌الله العظمی صانعی گفت:« تفاوت بارز انقلاب ایران با سایر انقلاب‌های بزرگ دنیا، آگاهی بسیار بالای ملت ایران است که این آگاهی هم چنان رو به رشد است»

 

باران:

این مرجع تقلید در دیدار «راجرکوهن» خبرنگار ارشد روزنامه نیویورک تایمز آمریکا و نویسنده اثر مشهور «قلب‌های سنگ شده» ضمن بیان مطلب فوق اظهار داشت: «درست است که انقلاب‌های دنیا وقتی رهبر خود را از دست می‌دهند از میزان بالندگی آن کاسته می‌شود اما این انقلاب تفاوت‌های بارز و آشکاری با سایر انقلاب‌های دنیا دارد که وجود این تفاوت‌ها رمز ماندگاری این انقلاب است.»

وی با اشاره به نقش دین و مذهب در حرکت و انقلاب مردم ایران گفت: «مهمترین عامل انقلاب مردم ایران دین و مذهب مردم بود لذا اگر بالندگی انقلاب بر اثر برخی شرایط کم شود اما اصل انقلاب و اصول آن می‌ماند و به تدریج عوامل مانع را کنار خواهد زد، چرا که مذهب یک عامل بسیار قوی و تاثیر گذار است.»

صانعی با اشاره به آگاهی بسیار بالای مردم در جریان انقلاب اسلامی اظهار کرد: «یکی از تفاوت‌های مهم انقلاب ایران با سایر انقلاب‌های دنیا آگاهی بسیار بالای ملت بود که این آگاهی همچنان رو به رشد است، لذا دین هم در جامعه ما دین همراه با آگاهی است و اینکه گفته می‌شود دین در میان جوانان کاسته شده است یک اشتباه است؛ بله! آن دینی که با حقوق بشر و دموکراسی سازگار نباشد آن قرائت از دین کم شده است، اما آن دینی که با حقوق بشر و دموکراسی سازگار است این دین روبه رشد است و علت آن این است که جوانان دینی را می‌خواهند که در آن از استبداد و خشونت خبری نباشد.»

شاگرد حضرت امام (ره) در ادامه با اشاره به سیره عملی حضرت امام و نفی استفاده ابزاری از دین در امور مملکتی عنوان کرد:«امام (سلام الله علیه) مذهب را ریشه و اصل می‌دانست و هیچ گاه از دین و مقدسات استفاده ابزاری نمی‌کرد لذا اگر مجریان در هر کاری از مذهب استفاده ابزاری کنند، این یک اشتباه و خلاف اندیشه امام است.»

این مرجع تقلید افزود:« در زمانی که حضرت امام در نجف حضور داشتند روزی از اطرافیان می‌خواهند که برای انجام امور منزل کارگری استخدام نمایند فردی را معرفی کردند و خدمت امام عرضه داشتند این آقا با تقوا است، زیارت عاشورا می‌خواند، خوب نماز می‌خواند و چه و چه. امام درپاسخ آنها فرمودند:«اینها همه خوب است، اما من کارگری می‌خواهم که خوب کار بکند و امورات محوله را به نحو احسن انجام دهد.»

وی افزود:« مسلم است که همه امور دست خداوند است اما معنایش این نیست که همه امور را به خدا نسبت دهیم و به گردن دین بیندازیم، اداره مملکت فکر می‌خواهد، کارشناس می‌خواهد و باید از نظر کارشناسان خبره و متعهد بهره جست.»

وی تفاوت دیگر انقلاب ایران با سایر انقلاب‌های دنیا را مخالفت با ترور و خشونت عنوان و خاطرنشان کرد: «انقلاب ما انقلاب منطق و کلام و آگاهی بود نه انقلاب متکی بر سر نیزه و اسلحه، حضرت امام در تمام دوران مبارزه حرکت‌های مسلحانه را قبول نداشت و هیچ گاه اجازه ترور و مبارزه مسلحانه را نمی‌داد، لذا معتقدم اگر دنیا از این طرز بینش و تفکر امام حمایت می‌کرد امروز دنیا گرفتار گروه‌های تروریستی مثل القاعده و طالبان نبود.»

این مرجع تقلید با اشاره به عوامل بازدارنده‌ی بالندگی انقلاب، بی‌توجهی به آرای ملت و محدود کردن دامنه انتخاب مردم را مضر به حال نظام توصیف کرد.

صانعی در پاسخ به سوال راجر کوهن که پرسید: «آقای اوباما گفته است، دست ما برای مذاکره با ایران باز است، اکنون ایران نیز دستش را برای مذاکره با ایران باز کند، نظر شما در خصوص آینده روابط ایران و آمریکا چیست؟» اظهار کرد:«قدرتمندان زیاد شعار می‌دهند، باید ببینیم آیا عمل نیز می‌کنند؟ اما من معتقدم آمریکا اول باید دست‌های آسیب دیده در زمان قدرت‌های سابق را ترمیم کند بعد از ما بخواهد که برای مذاکره دستمان را دراز کنیم.»

وی افزود:«سابقاً هم گفته‌ام، قدرت‌های استعماری همه مانع دموکراسی در ایران بوده اند، همه منافع خودشان را می‌خواهند، آنها نفت ما را می‌خواهند نه نفع ما را.»

این مرجع تقلید خطاب به نویسنده کتاب «قلبهای سنگ شده» گفت:«قدرتمندان قلبشان از سنگ است، مگر قدرتمندانی که با خدا هستند همانند امام (سلام الله علیه)، بزرگ مردی که آمد سنگ‌ها را قلب کند.»


خارج شدن برخی نهاد هاازحیطه نظارتی مجلس

نسبت به قوانین و اینکه چه گروههایی از آن منتفع خواهند شد و آثار آن در عرصه های مختلف اجتماعی،فرهنگی،اقتصادی و سیاسی چیست به عمل آید و بعد از تصویب نیز از بعد نظارتی نسبت به چگونگی اجراء بررسی های لازم فراهم آید و نقاط ضعف و قوت مشخص گردد تا عملا به نافذ و موثر بودن قوانین در عرصه جامعه مطمئن شویم والا مجلس به کارخانه تولید قانون تبدیل می شود که هیچ سودی برای مردم و کشور نخواهد داشت* عدم نظارت بر نهادهای موصوف علاوه بر کاهش قدرت مجلس که برآمده از دل مردم است؛مشکلات و کاستی هایی را در آینده متجلی خواهد ساخت

 

 

 

 

 

 

انتقاد دبیر کل فراکسیون اقلیت مجلس از خارج شدن برخی از نهادها از حیطه نظارتی مجلس

نماینده مردم اردکان در مجلس شورای اسلامی  در نشست مشترک اتاق بازرگانی و صنایع و معادن یزد با ابراز خوشحالی از حضور در جمع مدیران صنعتی، کارآفرینان فعال در عرصه اقتصادی و جمعی از مدیران اجرایی استان ،خدمتگزاری به مردم دارالعباده را افتخاری بزرگ دانست و بر پیشرفت و توسعه استان با توجه به پتانسیلهای موجود تاکید کرد.

به گزارش پایگاه خبری یاری، محمدرضا تابش با قدر دانستن دوران خدمتگزاری به مردم در جهت حل موانع و مشکلات آنها، از مدیرانی که توان پیشبرد امور در حیطه مسئولیت خود را به نحوی که شان این مردم پرافتخار حفظ شود را ندارند خواست تا در مدیریت خود  تجدید نظر کنند.

رییس کمیته اقتصادی کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس ، حرکت در راستای تحقق سند چشم انداز و اهداف برنامه توسعه چهارم را مورد تاکید قرار داد و اظهار داشت: در استان نیز باید زمینه تحقق سند توسعه استان که مصوب هیات دولت می باشد، فراهم اید و مسئولان اجرائی استان نیز گزارش دهی از چگونگی اجراء این سند ،زمینه لازم برای نیل به اهداف پیش بینی شده رافراهم آورند.

تابش همچنین به شان و جایگاه والای مجلس اشاره کرد و متذکر شد باید قبل از تصویب قوانین، بررسی جامع و کاملی نسبت به قوانین و اینکه چه گروههایی از آن منتفع خواهند شد و آثار آن در عرصه های مختلف اجتماعی،فرهنگی،اقتصادی و سیاسی چیست به عمل آید و بعد از تصویب نیز از بعد نظارتی نسبت به چگونگی اجراء بررسی های لازم فراهم آید و نقاط ضعف و قوت مشخص گردد تا عملا به نافذ و موثر بودن قوانین در عرصه جامعه مطمئن شویم والا مجلس به کارخانه تولید قانون تبدیل می شود که هیچ سودی برای مردم و کشور نخواهد داشت.

نماینده مردم اردکان ازاصل هشتاد و پنجمی شدن قوانین واجرای آزمایشی آنها و عدم بررسی دقیق در صحن مجلس انتقاد کرد و توقف اجراء قانون مالیات بر ارزش افزوده را از مصادیق اینگونه قانون تصویب کردن دانست.

وی ضمن تاکید بر تقویت نقش نظارتی مجلس ، ابراز امیدواری کرد  تا با توجه به اصلاح آئین نامه قبلی مجلس و آئین نامه جدیداین نهاد برآمده از دل ملت بتواند به نحو موثرتری وظایف قانونی خود را اجرا نماید.

دبیرکل فراکسیون اقلیت مجلس تاسف خود را نسبت به خارج شدن برخی از نهادها از حیطه نظارتی مجلس در اصلاح آئین نامه جدید مجلس  ابراز  کرد و گفت:عدم نظارت بر نهادهای موصوف علاوه بر کاهش قدرت مجلس که برآمده از دل مردم است؛مشکلات و کاستی هایی را در آینده متجلی خواهد ساخت.

نماینده مردم اردکان در بخش دیگری از سخنان خود  پیشنهاد کرد تا با برنامه ریزی صحیح و ایجاد ساز و کارهای مناسب، صاحبان صنایع و بازرگانان  استان به نحو موثرتری مشکلات، پیشنهادات و انتقادات خود با نمایندگان استان در مجلس را در میان بگذارند.

در این نشست مشترک حجه الاسلام یحیی زاده نماینده مردم میبد و تفت نیز در سخنانی هدف از تشکیل اینگونه جلسات را آشنایی هر چه بیشتر نمایندگان مردم با مشکلات بخشهای مختلف تولیدی عنوان و برتداوم برگزاری جلسات تاکید نمود.

همچنین مهندس اولیاء نماینده مردم یزد و صدوق ضمن درخواست از مدیران اجرایی استان برای تعامل بیشتر با نمایندگان جهت حل مشکلات مردم اظهار داشت: در اینصورت است که نمایندگان مردم در مجلس می توانند جهت رفع مشکلات و نیازهای مردمی و انتقال آن به مسئولین کشور گامهای موثرتری بردارند.

لازم به ذکر است در این نشست مشترک ، رئیس اتاق بازرگانی استان و تنی چند از صاحبان صنایع و مدیران اجرایی ذیربط دراستان نقطه نظرات خود را پیرامون مسائل اقتصادی وتنگناهای فراروی بخش خصوصی مطرح و با بیان توانمندیهای استان در عرصه صنعت و معدن  و ضمن ارائه برخی راهکارها ، از نمایندگان استان در مجلس شورای اسلامی درخواست پیگیری موضوعات مطرح شده را نمودند.

آیت الله هاشمی رفسنجانی:نظارت مردمی مهم‌ترین عامل مهار طغیان‌ها

رییس مجلس خبرگان رهبری: هر وقت مردم به صورت همگانی وارد صحنه شده‌اند، به اهداف خود رسیده‌اند * همان‌گونه که اجبار در اصل دین اسلام مطرود است، در انقلاب اسلامی نیز کسی نمی‌تواند مردم را در تعیین سرنوشت خویش در تنگنا قرار دهد* شاید بعضی‌ها به عمد یا غیرعمد درصدد مخدوش کردن این اصل باشند، اما ساختار نظام حتی در انتخاب رهبری بر اساس اراده مردم است* بر اساس استنادات قرآنی و اصول علمی جامعه‌شناسان، هر انسان و جامعه‌ای در معرض طغیان است و نظارت مردمی مهم‌ترین عامل مهار طغیان‌ها است* بر اساس قانون اساسی نظارت بر حسن اجرای سیاست‌های کلی از وظایف رهبری است که رهبری به مجمع تفویض کردند و مجمع نیز بر اساس آیین‌نامه‌ای نه چندان قوی نظارت می‌کند

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ایسنا:

رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: در انقلاب اسلامی کسی نمی‌تواند مردم را در تعیین سرنوشت خویش در تنگنا قرار دهد.


به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) آیت‌الله هاشمی رفسنجانی صبح روز شنبه در دیدار اعضای انجمن اسلامی دانشگاه گیلان با تسلیت ایام سوگواری شهدای کربلا، انقلاب اسلامی را در طول 50 سال مبارزه، پیروزی و تثبیت و تداوم، بر اساس خواسته مردم دانست و اظهار کرد: همان‌گونه که اجبار در اصل دین اسلام مطرود است، در انقلاب اسلامی نیز کسی نمی‌تواند مردم را در تعیین سرنوشت خویش در تنگنا قرار دهد.

رییس مجلس خبرگان رهبری اراده‌ مردم را اصل انکارناپذیر انتخاب مسوولیت‌های مهم کشور دانست و گفت: شاید بعضی‌ها به عمد یا غیرعمد درصدد مخدوش کردن این اصل باشند، اما ساختار نظام حتی در انتخاب رهبری بر اساس اراده مردم است.

وی تاریخ را سرشار از حوادث و درس‌های عبرت‌آموز دانست و گفت: ثابت شده است که هر وقت مردم در رسیدن به اهداف خویش به صورت همگانی وارد صحنه شده‌اند، به اهداف خود رسیده‌اند.

وی نظارت مردمی بر حکومت را جدی دانست و گفت: بر اساس استنادات قرآنی و اصول علمی جامعه‌شناسان، هر انسان و جامعه‌ای در معرض طغیان است و نظارت مردمی مهم‌ترین عامل مهار طغیان‌هاست.

رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام با توضیح درباره‌ چگونگی نظارت این مجمع و جایگاه قانونی آن گفت: بر اساس قانون اساسی نظارت بر حسن اجرای سیاست‌های کلی از وظایف رهبری است که رهبری به مجمع تفویض کردند و مجمع نیز بر اساس آیین‌نامه‌ای نه چندان قوی نظارت می‌کند.

در آغاز این دیدار چند تن از دانشجویان عضو انجمن اسلامی به بیان دیدگاه‌های خویش در مسائل مختلف پرداختند و سوالاتی را نیز مطرح کردند که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به سوالات آن‌ها پاسخ داد.

اصحاب قدرت در برابر مردم قدرتی ندارند

عماد افروغ 
یک سوال عمومی در مواجهه با این مساله «نگذاشتند» یا «نمی گذارند» ایجاد می شود که چه کسی نگذاشت؟ چه کسانی هستند که بر سر راه اصلاح طلبان و بعضاً اصولگرایان مستقل سنگ اندازی می کنند و آنها را می خواهند از صحنه حذف کنند.

این سوال کوتاه است اما جواب مفصلی را می خواهد که در اینجا به بخشی از آن اشاره می کنم. به عنوان یکی از اصولگرایان مستقل که در مجلس هفتم و بعد از آن با «نگذاشتند» روبه رو شدم باید بگویم دیگر از برخی توقع خاصی ندارم.

برخی بنابر مصلحت هایی و منفعت هایی نخواهد گذاشت به عرصه عملی در جامعه مشغول شوم. باید ریشه این «نگذاشتند»ها را در عرصه عمومی جست و جو کرد. عقیده دارم هر مقدار آگاهی عمومی از حقوق شهروندی خودش و قانون بیشتر باشد قدرت آنهایی که «نمی گذارند» کمتر می شود.

افرادی که می خواهند وارد کار شوند نباید خواستار یک تعامل خوب و عالی باشند. آنها اصلاً نباید از این بخش خواستار تعامل خاصی باشند. بلکه باید با تکیه بر خواست مردم و عرصه عمومی به فکر ایده هایشان باشند. نباید انتظار داشت با ورود به کار تمام این بیماری را نادیده گرفت، نباید انتظار داشت که با ورود به این عرصه که خود پر از «نمی گذارند» ها است به دنبال رفع مشکلات رفت.

 اگر معتقدیم تغییرات باید از عرصه مدنی شروع شود باید به این عرصه مظلوم بیشتر توجه کرد و به تقویت آن پرداخت. اگر اعتقاد به رای مردم و قدرت مردم و نهاد های مدنی داریم باید از این عرصه وارد میدان شویم. ما باید با روشنگری و دادن اطلاعات به مردم آگاهی عمومی را افزایش دهیم.

 اگر «نگذاشتند» ما کار کنیم. از این موضوع که از عرصه به کنار زده شدیم، هیچ ناراحت نیستم. من ناراحت این موضوع نیستم که به ناحق و به دلیل بعضی منفعت طلبی ها عده یی «نگذاشتند» کار کنم بلکه تازه متوجه اشکال کار در جامعه شدم. گیر کار در عرصه مدنی و ضعف در این عرصه است.

ضعف در روشنفکری و تئوری پردازی است. باید در این عرصه ها فعالیت کرد، باید موارد و هدف های جمهوری اسلامی را بررسی کرد. من فهمیدم اشکال ما در نبود نهاد های فکری قوی در جامعه ایران است. اگر روشنفکری فعال و روشنگر داشته باشیم آنهایی که به دنبال «نگذاشتن» هستند نمی توانند قدرت خود را اعمال کنند. حال نوع نگاه افراد به قدرت مانع یا ایجاب کننده اظهارنظر در مورد این مساله است.

اگر افرادی التزامی به رای مردم نداشته باشند می توانند از «نگذاشتند» در عرصه عمومی دم بزنند اما اگر این افراد التزامی به رای و قدرت مردم دارند که باید داشته باشند و به نظر من نیز تا حدود زیادی دارند، نمی توانند و نباید این فعل را به کار ببرند. اعتقاد دارم باید با این مساله که «نمی گذارند» کنار آمد.

این کنار آمدن اصلاً به معنای منفعل شدن و کنار کشیدن نیست، بلکه باید حضور تاثیر گذار را در عرصه های گوناگون در چارچوب اصل اخلاق و قانون اساسی حفظ کرد. باید دید این حضور در چه عرصه یی می تواند تاثیرگذار تر باشد و فعالیت را در آن عرصه بیشتر کرد. باید مقاومت کرد. من به مساله قدرت برای قدرت اعتقاد ندارم و به این نکته که باید در قدرت بود تا بتوان در جامعه تاثیرگذار بود نیز اعتقادی ندارم.

گاهی می توان خارج از قدرت و در عرصه عمومی نیز تاثیر گذار بود و حتی گاه این تاثیرگذاری شاید بیشتر از زمانی باشد که در قدرت هستیم. این بستگی به نظر افراد و دیدگاه افراد مختلف دارد. البته مردم نیز در مقابل افرادی که به دنبال حذف دیگران از عرصه هستند آن مقاومت کافی را ندارند. اگر مردم نخواهند این مقاومت را ایجاد کنند این «نگذاشتن»ها بیشتر از همیشه می شود.

 من همیشه به اصحاب رسانه این توصیه را کرده ام که اگر مردم به دخالت و مانع تراشی های شما در عرصه رسمی اعتراض کردند و خواستند جلوی این مساله بایستند، شما از آن استقبال کنید، شما به این نارضایتی ارج بگذارید و از آن خوشحال شوید. مردم نارضایتی خودشان را نشان می دهند. ممکن است عده یی بگویند نمی گذارند مردم بدانند تریبون ها را از افراد می گیرند.

می خواهند مردم را در یک ناآگاهی نگه دارند. اما من که از عرصه رسمی به نوعی شاید کنار کشیده باشم و با این «نگذاشتند»ها نیز آشنا هستم و دچار این فعل شوم شده ام باز در عرصه عمومی حرف خودم را می زنم، با خبرگزاری ها، با روزنامه ها، با کتاب هایم در وبلاگ ها و با هر وسیله ارتباطی که بتوانم با مردم در تماس باشم و حرف هایم را بزنم از عقیده ام دم می زنم. باید عمل خودمان را پر رنگ کنیم. فلسفه نظام ما در ظاهر با این عقیده که نباید مردم و افراد را با «نگذاشت» درگیر کنیم همراه است و باید به این تن بدهد.

حال شاید در عمل عده یی این گونه برخورد نکنند و خود باعث و بانی این کار باشند اما در فلسفه سیاسی جمهوری اسلامی اصلی برای کار و عمل همه وجود دارد. توجه به این نکته که البته گاهی انتظارات افراد نیز از مردم و عرصه رسمی نامعقول است لازم است.

نباید انتظار داشت نه در عرصه رسمی و نه در عرصه غیررسمی با هیچ مانعی روبه رو شد. هر حرکتی مخالفانی دارد و موافقانی. اگر مطالبات ما مردمی باشد مردم به عرصه رسمی فشار می آورند و مقاومت و روشنگری ما نیز باعث پیروزی ما می شود.

بارها ذکر کرده ام مردم ایران به گفتمانی که نزدیک به لیبرالیسم و سکولاریسم شبیه باشد یا نزدیک روی خوش نشان نمی دهند. قاعدتاً در این مورد چون جز مطالبات خود لیبرالیسم و سکولاریسم را نمی بینند به عرصه رسمی نیز فشاری وارد نمی کنند. اگر مطالبات حق طلبانه باشد حمایت ها را بیشتر می کند. شاید فشارها بیشتر شود اما اصحاب قدرت نمی توانند در برابر مردم بی تفاوت باشند. باید به مطالبات آنها پاسخ دهند یا مردم خود حق خود را بگیرند.

متن سخنرانی سعید حجاریان در کنگره جبهه مشارکت

                  متن سخنرانی سعید حجاریان در کنگره جبهه مشارکت

 

ما را به سخت جانی خود این گمان نبودده سال از تأسیس جبهه مشارکت می گذرد و طی این مدت با فراز و فرودهای زیاد مواجه شده ایم. بخصوص در سنوات اخیر که الحق می توان به آن دوران عسرت و فترت نام نهاد، شدائد و ناملایمات زیادی را تحمل کرده ایم. اما به هر حال « فی تقلب الاحوال علم جواهر الرجال» این سختی ها هستند که صفوف حزب را آبدیده کرده اند و انسجام درونی آن را بالا برده اند.

بخصوص آنکه طی این مدت جبهه مشارکت توانسته است در حد توان خود گفتمان اصلاح‌طلبی را غنای بیشتری ببخشد. و دموکراسی را به گفتمان غالب در ایران تبدیل نماید.تا آنجا که بسیاری از جریانات اقتدارگرا نیز به ناچار خود را در پوشش و زرورق دموکراسی به مردم عرضه می کنند. و اگر خواسته باشیم از نفحات قدسی مولانا مدد بگیریم، باید بگوییم:

دموکراتان دموکراتان دموکراسی ز سر گیرید
که جور از شرم یار من دموکرات وار می آید

البته، مخفی نماند که جبهه مشارکت در شرایطی پا به عرصه گذاشت که راه هموار می نمود. و دولت بی خون و دل به کنار آمده بود، ولی افتاد مشکل ها. و همین مشکلات و مصائب فرایند تمحیص را در حزب تقویت کرد. که گفته اند .... و اذا محصوا بالبلاء قل الدیانون.

اگر بخواهم دستاوردهای حزب را طی این ده سال احصا کنم می توانم آن‌ها را به شرح ذیل برشمارم:
جبهه مشارکت توانسته است در عین فشارها و ناملایمات دموکراسی درونی خود را حفظ نماید. کنگره ها مرتباً برگزار و انتخابات داخلی بدون حرف و حدیثی انجام شده اند. اطلاعات داخل تشکیلات از طریق نشریه داخلی به استحضار اعضا رسیده است. دفتر سیاسی، شورای مرکزی ارکان مرکزی حزب و استان ها در تعامل با یکدیگر فعال بوده اند.

حزب تلاش کرده است از پدر سالاری فاصله بگیرد و متکی به خرد جمعی باشد. فی الواقع، به شعار «نه بت، نه شاه، نه قهرمان» را در عمل وفادار بوده است. معمولاً در ایران احزاب چون پروانه ای گرد وجود یک شخصیت می چرخند و مشایخ و پدرسالاران بر آنها حکمرانی می کردند.

 به قول بیدل دهلوی:
«بر همزدن سلسله ریش محال است / عمریست که هم صحبت خرس و بز و میشیم»
(کلیات بیدل دهلوی، با تصحیح خال محمد خسته و خلیل الله خلیل، انتشارات فروغی، چاپ چهارم، بهار 1381)

حزب توانسته است خود را از قیود پدرسالاری، شیخوخیت و قیمومیت رهایی بخشد.
بحمدالله طی این ده ساله حزب دچار انشعاب و چند دستگی نشده است. و حتی، تک مضراب هایی تحت عنوان اخلال در مناسبات سازمانی (پروکاسیون) از ارکستر حزب شنیده نشده است.

حزب توانسته است طی این مدت سازمان خود را به اقصی نقاط کشور گسترش دهد به طوری که هم اکنون بزرگ ترین حزب کشور محسوب می شود. این گسترش به این شکل بوده است که ابتدا یک هسته سخت در مرکزیت شکل گرفته و سپس، هاله بزرگی آن را احاطه کرده است.

مرکزیت حزب هوشمندانه مسائل فلسفی و ایدئولوژیک را در پرده ی تغافل نهاده است. و به جای اینکه به مسائل جدالی الطرفین و بی انتها بپردازد. خود را وقف وظیفه اصلی حزب که همانا مشارکت مردم در سرنوشت خویش است، نموده است. فی الواقع، از حافظ استعانت طلبید که:
«مصلحت دید من آنست که یاران همه کار / بگذارند و سر توبره ی یارو گیرند!»

حزب توانسته است بسیاری از نیروهای دانشگاهی، هنرمند، ورزشکار، کارآفرین، ایثارگر، اقوام و اقلیت ها و غیره را بدون آنکه به عضویت رسمی درآیند جذب برنامه های خود نماید. و در بسیاری از سازمان های جبهه ای حضور داشته باشد. این ظرفیت بالای حزب برای جذب مخاطب بیشتر ناشی از اعتماد، صداقت و فداکاری بوده است که اعضای حزب طی این ده سال درعمل از خود نشان داده است.

مشارکت در وضعیت فعلی به اندازه کافی نیرو و برنامه دارد که بتواند زمام اختیارات قوای مجریه و مقننه را دست بگیرد و کادرهای حزبی ما فی الجمله نسبت به دولت کنونی به مراتب قویترند. و حزب ما به عنوان دولت ساز (STATE MAKER) در جامعه هم سابقه دارد و هم اشتهار.

همین که حزب مشارکت مورد اولین آماج حملات مخالفان دموکراسی قرار گرفته است خود دلیل محکمی است در درستی راه وی. روزی نیست که در منابر و جراید در مذمت حزب نکته ای نگویند و اعضای آن را به زندان و محاکم نکشانند. این نشان دهنده آن است که جبهه مشارکت استواری در مواضع اش را کماکان حفظ کرده است.

جبهه مشارکت در مجموع جبهه ای ضد فساد است. اگر اقتدارگرایان توانسته بودند که سر سوزنی فساد مالی یا اخلاقی یا سیاسی از کادرهای حزب پیدا کنند تا به حال خاک آنرا به توبره کشیده بودند. و با آنکه همه دستگاه های کنترلی خود را بر این حزب اعمال می نمایند و آنرا زیر ذره بین و پرژوکتور قرار داده اند تا به حال نتوانسته اند لقمه ی دندان گیری که بتوانند بر حسب آن هیاهو راه بیندازند گیر بیاورند.

مشارکت از عناصری تشکیل شده است که پیشینه روشنی در خدمت به مردم و جانبازی در راه تثبیت نظام جمهوری اسلامی دارند، چه آنان که قبل از انقلاب طعم زندان های شاه را چشیده اند و چه آنان که بعد از انقلاب در سنگرهای مختلف زحمات قابل ملاحظه ای متقبل شده اند. لذا، نمی توان به راحتی سابقه ی افراد حزب را منکر شد و خورشید به گل اندود.

مشارکت توانسته است در طول فعالیتش چارچوب ها و مرزهای هویتی خود را مشخص سازد. و خط قرمزهای خود را در جهات مختلف ترسیم نماید لذا حزبی است با هویت متعین و نه سیال. مع الوصف در زمینه های تاکتیکی آنقدر انعطاف دارد که در ائتلاف های مهم با سایر احزاب بدون آنکه از حداقل هایش عدول کند تن به ائتلاف دهد.

اما در کنار این محاسن مشارکت راه درازی دارد تا بتواند به عنوان موتور محرکه اصلاح‌طلبی در ایران عمل کند. و اساساً راه اصلاح‌طلبی به قول معروف «راهی دراز و منزل بس بعید» است.
این راه را نهایت صورت کجا توان بست / کش صد هزار منزل سهل است در بدایت
لذا، از هم اکنون حزب باید برنامه های آتی خود را در جهت هر چه کارآمدتر کردن ماشین حزبی به کار ببندد.

و در این راه نکاتی به نظر می رسد که لازم است در برنامه های آتی مد نظر قرار بگیرد:
نظام آموزشی حزب چه در سطح هواداران وچه در سطح اعضا ضعیف است و هنوز نتوانسته است برنامه جامعی برای کادرسازی تعریف کند.
مشکلات پشتیبانی و لجستیک از اهم مواردی است که تا به حال حزب را آزار می داده است. و به هر حال باید راه های قانونی و شرافتمندانه ای برای رفع مشکلات جستجو کرد.

سیستم گزارش گیری در حزب هنوز به طور دقیق تعریف نشده است و هنوز ارکان مرکزی از کار کرد حوزه های حزبی در اقصی نقاط کشور به طور دقیق مطلع نیستند.

حزب ما مدت هاست که واکنش عکس العملی دارد، یعنی منتظر می ماند تا دیگران عمل کنند و سپس پاسخ دهد در حالی که اویل تأسیس حزب موضوع کاملاً بر عکس بود. این باعث شده است حزب به خرده کاری و روزمره گی بیفتد.باید تلاش کرد که حزب به مستوای قبلی بر گردد.

حزب از ظرفیت فراوان بسط و گسترش سازمانی بر خود دارد است. اما هنوز قواعد بوروکراتیک در زمینه جذب و ارتقاء مانع از این شده است که هزارن نفر مشتاق پیوستن به صفوف حزب به صورت رسمی وارد حز ب شده و سازماندهی شود.

هنوز حزب نتوانسته است راهی برای ارتباط رسانه ای با مردم پیدا کند. با آنکه دولت هر روزنه ای را برای این کار بسته است اما به هر حال این مشکل را به نحوی باید حل نمود.

جبهه مشارکت کمتر در حوزه جامعه مدنی فعال بوده است چون از ابتدا همزاد دوم خرداد بود و بسیاری از کادرهای آن یا به مجلس رفتند یا به دولت و یک غفلت تاریخی باعث شد که در حوزه ی مدنی و اجتماعی کمتر کار کنند. البته این اختصاصی به جبهه مشارکت ندارد. بلکه همه احزاب ایران از این موضوع رنج می برند. اما باید روشن کرد که برای حزبی که اکنون دستش به هیچ جا دیگری بند نیست، این نقیصه غیر قابل گذشت است.

حزب به خاطر گستردگی اش حتماً احتیاج به تعداد فراوانی کادر حرفه ای و تمام وقت دارد که در خدمت اهداف حزب باشند. متأسفانه هنوز حزب نتوانسته است به تعداد کافی از این قبیل نیروها را تربیت جذب و پشتیبانی نماید.

با اینکه حزب نیرو زیاد دارد در عین حال نیرو کم هم دارد. به این معنا که به علت ناشناخته ماندن توان افراد آن‌ها در جای خود قرار نگرفته اند. لذا از ظرفیت های اعضا به اندازه قابلیت آن‌ها بهره برداری نمیشود و از آن سو بسیاری از امور به همین دلیل معطل مانده اند. ساماندهی مجدد اعضا جزو وظایف فوری و عاجل حزب است.

حزب هنوز خود را مستاجری در درون نظام می داند این احساس باید تبدیل به احساس صاحبخانه بودن بشود. به جرأت می توان گفت که هیچ نیرویی در ایران به اندازه کادرهای حزب برای آبادانی و سربلندی و حدوث و بقای نظام تلاش نکرده اند. اما هنوز به لحاظ ذهنی احساس صاحبخانه بودن را نمی کند.

مشارکت از کارکردهای جانبی (By product) احزاب غفلت کرده است. این کارکردها مانند اشتغال، ازدواج، همیاری، ورزش، تفریح، شراکت، فعالیت اقتصادی و غیره معمولاً به تقویت بنیه ی حزبی و همچنین همبستگی به شدت کمک می کند. در ایران احزاب راست وظیفه اصلی خود را که همانا کارکرد سیاسی باشد مغفول نهاده اند و عمدتاً به همین کارکردهای فرعی بسنده کرده اند.

 به قول معروف احزاب راست در ایران از پایه به همدیگر پیوند خورده اند، احزاب چپ از سر به هم پیوند دارند. و معلوم است که موضوعات عینی و پایه ای از استحکام بیشتری برخوردار است تا موضوعات ذهنی و قابل مناقشه.
به هر تقدیر امیدوارم که حزب بتواند با فائق آمدن بر مشکلات یاد شده استانداردهای خود را تقویت کند.

مشخصه های یک دولت قدرتمند

                               مشخصه های یک دولت قدرتمند

 

 

اگر از ما بپرسند که مهم‌ترین مشخصه یک دولت قوی چیست، چه پاسخی باید بدهیم؟ شاید برخی‌ها به توان جنگی و نظامی اشاره کنند. طبعاً پاسخ منفی است. دولت اتحاد جماهیر شوروی در این عرصه بسیار قدرتمند بود و دیدیم که چه سرنوشتی داشت و دارد. قدرت سرکوب داخلی و ستاندن جان افراد مزاحم هم پاسخ احتمالی دیگر است. قطعاً در رد این شاخص استدلال‌ها و شواهد بیشتری می‌توان عرضه کرد. قدرت اقتصادی هم می‌تواند گزینه‌ای دیگر برای پاسخ به این پرسش باشد. اما کیست که نداند دولت‌های ثروتمند حاشیه خلیج فارس لزوماً دولت‌های قدرتمندی نیستند. دولت قدرتمند یک مشخصه کلیدی دارد. توان مالیات‌گیری از مردم مشروط به رغبت و میل نسبی آنان. چرا می‌گویم که رغبت و میل نسبی، زیرا به طور معمول کسی دوست ندارد ثروتش و درآمدش را به دیگران تقدیم کند، اما الزامات اداره امور و مورد احترام بودن کارگزار این امور، یعنی دولت‌ها، موجب می‌شود که مردم با رضایت و رغبت و میل نسبی مالیات بپردازند، در چنین جامعه‌ای مجازات فرار از پرداخت مالیات بسیار سنگین است، هم به لحاظ روانی و اجتماعی، و هم به لحاظ کیفری هزینه زیادی برای متقلبان مالیاتی در نظر می‌گیرند، جرمی که در ایران یا مجازات چندانی ندارد یا معمولا به نتیجه اجرائی نمی‌رسد، و استنکاف از پرداخت مالیلت حداکثر با ممنوعیت خروج از کشور مواجه می‌شود. شنیده‌ام که این جرم در انگلستان تا 25 سال زندان دارد، در حالی که برای تجاوز به عنف حداکثر 5 سال زندان در نظر گرفته‌اند. کاری را که در ایران با خواهش و تمنا و تبلیغ و جایزه و... کمتر کسی حاضر به پرداخت مالیات می‌شود، در ایالات متحده مردم در صف‌های طولانی می‌ایستند تا قبل از پایان موعد مقرر مالیات خود را کامل و شامل پرداخت کنند.
شاید گفته شود که در آن کشورها به زور و ترس از مجازات از مردم مالیات می‌گیرند. اما این غلط است، زیرا اگر مجازات جرمی زیاد باشد به آن معنا نیست که مردم از ترس مجازات سنگین، آن را مرتکب نمی‌شوند، برای مثال مقایسه کنید میان قتل و مواد مخدر، که مجازات مواد مخدر بعضاً شدیدتر از قتل است، اما در جامعه فعلی، تعدادی زیادی قاچاقچی و معتاد داریم ولی قتل از قاچاق مواد خیلی کمتر است. و اگر همین امروز هم مجازات قتل کاهش یابد، بدان معنا نیست که قتل افزایش شدیدی پیدا می‌کند زیرا مردم آن عملی زشت و گناهی بزرگ می‌دانند. بنابراین بالا بودن مجازات یک جرم مشخص در یک جامعه سالم نشانه‌ای از بیشتر مطرود بودن آن جرم است، و از این منظر، می‌باید گفت که پرداخت مالیات، یکی از نوامیس و خطوط قرمز جدی جوامع جدید و پیشرفته و قدرتمند است، البته چنین پرداختی همان طور که گفته شد، مشروط به وجود نوعی رغبت و میل نسبی هم هست، در غیر این صورت دریافت مالیات با زور سرنیزه، چیزی جز غارت اموال مردم نیست.
دولتی می‌تواند مالیات را با رضایت نسبی جمع کند که نمایندگی مردم را داشته باشد. در نتیجه نقش کارگزاری و نه هدایت‌گری یا سلطه را برای مردم ایفا می‌کند. اعمال قدرت چنین کارگزاری مشروط به حمایت مردم است و چون مردم مهم‌ترین منشاء قدرت در جامعه هستند، بنابراین چنین دولتی نیز قدرتمندترین است، و مآلاً در عرصه‌های دیگر نیز صاحب قدرت و نفوذ خواهد بود.
مالیات بر ارزش افزوده یکی از مهم‌ترین ابزارهای مالیاتی است که بخش عمده آن را طبقات مصرف‌کننده‌تر پرداخت می‌کنند و چند دهه است که در کشورهای پیشرفته با دقت تمام به اجرا درآمده است. و البته سازوکار و زیرساخت‌های لازم آن نیز باید فراهم باشد. درصد این مالیات برحسب نوع کالا متفاوت است، مثلاً در فرانسه تا 18 درصد هم برای کالاهای غیر ضروری بالغ می‌شود و برای مواد غذایی 5 درصد است. البته رییس دولت اعلان کرده که در برخی کشورها به 30 تا 35 درصد هم می‌رسد. بودجه اصلی دولت‌ها از این مالیات تأمین می‌شود. این مالیات را مصرف‌کننده می‌پردازد و نه تولیدگر یا عرضه‌کننده.
در ایران هم قانون مالیات بر ارزش افزوده تصویب شد، اما رقم آن بسیار اندک و 3 درصد است، با این حال در اولین مواجهه با آن بازارهای طلا تعطیل شد. و دولت به سرعت عطای گرفتن این مالیات را به لقایش بخشید و فعلاً دریافت آن را متوقف کرده است. جالب اینکه مخالفت از سوی صنف طلافروشان آغاز شد که اصولاً کالایی زینتی (ولو سرمایه‌ای هم باشد) است، و قرار هم نبود که فروشندگان آن را بپردازند بلکه باید از خریدار دریافت می‌کردند، و از همه مهم‌تر اینکه در دو سال اخیر قیمت این کالا به دلیل نوسانات قیمت جهانی از حدود اونسی کمتر از 600 دلار به بیش از هزار دلار هم رسیده بود، یعنی بازار طلا تا حدود 80 درصد افزایش قیمت را تجربه کرده بود، اما چرا در برابر 3 درصد ناقابل مقاومت نشان داد و موفق هم شد؟
این امر چند علت دارد. یکی اینکه به دلیل درآمدهای نفتی مردم نه تنها خود را موظف به پرداخت مالیات نمی‌دانند، بلکه خود را طلبکار از دولت هم می‌دانند، اتفاقاً دولت هم این را قبول دارد و به همین دلیل هم شعار آوردن پول نفت سر سفره را داد. و اکنون هم می‌خواهد پول را به طور مستقیم به مردم پرداخت کند، پس دولتی که به مردم بدهکار است، چگونه می‌خواهد مالیات بگیرد؟ دلیل دیگر غیر پاسخگو بودن مجموعه دولت است. حکومتی که علنی شدن دریافت صد میلیون تومان از سوی نمایندگان مجلس‌اش موجب بحران می‌شود و علنی‌کننده با شدت تمام از سوی رییس مجلس شماتت می‌شود که چرا این خبر را علنی کرده است، نمی‌تواند از مرد مالیات را با رغبت بگیرد، زیرا در نظام مبتنی بر مالیات شفاف‌ترین مسایل، امور مالی و صرف بودجه است که خارج از قانون مصوب خرج نمی‌شود و همه مردم باید از محل صرف آن مطلع باشند.
بعلاوه دولتی که مهم‌ترین شعارش پرداخت یارانه (مالیات منفی) به مردم است، چگونه همزمان درصدد دریافت مالیات از آنان است؟ و اصولاً چه نیازی دارد؟ روشن است که هزینه‌های اخذ مالیات برای چنین سیستمی و سپس بازگرداندن مجدد آنها به مردم عملی عجیب است. مثل این است که دولت 10 تومان هزینه کند تا 100 تومان مالیات بالقوه را وضع و دریافت کند، اما در عمل بع علت ضعف و فساد موجود نتواند این 100 تومان را دریافت کند، و مثلاً 80 تومان آن را دریافت کند. بعد از سوی دیگر درصدد باشد که به مردم هم مستقیماً کمک مالی کند، و 10 تومان هم هزینه کند تا 120 تومان را به مردم برساند که در عمل هم به همان دلائل بیش از 100 تومان به دست مردم نمی‌رسد. از نظر موازنه جیب مردم 100 تومان داده‌اند و 100 تومان گرفته‌اند و هیچ فرقی برای آنان نداشته است، اما در این میان 60 تومان که از جیب دولت رفته است (120 تومان پرداخت، 20 تومان هزینه جمعاً 140 تومان و در عوض 80 تومان دریافت) و روشن است که این رقم کجا می‌رود.
ممکن است گفته شود که زیرساخت‌های لازم برای اخذ مالیات بر ارزش افزوده فراهم نشده بود، در این صورت چرا چنین تمهیداتی از پیش اندیشیده نشده بود؟ بعلاوه چرا پس از اعتصابات بازاری‌ها دریافت مالیات متوقف شد، می‌خواستند پیش از آن اجرای مالیات را متوقف کنند. اقدام به اجرای قانون و عقب‌نشینی از اجرای آن، خسارات بسیار سنگینی بر موضوع مهم اخذ مالیات به عنوان ناموس دولت‌های قدرتمند است. دولتی که توان برنامه‌ریزی و اخذ این حد از اندک مالیات را در مورد کالایی چون طلا ندارد، چگونه می‌تواند برای اداره دنیا برنامه ارایه کند؟ پاسخ محتمل این است که فقط دولت‌هایی که درصدد ارایه برنامه برای اداره دنیا هستند، قادر به اخذ مالیات ولو اندک از مردم خود نیستند.


گفتگوی عباس عبدی با سعید حجاریان

 

گفتگوی عباس عبدی با سعید حجاریان

عبدی: مدتی است که در خیابان، کسانی که احیانا من را می شناسند بعد از سلام و علیک می پرسند که آقای عبدی «آخرش چه می شود؟» این سئوال برای همه مطرح است و البته یک نکته کلیدی در آن وجود دارد. گویی سئوال کننده غایب و در موضع انفعال است.نکته کلیدی دیگر هم این است که به نظر می رسد آینده برای همه نامعلوم است. البته تکرار این سئوال به نظر من اتفاقی نیست و بی پاسخ گذاشتن آن هم راهی را برای ادامه بحث های دیگر باز نمی کند. حالا آقای حجاریان چون شما در خیابان راه نمی روید من این سئوال را به نیابت مردم از شما می پرسم که بالاخره چه می شود؟ تصور شما از آینده چیست؟

حجاریان: از من هم این سئوال به کرات پرسیده می شود. همین موج است که گرایش های انتظار به موعود را دامن زده است. بعضی ها به امید یک دست غیب هستند. برخی دیگر امید دارند که در انتخابات بعدی یک کاندیدایی پیدا شود که وضعیت را تغییر دهد. مشکل از اینجا ناشی می شود که همه چیز به معیشت مردم گره خورده است. مردم منتظر هستند که فشارهای معیشتی کمتر شود اما هر روز با افزایش آن مواجه هستند.نهایتا هم فشار معیشتی است که مردم را وامی دارد تا بپرسند چه می شود؟ از طرف دیگر دولت هم پیشتر وعده هایی را داده بود که هنوز محقق نشده و نوعی حرمان و عسرت را دامن زده است. بخشی هم به احساس ناامنی مربوط می شود. مردم از آینده خود هیچ تصویری ندارند و احساس ناامنی می کنند. درواقع به قول فرنگی ها اکنون "سیستم غارت" وجود دارد. وقتی فرد در معرض غارت قرار می گیرد، به دنبال یک مامن می گردد. اینجاست که شرایط برای ظهور یک مستبد فاشیست مهیا می شود. البته دولت کنونی نه توان تامین امنیت را دارد و نه توان کنترل تورم را. وضعیت کنونی ما حاکم شدن نوعی هرج و مرج است. اوضاع حسین قلی خانی است.

عبدی: ببین آقا سعید، چند نکته را باید ازهم تفکیک کرد. اول اینکه چرا این وضعیت وجود دارد. من به عامل اقتصادی که شما طرح کردید شک دارم. به این علت که ما در سالهای 73 و 74 تورم شدیدتری داشتیم اما این حس در جامعه وجود نداشت و یا حداقل به شدت کنونی نبود. دیگر اینکه فرض کنید آن مستبدی هم که شما از آن سخن می گویید، بر سرکار بیاید. اما او که دیگر دیکتاتور نیست بلکه حاکم دموکراتی است که همه از عقلانیت او استقبال می کنند. اگر همین الان شخصی پیدا شود و تورم را مهار کند که دیگر حرف و شکایتی باقی نمی ماند. مستبد کسی است که به نظر و رای دیگران اهمیت نمی دهد اما اگر هم اکنون دولت موجود معضل اقتصاد را حل کند گمان نمی کنم عموم مردم چندان با آن مخالفت کنند. اما از این دو مبحث هم اگر بگذریم سئوال این است که فارغ از اینکه شما یک فعال سیاسی باشید، چه سناریوهایی را برای آینده کوتاه مدت 3 و 4 ساله جامعه پیش بینی می کنید؟

حجاریان: آن سالهایی که تو در مثال می گویی در مقایسه با امروز، آنقدرها هم فشار اقتصادی روی مردم نبود. من ندیدم که مردم اینقدر مستاصل باشند.

عبدی: شما ندیدید یا مردم این حس را نداشتند؟فشار وجود داشت و سئوال من این است که چرا اکنون این حس به وجود آمده و مسئله مهم هم همین است.

حجاریان:مردم در آن زمان این حس را نداشتند و اکنون دارند. چون اکنون دولت دارد متلاشی می شود. کابینه ازهم پاشیده است. به قول همایون کاتوزیان دولت کلنگی شده است. اکنون چند ماه از سال گذشته ولی هنوز مشخص نیست که چند درصد به حقوق ها اضافه شده و یا بهره بانکی چقدر شده است. اصلا چشم اندازی برای آینده وجود ندارد. در این شرایط دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود. این از علایم آخرالزمان است. گویی در هاویه افتاده ایم.

عبدی: باید اضافه کنیم که درآمدهای نفتی هم انتظارات را بالا برده و مجموعا فقط تورم در این وضعیت دخیل نیست و درواقع هیچ چشم اندازی وجود ندارد و اوضاع بدتر هم می شود.

حجاریان:چشم انداز تاریک است. درآمدهای نفتی هم این مسئله را تشدید کرده است. دچار نوعی بی آیندگی شده ایم.

عبدی: حال به عنوان یک ناظر ایرانی و نه یک فعال سیاسی در کوتاه مدت که منظور از کوتاه مدت هم یک دوره چرخش قدرت 3 یا 4 سال است، چند سناریو را در این کشور محتمل می دانی؟ می خواهیم از دل بیان این سناریوها، بفهمیم که احتمالات کدامیک بیشتر است و کدام را می توان تقویت کرد.

حجاریان:معمولا در این شرایط محتمل ترین گزینه، تصور وضعیت موجود است.

عبدی: درست است فرض اولیه و محتمل ما چیزی است که وجود دارد . اما چون وضع موجود از پایداری برخوردار نیست و اوضاع مرتب بدتر می شود و این توان را ندارد که حتی خود را به صورت حداقلی اصلاح کند، بنابراین نمی توان انتظار داشت که این وضع درکوتاه مدت تداوم پیدا کند.

حجاریان: باید ببینیم که چه عواملی باعث تغییر می شود. زمانی مردم مثلا در اعتراض به افزایش کرایه در اسلامشهر شورش می کنند اما این شلوغی فایده ای ندارد. اینها عوامل گذرایی است که رفع آن برای حکومت مشکلی ندارد.

عبدی: درواقع اینها عوامل پیش بینی نشده است. اما در جامعه امروز ما و در بستر واقعیت و نه در فرض ایده آل، نیروهای سازماندهی شده منتقد که امکان تاثیرگذاری آنها از راههای قانونی و مشارکت عمومی و یا انتخابات وجود دارد، تا چه میزان امکان دخالت در تغییر اوضاع را دارند؟

حجاریان:خودشان می گویند که اگر ائتلافی جامع از نیروهای اصلاح طلب تشکیل شود و بخشی از راست هم حضور داشته باشد، امکان تغییر وجود دارد. ببینید مراجع و ائمه جمعه از طرف مردم تحت فشار هستند. از آن طرف آقای هاشمی هم تمامی روحانیون سنتی از واعظ طبسی گرفته تا مهدوی کنی را با این هدف که در انتخابات آینده وضعیت به هم بخورد جمع کرده است.

عبدی: این پاسخ به سئوال من نیست، چون شما درباره وضعیتی دیگر توضیح دادی اما ما درباره امروزصحبت می کنیم که چنین اتحادی وجود ندارد و گمان نمی کنم که در کوتاه مدت هم شکل بگیرد. ببین منظور من نهضت آزادی و ملی مذهبی ها و جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین است که رسیدن اینها به یک لیست واحد با جامعه روحانیت از محالات است.

حجاریان: یک لیست نه، منظور یک فرد است.

عبدی: حتی یک فرد هم به این سهولت نیست. اکنون این طیفی که بیرون رانده شدند آیا می توانند از نظر فعالیت سیاسی و مدنی در شرایط کنونی تاثیر گذار باشند؟ البته به این کار نداریم که خودشان چه می گویند.

حجاریان: الان که مشخص است نمی شود. انتخابات مجلس نشان داد که نمی شود.

عبدی: بنابراین به اعتقاد شما در شرایط کنونی به لحاظ فعالیت مدنی و سیاسی و حتی فعالیت سیاسی رسمی آنها نمی توانند تاثیرگذار باشند.

حجاریان:خود دولت گفته که سال سختی را درپیش داریم. مشخص نیست که وضعیت در آخر سال چگونه خواهد بود. شاید آن زمان مطالبات گسترده ای مطرح شود.

عبدی: هنوز به آن مرحله نرسیده ایم. ممکن است خیلی اتفاقات بیافتد. از اینکه بگذریم، یک عامل دیگر هم اقتصاد و پول نفت است.این عامل را تاچه میزان متغیری تاثیرگذار می دانی؟

حجاریان: مقدار زیادی از پول نفت خرج سوبسید شده است. اوضاع امروز ما شبیه شرایط بعد از انقلاب 1905 روسیه است که نخست وزیر نظام تزاری اصلاحات ارضی اعلام کرد و با این اقدام طبقه متوسط را به نفع طبقه پایین قربانی کرد. سیاست های این دولت هم این است که تا می تواند حاشیه را برای خود داشته باشد و طبقه متوسط را قربانی این سیاست کند. با این اقدام ثبات خود را حفظ می کند.

عبدی: دراین حالت دولت چگونه می تواند پس از قربانی کردن طبقه متوسط، وضعیت را ثبات دهد؟

حجاریان:در جامعه طبقه ای داریم به نام "لمپن پرولتاریا". اینها حاشیه نشین ها و اقشاری هستند که هنوز ماقبل جامعه صنعتی زندگی می کنند. دولت تلاش دارد تا این طبقات را با خود همراه داشته باشد چراکه تصور می کند درنهایت هم همین طبقات از موجودیت او دفاع خواهند کرد.

عبدی: این نوع مدافع تنها به درد شرایط ویژه می خورد. در شرایط غیرجنگی و غیرویژه که چنین مدافعانی به کار نمی آید.

حجاریان: آنها معتقدند که آمریکا درنهایت به ایران ضربه خواهد زد. مثلا ممکن است در داخل، حادثه ای شبیه 18 تیر یا دوم خرداد اتفاق بیافتد و یا در منطقه متحدان امریکا به ایران ضربه بزنند. پس اعتقاد دارند که باید برای حفظ خود منابع را تخصیص دهیم ، حال اگر صنعت نابود شد هم مهم نیست. ببینید چقدر خرج هیات ها می شود. من پریشب در راه منزل دیدم که حجت الاسلام پورچلویی یکی از اعضای تیم ترور خودم ، یک هیات بزرگ زده و کلی مردم را جمع کرده است.

عبدی: بد نبود خودت هم می رفتی داخل هیات (خنده)

حجاریان:بله! با خودم گفتم چقدر جالب است. به من گفتند جانباز 70 درصد هستی اما هم از دانشگاه اخراج شدم و هم حقوق ام قطع شد. منظورم این است که در تخصیص منابع، پول را جایی هزینه می کنند که می دانند مدافع نهایی آنها خواهند بود.

عبدی: ربط این مسئله با نفت اینجا است که مازاد بر آنچه به کارمند می دهند ، می تواند در این سیستم توزیع شود. به هرحال درآمد نفتی ما اگر بیشتر نشود، کمتر نخواهد شد و عامل نفت حتما در آینده مقوم این شرایط است.

حجاریان: مشکل ما این است که چون اصلاح طلبان عضو طبقه فرمال(رسمی) و مقابل لمپن پرولتاریا هستند کارشان سخت می شود.

عبدی: البته اگر طبقه فرمال هم وجود داشت چون اصلاح طلبان تشکیلات و قدرت بسیج اجتماعی ندارند بازهم جواب نمی داد. از این بحث اگر بگذریم، دو عامل باقی می ماند، یکی عامل خارجی و دیگر ساخت سیاسی. تاثیرگذاری این دو عامل را چگونه می بینی؟

حجاریان:درباره عامل خارجی گفته می شود که تا وقتی بوش سرکار است، اتفاقی نخواهد افتاد. من هم معتقدم که بوش به دلیل مسئله هسته ای اقدامی نخواهد کرد. اما امکان دارد که به خاطر عراق یا داستانی مثل ملوانان انگلیسی اقدامی انجام دهد.

عبدی: ممکن است هر اتفاقی بیافتد اما اکنون مذاکرات اسرائیل و سوریه اطمینانی را در جهت ثبات نسبی منطقه به آمریکا می دهد. در داستان لبنان هم مهم این نیست که چه توافقی حاصل می شود مهم این است که هرکسی که زیر قرارداد بزند بازنده است. به هرحال بهانه پیدا کردن در عالم سیاست خیلی سخت نیست. آیا گمان نمی کنید که پس از حل کردن این دو بحران،ممکن است مشکلات ما با عامل خارجی تا چند ماه دیگر افزایش یابد؟

حجاریان: بله، آنها دنبال همین هستند. لبنان که حل شد. عراق هم که قرارداد را امضا کند حل می شود.در بحران سوریه هم که می خواهند جولان را منطقه غیرنظامی و تبدیل به پارک کنند تا عربها و یهودی ها در آن بگردند. مالکیت اما برای سوریه باقی می ماند.

عبدی: چیزی شبیه منطقه سوم یا چهارم سینا می شود.

حجاریان: بله، آن هم منطقه ای غیرنظامی است. در مورد جولان هم که سوریه قبول کرده است.

عبدی: آقای سیستانی هم که راجع به این قرارداد گفتند که اگر مردم عراق رای دهند می پذیرند.در آنجا کردها رای می دهند، شیعیان هم که بعید است بعد از این سخن آیت الله سیستانی که مسئله را به خود آنها ارجاع داده است، رای ندهند.

حجاریان:مالکی قبول دارد. سنی ها هم قبول دارند. بنابراین پس از حل این مسائل آنها ممکن است توجه شان به ایران بیشتر شود.

عبدی: اگر از عامل خارجی هم بگذریم، به نظر شما اکنون در ساخت سیاسی چگونه می تواند تغییری ایجاد شود؟

حجاریان: در داخل ساختار سیاسی فقط یک مشکل درمقابل دولت است و آن هم روحانیون هستند. فشار به روحانیت از جانب مردم بالا است.

عبدی:آیا واقعا روحانیت می تواند برمبنای رای مردم به ساختار سیاسی فشار بیاورد؟ آیا چنین امیدی واقع بینانه است؟

حجاریان: روحانیت پایگاه مردمی دارد و فشاری که به مردم وارد می شود، عینا به روحانیت منتقل می شود. مردم برای تظلم خواهی و شکایت به روحانی محل مراجعه می کنند و روحانی هم وظیفه دارد که آن را به مراجع منتقل کند. اکنون اگر به دیدن مراجع قم بروی همه از گرانی گله می کنند.

عبدی:ببین آقا سعید، آقای خاتمی هم وقتی رییس جمهور بود و به دیدار آنان می رفت، برخی از روحانیون جلوی او حرف هایی می زدند اما در جاهای دیگر حرف دیگری می زدند.برای آنها مسئله آلترناتیو مهم است که چه کسی می رود و چه کسی می آید.

حجاریان: زمان خاتمی می گفتند که مشکل ما بی حجابی و یا وزارت ارشاد است. الان اما می گویند مشکل گرانی است. می گویند که دولت نمی تواند اوضاع را سروسامان دهد . مثلا ناطق نوری بهتر است. گرایش های جدید در حوزه به روی ناطق مثبت است.

عبدی: آیا ما کل وضعیت سیاسی را به یک فرد تقلیل می دهیم؟یعنی اگر یک فرد برود و دیگری بیاید همه چیز درست خواهد شد؟

حجاریان: نه! می گویند که احمدی نژاد نماینده راست رادیکال است و ناطق نماینده راست محافظه کار. دعوا میان روحانیت و نیروهای نظامی بر سر تقسیم منابع است. منابع را دیگری مصرف می کند اما روحانیت باید به مردم جواب دهد.

عبدی: ببین من می خواهم بگویم اتفاقی که دارد می افتد از یک مشکل ساختاری حکایت می کند، اما سخنان تو دعوا را به یک فرد تقلیل می دهد.

حجاریان: از شما می پرسم که آیا این نظر من درست نیست؟ آیا آثار آن را نمی بینید؟

عبدی: خیلی امیدی ندارم که روحانیت بتواند و یا بخواهد که قدمی بس.ی اصلاح ساختار بردارد .

حجاریان: اگر به جامعه روحانیت مبارز بروی خیلی حرف ها را می شنوی.

عبدی بله! شما اگر با تک تک آنها که بنشینی حتی از ناطق هم می گذرند و به خاتمی نزدیک می شوند. در این مشکلی نیست. ولی آنچه برای ما مطرح است، چیزی است که در بیرون بیان و عمل می شود.حال بادرنظرگرفتن مجموعه این صحبت ها یک سئوال باقی مانده است. ما درباره سناریوهایی که می تواند رخ دهد صحبت کردیم، از جمله اینکه یک دعوای خارجی رخ دهد یا همین وضع ادامه پیدا کند و یا همین فرایند تشدید شود تا زودتر نتیجه مشخص حاصل شود صحبت کردیم. اکنون یکسری احتمالاتی برای بعضی از این سناریوها وجود دارد. بهینه کردن رفتار ما هم این نیست که ذهنی و انتزاعی با این احتمالات برخورد کنیم. از این رو باید ببینیم که کدام راهکار که البته نزدیکتر به دیدگاه ها و ارزش های اصلاحی باشد را می توانیم محقق کنیم. به نظر شما اصلاح طلبان باید در میان این سناریوها و احتمالات و با درنظر گرفتن وضعیت و ارزش ها و دیدگاه های خود کدام را تقویت کنند؟

حجاریان: برای انتخابات بعدی؟

عبدی: من منظورم تنها انتخابات نیست. در کلیت صحبت می کنم. بهینه ترین سیاستی که در وضعیت کنونی با توجه به شناخت تمام جوانب پیشنهاد می کنی چیست؟

حجاریان: اصلاح طلبان تاکنون چند تا حرف زده اند. یکی اینکه می خواهند کمی به سمت راست بچرخند.

عبدی: یکی از مشکلاتی هم که وجود دارد همین است. اینکه به سمت راست می کشند به این معنی است که خودشان تغییر پیدا می کنند یا اینکه می گویند ما این هستیم ولی از راست حمایت می کنیم.

حجاریان: با عنایت به مقدورات و محدودیت ها عمل می شود. استراتژی که از خلاء نمی آید.

عبدی: نه ببین! گاهی می گویم که من تفکراتم این است اما در شرایط فعلی از فلان فرد یا گروه حمایت می کنم و هیچ ایرادی ندارد. اما گاهی تفکر خود را تغییر می دهند و می گویند که باید جور دیگری فکر کنیم.

حجاریان: آنها می گویند که با عنایت به شرایط فعلی باید تصمیم گرفت. به خصوص شنیده ام که دربین کارگزاران گفته شده که باید به سمت روحانیت برویم و فردی که بتواند رای بیاورد را مطرح کنیم. مثلا گفته اند ناطق کاندیدای خوبی است. اول اینکه در قدرت نیست و دوم هم اینکه به این سمت متمایل شده است و سوم اینکه ناطق دعوای میان روحانیت و نظامیان را عمیق تر می کند.

عبدی:همین حمایت از ناطق گمان نمی کنی که در چارچوب داخلی ساخت سیاسی، آن گروه را تضعیف کند؟

حجاریان:این حرف را کارگزاران می زنند.

عبدی: مهم تفسیری است که ساخت سیاسی از حرف آنها به دست می دهد. به نظر من بخشی از دولت جدید بیشتر از آنکه فقط بخواهد اصلاح طلبان را بیرون کند، به دنبال جمع کردن بساط تفکر کارگزاری است.

حجاریان:بالاخره هاشمی هنوز بخشی از قدرت ایران و عضو جامعه روحانیت است. ناطق هم عضو همین مجموعه است. طبیعی است که هاشمی لولای دو طرف می شود. چون اگر خودش بیاید، رای نمی آورد.

عبدی:وقتی که خودش رای ندارد، حمایت عوامل پایین تر از خودش هم مشکل ساز می شوند.

حجاریان: این دیگر ورای نظرگاهی است که مطرح شده است. این وسط تنها بحث هاشمی و ناطق مطرح نیست. بحث قم و مهدوی کنی هم مطرح است.

عبدی:آقای مهدوی که مشهور به صراحت لهجه است وقتی درباره احمدی نژاد حرفی در دانشگاه امام صادق زد وحتی مکتوب هم شد، فورا آن را تعدیل کردند. آقای مهدوی یک آدم بسیار روحانیت گرا است و نباید مثلا احمدی نژاد موقعیتی جدی در صفحه تفکر او داشته باشد. اما به سرعت حرف خود درباره وی را تعدیل می کند. حال شما چگونه فکر می کنید که این جریان فردا جلوی این جماعت می ایستد؟

حجاریان:آقای مهدوی کنی در دوم خرداد از ناطق جوری حمایت کرد که گویی خیلی به او نزدیک است. البته یک دیدگاه دیگر هم در اصلاح طلبان وجود دارد و آن حمایت و مطرح کردن خاتمی است.

عبدی: گیر و پیچ این دیدگاه را چه می دانید؟

حجاریان: شاید به خاتمی توصیه شود که نیاید و اگر نیاید آنگاه 10 کاندیدای اصلاح طلب ظهور می کنند.

عبدی: فرض کنید به او نگویند که نیاید. و او هم بیاید آنگاه چه اتفاقی می افتد؟

حجاریان: می گویند خاتمی بیاید در مقابل احمدی نژاد رای دارد.

عبدی: شما هم همین اعتقاد را داری؟

حجاریان: مشکل برگزاری یک انتخابات سالم است.

عبدی: پس هیچ راه اثبات و ردی برای آن وجود ندارد؟

حجاریان: هنوز نه.

عبدی: راهبرد دیگر چیست؟

حجاریان:راهبرد دیگر این است که اصلا در انتخابات مشارکت نکنیم. یک راهبرد هم می گوید که پشت سر یک آدم قوی و پایه کار که مثل خاتمی هم نباشد بایستیم.

عبدی:مثلا چه کسی؟

حجاریان: عبدالله نوری. دانشجویان و تحریمی ها هم پشت سر او می آیند. اگر هم ردصلاحیت شد می گوییم که در انتخابات شرکت نمی کنیم. اگر هم در صحنه باقی ماند که همه دوم خردادی ها و تحریمی ها بسیج می شوند.

عبدی: پیشنهاد شما دراین باره چیست؟ فکر می کنید کدامیک محتمل تر است و امکان انجامش وجود دارد. شما کدام راهبرد را توصیه می کنید؟

حجاریان: الان نمی دانم. اما هیچکدام را رد نمی کنم. باید چند ماه بگذرد تا ببینیم که آیا ائتلاف می شکند یا نمی شکند. ممکن است با تقابل هرکدام از این راهبردها ائتلاف بشکند.

عبدی:نمی توان منتظر ماند چون گروه های اصلاح طلب اکنون درحال تصمیم گیری هستند. عوض کردن تصمیم هم هزینه دارد و با گذشت زمان امکان تغییر در تصمیم هم کمتر می شود. به این ترتیب شما هیچکدام از راهبردها را توصیه نمی کنید؟

حجاریان: برای من ائتلاف مهم تر است.

عبدی: یعنی هیچکدام از راهبردها را رد هم نمی کنید؟

حجاریان: فعلا نه.

عبدی:فرض ما ممکن بودن یا غیرممکن بودن آن نیست. فرض این است که ائتلاف چه بشکند و چه تحقق پیدا کند در خلاء و انتزاع امکان شکل‌گیری ندارد. بحث این بود که شما به عنوان یک فعال سیاسی ترجیح خود را در این مسئله بیان کنید. به نظر می رسد ترجیح شما شکل گرفتن و باقی ماندن ائتلاف است؟

حجاریان: من اکنون نمی دانم نظر ائتلاف چیست. مثلا سر ناطق ممکن است ائتلاف بشکند. سر عبدالله نوری هم ممکن است بشکند. سر خاتمی احتمالا نمی شکند اما گیر دارد. هرکدام معایب و منافع خاصی دارد.

عبدی: پس راه خاصی را پیشنهاد نمی کنید؟

حجاریان: من تصمیم گیر نیستم.

عبدی: نمی گویم که شما تصمیم گیر هستید. اماشما به عنوان تحلیلگر می توانید راهی را پیشنهاد کنید که دیگران هم به آن احترام می گذارند و درباره آن تامل می کنند و کوشش می کنند که آن را تئوریزه کنند.

حجاریان: الان نگویم بهتر است. چون حزب نظر علنی و شخصی را ممنوع کرده است.

عبدی: من البته مخالف انضباط حزبی نیستم اما گاهی یک آدم عادی حزبی نظری می دهد و زمانی دیگر شخصی که انتظار می رود درباره مسئله ای موضع شخصی تحلیلی هم داشته باشد. فکر نمی کنی که این سکوت اجباری بیش ازحد محدود کردن است؟ می توانی صریح نظرت را نگویی اما مبانی آن را بگویی.اینکه بگویی نظر نمی دهم برای دیگران سئوال ایجاد خواهد کرد؟

حجاریان:چرا؟

عبدی: به این دلیل که رعایت این مقدار از انضباط حزبی را از شما نمی پذیرند

حجاریان: من هم عضو حزب هستم و تصمیم براین بوده که نظر شخصی ندهیم.

عبدی: اما انتظاری خاص از شما وجود دارد و به علاوه همه هم یکسان نیستند . افراد با هم تفاوت دارند.

حجاریان: بله، مثلا اگر تو جای من بودی حتما می گفتی.

عبدی:آیا هواداران یک حزب نباید بدانند که در یکسال آینده این حزب کدام مسیر را طی خواهد کرد؟ آن هم دو مسیری که 180 درجه تفاوت دارد؟ از آن طرف برخی اعضای مشارکت می گویند که ما باید فراکسیونیسم را تقویت کنیم اما در نهایت هر تصمیم که گرفته شد رعایت شود. اما وقتی همه اعضا را از نظر دادن منع می کنند به این معنا است که اصلا تمایلی برای به چالش گذاشتن مسئله ندارند و این در تقابل با فراکسیونیسم و تقویت آن است.

حجاریان: اما در دفتر سیاسی چالش داریم.

عبدی: چالش در بدنه حزبی مهم است نه در شورای مرکزی و دفتر سیاسی. آنجا باید انعکاسی از خواسته های بیرون باشد.

حجاریان:آنجا هم یک بحث مطرح می شود و چالش ایجاد می شود.

عبدی: ولی چالش در بدنه و جامعه با چالش در دفتر سیاسی و راس هرم حزبی فرق دارد.

حجاریان: حالا نظر تو چیست؟ تو چه دیدگاهی می توانی در این شرایط داشته باشی؟

عبدی: من نظرم را می گویم. من معتقدم که الان زمان، زمان امتناع تصمیم گیری اصلاح طلبان است. هر عملی هم که انجام دهند تاثیر مخرب آن بیشتر از تاثیر مثبت آن است. بهترین دلیل هم سال اول مجلس هفتم بعد از روی کار آمدن دولت جدید است. بهترین کار این است که به خودشان بپردازند و اصلا هم اصرار بر حضور در انتخابات نداشته باشند. حتی خیلی هم اصرار ندارم که کاندیدایی را انتخاب کنند که مطمئنا ردصلاحیت می شود. از طرف دیگر امکان آن هم وجود ندارد که کسانی که از فضای مشارکت در انتخابات سخن می گفتند بروند و از امثال عبدالله نوری دفاع کنند که رد شدنش در شرائط کنونی قطعی است. این تغییر مشی و کاندیدا کردن امثال وی هم البته تغییر جالب و پذیرفتنی نیست. بنابراین این راهبرد را باید کنار گذاشت. راهبرد خاتمی هم از اساس به دو دلیل شکست خورده است. همانطور که شما هم گفتید اگر ببینند خاتمی شانسی دارد به او می گویند نیا. خیلی اصرار کند ممکن است شورای نگهبان "ان قلتی" وارد کند و بعد با حکم حکومتی وارد شود. اگر هم احساس این باشد که شانسی ندارد خوب خیلی صورت خوبی ندارد که وارد رقابتی بشود که شکست اش قطعی باشد. ضمن اینکه من شخصا عقیده ندارم که رای دارد. البته تمام حرف های من با فرض امروز است. حمایت از یک کسی مثل ناطق و یا قالیباف در جناح راست هم ...

حجاریان: قالیباف نه. دعوا و شکاف میان روحانیون و حامیان دولت است.

عبدی: به هرحال این گزینه هم پذیرفتنی نیست. اصلاح طلبان نمی توانند از ناطق حمایت کنند. ناطق دو تا گیر در رقابت با احمدی نژاد دارد. اول اینکه یک روحانی است و دوم اینکه یک بار سابقه شکست دارد و بازسازی ای که شما از ایشان سخن می گویید در ذهن مردم نیست بلکه در ذهن نخبگان است آن هم اندکی از نخبگان. ضمن اینکه این بازسازی عمیق نیست و صرفا در تقابل با سیاست های موجود است و چه بسا اگر این سیاست ها کنار رود آن گذشته هم بازگردد. بنابراین حرف من این است که بود و نبود اصلاح طلبان کمکی به ناطق نمی کند. چون کسانی از اصلاح طلبان که امکان بسیج مردمی دارند پشت سر ناطق نمی آیند و آنها هم چه بسا علاقه ای به حمایت اصلاح طلبان نداشته باشند. پس تمام راهبردهای اصلاح طلبان اشکال دارد. تنها راهبرد صبر، سکوت نسبی، بازسازی خود و قوام تشکیلاتی و نگاه انتقادی به گذشته و انتظار برای آنها باقی می ماند. انتظار به این دلیل مهم است که این شرایط مطلقا پایدار نیست. هدف صبر و سکوت و انتظار، انفعال نیست بلکه بازسازی اصلاح طلبان است. من اصلا معتقد نیستم که باید از ناطق حمایت کرد. شاید اشتراکاتی در دوره هایی وجود داشته باشد اما حمایت بی مفهوم است. اصلاح طلبان باید اعتماد و تشکیلات و نظم خود را در جامعه بازسازی کند و با عجله دویدن در میدان سیاست به نظر من جواب نمی دهد. فکر کنم که سعید هم با این پیشنهاد صبر و سکوت موافق است، فقط از او خواسته‌اند که نگوید!

حجاریان: سکوت تا چه زمانی باید ادامه داشته باشد؟

عبدی: زمان مشخص نیست. اوضاع کنونی مثل حرکت کردن روی بند است. یک اتفاق درباره نفت می تواند کل اوضاع را به هم بریزد. یک بحران داخلی می تواند اوضاع را تحت الشعاع قرار دهد. یک تنش کوچک خارجی می تواند مسئله ساز شود. اینگونه نیست که جامعه هیچ واکنشی نشان ندهد.وضعیت جامعه چون ناپایدار است در برابر هر اتفاق کوچکی می تواند یک واکنش پیش بینی نشده از خود بروز دهد. به حدیث امام علی(ع) ارجاع می دهم که فرمودند در شرایط ویژه مثل شتری باش که نه سواری می دهد و نه شیر . من حس می کنم که در چند انتخابات اخیر اصلاح طلبان هم سواری دادند و هم شیرشان دوشیده شده است.

حجاریان: بهتر است آیه "ولاتقف ما لیس لک به علم" را ذکر کنی.

عبدی: درست است. درواقع این بهتر است که جایی که به آن علم نداری دست نگه داری و به آنچه علم داری عمل کنی.آنچه اکنون اصلاح طلبان علم دارند این است که خودشان را بازسازی و تقویت کنند، نه به این خاطر که دانشی وجود ندارد بلکه به این دلیل که افق ایران اکنون افق روشنی نیست و من شاید بتوانم به صفت شخصی پای در این افق ناشناخته بگذارم اما حق ندارم جامعه را دنبال خودم بکشم.

حجاریان: حرف من این است که فعلا همه حرف ها را زده اند و باید صبر کرد. مباحث استراتژیک همیشه تکرار می شود.


گپ و گفت رضا خجسته با عبدی و حجاریان

سئوال: در کتاب «کالبد شکافی ذهنیت اصلاح طلبان» که آقای دکتر سلیمی تدوین کرده اند بارزترین نکته ای که خواننده با آن مواجه می شود، اختلاف دیدگاه زیاد کسانی است که به عنوان استرات‍ژیست جریان اصلاحات خوانده می شوند. حتی این گمان به ذهن می آید که درباره بسیاری از مسائل اصلا مواجهه و بحثی صورت نگرفته که از دل بحث درباره آن تصمیم گیری شود. مثلا وقتی در این کتاب دیدگاه های آقایان عبدی، حجاریان، تاجزاده، نبوی و محمدرضا خاتمی را می خوانیم متوجه می شویم که نقاط مشترک کمی وجود دارد. حال به عنوان مثال از آقای عبدی سئوال می کنم که استراتژی خروج از حاکمیت را که شما طرح کردید تاچه میزان در جبهه مشارکت مورد گفتگو قرارگرفت و آیا اصلا امکان اجماع وجود داشت یا اینکه روند گفتگو مختل بود و گفتگویی انجام نمی شد؟

عبدی: در این مورد خاص در حزب صحبت شد. من استراتژی را مفصل و به صورت مکتوب نوشتم. آقا سعید هم حتما به یاد دارد.

حجاریان: منتها من آن زمان مریض بودم. اما یادم هست که بحث های تو ثبت و جزو اسناد حزب شد.

عبدی: قبل از آن در دفتر سیاسی من طرح را دادم و مفصل هم توضیح دادم که مبنا و فلسفه آن چیست. هنوز هم آن طرح وجود دارد و من هم یک نسخه دارم که 5 صفحه است و وضعیت روز در آن شرح داده شده است. در قطعنامه سوم مشارکت هم، مضمون آن رای آورد. اما در مورد اینکه آیا با دیگران و به خصوص آقا سعید درباره آن بحث شد باید به کتابی که آقای پایا منتشر کرده اند به نام "اصلاحات در برابر اصلاحات" مراجعه کرد که در آن آقایان حجاریان، علوی تبار و جلایی پور و من مسائلی را طرح کرده ایم.

سئوال:می خواهم بدانم فارغ از کتاب هایی که خارج از چارچوب کار حزبی منتشر می شود، آیا در یک حزب، جایی وجود ندارد که مباحث در آن مطرح و به چالش کشیده شود.

عبدی: در قطعنامه سوم مشارکت این مسئله بحث شد و وجود دارد.

سئوال: آقای حجاریان، بعد از زندان افتادن آقای عبدی چه اتفاقی افتاد که جبهه مشارکت از قطعنامه سوم فاصله گرفت؟

حجاریان: حزب از قطعنامه سوم انتقاد کرد و از وضعیت خودش و حتی از عباس هم انتقاد کرد.
عبدی: انتقاد از من که ایراد ندارد. مشکل انتقاد از خودشان است. شاید دوباره زمانی برسد که از خودشان انتقاد کنند که چرا به قطعنامه عمل نکرده اند.

سئوال: آقای حجاریان آیا عملکرد حزبی مثل جبهه مشارکت اینگونه است که بعد از رفتن آقای عبدی به زندان موضع اش تغییر کند؟ آیا در این حزب برنامه بلندمدتی تدوین نشده است که بر اساس آن برنامه تصمیم گیری ها صورت گیرد که با رفتن یک فرد به زندان استراتژی ها 180 درجه تغییر نکند؟

حجاریان: شاید من آن زمان ایران نبودم. وقتی قطعنامه تصویب شد من اصلا نبودم.عباس، چه زمانی بود؟ من کجا بودم؟

عبدی: بودید. آمدید و مطلبی ارائه دادید و رفتید. در آخرین کنگره که من بودم شما هم بودید. در افتتاحیه آمدید و صحبتی کردید و رفتید اما در بحثها مشارکتی نداشتید.

سئوال: البته سئوال من مشخصا به آقای حجاریان مربوط نمی شود. درکلیت امر می پرسم.

عبدی: باید عمیق تر به قضیه نگاه کرد. تمام آنچه در ایران به عنوان برنامه گفته می شود، اسما برنامه است. ما در ایران هنوز در مرحله قبل از برنامه ریزی هستیم. به عبارت دیگر باید برای برنامه داشتن برنامه ریزی کرد. مثلا حزبی در یک میدان حضور پیدا می کند و از پیاده کردن یک تاکتیک سخن می گوید، اما طرف مقابل روی اصل حضور دعوا دارد. بنابراین علت اینکه چنین اتفاقاتی روی می دهد این است که شرایط پیش بینی نشده جدید روی می دهد و ممکن است عده ای نتوانند سیاست هایی که قبلا مورد توافق بوده را به دلیل اینکه با سیاست های جدید همخوانی ندارد و یا با منافع آنها تضاد دارد، دنبال کنند.

سئوال: ببینید شرایط اکنون به گونه ای است که یک هوادار حزب مشارکت نمی تواند پیش بینی کند که در این حزب چه اتفاقی می تواند بیافتد. تنها یکسری دیدگاه هایی میان نخبگان حزبی وجود دارد و مشخص نیست که دسته بندی ها چگونه است و نتیجه این می شود که در کتاب کالبدشکافی ذهنیت اصلاح طلبان چندین دیدگاه مختلف درباره حرکت اصلاحات در ایران مشاهده می شود که چه بسا همپوشانی کمی هم با یکدیگر دارند. لذا برای هوادار مشخص نمی شود که مثلا در انتخابات آینده کدام دیدگاه قرار است در حزب تصمیم گیرنده باشد. این مسئله ای عمده است که بحث خروج از حاکمیت هم از جمله مظاهر این وضعیت بود. آقای حجاریان شما که در جبهه مشارکت حضور دارید، می توانید توضیح دهید که آیا برای حل این معضل در جبهه راهکاری اندیشیده شده است؟

حجاریان: برای اینکه افراد نظرهای خود را بدهند بله. ولی در آنجا رای گیری می شود. برای هر اکسیون سیاسی اعم از بیانیه و انتخابات و...رای گیری می شود. مبنا اقلیت و اکثریت است.شمامی توانید بگویید که حزب اعتمادملی عملکردش مشخص و قابل پیش بینی است.کارگزران هم تاحدودی مشخص است. اما مشکل مشارکت این است که بنیانش جبهه ای بوده و تنوع در آن زیاد است. لذا شما گاهی دفاع غیرمترقبه می بینید و با قطعنامه سوم مواجه می شوید و به یکباره هم می بینید که حزب از خودش انتقاد می کند و راهبرد را از دستور خارج می کند. مثلا یکبار رای گیری می کنند و عباس رای می آورد و یکبار دیگر رای می گیرند و مصطفی رای می آورد.

عبدی: شما که اینطور درباره مشارکت صحبت می کنی پس چطور انضباط حزبی داری؟(خنده)

حجاریان: می خواهم بگویم که مشارکت یک جبهه است.

عبدی: اینطور هم نیست.بالاخره ساختار و حدوحصری دارد.

حجاریان:به گمان من واقعا همان حالت جبهه ای و غیرقابل پیش بینی را دارد.

سئوال: آقای حجاریان شما از حزب کروبی مثال می زنید که پیش بینی پذیر است اما من از حزب دموکرات آمریکا مثال می زنم. در این حزب اوباما و هیلاری کلینتون رقابتی تنگاتنگ با هم را به نمایش می گذارند و در نهایت هم مشخص می شود که کدام فراکسیون شکست می خورد. وقتی همه چیز شفاف باشد این اتفاق نمی افتد که امروز در حزب از ایده آقای عبدی حمایت شود و فردا از ایده ای که 180 درجه با ایده آقای عبدی متفاوت است. اگر ساختار شیشه ای باشد و افراد خود را در این ساختار منضبط کنند،اوضاع ساختارمند شده و تغییرات غیرمترقبه خیلی کم می شود. به گمان من بسته بودن فضا و نپذیرفتن ایده فراکسیونی در جبهه مشارکت این مشکلات را همراه می آورد.

حجاریان:ببینید فراکسیون باید حول برنامه شکل گیرد. نمی توان گفت حزب دو فراکسیون شده است.فراکسیون رهبری می خواهد. مشارکت هنوز به مرحله فراکسیون نرسیده است.

عبدی: اصلا ایران هنوز به مرحله فراکسیونیسم نرسیده است. فراکسیونیسم وقتی است که دو برنامه بتوانند در ذیل یک حزب عمل بکنند. وقتی دعوا بر سر زمین بازی است حزب نمی تواند دوتا برنامه داشته باشد. در اینجا نه به دو رقیب که به دو گروه دشمن تجزیه می شود. علت اینکه مشارکت به نام جبهه ثبت شد همین بود که ما در آن زمان بستر حزبی نداشتیم. در یک جبهه همه باید جبهه ای عمل کنند، چون باید اتفاق نظر عام حاکم باشد و لذا نمی تواند دو فراکسیون وجود داشته باشد. فراکسیونیسم مدنظر شما ممکن است در حزبی شکل بگیرد که روی مسائل عام در مقابل دولت یا حزب دیگر اتفاق نظر دارند و تنها روی جزئیات اختلاف دارند.

سئوال: یعنی شما فراکسیونیسم در ایران را منتفی و غیرممکن می دانید؟

عبدی:اصلا ما در ایران به فراکسیونیسم نرسیده ایم به این دلیل که به تجزیه حزبی منجر می شود.

سئوال:حال اگر حزبی مثل جبهه مشارکت با شاخص های فعلی بماند مهم تر است یا تجزیه حزبی صورت گیرد؟

عبدی: همین هایی هم که هستند باید یکی شوند. باید روی موضوع عامی وحدت کنند. معنی ندارد که اینهمه حزب داشته باشیم. در ایران کنونی باید موضوعات را محدود کنند و اشتراک خود را بیشتر کنند و حول موضوع مشخص عمل کنند. اکنون تعداد احزاب خیلی زیاد است و نمی توانند کنار هم بنشینند. احزاب کنونی تاریخچه و هویت متفاوت دارند و با این هویت متفاوت نمی توانند باهم بنشینند. جالب است بگویم که حتی ما اول که می خواستیم جبهه مشارکت را تشکیل دهیم ، می خواستیم عضو سازمان مجاهیدن انقلاب شویم اما آنها موافقت نداشتند چون بطور طبیعی ورود این جریان به آن سازمان هویت تاریخی آن را که برایشان خیلی مهم بود را به چالش جدی مواجه می کرد.

سئوال: پس آقای حجاریان اکنون صحبتی از فراکسیون در جبهه مشارکت نیست؟

حجاریان: اول برنامه و بعد فراکسیون. همانطور که عباس گفت در ایران اصلا فراکسیون وجود ندارد. کل ایران اکنون بدون برنامه است.


 

چالش های اقتصادی پیش روی اصلاح طلبان در سال های 89-88

: یادداشتی از دکتر محمد حسین شریف زادگان *
۱۷ بهمن ۱۳۸۷

طرح تحول اقتصادی که لایحه آن در مجلس مطرح است هنوز مشخص نکرده است چه تاثیری روی تورم، تولید و اشتغال دارد. مطالعات قبلی بانک جهانی نشان می دهد اجرای آن می تواند تورم را به بالای 50 درصد برساند و از 41 بخش اقتصادی 11بخش تاثیرات بالای 30 درصد را خواهند پذیرفت. دستپاچگی دولت برای دریافت مصوبه از مجلس و اجرای سریع و شتابزده آن می تواند تبعات گسترده ای روی حوزه های اقتصادی و اجتماعی کشور داشته باشد که در این صورت می تواند صورت مساله هدفمند کردن یارانه ها را که از منطق قوی در برنامه چهارم توسعه برخوردار است به کلی زیر سوال ببرد

اعتماد:

شرایط اقتصاد ایران در سال های 1388 و 1389 که عمدتاً متاثر از بحران اقتصاد جهانی، کاهش قیمت نفت و اجرای سیاست های خاص اقتصادی دولت نهم طی سه سال گذشته خواهد بود، چشم اندازی را فراروی اصلاح طلبان قرار می دهد که اگر بتوانند قوه مجریه را در انتخابات 88 به دست گیرند با آن مواجه خواهند شد.

سوال این است که چه مسائل و چالش های اقتصادی در دو سال آینده در کشور به وجود خواهد آمد و آیا اصلاح طلبان در صورت پیروزی قادر به حل آن در جهت رشد و توسعه اقتصادی خواهند بود.

فهرستی از چالش هایی که می تواند شرایط اقتصادی دو سال آینده را رقم بزند، به شرح زیر خواهد بود.

1- بحران اقتصاد جهانی اگر چه همانند کشورهای اروپایی و امریکا مستقیماً روی اقتصاد ایران اثر ندارد لکن با کاهش شدید قیمت نفت و همچنین آثار آن روی روابط اقتصادی ایران با دیگر کشورها و صادرات غیرنفتی و حتی غیراقتصادی کردن تولید کالاهای صادراتی ناشی از کاهش قیمت نفت و محدودیت تقاضا مثل محصولات پتروشیمی،اقتصاد ما را کاملاً متاثر می کند و از آنجایی که چشم انداز روشنی در رفع این بحران وجود ندارد (و از سه تا 15 سال گفته شده است) آثار ناشی از آن در اقتصاد ایران حداقل در کوتاه مدت تداوم خواهد یافت.

2- کاهش قیمت نفت که خود عامل موثر و تبعی بحران اقتصاد جهانی است موجب شده حداقل درآمدهای ناشی از فروش نفت به یک سوم کاهش یابد و چون اتکای درآمدهای عمومی کشور بیش از 65 درصد به درآمدهای نفتی است عملاً درآمدهای عمومی دولت بیش از 40 درصد کاهش یافته است که با توجه به بودجه های انبساطی دولت در سه سال گذشته، ایجاد تقاضاهای مکرر در جامعه، گسترش واردات کالاهای مصرفی و کم شدن هزینه های عمرانی، می توان در انجام فعالیت های عمرانی دولت کاهش چشمگیری مشاهده کرد و موجب کاهش فعالیت های تبعی آن در بخش خصوصی و حجم اشتغال در کشور خواهد شد. به نظر می رسد قیمت نفت در دو سال آینده افزایش چشمگیری نخواهد داشت لکن ممکن است کاهش آن به طور آهسته تر نوسانات بسیار گسترده یی در اقدامات دولت طی سال های آینده ایجاد کند.

3- کسری بودجه در سال های 87 ، 88 و 89 ادامه خواهد یافت که مهم ترین عامل آن کاهش قیمت نفت و وابستگی 65 درصدی درآمدهای بودجه عمومی کشور به نفت است. کسری 300 هزار میلیارد ریالی امسال در سال های آینده با شکاف بیشتری تداوم خواهد یافت زیرا کاهش فعالیت های دولت موجب کاهش درآمد ملی و کاهش فعالیت بخش های دولتی و خصوصی خواهد شد و مالیات ها و سایر درآمدهای دولت را کاهش خواهد داد.

4- با آمدن اوباما در امریکا اگر چه دموکرات ها سیاست عملیات نظامی را همانند جمهوریخواهان دنبال نمی کنند ولی فشار روی کشورهایی نظیر ایران توسط تحریم های اقتصادی و مالی تشدید خواهد شد و پیش بینی می شود در یکی دو سال آینده دامنه تحریم های اقتصادی علیه ایران تشدید شود و این خود می تواند در موقعیت اقتصادی ایران تاثیر زیادی ایجاد کند و به خصوص به تنگ تر کردن ارتباط مالی ایران با جهان کمک کند و به ساختار اقتصاد ایران لطماتی وارد سازد.

5- به نظر می رسد طی سال های آینده سرمایه گذاری خارجی که یکی از ملزومات انتقال تکنولوژی و رشد اقتصادی است اگر با سیاست های کنونی که دولت به انجام می رساند مواجه شود از مقدار اندک کنونی خود نیز کمتر خواهد شد زیرا شرایط تحریم و نداشتن چشم انداز مناسب کسب و کار در ایران موجبات آن را فراهم خواهد ساخت.

6- طرح تحول اقتصادی که لایحه آن در مجلس مطرح است هنوز مشخص نکرده است چه تاثیری روی تورم، تولید و اشتغال دارد. مطالعات قبلی بانک جهانی نشان می دهد اجرای آن می تواند تورم را به بالای 50 درصد برساند و از 41 بخش اقتصادی 11بخش تاثیرات بالای 30 درصد را خواهند پذیرفت. دستپاچگی دولت برای دریافت مصوبه از مجلس و اجرای سریع و شتابزده آن می تواند تبعات گسترده یی روی حوزه های اقتصادی و اجتماعی کشور داشته باشد که در این صورت می تواند صورت مساله هدفمند کردن یارانه ها را که از منطق قوی در برنامه چهارم توسعه برخوردار است به کلی زیر سوال ببرد. اجرای ناقص طرح تحول اقتصادی در سال آینده صرفاً با ابزار قیمت و بدون توجه به اجرای سیاست های پیش نیاز و مکمل اقتصادی می تواند تبعات بسیار گسترده یی در حوزه تولید، اشتغال، تورم و حتی حوزه های اجتماعی ایجاد کند.

7- یکی از تبعات اجرای سیاست های اقتصادی دولت نهم که عمدتاً با افزایش نقدینگی، بالا بردن هزینه های دولت و اجرای سیاست های توزیع پول به جای تخصیص منابع همراه بوده است، ایجاد تقاضای گسترده در جامعه از طریق واردات کالاهای مصرفی، وعده و وعید کمک ها و پرداخت نقدی یارانه، سهام عدالت، پرداخت های نقدی بیشتر توسط کمیته امداد و مسکن مهر که موجب ثبت نام 5/6 میلیون نفر در کشور شده، بوده است. این در حالی است که کشور امکان برآوردن تقاضاهای اقتصادی و اجتماعی ایجاد شده در جامعه را ندارد. من باب مثال از 5/6 میلیون نفر که برای مسکن مهر نام نویسی کرده اند دولت فقط به نیاز 5/1 میلیون نفر پاسخ داده است و برآوردن نیاز همین 5/1 میلیون نفر نیز با چالش های جدی در تولید مسکن مواجه شده است. وجود حجم گسترده یی از تقاضاهای اقتصادی و اجتماعی در شرایطی که اوضاع اقتصادی در سال های آینده توان پاسخگویی به آنان را ندارد مشکلات فراوانی برای تصمیم سازان و تصمیم گیران اقتصادی ایجاد خواهد کرد.

8- افزایش نقدینگی به مقدار دو برابر طی سه سال گذشته خود عامل بسیاری از نابسامانی های اقتصادی شده است که افزایش قیمت حبابی مسکن و تورم بیش از 24 درصد یکی از تبعات آن بوده است.

اگرچه اقدامات کنترلی بانک مرکزی در 5/1 سال گذشته در کنترل آهنگ رشد آن موثر واقع شد لکن وجود حجم عظیم کنونی نقدینگی خود عامل تهدیدکننده یی در حالت رکود تورمی اقتصاد ایران است.

به نظر می رسد به رغم کند شدن آهنگ رشد در سال های 89- 88 نیز این عامل هنوز یکی از عوامل تهدیدکننده در تحولات اقتصاد ایران خواهد بود.

9- یکی از تبعات اجرای سیاست های اقتصادی طی 5/3 سال مسوولیت دولت نهم پیدا شدن تورم بالای 24 درصد و تورم نزدیک به 30 درصد نقطه به نقطه در کشور است که در شرایط رکود نقش مخربی در تولید اشتغال و قدرت خرید مردم به خصوص پنج دهک اول درآمدی کشور خواهد داشت و آثار آن به حوزه های اجتماعی مثل سلامت و آموزش نیز رسوخ خواهد کرد. اگر این گونه تورم با ساختار اقتصاد ایران سازگاری پیدا کند کنترل و کاهش آن نمی تواند در کوتاه مدت به انجام برسد.

10- ناکارآمدی فضای کسب و کار به خصوص بخش های قوانین و مقررات-کاهش صرفه های اقتصادی تولیدات کشاورزی و صنایع موجب تخصیص منابع نامناسب در بخش های اقتصادی کشور شده است که در نهایت رکود اقتصادی را که می تواند در بلندمدت به رکود ساختاری در اقتصاد ایران منجر شود، به وجود آورده است. در صورت تداوم تحریم های اقتصادی، تورم، افزایش نقدینگی، کمبود سیاست های مناسب برای تشویق بخش خصوصی، تخصیص منابع نامناسب و رکود اقتصادی در سال های آینده نیز ادامه خواهد یافت. و همواره نمی توان به سرمایه گذاری و تولید درآمد ملی مناسب و اشتغال مولد در بخش های صنعتی و کشاورزی در سال های بعد امیدوار بود.

11- کاهش رشد اقتصادی-در حالی که طبق برنامه چهارم باید رشد اقتصادی بالای 8 درصد را تجربه کنیم- به حدود 5 درصد در حال حاضر، شرایطی را فراهم ساخته است که در سال های آینده به خاطر کاهش قیمت نفت و ناکارآمدی اقتصاد با کاهش رشد اقتصادی مواجه هستیم. پیش بینی نهادهای بین المللی اقتصادی نیز موید این واقعیت است لذا کاهش رشد اقتصادی در سال های آینده نشان از ضعف کارکردی و کارآمدی اقتصاد کلان ایران خواهد داشت.

12- تخصیص منابع ملی و تخصیص منابع در بخش ها، برنامه ها و پروژه ها یکی از مهم ترین وظایف یک اقتصاد پویا است که بر حسب نظام اقتصادی هر کشور این وظایف بین دولت، بخش خصوصی و بخش عمومی تقسیم می شود. متاسفانه به رغم اینکه عمده منابع کشور در اختیار دولت است ولی تخصیص منابع به طور مناسب انجام نمی پذیرد. دستگاهی که در دولت ها قادر به انجام چنین کار مهمی است قاعدتاً یک دستگاه عالی دولتی برنامه و بودجه است. متاسفانه به رغم کاستی های اساسی در کارکرد سازمان مدیریت و برنامه ریزی سابق، انحلال آن سازمان و تبدیل آن به معاونتی بدون کارایی لازم و مدیریتی غیرتخصصی، یکی از اشتباهات استراتژیک دولت نهم بوده است. بنابراین بسیاری از ناکارآمدی ها، بی برنامگی ها و روزمرگی های دولت ناشی از انحلال این سازمان است. امروزه نظام بودجه و تخصیص منابع کشور به 50 سال پیش بازگشته است و صرفاً خزانه دولت به طور دفعی و ناقص به این کار می پردازد که به خاطر نداشتن ابزارهای لازم تخصصی و برنامه یی در بخش های اقتصادی اجتماعی، دولت قادر به تخصیص منابع نیست و دستگاه ها اجازه دارند به عنوان عوامل ذی نفع خود به این کار بپردازند که عملاً به ناکارآمدی تخصیص منابع منجر می شود و نهایتاً گسترش طرح های نیمه تمام، بدهی به پیمانکاران و ناکارآمدی اقتصاد از تبعات مستقیم آن است. اگر سازمان مدیریت و برنامه ریزی در اسرع وقت بر اساس اصول و مبانی علمی تجدید سازمان نشود، امر تخصیص منابع در سال های آینده نیز به همین منوال ادامه خواهد یافت.

13- ازهم پاشیدگی نظام برنامه ریزی کشور اعم از سازمان هدایتگر و تدوین کننده برنامه های ملی توسعه و نظارت کننده تخصصی بر اجرای برنامه ها، عدم اجرای برنامه چهارم توسط دولت و عدم نظارت علمی و تخصصی روی آن موجب شده است خلل برنامه یی و تشکیلاتی مهمی در نظام برنامه ریزی ایران ایجاد شود؛ چیزی که در خلال 50 سال تجربه برنامه ریزی ایران بی نظیر است. از سوی دیگر عدم اهتمام دولت به اجرای برنامه پنج ساله چهارم و تلاش برای تدوین برنامه پنج ساله پنجم خارج از روند تجارب گذشته که یکی از اصول برنامه ریزی به حساب می آید ما را با یک گسست در برنامه ریزی و اجرای برنامه های توسعه کشور مواجه خواهد ساخت. این گسست خلل مهمی در روند توسعه اقتصادی اجتماعی ایران که ناشی از اجرای برنامه های پنج ساله بوده است، به وجود خواهد آورد.

14- به رغم اقتصاد دولتی ایران که ناکارآمدی زیادی را به همراه دارد ولی تجربه 30 ساله جمهوری اسلامی ایران حاکی از آن بوده است که اجازه داده شده است مکانیسم های اقتصادی حداقل کارکرد واقعی خود را داشته باشند و به تدریج بتوانیم با اجرای سیاست های ابلاغی اصل 44 از اقتصاد دولتی فاصله بگیریم. لذا مداخله دولت باید کمتر شود و عمدتاً به منظور تنظیم شرایط برای تحقق کارکردهای واقعی اقتصاد باشد. متاسفانه ظرف 5/3 سال گذشته به رغم تجارب گذشته جمهوری اسلامی، مداخله دولت در امور بانکی و بنگاهداری، عزل و نصب نهادهای مستقل اقتصادی و مالی و حتی مدیریت نهادهای بخش خصوصی مثل بانک پارسیان، رویه یی را در کشور ما رواج داده است که می تواند اقتصاد دستوری را برای ما به ارمغان آورد.

لذا در سال های آینده اقتصاد ایران از تبعات اجرای این سیاست ها رنج خواهد برد.

15- دولت های مدرن امروزه به رغم ایدئولوژی های مختلف سعی دارند عمدتاً به وظایف اصلی خود که تولید کالای عمومی است، بپردازند و از مداخله و برعهده گرفتن اقداماتی که ماهیتاً در جامعه وظیفه مردم است بپرهیزند. بر عهده گرفتن مسوولیت اداره خانواده ها و پرداخت مستقیم برای متعادل کردن توان خرید ایشان روش هایی است که حداقل در 30 سال گذشته در اروپا مورد انتقاد اساسی قرار گرفته و روش های اصلاحی آن مورد عمل واقع شده است. وابسته کردن مردم به توزیع پول دولتی که موجب کاهش کارآفرینی، نوآوری و توانمندسازی که عوامل به وجودآورنده توسعه اقتصادی و اجتماعی جامعه است، می شود سیاست اشتباهی است و متاسفانه ایجاد تقاضاهای گسترده در جامعه ایران در 5/3 سال گذشته و ایجاد وعده تامین مسکن، سهام عدالت و پرداخت های نقدی یارانه یی مردم را متوقع کرده است که به جای تلاش بیشتر در قالب فعالیت های اقتصادی که دولت باید زمینه و ظرفیت های آن را فراهم سازد، در انتظار کمک های دولتی بنشینند و جامعه را آلوده سیاست توزیع نقدی و پولی به جای تخصیص منابع صحیح اقتصادی کرده است.

به نظر می رسد در سال های 88 و 89 جامعه ایران در انتظار تحقق وعده ها و تقاضاهایی باشد که دولت نهم ایجاد کرد و قادر به پاسخگویی آن نیست.

16- برای رشد و توسعه اقتصادی در جهان امروز حداقلی از شرایط سازگار بین المللی که منتج از سیاست خارجی کشورها است ضروری است. به نظر می رسد سیاست خارجی دولت نهم نتوانسته است سیاست خارجی را در حدی که برای توسعه اقتصاد ایران لازم است، هموار کند. تشدید تحریم ها و محدودیت های مالی بین المللی برای اقتصاد ایران مشکلات جدی ایجاد کرده و در مجموع شرایط لازم را برای تحقق اهداف چشم انداز با خطر جدی مواجه ساخته است.

17- ناکارآمدی و بروز مشکل جدی در بخش های اجتماعی اقتصاد نظیر حمایت های بیمه یی که تضمین کننده تولید و اشتغال است، چالشی است که امروزه جامعه ما با آن سر و کار دارد. سهم پرداخت مردم برای سلامت توسط بیمه های درمانی از مرز 60 درصد گذشته است و آنچه باید در برنامه چهارم 30 درصد سهم مردم و 70 درصد سهم دولت در هزینه های سلامت ملی باشد، به مرزهای 70 درصد سهم مردم و 30 درصد سهم دولت رسیده و موجب شده است که سلامت و درمان خانوار به خاطر هزینه های بالای آن با خطر مواجه شود و عملاً به سلامت جامعه که یکی از اساسی ترین زمینه های توسعه هر کشور است، لطمه وارد شود.

18- در هر صورت اقتصاد دولتی نمی تواند برای ایران موجد توسعه و رشد اقتصادی باشد و باید اقتصاد ایران با سرعت از اقتصاد دولتی فاصله بگیرد و به سوی نوعی اقتصاد بازار که با شرایط اجتماعی و اقتصادی ایران سازگار است، گام بردارد. در این میان وظیفه دولت فراهم کردن زمینه های این انتقال است. مبانی اصلی ابلاغیه اصل 44 قانون اساسی نیز این مدعا را اثبات می کند.

دولت باید سیاست های خود را به نحوی تنظیم کند که مکانیسم های بازار در اقتصاد سهل تر و امکان پذیرتر باشد نه اینکه دولت خود بازیگر اصلی بازار باشد. در واقع وظیفه دولت تنظیم و ایجاد فرصت های لازم و اصلاح فضای کسب و کار در مکانیسم بازار است. متاسفانه در 5/3 سال گذشته شرایط بازار در اقتصاد تنگ تر شده است و امکان رقابت آزاد کمتر و دولت به جای زمینه سازی و تنظیم سیاست ها به نفع مکانیسم بازار، خود بازیگر اصلی و رقیب بزرگ بخش خصوصی شده است. نمی توان گفت همه این شرایط در 5/3 سال گذشته شکل گرفته است لکن روندی که در دولت های گذشته به طور آهسته برای اصلاح مکانیسم های بازار اتخاذ شده بود، متوقف شده و در جهت مخالف آن پیش رفته است.

در هر صورت تضعیف نظام بازار چالش مهمی در اقتصاد ایران تلقی می شود که دولت های آینده نیز با آن دست به گریبان خواهند بود.

19- مساله عدالت اجتماعی همواره دستور کار دولت های مدرن امروز است و دولت های ایران نیز نمی توانند آن را مورد توجه ویژه قرار ندهند. لکن همواره مساله رابطه رشد اقتصادی و عدالت اجتماعی مهم ترین چالشی است که دولت ها باید در سیاستگذاری کلان اقتصادی اجتماعی خود تکلیف آن را روشن کنند.

هرگز نمی توان در کشوری بدون حداقلی از رشد اقتصادی مناسب عدالت اجتماعی برقرار کرد. همچنین نمی توان با رشد اقتصادی مناسب بدون سیاست های اجتماعی لازم عدالت اجتماعی برقرار کرد. بین رشد اقتصادی و عدالت اجتماعی رابطه یی معنی دار و مستحکم وجود دارد. لذا لازمه برقراری عدالت اجتماعی که امروزه در قالب توزیع درآمد، بیمه های اجتماعی کارآمد، سیاست های سلامت، آموزش و پرورش، آموزش های مهارتی و آموزش عالی متجلی است رشد اقتصادی است. ظرف 5/3 سال گذشته بیش از ظرفیت اقتصاد و تولید و رشد اقتصادی کشور به مساله عدالت اجتماعی آن هم در وجه توزیع منابع پرداخته شده و عملاً این مهم با ایجاد تقاضاهای کاذب به چالش کشانده شده است و راه توسعه یی و صحیح آن که مبتنی بر تجارب 30 ساله جمهوری اسلامی و تجارب بین المللی است مورد عمل قرار نگرفته و با کم شدن قدرت خرید مردم ناشی از تورم بالا و رکود اقتصادی عملاً گروه های کم درآمد جامعه متضرر شده اند و ایجاد عدالت اجتماعی در ایران به فضایی ابهام آمیز تبدیل شده است که می تواند در اتخاذ سیاست های صحیح، سیاستگذاران و تصمیم گیران را در آینده با مشکلات جدی مواجه سازد.

20- ساختار کارشناسی دولت که به عنوان سرمایه انسانی لازم برای پیشبرد سیاست های اقتصادی ضروری است با از هم گسیختگی مواجه شده است که انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی نمونه بارز آن است. در این میان نظام آماری کشور و تاخیر در انتشار گزارش های اقتصادی از سوی سازمان سابق مدیریت و برنامه ریزی، بانک مرکزی و مرکز آمار ایران خلاء اطلاعاتی و آماری اقتصادی و اجتماعی فراوانی را در پیش رو قرار داده است و اگر این روند ادامه یابد، می تواند در سال های آینده ما را با کمبود کارشناسان خبره و گسست اطلاعاتی و تحلیلی مواجه سازد. این در حالی است که آمار و اطلاعات صحیح و نیروی انسانی خبره لازمه برنامه ریزی و انجام اقدامات توسعه یی است.چالش های 20 گانه اقتصادی که در سال های 88 و 89 فراروی اصلاح طلبان قرار دارد، ما را به این مهم رهنمون می سازد که چشم انداز راه حل ها و اقدامات لازم برای برون رفت از آن چیست. لذا موارد زیر به عنوان بعضی از اقدامات مهمی که می تواند در اتخاذ تصمیمات اقتصادی آینده موثر باشد، عنوان می شود.

1- دولت آینده باید برای همه دیدگاه ها، راهبردها ، سیاست ها و روش های اجرایی خود برنامه ریزی مشخص داشته باشد و بر اساس آن یک «برنامه اقدامات» یا action plan تهیه کند تا بتواند با یک روند برنامه یی راه توسعه و رشد اقتصادی را به پیش ببرد. بدون داشتن یک برنامه مدون و برنامه اقدامات نمی تواند در مواجهه با چالش های پیش رو موفق باشد.

برنامه اقدامات می تواند روی برنامه چهارم توسعه اقتصادی اجتماعی ایران استوار باشد. تنها داشتن برنامه های پنج ساله کافی نیست و باید روی آن برنامه اقدامات تهیه کرد. این برنامه باید دیدگاه های شفافی در مورد جهت گیری های اقتصادی داشته باشد. نقش بخش دولتی و خصوصی را روشن کند و تمایل به بازار و مکانیسم های آن را شفاف سازد. راه حل سهل کردن فضای کسب و کار را معلوم کند و رابطه رشد اقتصادی و عدالت اجتماعی را دقیقاً اعلام کند. و نحوه استفاده از منابع نفت را در اقتصاد ایران طراحی کند. و کارکرد نهاد دولت را در اقتصاد برنامه ریزی کرده ، جهت گیری میزان مداخلات دولت در اقتصاد را مشخص کند.

2- چالش های فوق الذکر نشان می دهد شرایط مساعدی در دو سال آینده در انتظار اقتصاد ایران نیست. تجربه اقتصاد ایران در 40 سال گذشته نشان داده است هر گاه قیمت نفت بالا می رود، روند اقتصاد ایران از مسیر طبیعی رشد و توسعه خود خارج می شود. اظهارات وزیر اقتصاد و رئیس سازمان برنامه و بودجه در سال های قبل از انقلاب بعد از افزایش قیمت نفت در برنامه پنجم گواه این ماجرا است. آنها اذعان کرده اند که با افزایش قیمت نفت و ریزش پول نفت و تولید تقاضاهای کاذب اقتصاد ملی ایران با بحران و درهم ریختگی مواجه و موجب شد برنامه پنج ساله پنجم بر این اساس تجدید نظر شود. آنچه نیز اخیراً بعد از افزایش قیمت نفت تا 140 دلار در اقتصاد ایران اتفاق افتاد، شاید تکرار همان تجربه گذشته باشد. به نظر می رسد بعد از وقوع چنین بحران های اقتصادی می توان با عقل گرایی و برنامه ریزی صحیح و کنترل منابع و مصارف ملی سازماندهی مناسبی برای مهار و اصلاح شرایط بحرانی جدید به وجود آورد. در آن شرایط مدیران اقتصادی، صنعتی و برنامه ریزان اقتصادی اجتماعی با سابقه 30 ساله در مدیریت اقتصادی زمان جنگ و دوران سازندگی و اصلاحات که متاسفانه در شرایط دولت نهم کنار گذاشته شده اند، آمادگی این را خواهند داشت که این مهم را به سرانجام برسانند.

3- بحران اقتصاد جهانی شرایطی را برای کشورهای مختلف ایجاد کرده است که امکان سرمایه گذاری به حداقل رسیده است و حتی این امر در کشورهای خاورمیانه نظیر امارات نیز رسوخ کرده است لذا موقعیت اقتصاد ایران که غیر از مجرای نفت با اقتصاد جهانی کار نمی کند، مزیت نسبی خاصی را برای کشور ما فراهم ساخته است که اگر فضای سرمایه گذاری خارجی و الزامات آن را که عمدتاً در سیاست خارجی و قوانین و مقررات داخلی نهفته است، فراهم شود می تواند به عنوان یکی از فرصت های طلایی مورد بهره برداری قرار گیرد.
4- تعادل بخشی به مساله رشد اقتصادی و عدالت اجتماعی یکی از مهم ترین اقداماتی است که باید در ایران صورت گیرد و بر مبنای این اصل که لازمه تحقق عدالت رشد اقتصادی است و بر اساس رویکرد رشد اقتصادی همراه با عدالت اجتماعی باید از توقعات و تقاضای کاذب اقتصادی در جامعه نظیر 5/6 میلیون تولید مسکن و سهام عدالت و پرداخت نقدی یارانه ها و کمک های مستقیم دولت به مردم کاسته و به جای آن اشتغال و فعالیت اقتصادی و توانمند سازی اقتصادی و اجتماعی مردم مدنظر قرار گیرد.

5- در اسرع وقت باید سازمان مدیریت و برنامه ریزی تجدید سازمان شده و نه بر اساس برنامه ریزی بلکه بر اساس برنامه، سازمان برنامه و بودجه تاسیس شود و با سازماندهی مدرن و کارشناسان خبره و توانمند و تحصیلکرده سازمانی کوچک ولی کارآمد را بازسازی و وارد کار برنامه، بودجه، نظارت و مطالعات راهبردی توسعه کشور کنیم. در ساختار کنونی اقتصاد ایران حداقل تا سال ها نمی توان بدون داشتن دستگاه برنامه و بودجه کارآمد برنامه، بودجه و تخصیص منابع مناسبی را در کشور به پیش برد.

6- وجوه اجتماعی توسعه اقتصادی اعم از سلامت، آموزش و سرمایه انسانی مسائلی است که اگر در چارچوب برنامه ریزی توسعه اقتصادی قرار نگیرد نمی توان به تحقق این برنامه ها امید بست. لذا لازم است سیاست های اجتماعی روشن و معلومی در جامعه ایران ترسیم شود و آن را هماهنگ و در یک بسته اقتصادی-اجتماعی مورد اجرا قرار داد. این موارد شامل تامین اجتماعی، سلامت آموزش در همه سطوح کاهش فقر، ایجاد چتر ایمنی رفاه اجتماعی در جامعه است.

7- هدفمند کردن یارانه ها یکی از مسائل ملی است که به هر صورت هر دولتی که بر سریر قدرت برسد، باید پاسخ روشنی در مورد آن ارائه دهد. از سوی دیگر طرح آن در جامعه توسط روش یارانه نقدی به مردم خود چالش جدیدی در جامعه ما فراهم آورده است. لذا ضرورت دارد هدفمند کردن یارانه ها با توجه به شناسایی گروه های کم درآمد و اجرای سیاست های پیش نیاز به نحوی سامان یابد که این سامانه تنها از طریق عامل افزایش قیمت و در نتیجه افزایش تورم طراحی نشود بلکه بتواند با اعمال سیاست های پیش نیاز آثار آن روی تولید و اشتغال و تورم مشخص و نهایتاً به شکلی اجرا شود که بتواند کمترین آثار را روی قدرت خرید گروه های کم درآمد دارا باشد. در مجموع می توان گفت با وجود چالش های اقتصادی پیش رو مجموعه نیروهای تخصصی علمی و تجربی اصلاح طلبان که محصول و سرمایه 30 ساله انقلاب اسلامی هستند، می توانند کشور را در جهت رشد و توسعه هدایت کنند و چشم انداز مثبتی در جهت تحقق سند چشم انداز توسعه ایران فراهم سازند.

یادی ازبنیانگذاران اصلاحات

aryaport.blogsky.com 

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

aryaport.blogsky.com 

 

 

 

 

  aryaport.blogsky.com 

 

 

 

 

 

 aryaport.blogsky.com

 

تجلیل سیدحسن خمینی از سید محمد خاتمی و میرحسین موسوی

تجلیل سیدحسن خمینی از سید محمد خاتمی و میرحسین موسوی در افتتاحیه نشست « دهه چهارم، ضرورت تعامل و تحول»
 

یادگار امام: وقایع غزه نشانگر این ضرورت است که نظام بین الملل محتاج تحول است. نظم بی بنیان ظلم مداری که در دنیا حاکم است نمی تواند، نتوانسته و نخواهد توانست گوشه ای از عدالت پیامبران عظیم الشأن را برقرار کند* راه بیرون رفتن از انسدادهای موجود، راه بقا و ماندگاری نظام وحفظ خط امام و انقلاب، اجتهاد در مبانی انقلاب و اندیشه های بنیانگذار نظام است

باران:

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی در افتتاحیه نشست « دهه چهارم، ضرورت تعامل و تحول» که از سوی جمعیت توحید و تعاون برگزار شد، با اشاره به جنایات رژیم صهیونیستی در غزه، خاطرنشان کرد: وقایع غزه نشانگر این ضرورت است که نظام بین الملل محتاج تحول است. نظم بی بنیان ظلم مداری که در دنیا حاکم است نمی تواند، نتوانسته و نخواهد توانست گوشه ای از عدالت پیامبران عظیم الشأن را برقرار کند.

به گزارش واحد خبر جماران ، یادگار امام راحل(س) با گرامیداشت یاد شهدای غزه ملت فلسطین را پاره تن امت اسلامی خواند و تاکید کرد : اخبار این روزها را نمی شود دید و شنید و خون گریه نکرد و بر این دنیای ظلم مدار تاسف نخورد. روزگار بسیار تلخی است. حاکمان جهان امروز ، بویژه حکام بزدل جهان عرب که جز برای خودشان گام برنمی دارند نه بویی از شرافت برده اند و نه از انسانیت.

حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی، حاضران در این نشست را بزرگان دیروز و امروز و فردای نظام و از یاران، مدیران انقلاب اسلامی در سه دهه گذشته که آمیزه تجربه و دانش هستند، دانست و با تجلیل از شخصیت حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی و مهندس میرحسین موسوی و سایر حضرات آیات و اساتید و صاحب نظران حاضر در جلسه گفت: شاید سخن گفتن من در جمع چنین بزرگانی از نگاه برگزار کنندگان جلسه تمرینی باشد برای اینکه در دهه چهارم بزرگترها به حرف کوچکترها هم گوش کنند و تجربه ای باشد که نوع دیگری هم بتوانیم صحبت کنیم ، بیاندیشیم و گوش دهیم.

یادگار امام با گرامیداشت یاد و نام شهدای انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و امام شهیدان، بررسی ماهیت و چیستی تحول را مقدمه ضروری طرح مساله دانست و گفت: اگر ندانیم به دنبال چه چیزی هستیم ضرورت آن، غیر قابل باور و تصور خواهد بود. باید قبل از ضرورت تحول جایگاه دو مفهوم واکاوی شود اول بررسی وضع موجود و دیگری شناخت وضع مطلوب.

وی با بیان اینکه حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب به دو صورت انقلابی با شیب تند و یا اصلاحی با شیب کند، صورت می گیرد، خاطرنشان ساخت: این حرکت به هر سرعتی صورت گیرد مهم نیست، مهم آن است که این دو موقعیت به درستی شناخته شود. همانطور که چشم بستن به واقعیت ها و ندیدن عیوب بسیار غلط است، نگاه بی انصافانه و سیاه نمایی، همه چیز را به نابودی می کشاند.

یادگار امام با بیان اینکه وصع موجود کشورمان در کلیه سطوح فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از روزگار گذشته بهتر است، خاطرنشان ساخت: وضع موجود چون ملموس است کمتر به آن پرداخته می شود بسیاری از ما درک درستی از وضع موجود نداریم.

سید حسن خمینی در ادامه به تشریح شرایط وضع مطلوب پرداخت و شرط طرح آن را برداشتن سه گام بزرگ دانست و گفت: گام نخست تعریف وضع مطلوب از دیدگاه خودمان و تبیین مصداق آن است. در پاسخ به این سوال هر گروهی سعی می کند جواب خود را بصورت کلی بیان کرده و بواسطه آن بخش وسیعی از توده مردم را به طرف خود بکشاند.

یادگار امام تبیین مولفه های وضع مطلوب را گام دوم تحول دانست و اظهار داشت: باید اجزای وضع مطلوب بازکاوی و معرفی شوند. اگر به دنبال عدالت هستیم باید مقصود خود را از آن بیان و تبیین کنیم. اسلام و عدالت چیزی است که هم امام و هم اقران امام در مورد آن سخن می گفتند.

وی با بیان اینکه در انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی هر دو وجه بیان کلی مفاهیم و تبیین مولفه های آن در کوتاهترین زمان ممکن ارائه شد ، اظهار داشت: این از افتخارات امام و انقلاب اسلامی است که با وجود بیشترین طرفدار به واژه های کلی تن در نداد و امام قبل از انقلاب مقصود خود را ازحکومت اسلامی در کتاب ولایت فقیه تبیین کرد و بعد از انقلاب نیز مولفه های حکومت را بلافاصله در قانون اساسی به رای مردم گذاشت.

یادگار امام با بیان اینکه مولفه های وضع مطلوب باید شکافته شود حتی اگر موجب انشقاق شود، گفت: اگر این مولفه بصورت دقیق واکاوی نشود بعدا موجب اختلاف، جدایی و مشکلات بیشتر خواهد شد.

حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی گام سوم را پیدا کردن راه رسیدن از وضع موجود به وضع مطلوب دانست و خاطرنشان ساخت: راه بیرون رفتن از انسدادهای موجود، راه بقا و ماندگاری نظام وحفظ خط امام و انقلاب، اجتهاد در مبانی انقلاب و اندیشه های بنیانگذار نظام است.

وی به ظهور سه نحله فکری در صدر اسلام بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) اشاره کرد و گفت: اتکای صرف به حدیث از سوی اهل حدیث، اتکا به عقل و کنار گذاشتن متون مقدس و اجتهاد در متون، سه روشی بود که برای فهم اسلام ارائه شد که البته اجتهاد در متون راهی بود که ائمه اطهار (ع) پیش روی ما گشودند.

یادگار امام در ادامه با اشاره به تاکید امام خمینی(س) بر اجتهاد در متون مقدس گفت: باید در مواجهه با سوالات جدید به دنبال پاسخهای جدید مبتنی بر اصول باشیم. روشنفکری به معنای حرف نو زدن نیست،  روشنفکری به معنای پاسخ دادن به سوالهای جدید است.

وی با بیان اینکه ما در انقلاب اسلامی با یک متن مقدس روبرو هستیم، اظهار داشت: جامعه ما در دوره های مختلف وفاداری خود را به متون مقدس امام نشان داده است. و راه آینده ما در این متون نهفته است. اجتهاد در این متون برداشتن گام سوم تحول و راه رسیدن به وضع مطلوب است.

سید حسن خمینی در پایان اظهار داشت: امام پس از 11 سال حکومت، برای اولین بار در تاریخ از تاثیر زمان و مکان در اجتهاد سخن گفت و تاکید ایشان به در نظر گرفتن عنصر زمان و مکان در اجتهاد و حکومت نباید به فراموشی سپرده شود.

سه نکته درباره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا

مقاله ای محسن امین زاده معاون وزیر خارجه دولت اصلاحات و عضو هیئت علمی دانشگاه برای ماهنامه آیین

باراک اوباما نامزد آفریقایی تبار و مسلمان تبار، به رغم همه ناباوری ها در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به پیروزی چشمگیری دست یافت و بزودی کار خود را در کاخ سفید آغاز می کند. او که با حمایت بی دریغ قدرتمندان حزب دموکرات آمریکا، با شعار تغییر و تحول در جامعه آمریکا و با نوآوری های فراوانی در روش تبلیغ، به پیروزی مهم خود دست یافت، عملا با این پیروزی اولین گام بلند تغییر را در حوزه هایی مانند بازسازی چهره دولت آمریکا، بهبود رابطه میان حکومت و نسل جوان آمریکا و نژادگرایی در آمریکا برداشت. صرف نظر از همه جنبه های مهم این تحول برای جامعه آمریکا، به نظر می رسد که بررسی سه نکته از این تحول دارای اهمیت زیادی برای جامعه ایران نیز هست.

نکته اول: پیروزی بارک اوباما، موقعیت نظام دموکراتیک آمریکا را بهبود بخشیده و نشانه قدرت بالای اصلاح پذیری در این نظام است. این پیروزی وجاهت دولت آمریکا را در میان مردم آمریکا و درسطح بین المللی ارتقاء داده است.
     پیروزی اوباما پیروزی بزرگی برای نظام دموکراتیک آمریکاست. صرف نظر از تحولات درونی آمریکا، این پیروزی در یک نگاه کلان به منزله توان یک نظام قدرتمند برای اصلاح و تنظیم حرکت خود درمسیرمناسب است. این تحول به خوبی نشان می دهد که چگونه یک نظام دموکراتیک توانا قادر است به بازسازی و اصلاح درونی بپردازد و در یک شرایط مشکل با تغییری بنیادین مسیر حرکت خود را باز سازی نماید. این پیروزی نه فقط مرهمی است برزخم های مزمن ناشی تبعیض های متنوع درون جامعه آمریکا، بلکه می تواند پادزهری باشد برای کاهش خسارات سیاست های استعمارگرانه، نژاد گرا و ماجراجویانه آمریکا در دهه های اخیر که آثار سوء آن در جسم و جان کشورهای تاثیرپذیر از نظامی گری ها و ماجراجویی های این ابرقدرت در سطح جهان برجای مانده است.
     در سال های اخیر و بخصوص در دهه گذشته پدیده هایی مخرب با تاثیرات درونی و بیرونی بیش از همیشه به وجاهت و جاذبه های این جامعه لطمه وارد آورده است .  در درون آمریکا نارضایتی اقشار پایین جامعه آمریکا و گسترش فقر نسبی در این کشور، نابسامانی های اجتماعی بخصوص در میان نسل جوان و وضعیت اقلیت های نژادی همه مسائلی بوده است که در سال های اخیر بروز و ظهوری بیش از گذشته داشته و باعث نارضایتی زیادی در میان مردم این کشور شده و حتی باعث بروز نشانه های کم سابقه و گاه بی سابقه ای از کاهش اعتماد مردم نسبت به نظام سیاسی آمریکا شده است.
     دربیرون جامعه آمریکا یعنی در سطح بین المللی نیز این تحول می تواند به مهمترین عامل کاهش خسارات ناشی از عملکرد های غلط آمریکا درسطح بین المللی بدل شود. پس از فروپاشی اتحاد شوروی و بخصوص در دهه اخیر وجهه دولت آمریکا در افکار عمومی جهان بسیار لطمه دیده است. ابرقدرتی که حداقل در جوامع متحد آمریکا به خاطر ساختار دموکراتیک و توسعه و تکنولوژی پیشرفته اش، همیشه از احترام و منزلت بالایی برخوردار بوده،  در دهه های اخیر در زمره منفی ترین قدرت های عالم قرار گرفته است و ارزیابی های گوناگون توسط مراجع مختلف همه حکایت از آن داشته که بخصوص در سالهای اخیر، بیش از هر زمان وجهه آمریکا در سطح بین المللی دچار آسیب شده و مردم جهان، از جمله مردم همه کشورهای دوست آمریکا نگاه بدبین تر و منفی تری نسبت به رهبران آمریکا پیدا کرده  و در جهان اسلام آمریکا منفی تر و بدنام تر از همیشه جلوه کرده است. سیاست های نظامی گرا و ماجراجویانه نومحافظه کاران در این زمینه بسیار تاثیرگذار بوده و موقعیت منزلتی آمریکا در جهان را به نازلترین حد خود تنزل داده است.   
   انتخاب باراک اوباما فضای درونی آمریکا را به شدت تحت تاثیر قرارداده و طبقات و اقشار محرومتر این کشور بشدت از این تغییر خشنود و به آینده امیدوارترند. درسطح بین المللی این تحول یک گام بسیار بلند درجهت اصلاح چهره آمریکا درسطح جهان محسوب می شود. نظرسنجی های بین المللی نشان می دهد که مردم جهان با فاصله زیاد اوباما را برهرنامزد دیگری در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ترجیح داده اند و از پیروزی وی در انتخابات ریاست جمهوری خشنود شده اند. معنای استقبال مردم جهان این است که اوباما حتی پیش از آنکه رئیس جمهور آمریکا شود توانسته بخش قابل توجهی از افکار مردم جهان را به سوی خود جلب نماید و مردم جهان باورکرده اند که او شخصیتی متفاوت و پدیده ای جدای از رهبران قبلی آمریکاست.  موضع به ظاهر مثبت او نسبت به رنگین پوستان جهان، نسبت به مسلمانان جهان و بطور کلی نسبت به جهان درحال توسعه و تعلق او و خانواده اش به همین دنیای درحال توسعه رنگین پوستان و مسلمانان، توانسته افکار عمومی جهان را کاملا به نفع ایالات متحده آمریکا تغییر دهد در حدی که ایالات متحده آمریکا بدون هیچ هزینه ای یک تغییر بنیادین در روایت جهان خارج مرزهایش نسبت به خود ایجاد کرده است. . با چنین وضعیتی می توان گفت که پیروزی اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باعث شده که:
1-    احساس بسیار منفی موجود در میان ملت ها نسبت به رهبران آمریکا، بخصوص در کشورهای درحال توسعه و در میان مسلمانان حداقل به صورت موقت بسیار کاهش پیدا کرده است. زمان زیادی لازم است و آمریکا در دوره ریاست او باید اشتباهات زیاد دیگری مرتکب شود تا مردم دیگر کشورها، او را نیز چون سایر روسای جمهور آمریکا به عنوان مظهر یک ابرقدرت مداخله گر و نظامی گرا مورد حمله قرار دهند.
2-    رئیس جمهور جدید آمریکا سازگار با مشی حزبش تلاش دارد که مشروعیت و مقبولیت کشورش را نه از طریق نظامی گری بلکه از طریق نمایش دموکراسی و رفتار بین المللی متفاوتی ارائه دهد. به هرمیزان که او موفق شود فاصله دولتش از نظامی گری های دولت بوش را افزایش دهد محبوبیت داخلی و خارجی بیشتری بدست خواهد آورد. این مسئله باعث افزایش احترام رئیس جمهور آمریکا درسطح جهان شده و درصورت عملکرد بهتر این رئیس جمهور، احتمال بازگشت بخشی از مقبولیت از دست رفته آمریکا وجود دارد.  
3-    کاهش شدید ذهنیت منفی مردم جهان نسبت به رئیس جمهور آمریکا، می تواند باعث نوعی مشروعیت برای این کشورو رهبرانش برای ادامه سیاست های مداخله جویانه آمریکا درکشورهای دیگر جهان باشد.
4-    بعد از یازده سپتامبر جرج بوش رئیس جمهور آمریکا توانست با بهره گیری از احساسات مردم آمریکا بالاترین مشروعیت را برای یک عملیات برون مرزی در افکار عمومی آمریکا بدست آورد.او این مشروعیت را صرف نظامی گری و جهان گستری نمود و تدریجا مقبولیت عمومی خود را از دست داد و به بدترین موقعیت نزد افکارعمومی آمریکا رسید. اکنون رئیس جمهور جدید این بار نه بخاطر عملکرد تهدیدکننده دیگران بلکه بخاطر موفقیت خودش در رقابت انتخاباتی باردیگر مشروعیت و مقبولیت بسیار بالایی برای اقدامات مختلف در میان مردم آمریکا بدست آورده است. او می تواند این مشروعیت را در راه درست و یا به شیوه جمهوری خواهان در جهت دخالت در کشورهای دیگر بکارگیرد.
5-    رئیس جمهور آمریکا با محبوبیت بین المللی بیشتری که نسبت به رئیس جمهور قبلی دارد، شانس بیشتری نیز برای بدست آوردن  حمایت های بین المللی و اجماع جهانی برای پیشرفت اهداف ملی اش خواهد داشت. این وضعیت مقبولیت بیشتری برای همکاری دیگران با ایالات متحده فراهم می کند.
6-    اوباما درباره برنامه های جدید کمک توسعه ای به کشورهای درحال توسعه، بخصوص کشورهای فقیر آفریقا و آمریکای لاتین و آسیا سخن گفته است. در این رابطه رقم 50 میلیارد دلار کمک سالیانه جدید نیز مطرح شده است. مسلما این سیاست نیز در کنار شخصیت اوباما، به افزایش محبوبیت وی در آفریقا و در میان کشورهای درحال توسعه و بازسازی چهره منفی آمریکا در این کشورها کمک خواهد کرد.
اگر واکنش افراطیون مخالف آمریکا را نیز بررسی کنیم به شکل دیگری ابعاد این تفاوت اساسی روشن می شود. مدتهاست رادیکال ها در همه عالم نگرانی خود را از پیروزی اوباما اعلام می کنند. یکی از بارزترین اظهار نظرها متعلق به ایمن الزواهری معاون رهبری القاعده است. او که نگران دشوارتر شدن فعالیت های تروریستی علیه آمریکا و کاهش مقبولیت این جنایتکاری ها در میان طرفداران القاعده است، با این استدلال پیروزی مک کین را به نفع مردم جهان دانست که: اوباما با حیله در مسائل کشورهای جهان دخالت خواهد کرد، درحالیکه رهبری چون بوش با شیوه عملش، هم چهره واقعی آمریکا را آشکارتر می کند و هم شرایط بهتری برای  عملیات مجاهدین علیه دخالت های آمریکا را فراهم می کنند.
درصورت تداوم روند تشدید شونده بحران در روابط ایران با جامعه بین المللی ، به هر میزان که مشکلات آمریکا در افکارعمومی جهان کاهش یابد و مشروعیت این حکومت درسطح جهان افزایش یابد، آسیب پذیری ایران در مقابل فشارهای آمریکا افزایش خواهد یافت.   

نکته دوم: به رغم برخی شباهت ها میان انتخابات ریاست جمهوری در ایران و آمریکا، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نشان می دهدکه مهمترین علت وجود فاصله بسیار زیاد میان دموکراسی درآمریکا و دموکراسی درایران، وجود نهادهای سیاسی قدرتمند، بویژه احزاب قدرتمند و وجود رفتار دموکراتیک نهادینه در آمریکا و فقدان آنها در ایران است.
      آمریکا در انتخابات اخیر دموکراسی خود را باردیگر به نمایش گذاشت و توسعه ارتباطات این امکان را به وجود آورد که جهانیان این انتخابات را به صورت یک شوی پربیننده درسطح جهان تماشا کنند. مردم جهان گام به گام با مردم آمریکا مراحل مختلف انتخابات ریاست جمهوری این کشور را دنبال کردند و گاه با مردم آمریکا خوشحال و گاه هم افسرده شدند. در مرور مراحل مختلف این انتخابات گاهی به نظر می رسید که این انتخابات شباهت هایی هم به انتخابات ریاست جمهوری در ایران دارد و زمانی دیگر فاصله دو ساختار آنچنان متفاوت دیده می شد که رسیدن به چنین استانداردهایی برای انتخابات ایران دست نیافتنی تصور می گردید. حتی اگر انتخابات ایران به رقابت قطبی میان احمدی نژاد و خاتمی بدل شود انتظار می رود که به توجه برانگیز ترین انتخابات جهان پس از انتخابات آمریکا بدل شود؛ اما به رغم این ظرفیت نیز فاصله بسیار زیادی میان دو انتخابات وجود دارد. علت چیست؟
      به صورت واقعی دو شباهت میان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و انتخابات ریاست جمهوری در ایران قابل توجه است:
1.    در هردو کشور مانند سایر کشورهای دارای حکومت های با ساختار ریاستی،  رئیس جمهور با رای مستقیم مردم انتخاب می شوند. این ویژگی درهرجایی که انتخابات به صورت آزاد، دموکراتیک و قطبی برگزار شود، می تواند فضایی پوپولیستی را برای انتخابات شکل می دهد و نهایتا ویژگی نامزدهای ریاست جمهوری بیش از هر چیز برای مردم تعیین کننده شود. این شکل از انتخابات، همه چیز از جمله شیوه سخن گفتن و تعامل نامزدها با مردم، احساسات و عواطف، دوست داشتنی بودن یا دوست داشتنی شدن نامزد ریاست جمهوری و برداشت مردم از سلامت و توانایی نامزد ریاست جمهوری، یا بالعکس شهرت منفی داشتن و یا منفور شدن رقیب، و مسائلی از این دوست و البته درجای خود روش های تبلیغات انتخاباتی، تاثیربسیار زیاد و گاه خیلی بیشتر از برنامه های اعلام شده نامزد ریاست جمهوری در تصمیم گیری مردم دارد.
2.    در رقابت واقعی، هردو انتخابات به شکل قطبی برگزارمی شود. در انتخابات آمریکا دو حزب بسیار قدرتمند، سایرین را از میدان بدر کرده و عملا رقابت با خود را برای دیگران ناممکن کرده اند. در این نظام ابتدا، تعداد قابل توجهی نامزد ریاست جمهوری در درون دو حزب رقابت خود را آغاز می کنند و نهایتا دو نفر به عنوان نامزدهای دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در مقابل یکدیگر به رقابت می پردازند. در ایران نیز اگر در مرحله اول نامزدها متعدد باشند و نامزد شاخصی نباشد که بیش از نیمی از آراء را کسب کند، نهایتا درمرحله دوم، تنها دو نفر برسر بیش از نیمی از آراء رقابت می کنند و عملا انتخابات یا درهمان مرحله اول و یادر مرحله دوم قطبی می شود.
      به رغم این شباهت ها، تفاوت های بسیار شاخصی میان دو انتخابات وجود دارد که آنان را کاملا از یکدیگر متمایز می کند. تفاوت هایی که اعتماد مردم نسبت به نهاد انتخابات در آمریکا را به حداکثر رسانده و جایگاه دموکراسی در آمریکا را بسیار بالاتر از ایران قرار می دهد. این تفاوت ها به شرح ذیل است:
1.    در آمریکا اطمینان نسبت به نتیجه انتخابات بسیار بالاست. هرنتیجه ای که در انتخابات بدست آید هیچکس از نخبگان و یا آحاد جامعه تصور نمی کنند که ممکن است تقلبی در انتخابات صورت گرفته باشد. رای یکی به نام دیگری خوانده شده باشد و یا در شمارش رای مردم اشتباه و یا سوء نیتی در کار باشد. حتی نتیجه انتخابات 5/50% دربرابر 5/49%  در انتخابات دوره گذشته آمریکا به رسمیت شناخته شد و رئیس جمهوری برسر کار آمد که تنها یک درصد بیش از نامزدی رقیبش رای مردم را کسب کرده بود. این وضعیت با انتخابات ایران که متاسفانه احتمال وقوع جعل و تقلب  جریان های اقتدارگرا در انتخابات را بسیار جدی می دانند و بخصوص در سال های اخیر، دائما نگرانی نسبت به دخالت های سازمان یافته اقتدارگرایان در انتخابات افزایش یافته؛ بسیار متفاوت است.  
2.    با فرض بروز نتیجه ای بسیار نزدیک و رقابتی تنگاتنگ در انتخابات، ساختار قضاوت کننده درباره انتخابات حرف آخر را می زند و جامعه بدون آنکه تصور کند که ممکن است اعمال نظری از سوی بخشی از حاکمیت برای پیروزی یک نامزد صورت گرفته باشد به نتیجه این قضاوت احترام می گذارد. علت اصلی آن است که چنین پیش از مردم، هیچ تردیدی برای نامزد رقیب و حزب بازنده نیز ایجاد نمی شود. تعهد اخلاقی و قانونی همه نسبت به انجام سلامت انتخابات در آمریکا باورکردنی است و هیچ محمل و عذر و بهانه ای به هیچکس اجازه فساد و جعل در انتخابات را نمی دهد. در ایران هیچکس باور نمی کند که اگر یک نامزد ریاست جمهوری دریک انتخابات سالم  وتنگاتنگ مثلا 2 یا 3درصد بیشتراز رقیب اقتدارگرای خود رای بیاورد، اقتدارگرایان نتیجه را به نفع خود تغییر ندهند. انجام تقلب و فساد از سوی افرادی در میان اقتدارگرایان که قائل به تعهدات مذهبی و انقلابی نیز هستند؛ حکایت از وجود باوری مشروع برای انجام چنین فاسدی در انتخابات دارد که نگرانی را بیشتر می کند.  
3.    هیچ مرجع حکومتی یا دولتی نقش نظارتی و کنترلی و تعیین صلاحیت ندارد. همه چیز در ساختارهای نهادینه احزاب خلاصه می شود و هیچکس در  جامعه تصور نمی کند که ممکن است اعمال نظر بخشی از  حاکمیت سرنوشت انتخابات را در مسیری خلاف رای آنان تغییر دهد. . احزاب رقیب، و البته همراه آنان همه نهادهای مدنی، با قدرت و تسلط کامل، فرآیند انتخابات و عملکرد رقبای انتخاباتی را دائما نظارت و کنترل می کنند ولی هیچ بخشی از حاکمیت قادر نیست راه را بروی جناح رقیب خود سد نماید و در رای مردم به نفع خود دخل و تصرف نماید. این نظارت های مدنی اطمینان ساز،  با نظارت در انتخابات ایران که عملا نقش نهادهای نظارت کننده اقتدار گرا را در سرنوشت انتخابات، غالبا تعیین کننده تر از همه طرف های دیگر ماجرا از جمله رای مردم می کند، کاملا متفاوت است.
4.    برنده انتخابات حتی اگر تنها با یک درصد رای بیشتر در انتخابات پیروز شده باشد صاحب قدرت است و هیچ جناح بازنده، با هرمیزان قدرتی که داشته باشد، قادر نیست در جایگاه حقوقی و شان و منزلت و اختیارات رئیس جمهور برنده دخل و تصرف کرده و یا تردید ایجاد نماید. هیچکس درصدد تخریب برنده انتخابات برنمی آید و هیچ عاملی نمی تواند قدرت برنده انتخابات را تضعیف کند. برنده انتخابات با اقتدار چهارسال کشور را مدیریت می کند و همه ساختار کشور با  در چارچوب های قانونی او را همراهی می کنند. با چنین وضعیتی هیچ رئیس جمهور برنده ای در آمریکا نمی تواند مدعی شود که به خاطر سنگ اندازی های رقبای بازنده اش نتوانسته به تعهداتش عمل نماید.  
5.    در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به رغم همه تلاش اوباما اکثریت سفیدپوستان به رقیب اوباما رای دادند و تنها اوباما در میان جوانان سفید نسل جدید آمریکا اکثریت بدست آورد. در پس این رای سفید پوستان طبعا تمامی دغدغه های نژادی و حساسیت های برتری طلبانه و مسائلی از این دست وجود دارد. درعین حال به نظر نمی رسد که هیچکس نسبت به قدرت اوباما به عنوان رئیس جمهوری تمامی آمریکائیان از جمله اکثریت سفید پوست تردیدی داشته باشد و تصور کند که ممکن است اکثریت سفید پوست به جان او بیفتند و هر روز برایش بحرانی درست کنند. یعنی جنبه های معنایی و ارزشی نیز مانع آن نمی شود که برنده انتخابات با هر گرایشی که دارد واقعا رئیس جمهور قدرتمند آمریکا شود. این وضعیت با ایران که یک اقلیت بیست درصدی، تمام تلاش خود را برای  تخریب یک رئیس جمهوری دارای حمایت 80% مردم و جلوگیری از موفقیت او دنبال کرده، کاملا متفاوت است.
6.    در انتخابات آمریکا معجزه ای در کار نیست و هیچکس ناشناخته و تجربه نشده، قادر به حضور و پیروزی درانتخابات  ریاست جمهوری نیست.  مسلما در انتخاب اوبامای سیاه پوست مسلمان زاده هم معجزه ای درکار نبوده است. رهبران قدرتمند دموکراتی مانند کندی ها، از اولین حامیان اوباما بودند و بعدا تمامی قدرتمندان دموکرات یکی پس از دیگری حامی او شدند. او طی سالها مراحل مختلفی را در حزب دموکرات گذرانده و از فیلترهای زیادی عبور کرده تا به درجه ای از صلاحیت رسیده که نامزد ریاست جمهوری آمریکا شود. همه توانایی های اجرایی، مدیریتی و شخصیتی او در فرآیندهای درون حزب دموکرات کنترل شده و قضاوت رهبران حزب حکایت از آن داشته که او صلاحیت به دست گرفتن سکان مدیریت حکومت آمریکا را دارد. عده ای این فرآیند کنترلی را نقص ساختار لیبرال دموکراسی می دانند. اگر در نقد ساختار دموکراسی در آمریکا، دخالت قدرتمندان و نخبگان پیش از رای گیری از مردم مسئله آفرین تلقی می شود،  اما تاثیراساسی چنین فرآیندی انباشت تجربیات، مهارت ها و صلاحیت ها و ممانعت از به قدرت رسیدن فردی ناشایست در فرآیند یک انتخابات پوپولیستی است. در این فرآیند افراد در درون احزاب تربیت می شوند، فرصت تجربه پیدا می کنند و توسط دیگران آزموده و ارزیابی می شوند و نهایتا نیز نامزد ریاست جمهوری به عنوان فردی از یک مجموعه خردمندان و نخبگان ، به اداره کشور می پردازد. نقش تعیین کننده احزاب در تربیت نخبگان سیاسی، ارزیابی توانایی و صلاحیت های آنان درصحنه واقعی فعالیت و رقابت درون احزاب، انباشت تجربیات و تخصص ها و منزلت ها، رصد دائمی فرآیند ها و نقد واقعی روند ها در کشور، طراحی و برنامه ریزی برای رفع ضعف ها و تدبیر برای آینده، تحقق کارجمعی و ایجاد زمینه اداره کشور به صورت جمعی، همه از مزیت های ارزشمند ساختار های حزبی است که باعث می شود که نگرانی زیادی نسبت به آینده کشور حتی درصورت پیروزی یک رئیس جمهور کم تجربه یا کمتر شناخته شده برای مردم، به وجود نیاید. باوری که منجر به افزایش شدید اعتماد مردم نسبت به دولت ها و تصمیمات آنان نیز می شود. در ایران، ضعف ساختاری احزاب و مبارزه اقتدارگرایان با شکل گیری نهادینه ساختارهای حزبی در کشور، باعث بروز نقصان های اساسی به دلیل خلاء کارکرد های مثبت و ارزشمند ساختارهای حزبی شده است.
    تفاوت های اساسی و بنیادین بالاست که دموکراسی را در آمریکا پایدار، مستحکم و  قابل اعتماد و اتکا و دموکراسی در ایران را دائما متزلزل، ناپایدار و آسیب پذیر نگاه می دارد. این تفاوت ها ناشی از نهادینه شدن رفتار متعهدانه دموکراتیک در مسئولان، نخبگان و جامعه و نهادهای دموکراتیک، بخصوص احزاب درآمریکا است. درآمریکا رقابت میان نخبگان به رسمیت شناخته شده، رقابت میان آنان واقعی و جدی است و نتیجه آن را هیچکس در پس پرده تغییر نمی دهد، نهادهای دموکراتیک جایگاه معتبر خود را به عنوان واسطه میان جامعه مدنی و حکومت دارند و برحفظ آن پا فشاری می کنند و به نمایندگی از جامعه از فرایند انتخابات پاسداری می کنند. به رغم آن شباهت ها، تازمانی که این تفاوت ها در کار باشد و بخصوص رفتارنهادینه و نهادهای دموکراتیک در ایران شکل نگیرند و پایدار نشوند و تا زمانی که نخبگان رقیب در درون حاکمیت و بیرون آن، رقابت واقعی، سالم و بی خدشه و بدون جعل و تقلب و دست اندازی در نتیجه انتخابات را به رسمیت نشناسند، و تا زمانی که حتی یک نفر از دست کاران انتخابات فساد در انتخابات را به بهانه توجیه مادی یا معنوی باور داشته باشد، همواره می توان نگران دموکراسی در ایران بود و تفاوت های فاحش میان دموکراسی در آمریکا و ایران را ماندنی دانست.

نکته سوم: ریاست جمهوری باراک اوباما، باعث تغییرات اساسی در روابط ایران و آمریکا خواهد شد. این تحول می تواند متناسب با سیاست های ماجراجویانه و یا خردمندانه ایران، برای ایران  بسیار تهدید کننده و یا بسیار فرصت ساز گردد.
    پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، مانند تمامی پدیده هایی که بطور دائم جمهوری اسلامی ایران با آن مواجه می شود، حامل فرصت ها و تهدیداتی برای ایران است. بهره گیری از این فرصت ها می تواند برای جمهوری اسلامی ایران بسیار سازنده باشد و تخریب فرصت ها ممکن است تهدیدات سخت تری را از سوی آمریکای تحت رهبری باراک اوباما متوجه ایران نماید. این فرصت ها و تهدیدات را می توان در چارچوب زیر مورد توجه قرارداد:
1.    بدترین یا پرتنش ترین دوره روابط ایران و آمریکا مربوط به دوره ریاست جمهوری کلینتون- هاشمی است. دراین دوره به دلیل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان بحران ناشی از حمله عراق به کویت، تمایل دولت آمریکا به اعمال فشار به ایران بیش از گذشته است. در این دوره بسیاری از سیاست های آمریکا بخصوص در مبارزه با تروریسم و بخصوص روش های نرم مبارزه با تروریسم طراحی شده بود و امریکا حساسیت خیلی بیش از دوران جنگ سرد نسبت به این پدیده ها از خود نشان می داد. دولت ایران که به تغییرات حساس پس از جنگ سرد کم توجه بود و حتی تصور می کرد که با فروپاشی اتحاد شوروی و همچنین حمله عراق با کویت و علنی شدن ماهیت این رژیم ماجراجو پس از آن، فرصت های ماندگاری برای ایران فراهم شده و موقعیت ایران در سطح جهان بهبود پیدا خواهد کرد، ناگهان با شرایط بسیار خطرناکی مواجه شد. در چنین وضعیتی آمریکا سخت ترین تحریم های علیه ایران را در کنگره این کشور به تصویب رساند و حوزه تحریم ایران را برای اولین بار از صنایع نظامی و شرکت های آمریکایی دارای تکنولوژی های برتر، به صنایع نفتی و تمامی شرکت های آمریکایی و شرکت های غیر آمریکایی طرف معامله آمریکا در سطح جهان گسترش داد. این تحریم ها سخت ترین و رسمی ترین تحریم های علیه ایران از سوی آمریکا بود که برای اولین بار سازماندهی یک تحریم جهانی علیه ایران را شکل داده بود. در این دوره سخت ترین تهدیدات پس از انقلاب اسلامی ا زسوی آمریکا تا آن زمان علیه جمهوری اسلامی ایران ابراز گردید و این ابرقدرت در حال شکل دهی یک اجماع جهانی برای برخورد با ایران بود. ( تا پیش از دولت احمدی نژاد این دوره بدترین دوره روابط ایران و آمریکا بود؛ زیرا بی تردید دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد بدترین دوره روابط ایران با همه دنیا پس از انقلاب اسلامی است.)
2.    بهترین یا کم تنش ترین دوره روابط ایران و آمریکا پس از انقلاب اسلامی، متعلق به دوره ریاست جمهوری خاتمی- کلینتون است. به تعبیر دیگر بدترین و بهترین دوره روابط ایران و آمریکا متعلق به دوره ریاست جمهوری یک رئیس جمهور دموکرات در آمریکاست. تغییر لحن و روش سیاست خارجی در دولت خاتمی نه تنها پر تنش ترین دوره روابط ایران و آمریکا را به کم تنش ترین دوره بدل کرد، بلکه سیاست های اعمال شده توسط دولت کلینتون علیه ایران را خنثی نمود و امکان اجماع جهانی علیه ایران را به کلی منتفی نمود. دولت آمریکا در مقابل سیاست خارجی مدبرانه و اعتماد ساز ایران در سطح بین المللی بشدت منفعل شد و بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا که به دنبال کاهش تنش با کشورهایی مانند چین بود و عملا تنش های آمریکا و چین را بسیار کاهش داد؛ دست به اقداماتی برای کاهش زمینه های تنش میان ایران و آمریکا زد. اظهارات خانم آلبرایت وزیر خارجه آمریکا مبنی برنقد عملکرد دولت آمریکا علیه دولت دکترمصدق، ادای احترام ضمنی رئیس جمهور آمریکا به رئیس جمهور ایران در هنگام سخنرانی وی در مجمع عمومی سازمان ملل متحدو سعی وی برای برقراری تماس شخصی با رئیس جمهور ایران، اعلام فهرست زمینه های مشترک همکاری میان ایران و آمریکا، از جمله افغانستان، عراق، مبارزه با مواد مخدر، کمک به حل بحران قره باغ،  امنیت انرژی و مسائل دیگری از این دست و لغو سمبلیک برخی از تحریم های رسمی آمریکا علیه ایران ، همه زمینه های بود که برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی از سوی دولت دموکرات آمریکا برای کاهش تنش میان دو کشور فراهم شده بود و احتمال تعامل با عزت و از موضعی برابر را میان دو کشور تقویت می کرد.
3.    شرایط برخورد رادیکال با ایران از سوی هر دولتی در آمریکا بیش از هر زمان دیگر فراهم شده است.
•      علاوه برتحریم هایی که دولت دموکرات آمریکا برای اولین باردوازده سال قبل علیه ایران اعمال نمود، امروز ایران در معرض اجرای بزرگترین تحریم های  جهانی علیه خود پس از انقلاب قرار گرفته است.
•    ارجاع پرونده هسته ای ایران با اجماع همه کشورهای موثر جهان به شورای امنیت سازمان ملل متحد به عنوان متهم نقض صلح جهانی، موقعیت ایران را به صورت نهادینه درسطح بین المللی آسیب پذیر و خطرناک نموده است.
•    باتصویب قطعنامه های پی درپی از سوی شورای امنیت سازمان ملل و سرپیچی ایران از اجرای آنها، هر روز فشارهای تحریمی علیه ایران گسترده تر و حلقه های فشار به ایران تنگ تر می شود.
•    اجماع جهانی علیه اظهارات رئیس جمهور ایران درباره هولوکاست، موقعیت ایران را برای نقش آفرینی در سازمان های بین المللی حتی خارج از شورای امنیت سازمان ملل نیز بسیار تضعیف نموده است.
•    بین المللی شدن اتهامات علیه ایران در رابطه با همکاری با تروریسم و از جمله گروه های بد نامی چون طالبان، موقعیت مقتدرانه ایران در این رابطه را نیز تضعیف نموده است.
•    با فاصله گرفتن جامعه جهانی از ایران موقعیت ایران در میان کشورهای منطقه نیز بسیار ضعیفتر از 4 سال پیش شده  و رفتار ناشایست کشورهای منطقه علیه ایران فزاینده شده است. اگر اوباما برنامه های اعلام شده حمایتی خود نسبت به کشورهای درحال توسعه در افریقا، آسیا و آمریکا لاتین را عملی کند، ایران موقعیت باز هم سخت تری حتی در میان کشورهای منطقه و غیر متعهد پیدا خواهد کرد.
تمامی موارد فوق نشان می دهدکه دولت اوباما در صورت تمایل برای ادامه سیاست نام تمام کلینتون در سال 1375 نه تنها هیچ مشکل ندارد بلکه از حمایت حزب رقیب و جامعه جهانی نیز کاملا برخوردار است.    
4.    متقابلا مشکلات مهم آمریکا درعراق، افغانستان و مبارزه  با طالبان و القاعده نیاز این کشوربه همکاری با ایران در منطقه را تداوم بخشیده است. این مشکلات، تمایل دولت آمریکا، صرف نظر از گرایش هایش برای جلب همکاری ایران در این زمینه ها را افزایش می دهد. وضعیتی که در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد نیز برای ایران فرصت ساز بود و این دولت آنرا تخریب نمود و برای دولت آینده ایران نزیر می تواند فرصت ساز باشد
5.    باراک اوباما با شعار تغییر در سیاست های آمریکا بطور اصولی خود را برای تغییر در سیاست خارجی این کشور متعهد نموده و با اعلام آمادگی برای مذاکره بدون پیش شرط با ایران، چشم انداز تمایل به  اقدامات مشابه کلینتون برای کاهش تنش با ایران را نشان داده است. این وضعیت حاکی از آن است که اگر ایران با سیاست خارجی ماجراجویانه اش دولت دموکرات آمریکا را به سمت برخورد افراطی با ایران، به عنوان تنها دشمن سمبلیک خود در سطح بین المللی سوق ندهد و به سیاست خارجی خردمندانه و اعتماد ساز بین المللی بازگردد، دولت اوباما لاجرم به سمت ایجاد زمینه های بیشتری برای کاهش تنش میان دو کشور گام برخواهد داشت.  
6.    باراک اوباما به علت تعلقش به جامعه اقلیت آفریقایی تبار آمریکا، و تعلقش به خانواده ای مسلمان، فرصت بی نظیر و بسیار مهمی برای بازسازی چهره آمریکا در جهان اسلام و در جهان در حال توسعه  در اختیار حاکمیت آمریکا قرارداده است. بی شک سیاست های  اوباما هر شباهتی که با سیاست های دیگر دولت های آمریکا داشته باشد؛ در جهت بهره برداری از این فرصت نیز برای بازسازی چهره آمریکا در جهان اسلام خواهد بود و تمامی قدرتمندان امریکا صرف نظر از گرایشات سیاسی و حزبی، استفاده از این فرصت ملی را تایید و تمجید خواهند کرد. با چنین نگاهی دولت اوباما تلاش خواهدنمود که فاصله دولت آمریکا از مردمان مسلمان و رنگین پوست جهان را کاهش دهد. دولت آمریکا بطور اصولی پذیرفته که بزرگترین خطر برای آمریکا تروریسم ریشه گرفته از کشورهای اسلامی است و با شعار مبارزه ریشه ای با تروریسم به کاهش نفرت مردم در جهان اسلام نسبت به آمریکا توجه ویژه خواهد نمود. چنین چارچوب و برنامه ای در سیاست خارجی دولت اوباما، طبعا می تواند برای جمهوری اسلامی ایران نیز فرصت ساز باشد زیرا این دولت بطور اصولی مواجهه قهرآمیز با ایران دردستور کارش نبوده و به دنبال حل ریشه ای مشکلاتش با ایران خواهد بود. متقابلا در صورتیکه دولت ایران همچنان سیاست خارجی ماجراجو و اعتماد گریز خود را اصلاح نکند، دولت اوباما حتی اگر تمایل هم نداشته باشد، برای توجیه سیاست خود، چاره ای جز تفکیک ایران از سایر کشورها در جهان اسلام و تبدیل کردن ایران به مظهر دشمن خارجی آمریکا نخواهد داشت. در این صورت دولت اوباما در مسیر کاهش حساسیت ها در جهان اسلام سیاست های خود علیه ایران را تشدید کرده و تلاش خواهد نمود که سایر کشورها نیز حساب ایران رااز سایر کشورها جدا نمایند.  
    با توجه به شرایط یاد شده  وهمان گونه که اقتدارگرایان پیش از پیروزی اوباما پیش بینی کرده اند، تداوم سیاست خارجی ماجراجوی کنونی ایران، در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما می تواند برای کشور بسیار خطرناک و حتی خطرناکتر از دوره دولت جمهوریخواه نومحافظه کار بوش باشد. اما درعین حال شرایط یاد شده نشان می دهدکه سیاست خارجی خردمندانه و اعتماد ساز ایران،  با توجه به ویژگی های سیاست خارجی دولت باراک اوباما می تواند بهترین شرایط را برای ایران پس از انقلاب اسلامی فراهم آورد و موقعیت برتری برای ایران به منظور کاهش تنش هایش با آمریکا از موضعی باعزت و مقتدرانه فراهم آورد. شرایطی که نه تنها بار دیگر کم تنش ترین دوره روابط ایران و آمریکا را رقم خواهد زد بلکه موقعیت بی نظیری برای نقش آفرینی ایران در مدیریت جهانی را نیز شکل خواهد داد.  چنین شرایط مثبتی با تداوم دولت کنونی در ایران قابل تحقق نیست اما با پیروزی خاتمی در انتخابات آینده می تواند محقق گردد.  

نظریات نبوی درباره انتخابات

 بهزاد نبوی:مردم با شرکت در انتخابات امکان مهندسی انتخابات را از بین ببرند

                                                                                                              

عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شرکت در انتخابات را مهمترین ابزار موجود برای رسیدن به وضعیت مطلوب از وضعیت موجود دانست و گفت: باید تلاش کنیم موانع مشارکت حداکثری مردم در انتخابات ریاست جمهوری دهم برطرف شود.

 

aryaport.blogsky.com

 

 

 

 

 

مهندس بهزاد نبوی در دیدار با اصلاح طلبان خوزستان که در محل دفتر مرکزی جبهه مشارکت اهواز برگزار شد، با اشاره به انتخابات آینده،گفت: باید تلاش کنیم انتخابات سالم و رقابتی برگزار شود؛ در غیر این صورت عرصه انتخابات را واگذار خواهیم کرد. وی به انتخابات مجلس هفتم اشاره کرد و افزود: در انتخابات مجلس هفتم شرایط به جایی رسید که رئیس جمهور وقت اعلام کرد که تکلیف 190 کرسی را از پیش تعیین کرده اند. وزیر کابینه دولت میر حسین موسوی در ادامه تصریح کرد: با اعمال نظارت استصوابی عملاً امکان برگزاری انتخابات سالم و رقابتی در کشور کمرنگ خواهد شد. نایب رئیس مجلس ششم خاطر نشان کرد: اما با وجود همین نظارت استصوابی دوم خرداد 76 رقم خورد . در حالی که در دوم خرداد76 شورای نگهبان خاتمی را در لیست اعلام کاندیداهای ریاست جمهوری در نفر آخر قرار داد و علت را کمی رای ایشان در میان اعضای شورای نگهبان عنوان کرد ولی نتیجه انتخابات چیز دیگری بود. وی با بیان اینکه حضور گسترده مردم در انتخابات ریاست جمهوری دهم دغدغه سلامت و انتخابات غیر رقابتی را از بین می‌‏برد با رد شایعه رد صلاحیت خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری دهم آن را بیشتر به یک شوخی تشبیه کرد و گفت: اگر حضور مردم در انتخابات گسترده و حداکثری باشد تمام مشکلات پیشرو برطرف خواهد شد. عدم حضور در انتخابات نتایج مطلوب و دلخواه ما را درپی نخواهد داشت. نبوی عدم مشارکت حداکثری مردم در انتخابات و تشویق آنان به عدم مشارکت را عملاً به نفع رقیب دانست و گفت:با توجه به این مباحث معتقدم باید در انتخابات ریاست جمهوری دهم با هدف پیروزی شرکت کنیم. وی منظور از پیروزی را توقف روند کنونی در کشور توصیف کرد و گفت: تحلیل همه کارشناسان این است که ادامه این روند به فروپاشی اقتصاد کشور منتهی خواهد شد و ما توقف این روند را پیروزی می دانیم. الزاماً پیروزی به معنای رسیدن به تمام اهداف اصلاح طلبان نیست. این عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب به ضرورت اجماع اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری دهم اشاره کرد و گفت: برای اینکه بتوانیم در انتخابات پیروز شویم باید اصلاح طلبان روی یک نامزد به اجماع کامل برسند. وی ویژگی‌‏های نامزد مورد اجماع را تشریح کرد و گفت: نامزد مورد اجماع باید رای آوری بالایی در میان اقشار مختلف مردم داشته باشد. نبوی تصریح کرد:ما معتقدیم خاتمی واجد چنین ویژگی‌‏هایی است و اجماع اصلاح طلبان را بیش از دیگران در خود دارد. وی چهار دسته از افراد را مخالف حضور خاتمی در انتخابات عنوان کرد و گفت: مخالفین انقلاب اسلامی که علاقمند به حیات و تداوم انقلاب نیستد و خاتمی را به عنوان علت تداوم انقلاب می‌‏دانند، حامیان وضعیت موجود که خاتمی را به عنوان یک رقیب خطرناک قلمداد می‌‏کنند و هدف شان این است که خاتمی را با تهدید و تخریب از سر راه بردارند، دسته‌‏ای نیز خاتمی را یک رقیب همفکر می‌‏دانند و به این علت با حضور او مخالفند و بالاخره دسته آخر چون در مناصب اجرایی در زمان خاتمی حضور نداشتند از او گله مندند و خواهان عدم حضور وی هستند. وزیر صنایع سنگین دولت هاشمی رفسنجانی تنها انتظار از خاتمی را توقف روند کنونی کشور دانست و خاطرنشان کرد: نباید انتظار یک خاتمی جدید را داشته باشیم و معتقدیم که اگز همین روند کنونی متوقف شود کشور از صدمات گونگون نجات پیدا خواهد کرد. وی از هدر دادن در آمدهای نفتی، ایجاد انزاوی جهانی برای جمهوری اسلامی در دولت نهم را از علت های تغییر در جامعه عنوان کرد و گفت: حتی بخشی از اصولگرایان نیز از وضعیت فعلی گله‌‏مند هستند و مباحثی نظیر دولت ائتلافی و وحدت ملی از سوی آنان نیز برای عبور از شرایط فعلی برآورد می‌‏شود. عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تاکید کرد: بسیج کلیه نیروهای مردمی و ایجاد موج در میان مردم خصوصاً جوانان و دانشجویان برای حضور در انتخابات ضروری به نظر می‌‏رسد و تشویق خاتمی برای حضور در عرصه انتخابات تنها از سوی آنان امکان‌‏پذیر است. وی گفت: اختلاف رای باید به حدی باشد که امکان مهندسی انتخابات دهم وجود نداشته باشد. نبوی در پایان خواستار فعال شدن ستادهای انتخاباتی اصلاح طلبان به شکل غیر رسمی در کشور شد.

اولین جرقه های شروع انتخابات از شورای نگهبان

:
دکتر کدخدایی:با تشکیل نخستین جلسه هیات مرکزی نظارت
مقدمات کار نظارت بر انتخابات فراهم شد

دکتر کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان، با اشاره به تشکیل نخستین جلسه اعضای هیات مرکزی نظارت، از فراهم شدن مقدمات کار نظارت بر دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری خبر داد.

به گزارش روابط عمومی شورای نگهبان، دکتر کدخدایی در نشست امروز خود با خبرنگاران ضمن تسلیت شهادت امام باقر(ع) و گرامیداشت سالروز شهادت شهدای عرصه خبر، به تشریح نظرات شورای نگهبان درباره مصوبات مجلس پراخت و سپس به پرسش های خبرنگاران پاسخ داد.
سخنگوی شورای نگهبان، گفت: هفته گذشته اولین جلسه هیات مرکزی نظارت بر انتخابات با حضور اعضای این هیات تشکیل شد و مقدمات کار برای نظارت بر دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری فراهم شد.
وی افزود: در این جلسه، مقرر شد اسامی اعضای هیات‌های نظارت استانی، پس از دریافت، مورد بررسی قرار گیرد.
وی در پاسخ به پرسش‌های خبرنگاران در خصوص اصلاحیه قانون انتخابات ریاست‌جمهوری گفت: اصل 110 قانون اساسی، احراز شرایط نامزدها را بر عهده شورای نگهبان گذاشته است. اما به موجب بند 9 مصوبه مجلس، احراز این شرایط در اختیار وزارت کشور قرار گرفته است.
وی افزود: در انتخابات مجلس، وزارت کشور صلاحیت نامزدها را احراز می‌کند اما بر اساس اصل 110، در انتخابات ریاست‌جمهوری احراز صلاحیت داوطلبان، بر عهده شورای نگهبان است و وزارت کشور تنها به ثبت نام نامزدها مبادرت می‌کند.
وی افزود: نظر شورای نگهبان مسبوق به سابقه است و یکبار هم چنین اصلاحی در قانون انتخابات ریاست جمهوری به عمل آمد و شورای نگهبان همین ایراد را مطرح کرد.
دکتر کدخدایی یادآور شد: قانون انتخابات دارای ضعف‌های جدی است و کسی تردید ندارد که انتخابات در کشور نیازمند یک قانون جامع است. ما نیز امیدواریم، مجلس و دولت در چهارچوب قانون اساسی برای اصلاح و تکمیل قانون انتخابات ریاست‌جمهوری و مجلس و تصویب یک قانون جامع انتخاباتی اقدام کنند.
وی درپاسخ به دو پرسش در خصوص احتمال "کاهش مجدد سن رای دهندگان"، و نیز احتمال "تخلف در مصوبه مربوط به خیرین مسکن ساز"، گفت: این پرسش‌ مربوط به مصلحت قانونگذاری و راهکارهای نظارت بر اجرای قانون است که هر دو، خارج از حیطه و قلمرو وظایف شورای نگهبان است


وی افزود: شورای نگهبان در این خصوص نه وظیفه قانونی دارد و نه الزامی را می‌تواند داشته باشد. دولت و مجلس باید در جهت تصویب و اجرای قوانین، دقت بیشتری داشته باشند.
سخنگوی شورای نگهبان تصریح کرد: تشخیص مصلحت اینکه سن رای دهندگان 16 سال باشد یا 17 سال، ارتباطی به شورای نگهبان ندارد. اگر چنین مصوبه‌ای تصویب شود، شورای نگهبان مانند هر مصوبه دیگری بررسی می‌کند و در صورتی که مصوبه، مغایرتی با شرع مقدس و قانون اساسی نداشته باشد آن را تائید می‌کند.
یکی از خبرنگاران پرسید: آیا کسانی که تابعیت دوگانه دارند، می‌توانند در کشور عهده‌دار مناصب سیاسی باشند؟
دکتر کدخدایی در پاسخ گفت: ممکن است به اشتباه "اقامت" در یک کشور خارجی، "تابعیت" تلقی شود. اما قانون مدنی برای کسانی که تابعیت کشور بیگانه را دارند، محدودیت‌هایی دارد. مثلا چنین کسانی نمی توانند نماینده مجلس شوند.
سخنگوی شورای نگهبان در پاسخ به پرسش دیگری در خصوص تلقی یک جریان درباره ولایت فقیه گفت:
دیدگاه شورای نگهبان در چهارچوب اصول 110 و 57 است که "ولایت مطلقه" را پذیرفته است.
وی با اشاره به سالروز تصویب قانون اساسی، گفت: شورای نگهبان بیش از هر فرد، و هر مقام و نهاد دیگری به اصول قانون اساسی وفادار و پایبند خواهد بود.
یکی دیگر از خبرنگاران درباره شکایت یکی از مسئولان دولت سابق از یک عضو شورای نگهبان سوال کرد و دکتر کدخدایی پاسخ داد: اعضای شورای نگهبان خود را مانند همه مردم در برابر قانون برابر می‌دانند و اگر از آنها شکایتی مطرح شود بخش حقوقی شورای نگهبان در صدد پاسخگوئی بر می‌آید.
وی افزود: درباره فرجام یک موضوع باید از مرجع قضائی سوال کرد و محتوای شکایت را مورد مطالعه قرار داد. درباره اینکه پرونده‌ای تا کنون مفتوح باشد یا منع تعقیب برای آن صادر شده باشد می‌توانید از مرجع قانونی سوال کنید.
یکی از خبرنگاران با اشاره به اصل 136 قانون اساسی و لزوم کسب رای اعتماد دوباره برای هیات وزیران، پرسید: آیا سه جا به جایی در وزارت کشور را باید به منزله باید یک جا به ‌جایی در کابینه به حساب آورد، یا سه جا به ‌جایی؟
دکتر کدخدایی پاسخ داد: درباره این موضوع قبلا هم توضیح داده‌ام، هنوز شورای نگهبان در این خصوص تفسیری نداشته است. چنانکه در خواست تفسیر شود، اعضای محترم شورای نگهبان نظر تفسیری خود را اعلام می‌کنند.
وی درباره موضع شورای نگهبان پیرامون صلاحیت برخی از نامزدهای احتمالی انتخابات ریاست‌جمهوری، گفت: نظر شورای نگهبان این است که تا زمان ثبت نام داوطلبان، شورای نگهبان فارغ از اظهار نظر خواهد بود و زمانی که افراد ثبت نام کردند، شورای نگهبان نظرش را در چهارچوب قانون اساسی اعلام خواهد کرد.
سخنگوی شورای نگهبان در پاسخ به پرسشی در خصوص اشتغال یکی از نمایندگان در یک فدراسیون ورزشی گفت: وظیفه شورای نگهبان "تطبیق مصوبات با شرع مقدس و قانون اساسی" و "نظارت بر انتخابات" است و وظیفه دیگری در این زمینه ندارد.
دکتر کدخدایی افزود: اصل 141 قانون اساسی تصریح می‌کند که نمایندگان نمی توانند، بیش از نمایندگی، شغل دیگری داشته باشند.
وی افزود: من در مقام تعیین مصادیق نیستم. مصادیق را باید قانونگذار و مجریان قانون تعیین کنند.
وی تصریح کرد: بارها این بحث مطرح بوده است که «آیا شورای نگهبان می‌تواند در حین نمایندگی بر عملکرد نمایندگان نظارت داشته باشد؟» در این خصوص اعضای شورای نگهبان تا کنون نظری نداده اند.

انتخابات فرصت یاهدف

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

aryaport.blogsky.com

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بنظر شما  انتخابات ، هدف است یا یک فرصت ؟!
در این "مملکت" همه چیز در سیاست خلاصه می شود و سیاست نیز در انتخابات، آنهم فقط چند ماهی مانده به انتخابات! دین؛ علم؛ اخلاق؛ فرهنگ؛ هنر؛ ورزش؛ اقتصاد؛ مدیریت؛ انسان؛ جامعه؛ مقدسات و...همگی در خدمت "سیاست"!! آنهم چه سیاستی! سیاستی نه عین دیانت که منهای دیانت وعقل! سیاستی مبتنی بردروغ ونه اخلاق وعلم! ودریک جمله سیاستی درخدمت قدرت و منافع شخصی وگروهی ونه توسعه و پیشرفت کشور واعاده حقوق جامعه! به زعم برخی، رای مردم در انتخابات نیزفقط زینت وابزاری درحد نمایش و صدور" آزادی و مردم سالاری دینی" ازام القرای اسلام به دنیای کفروالحاداست! شگفت اینکه در این اوضاع غریب، ازنظربرخی مسئولان و نیز احزاب سیاسی، شرکت درانتخابات ، بهر کیفیتی که برگزار شود، شده است یک هدف مقدس ، حتی اگر انتخابی هم درکار نباشد! پس اینکه انتخابات فرصتی است برای برخورداری ملت از حق تعیین سرنوشت را باید فراموش کرد؟! ازحق انتخاب نوع حکومت، انتخاب حاکمان، نظارت برکارآنان ویا عزل حکومتگران توسط مردم نیز دیگر نباید گفت؟! سرنوشت ها ازقبل مقدر شده و به دست متولیان اموردین و دنیا وآخرت بندگان ذلیل خدا، یا همان "مغضوبین زمین" واگذارگردیده است؟! دولت، دولت امام زمان (عج) ورئیس آن برگزیده یا نظرکرده ایشان؟! اگراینچنین است؛ پس بحث کاندیداتوری این یا آن دیگرچه وجهی دارد؟!!

*****
درچند ماه گذشته، دوستان خبرنگار، دانشجویان ، فعالان سیاسی و رسانه های داخلی و خارجی به کرات درخواست مصاحبه درباره انتخابات دهم ریاست جمهوری وبویژه کاندیداتوری جناب آقای خاتمی را داشته اند ومن نیزانگیزه ای برای گفتگو دراین زمینه نداشته ام. هرچند تا کنون مصاحبه ای انجام نداده ام و قرار برانعکاس رسانه ای پاسخ های مختصر به پرسش های مکررشان نبود، ولی از قول من در خبرگزاری ها و روزنامه ها جملاتی به این مضمون نقل کردند که: "از خاتمی برای حضوردرانتخابات دعوت نمی کنم و یا : اگر خاتمی خط قرمزهای خود رااعلام نکند وفقط چک سفیدامضا بدهد بهتراست که نیاید" ...واین است پاسخ مجددم:

١- اولا"، من احتمال کمی می دهم که در شرایط فعلی، آقای خاتمی کاندیدای چنین انتخاباتی بشوند و تردیدهایشان را براساس شناختی که از دیدگاه ها وسلامت نفسشان دارم قابل تامل ومنطقی می دانم.
٢- ثانیا"، اصلی محوری دراخلاق مدیریت وجوددارد که آن را " قانون طلائی" می گویند. این اصل اخلاقی تاکید دارد که : اول خود را( با کمال صداقت و صمیمیت) به جای دیگران بگذارید وسپس با آنان بگونه ای رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار کنند. من خاتمی را یک سرمایه ارزشمند ملی برای پیشبرد اصلاحات و گفتگوی میان فرهنگی ایران و جهان امروزمی دانم واجازه هزینه شدن او ویا هزینه کردن ازاو را توسط احزاب ، فعالان و "یاران" سیاسی، درست نمی دانم!
٣- ثالثا" انتظار می رود آنانی که خود را درمعرض نامزدی و پذیرش مسئولیت های خطیر اجتماعی می بینند، در فرصت های سرنوشت ساز برای کشور وجامعه، با صداقت و صراحت وبه طورشفاف شرایط، دیدگاه ها، برنامه ها، مواضع وخط قرمزهای خود را با مردم درمیان گذارند تا فارغ ازنتیجه انتخابات، به تعهد اجتماعی والهی خوددربرابرجامعه، درآگاهی دادن و در دفاع ازحقوق مردم عمل کرده باشند. این وظیفه و تکلیفی بود که حداقل خود من سعی کردم درانتخابات نهم ریاست جمهوری به آن عمل نمایم.

*****
آیا به نظر شما اعلان و تبیین عمومی مواضع و دیدگاه ها وخط قرمزها و بطور کلی گفتمانی از این دست که در ادامه بحث به مصادیق آن خواهم پرداخت، توسط یک نامزد ریاست جمهوری، مسئولانه و اصلاح طلبانه و واقع بینانه است یا اینکه آن راغیرمسئولانه، غیراصلاح طلبانه و بلندپروازانه می دانید؟