حجاریان: احمدینژاد بهترین رقیب اصلاحات است
ایلنا: سعید حجاریان اگر چه پس از سال 79 به اولین جانباز اصلاحات ملقب شد اما خودش معتقداست که پیش از این تاریخ، اصلاحات جانبازان زیادی داده است و او تنها جانباز راه اصلاحطلبی نیست. عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت این روزها را در اتاق کوچک ساختمان 180 خیابان سمیه میگذراند و تحلیل مسائل سیاسی کشور، نشست با جوانان و فعالان سیاسی علاقهمند به او و مطالعه، تمام وقتش را پر کرده است. علاقهای هم به پاسخ دادن به مخالفان خود ندارد و آنها را به خدا وا میگذارد. از وضعیت فعلی کشور ناراضی است، اما خط بطلانی بر سکوت و نظاره میکشد. میخواهد این مصرع سعدی در لید خبر ذکر شود: «به راه بادیه برفتن، به از نشستن باطل». حجاریان اصرار دارد که تمام حرفهایش را در متنی که در کنگره حزب مشارکت قرائت شد، گفته است.
آقای حجاریان! در آستانه انتخابات اصلاحطلبان چه حرف تازهای در عرصه سیاست دارند؟حرف نو به چه معنا؟ شراب نو در خم کهنه بهتر است. ممکن است اصلاحطلبی مشک باشد یعنی کم و بیش بوی خود را بدهد. اصلاحطلبی همواره بوده و در تمام دنیا هم بوده است. اثر بخش هم بود و خواهد بود. اصلاحطلبی هیچگاه پایان نمیپذیرد.
منظور از حرف نو، تاکتیکهای جدید است. همانطور که اصولگرایان هراز چندگاهی به تاکتیک جدیدی روی میآورند.تاکتیکها و دست طرف مقابل رو شده است.آنها دراین مدت چند تاکتیک را طراحی کردند که همه آنها افشا شد، به نحوی که به پرگویی افتادهاند و به تکرار مکررات دچار شدند اگر حرفهایشان را گوش دهید متوجه میشوید که آنها فقط میخواهند باشند و در صحنه دیده شوند و عکسی از آنها منتشر شود و همین برایشان کافی است. از سوی دیگر آنها در حال فرار به جلو هستند. روزی میخواهند از لسآنجلس مجری تلویزیونی بیاورند و روز دیگر در پی دعوت از فیلمساز خارجی برای ساختن فیلمشان هستند. متاسفانه حرفهای نادرست زیاد میزنند. حرف جدی آنها طرح تحول اقتصادی بود، اما اینکه آیا مجلس به اجرای طرح آنها رای میدهد یا نه، به شدت محل تردید است. ابتدا ادعا کردند که میخواهند مافیاها را از بین ببرند، اما اکنون شما ببینید که کدام مافیا از بین رفته است؟ قرار بود عدالت را اجرا کنند و به دیگران تهمت زدند که بیعدالتی میکنند اما نابرابری در این دوران بیشتر از همه دوران پیشین شده است. بهطوریکه دانشجعفری، وزیر سابق اقتصاد هم گفت که فاصله بین دهک بالا تا دهک پایین 5/15 برابر است. در حالیکه همینها شعار عدالت داشتند!
اگر بار دیگر اصلاحطلبان به قدرت برسند، شما چه میکنید؟
برخی در این دولت کلنگ برداشتند و همه چیز را تخریب کردند، به نحوی که دولت بعدی باید 70 سال کار کند تا تازه به نقطه صفر برسد. این دولت، انتظارات را بالا برده و لذا اگر دولت بعدی این انتظارات را برآورده نکند، مردم ناراضی میشوند. خود من هم پیش از این عنوان کردهام که خاتمی بینالمحذورین است. خاتمی برای آمدن مشکل دارد و او با موانع زیادی روبهرو است.البته او به لحاظ شخصی ظرفیتهای زیادی دارد. خاتمی اکنون که رئیسجمهور نیست، دارای تواناییهای بیشتری است.
طرح تحول اقتصادی و دیگر طرحهای عنوان شده از سوی دولت نهم را چگونه ارزیابی میکنید،در صورت رسیدن به دولت، آیا مصوبات و راهکارهای دولت نهم را ادامه خواهید داد؟
این دولت به جای عبارت «دولت، فلان کار را انجام میدهد» از عبارت «دولت، فلان کار را انجام خواهد داد» استفاده میکند. لذا نباید از خاتمی توقع زیادی داشت که این موضوع را بارها گفتهام. باید دید که خاتمی چقدر قدرت خواهد داشت! الان این دولت میگوید که میخواهد به مردم پول بدهد، اما مشخص نکرده که این اعتبار از کجا میآید؟ شما ببینید، بودجه دارای ستون درآمد و ستون هزینه است. میگویند میخواهند به شهریها 40 یا 50 هزار تومان و به روستاییان 70 هزار تومان بدهند، اما در کنار این هزینه اصلا مشخص نمیکنند که محل درآمدهای دولت کجا خواهد بود. آیا میخواهند از صنایع ورشکسته مالیات بگیرند؟ دلار بفروشند؟ نفت بشکهای 40 دلاری را بفروشند؟ من فکر میکنم که امسال دعوای اساسی بر سر بستن بودجه بوجود میآید.
زمزمههایی از اختلاف میان جریان اصولگرا شنیده میشود، به نظر شما دلیل این اختلافات چیست؟ آیا رویکرد این جریان به سمت دموکراتیزه شدن نمیتواند علت این اختلافات باشد؟
این اختلافات دارای دلایل متنوعی است. یک دلیل آن این است که برخی فکر میکنند با رویکرد دولت فعلی، نظام به خطر میافتد، لذا باید فرد دیگری جایگزین رئیسجمهور فعلی شود که کارکشتهتر و تواناتر باشد. طرح دولت وحدت ملی هم به این منظور مطرح شد. آقای هاشمی هم گفت که این طرح از سوی اصولگرایان مطرح شده است. میخواستند اصولگرایی را نجات دهند زیرا احساس کردند که ارزشهای اصولگرایی از ریشه در خطر قرار دارد و باید بازسازی شود. بخشی از این اختلافات هم بر سر تقسیم غنائم ایجاد شده است.
منشاء شعار وحدت و ائتلاف چه بود؟وحدتی که اینها میگویند دو گونه مطرح شد. یکی را محسن رضایی و دیگری را ناطق نوری مطرح کرد. هدف هر دو وحدت، نه گفتن به احمدینژاد بود. روزنامه کیهان هم موضعگیری کرد و گفت که روی یال کوه نایستید. یال کوه به نقطهای از کوه میگویند که از دو طرف، ما را میبینند. این حرف کیهان، توهین به همه بود. منظورش این بود که باید یک مقدار پایینتر از یال کوه ایستاد تا ضربه نخورد و کسی حق ندارد در یال بایستد.
بهترین گزینه انتخاباتی از نظر شما (اصلاحطلبان) چیست؟
برای ما قرارگرفتن احمدینژاد در مقابل خاتمی بهترین گزینه است، البته هر فرد دیگری هم میتواند جای احمدینژاد قرار گیرد.
یعنی انتخابات دوقطبی را ترجیح میدهید؟
بله. این نوع انتخابات مناسب است.
زمانی شما از قهرمانپروری شکایت میکردید، فکر نمیکنید که خودتان در حال انجام همین کار هستید و مجددا درصدد تبدیل خاتمی به یک قهرمان هستید؟
من چنین کاری را نمیکنم. در هر دو جناح کشور، افرادی هستند که طرفدارانی دارند و به نوعی کاریزما هستند. این کاریزمایی منجر به قهرمانسازی میشود. البته کاریزما داریم تا کاریزما! من نلسون ماندلا را مثال میزنم. او یک قهرمان است و نقش کاریزما دارد. سالها زندان کشیده و مبارزه کرده است. قهرمانی به ماندلا میآید. او به موقع کنار کشید و قهرمان ماند.
ماندلا چرا به قدرت بازنمیگردد؟
خودش نمیآید. نظر خودش این است که وارد قدرت نشود. البته در یک جامعه دموکراتیک، افراد زیادی هستند که در قدرت باشند. از سوی دیگر ماندلا دارای بیش از 80 سال سن است و باید استراحت کند. اوباما هم در آمریکا کموبیش کاریزما بود که توانست رای بیاورد.
باید پذیرفت برخی افراد که از دولت اصلاحات انتظارات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ویژهای داشتند، این بار به دلیل عدم تحقق انتظاراتشان به سختی حاضر به حضور در پای صندوقهای رای میشوند، چه فکری برای متقاعد کردن این بخش از جامعه دارید؟
این بخش در ابتدا باید اصلاحطلبی را بپذیرد، آنها شاید با مبانی اصلاحطلبی آشنا نیستند؛ همانطور که نمیتوان مدعی شد آنهایی که در سال 84 به احمدینژاد رای دادند، مبنای اصولگرایی را میدانستند و قبول داشتند. اگر منظور از این افراد بخشی هستند که معتقدند نظام قابل اصلاح نیست که باید با آنها بحث مفصلی انجام داد و آنها را اقناع کرد. مقالهای در این زمینه نوشتهام که در موعد مقرر منتشر میکنم.
آیا از طریق رسانهها و اطلاعرسانی نمیتوان این بخش را قانع کرد؟
این گروه اهل روزنامه نیستند و ماهواره نگاه میکنند که ماهواره هم میگوید این رژیم نباید باشد. باید راه دیگری پیدا کرد. در این بخش مشکل ما نداشتن رسانه است. ما باید به مردم بگوییم که برای نجات کشور راهی جز اصلاحطلبی وجود ندارد.
اگر یادتان باشد، من بحث «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات» و در همانجا بحث اصلاحات جامعهمحور را مطرح کردم. مثلا عضویت در شورایاریها را مطرح کردم. الان دیگر عضویت در شورایاریها برای اعضای ما امر کوچکی نیست. نمونه منطقهای آن هم حزب عدالت و توسعه ترکیه است. شما ببینید که آنها 20 سال پیش از کجا شروع کردند؟ آنها که در مجلس نماینده نداشتند یا نخستوزیر و رئیسجمهور عضو این حزب نبودند. اما کار جدی خود را از محلات آغاز کردند و کمکم فعالیت خود را ارتقا دادند یعنی از پایین به بالا رسیدند. مشکل ما این بود که پس از دوم خرداد، دوستان به تدریج وارد دولت و مجلس شدند و هیچ کس به فکر حضور در نهادهای مدنی و محلی نبود.
آیا تصور میکنید که خاتمی در صورت حضور، با بیش از 20 میلیون رای مواجه خواهد شد؟معجزه دوم خرداد به سختی تکرار میشود.
یعنی معتقدید که نمیتوان فعالیت کرد و باید منفعل بود؟ در این صورت نتیجه به نفع شما نخواهد بود.
نه این اعتقاد را ندارم. بلکه معتقدم باید به این مصرع سعدی توجه کرد که «به راه بادیه رفتن، به از نشستن باطل». بهرغم همه اینها باید تلاش کرد. در یک بیابان بیآب و علف، اگر تحرکی نداشته باشید ممکن است به دلیل تشنگی بمیرید. اگر بنشینی، خواهی مرد بنابراین باید حرکت کرد و امید خودمان را از دست ندهیم. این نکته را هم باید مدنظر داشت که حضور خاتمی منفعت شخصی برای کسی ندارد، اما باید کمک کنیم که وضعیت کشور بهبود یابد. همه باید از خودشان مایه بگذارند و به دنبال سهم نباشند بلکه به دنبال گلوله بروند.
بحث حضور مهندس موسوی در بین گروههای سیاسی مطرح شده است، به نظر شما آیا این بار هم میرحسین موسوی از حضور در عرصه انتخابات امتناع میکند یا برای حفظ مصالح کشور تصمیم خود را تغییر خواهد داد؟
میرحسین موسوی نمیآید. من و موسوی مدتها با یکدیگر همکار بودیم، دانشگاه بودیم، در گروه علوم سیاسی همگروه بودیم، بنابراین با شناختی که از او دارم، میدانم که نمیآید. البته میرحسین انسان توانمندی است و حضورش به نفع اصلاحطلبان خواهد بود اما نمیآید. میرحسین موسوی از طیف اصلاحطلبان است و اصولگرایی به معنای موسوم در این زمانه را نمیپذیرد.
برخی مخالفان حضور میرحسین موسوی در عرصه انتخابات معتقدند که ایشان از مسائل روز به دور هستند و آگاهی چندانی از وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور ندارند، این ادعا تا چه حد صحیح است؟این ادعاها اصلا صحت ندارد، میرحسین موسوی فرد به روزی است و مطالعه میکند. به نحوی که میزان مطالعاتش از من بیشتر است. هر روز روزنامهها را میخواند و از اخبار روز آگاه است. میدانم که اگر خاتمی به صحنه بیاید، مهندس موسوی از او حمایت میکند و عکس آن هم صحیح است یعنی با حضور میرحسین، خاتمی از او حمایت خواهد کرد همان طور که قبلا هم حمایت کرد. البته نباید به حرف این و آن در مورد آمدن یا نیامدن میرحسین توجه کرد بلکه تا خودشان اعلام نکند، هیچ چیز قطعی نخواهد بود.
در سال 76 دانشجویان نقش اساسی در پیروزی جنبش اصلاحطلبی داشتند. آیا دانشجویان در حالیکه از فقدان رسانه رنج میبرید، نمیتوانند نقش رسانه را ایفا کنند؟
در مقطع کنونی نقش دانشجویان بسیار وسیع است و البته دانشگاههای زیادی در کشور اعم از آزاد، دولتی، پیامنور و علمی - کاربردی وجود دارد که اکثر اینها اصلاحطلب هستند. البته دانشجویان باید با ملاحظات خودشان به صحنه بیایند، مانند دانشجویان دانشگاه شریف که ضمن دعوت از خاتمی، سوالاتی را مطرح کردند و خواستار پاسخگویی خاتمی به آنها شدند. دانشجویان هم مثل خودمان هستند. مگر ما دربست از کسی حمایت کردیم؟ هیچگاه و حتی دوم خرداد هم به طور دربست هم از کسی حمایت نکردیم. حتی در مواقعی شاید انتقادات من گزندهتر از دیگران بود.
سردار فیروز آبادی اخیرا اظهاراتی داشت که به نظر میرسد بخشی از انتقادات ایشان متوجه اصلاحطلبان بود. نظر شما چیست؟نه. روی صحبت فیروزآبادی با اصولگرایان بود. گفت افرادی که در دولت و مجلس هستند. به نظرم منظورش لاریجانی بود. اگر هم منظورش اصلاحطلبان بودهاند، نباید واکنش نشان داد.
اظهارات اخیر بوش مبنی بر حمایت از اصلاحطلبان خاورمیانه موجب هجمههایی به اصلاحطلبان در داخل کشور شد.آیا به راستی منظور بوش همطیفان شما بودهاند؟خیر. منظور بوش اصلاحطلبان منطقه مانند ابومازن و حریری بود و متوجه ما نمیشد. او حرفی از اصلاحطلبان ایران نزده است. آمریکا معتقد است که اصلاحطلب و اصولگرا در ایران سر و ته یک کرباس هستند و تفاوتی با هم ندارند.
شدیدا با این جناب موافقم.
مردمی که خوابیدن رو می شه بیدار کرد.ولی ملت فهیم ایران خودشون رو به خواب زدن.پس باید بهشون فهموند که بیداری چقدر خوبه.تا یه تکونی به خودشون بدن.
فاجعه ای که ۴ سال پیش تکرار شد و دکتر کردان ها رو به سرنوشت این مملکت حاکم کرد دوباره تکرار می شه.تا وقتی مردم فکر نمی کنند.پس باید به جای این که دنبال گرفتن قدر ت باشیم باید دنبال بیدار کردن مردم بود.